۱۶ خرداد ۱۳۹۳ - ۰۰:۱۲
کد خبر: ۲۰۸۶۴۷

نگاهی به رساله حقوق/بخش دوم

خبرگزاری رسا _ در بحث حقوق مولا و عبد در رساله حقوق، هر چند در حال حاضر، این موضوع مانند گذشته مطرح نیست، ولی نکات قابل توجهی ذکر شده که واقعاً جا دارد مدعیان حقوق بشر عنایت ویژه‌ای به آن کنند و پی ببرند که اسلام عزیز و مکتب حقه اهل بیت علیهم‌السلام چه حقوقی را برای بشر قائل است.
نگاهی به رساله حقوق/بخش دوم
در نوشتار قبلی شانزده حق از پنجاه حقی که امام سجاد علیه‌السلام در رساله حقوق فرموده است، مطرح شد. در ادامه چهارده حق دیگر آن ذکر می‌شود. این 14 حق شامل اموری همچون حق خویشاوندان و مولا و عبد می‌شود و از نکات ظریفی برخوردار است؛ در این میان حق مادر از ویژگی‌های خاصی برخوردار است و شاید بتوان به این نکته پی برد که وقتی شخصی از رسول اکرم صلی الله علیه و آله پرسید به چه کسی نیکی کنم، چرا حضرت سه بار سفارش به مادر کرد و یک بار به پدر.
 
در بحث حقوق مولا و عبد نیز، هر چند در حال حاضر، این موضوع مانند آن زمان مطرح نیست؛ ولی نکات قابل توجهی ذکر شده که واقعاً جا دارد مدعیان حقوق بشر عنایت ویژه‌ای به آن کنند و پی ببرند که اسلام عزیز و مکتب حقه اهل بیت علیهم‌السلام چه حقوقی را برای بشر قائل است.  
 
 
حقوق زیر دستان‏
 
17- ثُمَّ حُقُوقُ الرَّعِیَّةِ فَأَمَّا حُقُوقُ رَعِیَّتِکَ بِالسُّلْطَانِ فَأَنْ تَعْلَمَ أَنَّکَ إِنَّمَا اسْتَرْعَیْتَهُمْ بِفَضْلِ قُوَّتِکَ عَلَیْهِمْ فَإِنَّهُ إِنَّمَا أَحَلَّهُمْ مَحَلَّ الرَّعِیَّةِ لَکَ ضَعْفُهُمْ وَ ذُلُّهُمْ فَمَا أَوْلَى مَنْ کَفَاکَهُ ضَعْفُهُ وَ ذُلُّهُ حَتَّى صَیَّرَهُ لَکَ رَعِیَّةً وَ صَیَّرَ حُکْمَکَ عَلَیْهِ نَافِذاً- لَا یَمْتَنِعُ مِنْکَ بِعِزَّةٍ وَ لَا قُوَّةٍ وَ لَا یَسْتَنْصِرُ فِیمَا تَعَاظَمَهُ مِنْکَ إِلَّا بِاللَّهِ بِالرَّحْمَةِ وَ الْحِیَاطَةِ وَ الْأَنَاةِ وَ مَا أَوْلَاکَ إِذَا عَرَفْتَ مَا أَعْطَاکَ اللَّهُ مِنْ فَضْلِ هَذِهِ الْعِزَّةِ وَ الْقُوَّةِ الَّتِی قَهَرْتَ بِهَا أَنْ تَکُونَ لِلَّهِ شَاکِراً وَ مَنْ شَکَرَ اللَّهَ أَعْطَاهُ فِیمَا أَنْعَمَ عَلَیْهِ وَ لا قُوَّةَ إِلَّا بِاللَّهِ‏؛ اما حقوق رعیّت تحت سلطه‏ات این است که بدانى آنان را به برکت قدرت و توانت رعیّت خود ساخته‏اى و ایشان نیز به جهت ضعف و زبونى، زیردست و رعیّت تو شده‏اند. پس چه چیزى بهتر از این که کسى ناتوانى و خواریش، تو را کفایت کرده، تا آنجا که او را زیردست تو نموده و دستورت را آنچنان در آنان نافذ ساخته که با هیچ توان و قدرتى قادر به سرپیچى از تو نمى‏باشند و هر جا که از تو به ستوه آیند، فریادرسى جز رحمت و حمایت خداوند و صبر و پایدارى چیز دیگرى ندارند و چقدر شایسته تو است که از این عزّت و نیروى خداداد که با آن پیروز شده‏اى شکرگزار باشى و هر کس که شکر خدا را به جاى آورد، خداوند بر نعمتى که او را بهره‏مند ساخته، بیفزاید. و لا قوّة إلّا باللَّه.
 
18- وَ أَمَّا حَقُّ رَعِیَّتِکَ بِالْعِلْمِ فَأَنْ تَعْلَمَ أَنَّ اللَّهَ قَدْ جَعَلَکَ لَهُمْ قَیِّماً فِیمَا آتَاکَ مِنَ الْعِلْمِ وَ وَلَّاکَ مِنْ خِزَانَةِ الْحِکْمَةِ فَإِنْ أَحْسَنْتَ فِیمَا وَلَّاکَ اللَّهُ مِنْ ذَلِکَ وَ قُمْتَ بِهِ لَهُمْ مَقَامَ الْخَازِنِ الشَّفِیقِ النَّاصِحِ لِمَوْلَاهُ فِی عَبِیدِهِ الصَّابِرِ الْمُحْتَسِبِ الَّذِی إِذَا رَأَى ذَا حَاجَةٍ أَخْرَجَ لَهُ مِنَ الْأَمْوَالِ الَّتِی فِی یَدَیْهِ رَاشِداً وَ کُنْتَ لِذَلِکَ آمِلًا مُعْتَقِداً وَ إِلَّا کُنْتَ لَهُ خَائِناً وَ لِخَلْقِهِ ظَالِماً وَ لِسَلَبِهِ وَ غَیْرِهِ مُتَعَرِّضاً؛ امّا حقّ زیردستان علمى تو(شاگردانت) این است که بدانى خداوند در آن علمی که به تو بخشیده و گنجینه حکمتى که بتو ارزانى داشته، تو را قیّم و سرپرست ایشان ساخته است. پس چنانچه در این مأموریتى که خداوند به تو داده، به خوبى عمل نمودى و در برپاداشتن آن وظیفه، همانند خزانه‏دارى مهربان و خیر خواه مانند مولا به بنده‏هایش و همچون مأمورى که چون فرد نیازمندى را ببیند از اموال تحت اختیارش به او می‌دهد صابر و شکیبا باشى، در این صورت تو سرپرستى بیدار و هوشیار بوده و براى این کار خادمى با ایمان هستى و گر نه رفتار تو با خداوند خائنانه بوده و با خلق او ظالمانه می‌باشد و با این رفتار خواهان سلب آن نعمت الهى و خواستار رفتار قاهرانه او شده‏اى.
 
19- وَ أَمَّا حَقُّ رَعِیَّتِکَ بِمِلْکِ النِّکَاحِ فَأَنْ تَعْلَمَ أَنَّ اللَّهَ جَعَلَهَا سَکَناً وَ مُسْتَرَاحاً وَ أُنْساً وَ وَاقِیَةً وَ کَذَلِکَ کُلُّ أَحَدٍ مِنْکُمَا یَجِبُ أَنْ یَحْمَدَ اللَّهَ عَلَى صَاحِبِهِ وَ یَعْلَمَ أَنَّ ذَلِکَ نِعْمَةٌ مِنْهُ عَلَیْهِ وَ وَجَبَ أَنْ یُحْسِنَ صُحْبَةَ نِعْمَةِ اللَّهِ وَ یُکْرِمَهَا وَ یَرْفُقَ بِهَا وَ إِنْ کَانَ حَقُّکَ عَلَیْهَا أَغْلَظَ وَ طَاعَتُکَ لَهَا أَلْزَمَ فِیمَا أَحْبَبْتَ وَ کَرِهْتَ مَا لَمْ تَکُنْ مَعْصِیَةً فَإِنَّ لَهَا حَقَّ الرَّحْمَةِ وَ الْمُؤَانَسَةِ وَ مَوْضِعُ السُّکُونِ إِلَیْهَا قَضَاءُ اللَّذَّةِ الَّتِی لَا بُدَّ مِنْ قَضَائِهَا وَ ذَلِکَ عَظِیمٌ وَ لا قُوَّةَ إِلَّا بِاللَّهِ؛ ‏و امّا حقّ کسی که با پیوند زناشوئى زیردست تو شده(همسر) این است که بدانى خداى عزّ و جلّ او را مایه آرامش و راحتى، همدم و نگهدار تو ساخته و نیز باید هر کدامتان به شکرانه وجود همسرش خدا را شکر گوید و بداند که این نعمتى از جانب خدا بر او است. واجب است که با این نعمت خدا(یعنى همسر) خوشرفتارى کند و او را گرامی دارد و با او بسازد، هر چند که حقّ تو بر آن زن سنگین‏تر و طاعتت بر او لازم‏تر است. در هر چه دوست داشته باشی یا اکراه داشته باشی، تا آنجا که گناه نباشد. ولى آن زن هم حق دلنوازى و انس و حفظ مقام آسایش در دامن او را دارد، براى کامیابى و لذت‏جوئى که باید انجام شود و این خود حق بزرگى است. و لا قوة الا باللَّه.
 
20- وَ أَمَّا حَقُّ رَعِیَّتِکَ بِمِلْکِ الْیَمِینِ فَأَنْ تَعْلَمَ أَنَّهُ خَلْقُ رَبِّکَ وَ لَحْمُکَ وَ دَمُکَ وَ أَنَّکَ تَمْلِکُهُ لَا أَنْتَ صَنَعْتَهُ دُونَ اللَّهِ وَ لَا خَلَقْتَ لَهُ سَمْعاً وَ لَا بَصَراً وَ لَا أَجْرَیْتَ لَهُ رِزْقاً وَ لَکِنَّ اللَّهَ کَفَاکَ ذَلِکَ بِمَنْ سَخَّرَهُ لَکَ وَ ائْتَمَنَکَ عَلَیْهِ وَ اسْتَوْدَعَکَ إِیَّاهُ لِتَحْفَظَهُ فِیهِ وَ تَسِیرَ فِیهِ بِسِیرَتِهِ فَتُطْعِمَهُ مِمَّا تَأْکُلُ وَ تُلْبِسَهُ مِمَّا تَلْبَسُ وَ لَا تُکَلِّفَهُ مَا لَا یُطِیقُ فَإِنْ کَرِهْتَهُ خَرَجْتَ إِلَى اللَّهِ مِنْهُ وَ اسْتَبْدَلْتَ بِهِ وَ لَمْ تُعَذِّبْ خَلْقَ اللَّهِ وَ لا قُوَّةَ إِلَّا بِاللَّهِ؛ و امّا حقّ برده تو این است که بدانى به راستى او آفریده آفریدگار توست و گوشت و خون [همانند] تو را دارد و تو [فقط] مالک او شده‏اى و نه اینکه به جاى خدا او را آفریده‏اى و نه اینکه به او گوش و چشم داده‏اى و نه اینکه برایش روزى مى‏رسانى و بلکه خداوند همه اینها را، براى آن که زیردست تو است تأمین کرده و تو را امین او ساخته و او را به امانت، به تو سپرده تا نگهدارش باشى و به روشى خداپسندانه با او رفتار کنى؛ پس باید از آنچه خود تناول مى‏کنى به او نیز بخورانى و از آنچه خود مى‏پوشى او را بپوشانى و به کارى بیش از توانش وادار نکنى و اگر او برای تو ناپسند شد، از وظیفه الهى نسبت به او خارج شوی و او را با دیگرى عوض کنى و آفریده خدا را آزار ندهى و لا قوّة إلّا باللَّه.
 
 
حقّ خویشاوندى
 
21- وَ أَمَّا حَقُّ الرَّحِمِ فَحَقُ‏ أُمِّکَ‏ أَنْ تَعْلَمَ أَنَّهَا حَمَلَتْکَ حَیْثُ لَا یَحْمِلُ أَحَدٌ أَحَداً وَ أَطْعَمَتْکَ مِنْ ثَمَرَةِ قَلْبِهَا مَا لَا یُطْعِمُ أَحَدٌ أَحَداً وَ أَنَّهَا وَقَتْکَ بِسَمْعِهَا وَ بَصَرِهَا وَ یَدِهَا وَ رِجْلِهَا وَ شَعْرِهَا وَ بَشَرِهَا وَ جَمِیعِ جَوَارِحِهَا مُسْتَبْشِرَةً بِذَلِکَ فَرِحَةً موابلةً مُحْتَمِلَةً لِمَا فِیهِ مَکْرُوهُهَا وَ أَلَمُهَا وَ ثِقْلُهَا وَ غَمُّهَا حَتَّى دَفَعَتْهَا عَنْکَ یَدُ الْقُدْرَةِ وَ أَخْرَجَتْکَ إِلَى الْأَرْضِ فَرَضِیَتْ أَنْ تَشْبَعَ وَ تَجُوعَ هِیَ وَ تَکْسُوَکَ وَ تَعْرَى وَ تُرْوِیَکَ وَ تَظْمَأَ وَ تُظِلَّکَ وَ تَضْحَى وَ تُنَعِّمَکَ بِبُؤْسِهَا وَ تُلَذِّذَکَ بِالنَّوْمِ بِأَرَقِهَا وَ کَانَ بَطْنُهَا لَکَ وِعَاءً وَ حِجْرُهَا لَکَ حِوَاءً وَ ثَدْیُهَا لَکَ سِقَاءً وَ نَفْسُهَا لَکَ وِقَاءً تُبَاشِرُ حَرَّ الدُّنْیَا وَ بَرْدَهَا لَکَ وَ دُونَکَ فَتَشْکُرُهَا عَلَى قَدْرِ ذَلِکَ وَ لَا تَقْدِرُ عَلَیْهِ إِلَّا بِعَوْنِ اللَّهِ وَ تَوْفِیقِهِ؛ و امّا حقّ مادرت این است که بدانى او تو را [در شکمش‏] حمل کرده آن گونه که کسى، کس دیگر را حمل نمی‌کند و از شیره جانش تو را خورانده آن گونه که کسى، دیگرى را نمی‌خوراند و به راستى او با گوش و چشم و دست و پا و مو و پوست و تمام اندامش تو را نگهدارى کرده و به این نگهدارى، خشنود و شاد و [در عین حال]مراقب بوده است و هر ناگوارى و رنج و سختى و نگرانى را تحمل کرده تا اینکه دست قدرت[الهی] او را از تو دفع کرد و تو را به دنیا آورد؛ پس خوش داشت که تو سیر باشى و او گرسنه، تو پوشیده باشى و او برهنه، تو سیراب باشى و او تشنه و بر تو سایه بگستراند و خود در برابر آفتاب باشد و با سختى خود تو را به رفاه اندازد و با بی‌خوابى خود خواب را بر تو شیرین کند، شکمش ظرف تو و دامنش محلّ آرامش تو و پستانش ظرف آب تو و جانش پناه تو بوده است و فقط به خاطر تو متحمّل گرم و سرد دنیا شده است، پس بهمان اندازه هم تو از او تشکّر کن و آن را جز بیارى و توفیق خداوند نتوانى!
 
 22- وَ أَمَّا حَقُّ أَبِیکَ فَتَعْلَمُ أَنَّهُ أَصْلُکَ وَ أَنَّکَ فَرْعُهُ وَ أَنَّکَ لَوْلَاهُ لَمْ تَکُنْ فَمَهْمَا رَأَیْتَ فِی نَفْسِکَ مِمَّا یُعْجِبُکَ فَاعْلَمْ أَنَّ أَبَاکَ أَصْلُ النِّعْمَةِ عَلَیْکَ فِیهِ وَ احْمَدِ اللَّهَ وَ اشْکُرْهُ عَلَى قَدْرِ ذَلِکَ وَ لا قُوَّةَ إِلَّا بِاللَّهِ؛ و امّا حقّ پدرت این است که بدانى به راستى او ریشه [وجود] توست و تو شاخه [درخت وجود] او هستى و اگر او نبود تو نیز نبودى؛ پس هر گاه در خویش چیزى دیدى که پسندیده آمد، پس آگاه باش که پدرت اصل و ریشه این نعمت در تو می‌باشد، پس خدا را حمد کن و به اندازه آن نعمت، شکرگزارش باش. و لا قوّة إلّا باللَّه.
 
23- وَ أَمَّا حَقُّ وَلَدِکَ فَتَعْلَمُ أَنَّهُ مِنْکَ وَ مُضَافٌ إِلَیْکَ فِی عَاجِلِ الدُّنْیَا بِخَیْرِهِ وَ شَرِّهِ وَ أَنَّکَ مَسْئُولٌ عَمَّا وُلِّیتَهُ مِنْ حُسْنِ الْأَدَبِ وَ الدَّلَالَةِ عَلَى رَبِّهِ وَ الْمَعُونَةِ لَهُ عَلَى طَاعَتِهِ فِیکَ وَ فِی نَفْسِهِ فَمُثَابٌ عَلَى ذَلِکَ وَ مُعَاقَبٌ فَاعْمَلْ فِی أَمْرِهِ عَمَلَ الْمُتَزَیِّنِ بِحُسْنِ أَثَرِهِ عَلَیْهِ فِی عَاجِلِ الدُّنْیَا الْمُعَذِّرِ إِلَى رَبِّهِ فِیمَا بَیْنَکَ وَ بَیْنَهُ بِحُسْنِ الْقِیَامِ عَلَیْهِ وَ الْأَخْذِ لَهُ مِنْهُ وَ لَا قُوَّةَ إِلَّا بِاللَّهِ؛ و امّا حقّ فرزند تو این است که بدانى او از توست و در پسند و ناپسند دنیاى زودگذر، دنباله روى توست و به درستى که تو در تربیت نیکو و راهنمایى به سوى پروردگارش و یارى رسانى او در فرمان پذیرى از خداوند نسبت به خویشتن و حقّ فرزندت پرسیده خواهى شد؛ پس [اگر وظیفه‏ات را به انجام رسانى‏] پاداش گیرى و اگر [کم کارى کنى‏] بازخواست می‌شوى؛ پس در این باره همچون افرادى که توسّط حسن اثرشان بر فرزند؛ نامه عمل خود را در این چند روز دنیا مى‏آرایند رفتار کن و در تربیتش آن نوع بکوش که نزد پروردگارش- از آنچه بین تو و او عمل شده و براى او از خدا مدد گرفته‏اى، معذور باشى و لا قوّة إلّا باللَّه.
 
24- وَ أَمَّا حَقُّ أَخِیکَ فَتَعْلَمُ أَنَّهُ یَدُکَ الَّتِی تَبْسُطُهَا وَ ظَهْرُکَ الَّذِی تَلْتَجِی إِلَیْهِ وَ عِزُّکَ الَّذِی تَعْتَمِدُ عَلَیْهِ وَ قُوَّتُکَ الَّتِی تَصُولُ بِهَا فَلَا تَتَّخِذْهُ سِلَاحاً عَلَى مَعْصِیَةِ اللَّهِ وَ لَا عُدَّةً لِلظُّلْمِ بِخَلْقِ اللَّهِ وَ لَا تَدَعْ نُصْرَتَهُ عَلَى نَفْسِهِ وَ مَعُونَتَهُ عَلَى عَدُوِّهِ وَ الْحَوْلَ بَیْنَهُ وَ بَیْنَ شَیَاطِینِهِ وَ تَأْدِیَةَ النَّصِیحَةِ إِلَیْهِ وَ الْإِقْبَالَ عَلَیْهِ فِی اللَّهِ فَإِنِ انْقَادَ لِرَبِّهِ وَ أَحْسَنَ الْإِجَابَةَ لَهُ وَ إِلَّا فَلْیَکُنِ اللَّهُ آثَرَ عِنْدَکَ وَ أَکْرَمَ عَلَیْکَ مِنْهُ؛ و امّا حقّ برادرت این است که بدانى او به منزله دست به کار گرفته‏شده توست و پشتیبانى است که به او پناه مى‏برى و نیروى توست که بدان اعتماد مى‏کنى و توان توست که با آن حمله می‌کنی؛ پس او را وسیله طغیان بر خدا و دستاویز تجاوز به حقّ خداوند مگیر و از مدد رسانى به او و یارى کردن او در برابر دشمنش و حایل شدن میان او و شیاطینش و پند دهى به او و روى آوردن به او براى خشنودى خدا، خوددارى مکن؛ [این‌ها در صورتی است که] اگر فرمانبردار خدا گردید و [فرمان‏] خدا را به نیکى پاسخ داد و گر نه مى‏بایست خدا در نزد تو از برادرت برگزیده‏تر و گرامی‌تر باشد.
 
حق برده‌ی آزاد شده و برده آزادکننده
 
25- وَ أَمَّا حَقُّ الْمُنْعِمِ عَلَیْکَ بِالْوَلَاءِ فَأَنْ تَعْلَمَ أَنَّهُ أَنْفَقَ فِیکَ مَالَهُ وَ أَخْرَجَکَ مِنْ ذُلِّ الرِّقِّ وَ وَحْشَتِهِ إِلَى عِزِّ الْحُرِّیَّةِ وَ أُنْسِهَا وَ أَطْلَقَکَ مِنْ أَسْرِ الْمَلَکَةِ وَ فَکَّ عَنْکَ حَلَقَ الْعُبُودِیَّةِ وَ أَوْجَدَکَ رَائِحَةَ الْعِزِّ وَ أَخْرَجَکَ مِنْ سِجْنِ الْقَهْرِ وَ دَفَعَ عَنْکَ الْعُسْرَ وَ بَسَطَ لَکَ لِسَانَ الْإِنْصَافِ وَ أَبَاحَکَ الدُّنْیَا کُلَّهَا فَمَلَّکَکَ نَفْسَکَ وَ حَلَّ أَسْرَکَ وَ فَرَّغَکَ لِعِبَادَةِ رَبِّکَ وَ احْتَمَلَ بِذَلِکَ التَّقْصِیرَ فِی مَالِهِ فَتَعْلَمَ أَنَّهُ أَوْلَى الْخَلْقِ بِکَ بَعْدَ أُولِی رَحِمِکَ فِی حَیَاتِکَ وَ مَوْتِکَ وَ أَحَقُّ الْخَلْقِ بِنَصْرِکَ وَ مَعُونَتِکَ وَ مُکَانَفَتِکَ فِی ذَاتِ اللَّهِ فَلَا تُؤْثِرْ عَلَیْهِ نَفْسَکَ مَا احْتَاجَ إِلَیْکَ أَبَداً؛ و امّا حقّ آن که به تو نعمت رهایى از بردگى داده این است که بدانى او دارایى‏اش را براى [رهایى‏] تو خرج کرده و از خوارى بردگى و اضطراب آن رهانیده و به بزرگى آزادگى و آرامش آن رسانده و از بند بردگى آزاد کرده و حلقه‏هاى زنجیر بندگى را از دست و پایت گشوده و رایحه بزرگى را به مشامت رسانده و از زندان درماندگى بیرونت آورده و سختى را از تو دور ساخته‏ و زبان عدالت را برایت به سخن آورده و تمام دنیا را براى تو روا ساخته و تو را مالک خودت گردانیده و از بند، رهایت نموده و براى عبادت پروردگارت تو را آسوده گردانیده و براى آزادى تو کسرى دارایى را متحمل شده؛ پس بدان که او پس از خویشانت در زندگى و مرگت از همه کس به تو نزدیک‏تر است و در مدد و یارى و همکارى در راه خدا، از همه کس سزاوارتر است. پس تا او نیازمند توست، خویشتن را بر او ترجیح مده.
 
26- وَ أَمَّا حَقُّ مَوْلَاکَ الْجَارِیَةِ عَلَیْهِ نِعْمَتُکَ فَأَنْ تَعْلَمَ أَنَّ اللَّهَ جَعَلَکَ حَامِیَةً عَلَیْهِ وَ وَاقِیَةً وَ نَاصِراً وَ مَعْقِلًا وَ جَعَلَهُ لَکَ وَسِیلَةً وَ سَبَباً بَیْنَکَ وَ بَیْنَهُ فَبِالْحَرِیِّ أَنْ یَحْجُبَکَ عَنِ النَّارِ فَیَکُونَ فِی ذَلِکَ ثَوَابُکَ مِنْهُ فِی الْآجِلِ وَ یَحْکُمَ لَکَ بِمِیرَاثِهِ فِی الْعَاجِلِ إِذَا لَمْ یَکُنْ لَهُ رَحِمٌ مُکَافَاةً لِمَا أَنْفَقْتَهُ مِنْ مَالِکَ عَلَیْهِ وَ قُمْتَ بِهِ مِنْ حَقِّهِ بَعْدَ إِنْفَاقِ مَالِکَ فَإِنْ لَمْ تَخَفْهُ خِیفَ عَلَیْکَ أَنْ لَا یَطِیبَ لَکَ مِیرَاثُهُ وَ لا قُوَّةَ إِلَّا بِاللَّهِ؛ و امّا حقّ آن کس که تو او را آزاد کرده‏اى این است که بدانى به راستى خداوند تو را پشتیبان و نگهدار و یاور و پناهگاه او ساخته و او را دستاویز و سببى میان تو و خویش قرار داده و شایسته است که تو را از آتش دوزخ دور سازد؛ پس پاداش پشتیبانى تو در آخرت مى‏باشد و در این دنیا اگر خویشاوندى نداشته باشد، به خاطر جبران مالت که براى او صرف کرده‏اى و پس از پرداخت مالت، به انجام حقّش به پا خاسته‏اى، از او ارث مى‏برى؛ پس اگر حقّش را به انجام نرسانى بیم آن مى‏رود که میراثش بر تو روا نباشد. و لا قوّة الّا باللَّه.
 
 
حق احسان کننده
 
27- وَ أَمَّا حَقُّ ذِی الْمَعْرُوفِ عَلَیْکَ فَأَنْ تَشْکُرَهُ وَ تَذْکُرَ مَعْرُوفَهُ وَ تَنْشُرَ بِهِ الْقَالَةَ الْحَسَنَةَ وَ تُخْلِصَ لَهُ الدُّعَاءَ فِیمَا بَیْنَکَ وَ بَیْنَ اللَّهِ سُبْحَانَهُ فَإِنَّکَ إِذَا فَعَلْتَ ذَلِکَ کُنْتَ قَدْ شَکَرْتَهُ سِرّاً وَ عَلَانِیَةً ثُمَّ إِنْ أَمْکَنَکَ مُکَافَاتُهُ بِالْفِعْلِ کَافَأْتَهُ وَ إِلَّا کُنْتَ مُرْصِداً لَهُ مُوَطِّناً نَفْسَکَ عَلَیْهَا؛ و امّا حقّ آن کس که به تو نیکى کرده این است که او را سپاس دارى و نیکى‏اش را یاد کنى و سخنى پسندیده را در باره او [در میان مردم‏] شایع کنى و در خلوت میان خویش و خداى سبحان، خالصانه دعایش کنى؛ چرا که وقتی این کار را انجام دادی، در نهان و آشکار، سپاسگزارش بوده‌ای؛ سپس اگر توان جبران نیکى او را دارى، پس تلافى نما و گر نه در صدد جبران باش و براى تلافى، خودت را آماده کن.
 
 
حق مؤذن و امام جماعت
 
28- وَ أَمَّا حَقُّ الْمُؤَذِّنِ فَأَنْ تَعْلَمَ أَنَّهُ مُذَکِّرُکَ بِرَبِّکَ وَ دَاعِیکَ إِلَى حَظِّکَ وَ أَفْضَلُ أَعْوَانِکَ عَلَى قَضَاءِ الْفَرِیضَةِ الَّتِی افْتَرَضَهَا اللَّهُ عَلَیْکَ فَتَشْکُرَهُ عَلَى ذَلِکَ شُکْرَکَ لِلْمُحْسِنِ إِلَیْکَ وَ إِنْ کُنْتَ فِی بَیْتِکَ مُتَّهَماً لِذَلِکَ لَمْ تَکُنْ لِلَّهِ فِی أَمْرِهِ مُتَّهِماً وَ عَلِمْتَ أَنَّهُ نِعْمَةٌ مِنَ اللَّهِ عَلَیْکَ لَا شَکَّ فِیهَا فَأَحْسِنْ صُحْبَةَ نِعْمَةِ اللَّهِ بِحَمْدِ اللَّهِ عَلَیْهَا عَلَى کُلِّ حَالٍ وَ لا قُوَّةَ إِلَّا بِاللَّهِ؛ ‏و امّا حقّ اذان گو این است که بدانى او تو را به یاد پروردگارت مى‏اندازد و به نصیب و سهمت [از عبادت‏] فرا مى‏خواند و از برترین مددکاران تو در انجام وظیفه‏اى [نماز] است که خداوند بر تو واجب نموده؛ بنابراین از او همچون کسى که به تو احسان نموده تشکّر و قدردانى کن، و چنانچه در خانه‏ات به او بدبینی، نباید به او در کارى که براى خداست بدبین باشی و بدانى که او نعمتى الهی بر تو است، پس با حمد الهى در هر حال، با نعمت خدا خوش رفتاری کن و لا قوّة إلّا باللَّه.
 
29- وَ أَمَّا حَقُّ إِمَامِکَ فِی صَلَاتِکَ فَأَنْ تَعْلَمَ أَنَّهُ قَدْ تَقَلَّدَ السِّفَارَةَ فِیمَا بَیْنَکَ وَ بَیْنَ اللَّهِ وَ الْوِفَادَةَ إِلَى رَبِّکَ وَ تَکَلَّمَ عَنْکَ وَ لَمْ تَتَکَلَّمْ عَنْهُ وَ دَعَا لَکَ وَ لَمْ تَدْعُ لَهُ وَ طَلَبَ فِیکَ وَ لَمْ تَطْلُبْ فِیهِ وَ کَفَاکَ هَمَّ الْمُقَامِ بَیْنَ یَدَیِ اللَّهِ وَ الْمَسْأَلَةِ لَهُ فِیکَ وَ لَمْ تَکْفِهِ ذَلِکَ فَإِنْ کَانَ فِی شَیْ‏ءٍ مِنْ ذَلِکَ تَقْصِیرٌ کَانَ بِهِ دُونَکَ وَ إِنْ کَانَ آثِماً لَمْ تَکُنْ شَرِیکَهُ فِیهِ وَ لَمْ‏ یَکُنْ لَکَ عَلَیْهِ فَضْلٌ فَوَقَى نَفْسَکَ بِنَفْسِهِ وَ وَقَى صَلَاتَکَ بِصَلَاتِهِ فَتَشْکُرُ لَهُ عَلَى ذَلِکَ وَ لَا حَوْلَ وَ لَا قُوَّةَ إِلَّا بِاللَّهِ؛ و امّا حقّ پیش نمازت این است که بدانى او واسطه میان تو و خدا و نماینده تو در نزد خداوند مى‏باشد. او از جانب تو سخن مى‏گوید و تو از جانب او سخن نمى‏گویى. براى تو دعا مى‏کند و تو برایش دعا نمى‏کنى و براى تو [از خداوند چیزى را] خواستار مى‏شود و تو در مورد او [چیزى را] خواستار نمى‏شوى و تو را از اضطراب ایستادن در نزد خدا و خواستار شدن از او بى‏نیاز مى‏کند و تو، او را در این کار بى‏نیاز نمى‏سازى؛ پس اگر در بخشى از این وظائف، کم کارى باشد بر دوش اوست و نه تو و چنانچه گناهکار باشد، تو شریک گناه او نیستى و او افزون بر تو چیزى ندارد؛ پس تو را در پناه خویش گرفته و با نمازش، نماز تو را محافظت کرده است؛ پس سپاسگزار او بر این کار باش و لا حول و لا قوّة إلّا باللَّه.
 
 
حق هم‌نشین
 
30- وَ أَمَّا حَقُّ الْجَلِیسِ فَأَنْ تُلِینَ لَهُ کَنَفَکَ وَ تُطِیبَ لَهُ جَانِبَکَ وَ تُنْصِفَهُ فِی مُجَارَاةِ اللَّفْظِ وَ لَا تُغْرِقَ فِی نَزْعِ اللَّحْظِ إِذَا لَحَظْتَ وَ تَقْصِدَ فِی اللَّفْظِ إِلَى إِفْهَامِهِ إِذَا لَفَظْتَ وَ إِنْ کُنْتَ الْجَلِیسَ إِلَیْهِ کُنْتَ فِی الْقِیَامِ عَنْهُ بِالْخِیَارِ وَ إِنْ کَانَ الْجَالِسَ إِلَیْکَ کَانَ بِالْخِیَارِ وَ لَا تَقُومَ إِلَّا بِإِذْنِهِ وَ لا قُوَّةَ إِلَّا بِاللَّهِ‏؛ و امّا حقّ همنشین تو این است که با او نرم‌خو و خوش رفتار باشی و در سخن گفتن با او انصاف داشته باشی و دیده‏ات را یکباره از او برنگیر و هر گاه با او سخن مى‏گوئى قصد تو فهماندن وى باشد و چنانچه تو همنشین او بودى، مختاری که هر وقت خواستی برخیزی و اگر او آمده همنشین تو شده، اختیار با اوست و بدون اجازه او برنخیز و لا قوّة إلّا باللَّه.
 
و الحمدلله رب العالمین
/999/703/ر
ارسال نظرات