ظرفیت شناسی اجتهاد برای تولید علوم انسانی
به گزارش خبرگزاری رسا، تولید علوم انسانی اسلامی مستلزم شرایطی است. افرادی که اقدام به این تولید میکنند باید دارای شرایط علمی کافی در اسلام و علوم رایج بوده و همچنین نسبت به این علوم برخورد شایسته نشان دهند. بدون شک هر تولیدی که بخواهد قید اسلامی داشته باشد، باید از قرآن و منابع اصیل اسلامی استخراج شود. این مهم، اجتهاد و استناط را می طلبد. اکنون سؤال این است: آیا اجتهاد رایج ظرفیت تولید علومی بر پایه اسلام را داراست و الزامات چنین اقدامی چه می باشد؟ در ادامه سلسه گفتوگو ها با استاد حوزه و دانشگاه جناب حجت الاسلام مصطفی کریمی، در صدد پاسخ به این پرسش ها هستیم. یادآور می گردد وی دارای دکترای علوم قرآنی و تفسیر از موسسه امام خمینی(ره) و صاحب تألیفات و مقالات بسیاری در همین زمینه می باشد.
رسا ـ کسانی که اقدام به تولید علوم انسانی- اسلامی میکنند چه شرایطی باید داشته باشند؟
برای تولید علوم انسانی اسلامی دو شرط اساسی زیر لازم است:
1. توان استنباط از قرآن و روایات و استخراج دیدگاه اسلام؛ طبق آنچه در باب علوم انسانی اسلامی بیان شد، در صورتی علوم انسانی، اسلامی خواهد بود که از متون اصیل دین اسلام یعنی قرآن و روایات استخراج شده باشد. بر این اساس، اولین شرط تولید علوم انسانی، داشتن قدرت فهم و استنباط از قرآن و روایات است.
2. آگاهی از علوم انسانی؛ به رغم ناکارآمدی علوم انسانی، لازم است با نظریات مطرح آن برخورد مناسب داشت. در این زمینه ممکن است برخوردهای ذیل صورت بگیرد که تنها یکی از آنها درست است:
الف. پذیرش همة آنها، مانند آنچه تا کنون در برخی مراکز علمی ما رخ داده است؛
ب. اصلاح با دادن رنگ و بوی اسلامی به آن نظرات؛
ج. کنار گذاشتن تمام آنها؛
د. استفاده از نظریات موجود در باب علوم انسانی به عنوان مصالح اولیه.
تنها روش چهارم است که صحیح بوده و آن لازمه روش صحیح نظریه پردازی قرآن در باب علوم انسانی است؛ زیرا دستاوردهای بشری، بعد از قرآن و روایات تفسیری، مصالحی ارزنده برای نظریهپردازی قرآن به شمار میآیند. این آگاهی ظرفیت درک مفسر را گسترش داده و فهم و تحمّل معارف قرآن را بالا میبرد. چنان که حضرت علی علیه السلام فرمودند: «إن هذه القلوب أوْعیة فخیْرها أوعاها».[1] هر قلبی که از اندیشههای مستدلّ برخوردار است، آمادگی آن برای دریافت معارف قرآنی بیشتر است. پر بودن ذهن از آگاهى، گوش را براى شنیدن آیات قرآن و روایات، شنواتر و دل را بیدارتر مىسازد. محقق هر چه به جهان آفرینش و آیات تکوینی بیشتر آگاه شود، قدرت او در فهم آیات قرآن کریم و روایات افزونتر میگردد.[2]
رسا ـ آگاهی از دستاوردهای دانش انسانی چه فوایدی دارد؟
آگاهی از دستاوردهای دانش انسانی، افزون بر کمک به محقق اسلامی در انتخاب مسأله، اولاً زمینه ارائه فرضیه برای مسأله اصلی و مسائل فرعی را نیز فراهم میسازد. ثانیاً محقق را در ارزیابی پاسخهای دریافتی کمک میرساند. ثالثاً زمینه تداوم بهرهمندی از دیدگاه اسلام به صورت روشن و پا به پای افزایش تجربیات انسانی را ایجاد میکند.[3] از این رو، محقق علوم انسانی اسلامی، جهت بهره هر چه بیشتر از قرآن کریم و روایات، باید از تجربهها و اندیشههای انسانی در باب مسأله آگاه شود.
باید توجه داشت که ضروت آگاهی از یافتههای بشری به معنای نیازمندی متون اسلام به غیر و جواز افزودن چیزی به آن نیست. اندیشمندان مسلمان دقیق النظر نیز به رغم تأکید بر جامعیت منابع اسلام، در بیان مراد الهی و بینیازی به غیر[4] در استخراج دیدگاه آن به دستاوردهای بشر توجه داشتهاند. به عنوان نمونه، مرحوم علامه طباطبایى هنگام بررسی دیدگاه قرآن درباره زن، نخست، شخصیت زن نزد ملّتها و جوامع مختلف عربى و غیرعربى در ادوار گوناگون را بررسی کرده و سپس آیات مربوط را به صورت موضوعی، تفسیر میکند. وی افزون بر استفاده از دستاورد بشری، در استخراج بهتر نظر قرآن کریم، درستی و عادلانه بودن نگاه قرآن به شخصیت زن و برتری این نگاه نسبت به نگاههای دیگر را نشان میدهد.[5] شهید صدر نیز با همین سبک و شیوه، نظامهای اقتصادی مطرح، یعنی نظام سوسیالیستی و نظام سرمایهداری را بررسی کرده و نظام مورد نظر قرآن و روایات را توضیح میدهد. وی در نهایت نظر قرآن را به عنوان نظر برتر ارائه مىکند.[6]
رسا ـ نقش حوزویان در این باره چیست؟
نقش اصلی این مسؤلیت را حوزویان دارند؛ چنانچه مقام معظم رهبری دام ظله ضمن تأکید بر ضرورت تولید علوم انسانی اسلامی، مکرر فرمودهاند، بار اصلی کار سترگ و ارزشمند تولید علوم انسانی اسلامی بر دوش علمای دین و نهاد حوزه میباشد.
منتهی باید توجه داشت که پیش از دست زدن به تولید علوم انسانی اسلامی، چندین کار لازم است که برخی از آنها برای حوزویان بیشتر اولویت دارد. کارهایی که پیش از تولید علوم انسانی اسلامی لازم است، عبارتند از: 1. آشنایی با علوم انسانی از جمله مسئله شناسی 2. مبانی علوم انسانی اسلامی از جمله مبانی فلسفی و دینی 3. نقد علوم انسانی موجود 4. بررسی مبانی و روش استخراج دیدگاه اسلام در باب علوم انسانی.
به نظر میرسد، روشن ساختن مبانی علوم انسانی به ویژه مبانی دینی و روش استخراج دیدگاه اسلام در باب علوم انسانی، برای حوزویان از اولویت بیشتری برخوردار است. شاید رسالت اصلی حوزه این باشد که هم مبانی فلسفی و هم مبانی دینی را تنقیح کند و راهکارها و روشی تدوین کند که بشود مسایل علوم انسانی را از نگاه منابع دینی، مثل آیات و روایات بررسی کرد. گر چه مراکزی همانند مؤسسه امام خمینی(ره)، نیروهایی دارند که در این زمینه کار میکنند؛ ولی بدنه حوزه باید به سمت تبیین مبانی دینی علوم انسانی برود.
رسا ـ چگونه باید از متون دینی، علوم انسانی اسلامی را استخراج کرد؟
روش درست، همان اجتهاد و تفسیر موضوعی صحیح است. بنابراین؛ باید به این نکته توجه داشته باشیم، کسی که با مسائل علوم انسانی آشناست، ولی قوه استنباط از متون دینی را ندارد، نمیتواند نظرات دین را استخراج کند. گر چه این اجتهاد با اجتهاد منظور در حوزه احکام، تفاوت ماهوی ندارد، ولی مسائل و موضوعات این دو متفاوت است. در اجتهاد حوزوی مباحث فقهی همانند اینکه طریقه وضو چیست؟ یا نماز در چه حالتی باطل میشود و... مطرح میشود. این مباحث فقط به متخصصین این زمینه مربوط بوده و نظریه افراد دیگر پذیرفته نیست. اما در اینجا دیگر افراد، نظرات و ایدههایی راجع به زندگیهای صحیح، تساوی حقوق و حکومتداری دادهاند که در جامعه هم چه غلط و چه درست، مقبول واقع شده است. نظریهپردازی در موضوعات و اشکال به این نظریهها، بدون تخصص در رشته مربوطه غلط بوده و هیچگاه مقبول جامعه نیست.
رسا ـ شرایط اجتهاد در فقه چه تفاوتی با اجتهاد در علوم انسانی دارد؟
شرایط اجتهادی که در آنجا حاکم است، اینجا نیز حاکم است. البته شرایطی علاوه بر آن شرایط اینجا لازم است و آن اینکه محقق باید به روش علوم انسانی هم آگاهی داشته باشد. مثلا کسی که فقط با مسائل روانشناسی آشنایی دارد، نمیتواند نظرات دین را استخراج کند. در غیر این صورت به کلیات بسنده خواهد شد که فایدهای ندارد. به عنوان نمونه قرآن کریم در جریان حضرت یوسف(ع) که فرمود است: «إنیءحفیظٌ علیم» به خصائص فرد مدیر اشاره دارد که مدیر باید محافظ منافع محدوده مدیریتی خود بوده و آگاهی کافی به آن را داشته باشد. همین طور آیه «زادهٌ بسطهً فی العلم و الجسم» که در مورد حضرت تالوت نازل شده است. این آیه به آگاه بودن و توانایی داشتن فرد مدیر اشاره دارد. ولی چون این پردازشها کلی است، کارآیی متوقع را ندارد. هر کس به این عنوان که رشتهاش علوم انسانی است، بخواهد به این کلیات بپردازد، مفید نیست. اگر بخواهیم این کلیات کارآیی لازم را داشته باشند و در هر رشتهای بتوان حرف دقیقی زد، باید متخصصین علوم انسانی دست به کار شده و از آیات استخراج کنند. در روانشناسی، نظام تربیتی یا مسائل مدیریتی، تحقیقاتی صورت گرفته و کتابهایی هم نوشته شده است، ولی این مقدار مکفی نبوده و باید تلاش بیشتری صورت گیرد.
«روش کار» مسأله بسیار مهمی بوده و کلید حل این مشکل است. در این زمینه دو مساله جدی مطرح است؛ اولا برای فهم متون دینی چه روش و برخوردی به کار ببریم؟ ثانیا چه برخوردی با علوم انسانی موجود داشته باشیم؟ در مسائل علوم انسانی باید دقت لازم را داشته و روشی در پیش بگیریم که هم نظر دین استخراج شده باشد و هم این نظریات، برای متخصصین علوم انسانی فعلی، مقبول باشد. قصد ما این نیست که نظر دین را استخراج کرده و فقط در کتابها جای دهیم. در صورتی میتوان در نظریهپردازی با آنان رقابت کرد که بتوانیم برترین نظریه را از این جهت در مقابل آنان ارائه دهیم. باید اولا یک روش درست برای فهم متون دینی به کار بگیریم. ثانیا به روش تحقیق در رشته مربوط توجه داشت.
بنده در حال تألیف کتابی با عنوان مبانی و روش تفسیر موضوعی هستم. در این کتاب به طریقه استخراج دیدگاه قرآن در یک مسئله پرداخته شده است. برای انجام گرفتن این کار، ده مرحله تعیین شده است که عبارتند از: 1. انتخاب مسأله 2. طراحی و مهندسی 3. مطالعه دستاوردهای بشری در باره مسئله 4. مطالعه اکتشافی قرآن و جمعآوری آیات مربوط 5. دستهبندی آیات 6. ارائه فرضیه 7. تفسیر آیات در جایگاه اصلی خود در قرآن 8. مشخص کردن آیات قطعیالدلالة و تعیین دلالتهای قطعی آیات 9. استخراج نظریه 10. ارزیابی نظریه.
به نظر میرسد ضروری است که افرادی دست به کار شده و روشی برای کل منابع دین تدوین کنند.
رسا ـ داشتن متد مناسب در تولید علوم انسانی چقدر مؤثر است؟
نسبت به هر علمی باید روش تحقیق مخصوص آن علم، در دست فرد محقق باشد. متدی که برای استخراج روانشناختی به کار گرفته میشود، با متدی که در رشته مدیریت به کار میرود، طبق اذعان خود عالمان روانشناسی متفاوت است. یا روشی که در مدیریت یا اقتصاد به کار می برند با روش ما متفاوت است. بعضیها معتقد به تلفیق هر دو روش با یکدیگر بوده و میگویند باید به نحوی از متون دینی نظر دین را استخراج کرد که کسانی که از روش دیگر استفاده میکنند به همین دیدگاه برسند و یا حداقل این روش برایشان مقبول بوده و بپذیرند که روش درستی است. به فرض مثال اگر شما قصد دارید مسایل روانشناختی را از دین استخراج کنید، اینطور نیست که همین روش کاملا در مورد مسایل مدیریتی هم به کار رود. از این جهت، جدیدا این مسأله مطرح شده است که باید یک روش تحقیقی برای رشتههای همسو تهیه شود که طبق آن روش بشود نظر دین را استخراج کرد.
رسا ـ علوم انسانی - اسلامی چه ویژگیهای دارد؟
اصلیترین ویژگی علوم انسانی- اسلامی منسوب بودن آن به دین اسلام است. این نسبت به شکلهای کلی زیر که به ترتیب نقش دین پررنگ میشود، متصور و قابل طرح است:
1. علوم انسانی که عالم و متعلم آن بینش و شخصیت الهی و اسلامی دارد.
2. علوم انسانی که در پی تحقق اهداف دین و جامعه دینی است و در خدمت اهداف دین قرار میگیرد.
3. علوم انسانی که موضوعات دینی و مورد نیاز جامعه دینی را بررسی میکند.
4. علوم انسانی که پیشفرضها و مبانی معرفتی و روششناختی، هستی شناختی و انسان شناختی آن از منابع اصیل اسلام؛ یعنی قرآن و سنت پیشوایان معصوم علیهم السلام گرفته شده است.
5. علوم انسانی که مجموع مبانی، روشها، اهداف، فرضیهها و نظریههای آن به گونه روشمند(استنباط اجتهادی) از منابع اصیل اسلام یعنی قرآن و روایات پیشوایان معصوم علیهم السلام گرفته شود.
طبق سه نگاه نخست که نقش اسلام حداقلی است، ماهیت علوم انسانی- اسلامی با غیر اسلامی تفاوتی نخواهد داشت و تنها شخصیت عالمان به آن علوم، موضوع و اهداف آن متفاوت است، از این رو نمیتوان به آنها بسنده کرد؛ گرچه نباید به آنها بیتوجه بود. رویکرد چهارم و پنجم که برای معارف اسلامی نقش پررنگتری میدهند، مورد پذیرش است.
طبق نگاه چهارم علوم انسانی اسلامی، علومی است که بر پایه مبانی و پیش فرضهای اسلامی، موضوعات خود را بررسی میکند. براساس رویکرد پنجم که نقش اسلام حداکثری است، در علوم انسانی- اسلامی افزون بر دخالت دادن معارف اسلامی در مبانی، هدف و موضوع، آموزههای اسلام در فرضیهها و نظریههای آن، خودش را نشان میدهد.
بر اساس این نگاه، روش علوم انسانی اسلامی با روش علوم انسانی غیراسلامی متفاوت است و در این رویکرد، روش وحیانی نیز در کنار تجربه، یکی از روشها و معیارهای داوری در باب فرضیهها و نظریههای علم به شمار میآید.[7] و تنها با روش استنباط اجتهادی میتوان علوم انسانی را از قرآن و سنت استخراج کرد. آموزههای اسلام نیز در مورد هویت آدمی و زندگی وی، از چنان قدرت و صلابتی برخوردار است که بتوان با الهام گرفتن از آنها، نظریه توانمندتری در علوم انسانی پدید آورد. بنابراین در صورتی علوم انسانی تولید شده، اسلامی خواهد بود که فرضیهها و نظریههای آن و یا دست کم پیش فرضها و مبانی آن، بر گرفته از متون اسلام، یعنی قرآن و روایات باشد و با معیارهای قابل دفاع علمی و با آموزههای اسلامی سازگار باشد.
--------------------------------------------------------------------------------
[1].همانا این قلبها ظرفهای هستند که بهترین آنها پر ظرفیتترین آنها است. (نهجالبلاغه، حکمت 147.)
[2]. ر.ک: عبدالله جوادی آملی، تفسیر موضوعی (1)؛ قرآن در قرآن، ص 449.
[3]. ر.ک: سید محمّدباقر صدر، المدرسة القرآنیة، ص 22 و 26.
[4]. ر. ک: السید محمد حسین الطباطبایی، المیزان فی تفسیر القرآن، ج 1، ص 6- 12.
[5]. ر. ک: السید محمدباقر الصدر، اقتصادنا، ص 153- 237، 239- 277 و 281- 411.
[6]. ر. ک: السید محمد حسین الطباطبایی، المیزان فی تفسیر القرآن، ج 2، ص 261- 277.
[7]. ر.ک: مصباح یزدی محمد تقی، پیش نیازهای مدیریت اسلامی، ج 1، ص16 و 31، رجبی، محمود،«امکان و چگونگی علم دینی»؛ حوزه و دانشگاه، ش 21، ص8.
976/401/ر