یارانه، صدقه نیست!
حامد عبداللهی
این روزها با استقرار دولت جدید و برآورد واقعی مشکلات اقتصادی کشور، مباحث تازهای درباره یارانه مطرح میشود.
مباحثی که در دوره دولت گذشته نیز به نوعی با نگاه ایجابی یا سلبی مطرح شده بود. موافقان، یارانه را مهرورزی و عدالت گستری و مخالفان، گداپروری و تخلف انتخاباتی مینامیدند!
امروز آنان که بیرون گود بودند و شعار میدادند و انتقاد میکردند به هر تقدیر، صاحب کرسی ریاست شدهاند و از نزدیک، مشکلات اداره کشور را لمس میکنند و از همین رو است که میگویند نباید در این مسائل، سیاهنمایی کرد! تو گویی بحران سازی از آلودگی سبزی و گرانی گوجه در فصل سرما، رسالتی موقت و تکلیف شرعی بوده است!
در دولت پیشین نیز زمزمههایی برای خوشه خوشه کردن مردم و اختصاص یارانه به دهکهای پایین شنیده شد که در واقع میخواست با کم کردن بار مالی دولت، منتی هم بر فقرا گذاشته و آن را نشانه مهرورزی بیشتر نسبت به مستضعفان بنمایاند. کاری که با شعار مکتب ایرانی تضاد داشت!
در آن دوره، نگارنده، مقالهای با عنوان « خوشههای عدالت» در همین باره نوشت که مورد استقبال رسانهها قرار گرفت و شکر خدا، دولت خدمتگزار، به هر دلیل، از اجرای آن طرح پرمخاطره باز ماند.
اکنون پیشتر از دولت اعتدال، برخی مجلسیان، پیگیر طرح کذایی حذف بخشی از مردم هستند تا به خیال خود از مشکلات مالی کشور بکاهند. در نیت اصلاحگرانه و خیرخواهانه این نمایندگان و مسئولان نباید تردید کرد اما دغدغه این است که سنگی را از چاله درآورده و به چاهی بیاندازند که درآوردنش محل تردید است.
نگارنده، بحث بر سر مسائل اقتصادی را به اهل آن وامیگذارد و نظر تخصصی در این زمینه ندارد مگر برآوردهای عمومی یک شهروند از اجرای یک طرح که میتواند برای متخصصان اقتصادی قابل عنایت باشد اما مهمترین دغدغه این قلم، اظهارنظرهای اقتصادی افراد با چاشنی دین و آموزههای اسلام است!
این بحث در اصل به دو دیدگاه برمیگردد. یک دیدگاه، یارانه را حق مردم میداند که باید برابر بین آنان توزیع شود و یک دیدگاه، همانگونه که از نام یارانه برمیآید آن را اعانه به مردم برای کاستن از مشکلات اقتصادی میداند.
در نگاه نخست، هیچ امتیازی برای یک ایرانی در نظر گرفته نشده و همگان در برابر حق یارانه، برابر هستند اما در نگاه دوم، بسته به شرایط اقتصادی کشور و توان مالی دولت، دایره مستحقان دریافت یارانه، تغییر میکند.
دو نکته را نیز نباید فراموش کرد: نخست آن که توزیع یارانه، امری موقت است که برای گذران دورهای سخت، در نظر گرفته شده تا مردم خود اقتصاد خانواده را مدیریت کنند و باصرفه جویی در هزینهها و ذخیره پول یارانه، اندکی از فشارهای مالی خود بکاهند. بدیهی است با رونق اقتصاد و بهبود وضع مالی کشور، باید شاهد حذف پرداخت مستقیم پول باشیم که از پیامدهای منفی آن کاسته شود.
نکته دوم این که دولت این یارانه را باید از درآمدهای ملی کشور پرداخت کند نه از استقراض از بانک مرکزی یا حذف دیگر بودجههای ضروری کشور.
فارغ از مباحث صرفِ اقتصادی، به اصل بحث که چاشنی دینی است میپردازیم. این که صاحبنظران، یارانه را حق یا اعانه بدانند مسئله مهمی است اما مهمتر آن که برای نظر خود بخواهند نمونههای دینی و شاهد مثالهای قرآنی و حدیثی بیاورند.
در نوشتهها و بیانات برخی مسئولان و نمایندگان مجلس، میبینیم که برای دفاع از نظریه اعانهای، به خمس و زکات اسلامی، استناد شده و پیشنهاد برآورد اموال مردم برای جداکردن ثروتمندان از فقرا مطرح شده است؛ چه این که برابر این نظر، ثروتمندان، مستحق دریافت اعانه نیستند.
این نظریه به ظاهر درست، استنادات ناصواب و مضحکی از دین ارایه کرده که به تلاش برای موجه جلوه دادن نظریه میماند! نظریهای که ابتدا باید خود را از شر مغالطات درونی برهاند تا صلاحیت تأیید دینی را بیابد.
در یادداشت «خوشههای عدالت« هم تاکید شده بود که روایتهای موثق تاریخی از سنت پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و ائمه اطهار علیهم السلام که طبق وحی و مفسر آن است، باید مستند مباحث روز باشد و یکی از این روایات که بسیار هم مورد تاکید شیعیان بوده و خود این نظریهپردازان هم بدان افتخار کردهاند ماجرای توزیع برابر بیت المال در دوره زعامت امیرالمؤمنین علیه السلام است. اقدامی که اشراف و باسابقهها آن را برنتابیدند و شورشهای اجتماعی و سیاسی را رقم زدند.
اکنون این پرسش مطرح است که اگر قرار است بخشی از بیتالمال مسلمین، به سمت تولید و عمران رفته و بخشی به صورت مستقیم به حساب مردم واریز شود، بر چه اساسی باید بین مردم در دریافت این حق عمومی، فرق گذاشت؟ آیا برخی از ما ایرانیتر هستیم؟
یک نکته هم در شیوه تفکیک فقرا و اغنیا است. این مسئله هم باز از نگاه اجتماعی و دینی مورد چالش است. نخست این که از نظر اسلام، همانگونه که انباشت ثروت، نکوهیده است، تجسس در اموال مردم هم پسندیده نیست و صاحبنظران خوب است برای استناد سخن اقتصادیشان به دین، نمونههای عینی و مصرح بیاورند نه برداشتهای ناقص و متناقض که توضیح آن درپی میآید. وانگهی، پیامدهای اجتماعی و فرهنگی این تفکیک مالی، چنان پر مخاطره است که نسنجیده بودن این دست اظهار نظرها را عیان میسازد.
در همان دوره که مدتی بحث خوشهها در جامعه پخش شد دیدیم که چه نگرانیهایی مردم را فراگرفت و مقایسههای خوشهای بین خانوادهها رواج یافت. به راستی اثرات سوء این تفکیک را چگونه میتوان جمع کرد؟ دولت ایران در این چند دهه نشان داده است هنوز در برآورد بسیاری از آمار و انتشار اسناد، ناتوان است و نتوانسته به شفافیت لازم برسد و هزاران اختلاف قضایی و مالی از همین نبود سامان اطلاعاتی و آماری پیش میآید. چگونه با فراهم نبودن زیرساخت لازم برای استخراج دادههای درست و واقعی، پیشنهاد تفکیک مردم ارایه میشود؟ آیا این همه مشکلات فرهنگی و پروندههای قضایی و نارساییهای بروکراسی اداری کافی نیست؟
از سوی دیگر فقر و غنا یک امر بسیط و ثابت نیست که به درستی قابل احصا و برآورد باشد. جدا از مؤلفههای گوناگون ترسیم بُردار اقتصادی و خط فقر و غیره، هر کسی ممکن است در زمانی فقیر و در زمانی دیگر غنی باشد یا برعکس. تنها با نگاه اعانهای است که میتوان گفت اگر یک ثروتمند، فقیر شد باید برای گدایی یارانه مراجعه کرده و ثابت کند که دیگر پول ندارد تا مستحق دریافت یارانه قلمداد شود.
انجام دهها معامله صوری یا بدون سند یا شفاهی و توافقی یا وکالتی و مانند آن هم اجازه سنجش درست و واقعی را نخواهد داد همچون مواردی که شخص، معاملاتی را به نام خود برای بستگانش انجام داده است تا کمکی کرده باشد.
از این گذشته طرح تفکیک مالی، انگیزه فرار از عنوان ثروتمندی را برای دریافت یارانه، تقویت میکند و از آن پس شاهد حیلهها و کلکهای افراد سودجو خواهیم بود. نمونه این کار را در فرارهای مالیاتی یا بهرهمندی از بنزین خودروهای غیر مستعمل تجربه کردهایم.
اما کسانی که یارانه را صدقه به مردم میدانند، مستنداتی را از اسلام برای خود دست و پا کردهاند که با یک نگاه کارشناسانه میتوان علیه خودشان به کار بست!
در زبان قرآن، مالاندوزی و شکمبارگی و ربا و بیتوجهی به فقرا، نکوهش شده و روشن است این نبایدهای قرآنی تنها برای قیامت نیست. این هشدارها برای بهتر و سعادتمند زیستن انسان مؤمن است که حکمتهای اقتصادی دارد. در واقع رباخواری تنها برای جهنمی نشدن، ممنوع نیست؛ اثرات اقتصادی ربا است که جامعه اسلامی را به انحطاط میکشاند. این است که اقتصاددانان متدین باید، به باورها و آموزههای دینی رویآورده و مصادیق تخلف اقتصادی را از جامعه بزدایند نه آن که دین را دستآویز اثبات نظریه خود سازند.
در نگاه قرآنی، صدقه دادن چه به صورت واجب چه مستحب، یک تکلیف است که به عهده مؤمنان قرار داده شده و در این پرداخت اختیاری، حکمتهای تربیتی و اجتماعی نهفته است. در واقع کسانی که رنگمایههای چپ اقتصادی در تصویر ذهنی خود دارند دوست میدارند که اسلام، در یک نظام اشتراکی، حد معینی برای ثروت قرار داده و بیش از آن را ممنوع اعلام کند. این گونه است که پیشنهاد میشود سهم بخشی از ایرانیان که تمول بیشتری دارند به حکم دولت و خزانه، به ایرانیانی که بضاعت کمتری دارند صدقه داده شود! این صدقه اجباری طبقه مرفه به طبقه کارگری یا فقیر، همان اسلامیزه کردن تفکرات چپگرایانه است!
از سویی نگاه سرمایهداری و بیتوجهی به دهکهای پایین جامعه هم، مصیبتهای فراوانی برای کشور به بار آورده است. باید گفت و گریست از این که خانوادههای بسیاری در کشور وجود دارند که زندگیشان امروز وابسته به همین یارانه ناچیز است! کسانی که وقتی یارانه بگیر شدند از سوی مترفان به گداپروری و تخلف انتخاباتی متهم شدند! و کسی نپرسید چه سیاستی باعث شد که بخشی از مردم این گونه محتاج یارانه شوند و اکنون که بخشی از حقشان را مستقیم میگیرند توهین بالانشینها را هم بشنوند؟!
اسلام آیین چپ و راست نیست. اسلام آیین مستقیم است. در اسلام، آنچه به حقوق عمومی مربوط میشود برابر است و آن چه به اقشار خاص یا گروههای اجتماعی مربوط میشود راهکاری هدایتی و تربیتی دارد تا به عدالت نزدیک شود. در اسلام، مردم آزادند با تجارت حلال، ثروتمند شوند و کسی حق محدود کردن و مانع تراشی برای آنان ندارد چه این که ثروت حلال باعث رونق جامعه و به سود همه اقشار است به ویژه اگر حقوق واجب و مستحب آن پرداخت شود. همچنین تاجر و مالک مسلمان، به اراده خود دست همکیشان و فقرا را هم میگیرد تا هم به تکلیف شرعی عمل کرده باشد هم زمینه رفاه نسبی جامعه را فراهم کند تا خود و خانوادهاش از گزند فقر هموطنان و پیامدهای آن در امان باشد.
بنابراین میبینیم اظهار نظرهای کوتاهبینانه به نام اسلام، تا کجا میتواند خطرناک باشد. اگر چنین نگاهی بر کشور حاکم شود اندک اندک دیگر آیینهای دینی و مشروع مانند حج، جهاد، امر به معروف، نهی از منکر، قرض الحسنه، آموزش، ازدواج، تولید نسل و دیگر موارد به مثابه کنشهای اجتماعی درخواهد آمد که نظام جبرگرایانه و اشتراکی برآن حاکم خواهد بود! و هر انسان ناگزیر است از یک بسته مساوی و معین شده تبعیت کند.
اما راه حل چیست؟
به نظر میرسد پیشنهاد آمار گیری به جای آن که برای شناسایی ثروتمندان و تحت فشار قرار دادن آنان به کار رود بهتر است برای شفاف سازی قوانین و به دست آوردن آمارهای واقعی بخش تولید کشور متمرکز شود. به این معنا که اگر دولت برآورد صحیحی از توانمندیها و استعدادها و امکانات بخش تولید داشته باشد به خوبی میتواند سرمایه عمومی را به سمت تولید هدایت کند بدون آن که پولی به جامعه تزریق شده و کارآفرین نباشد.
مشکل دولت قبل هم در عدم تخصیص یارانه به تولید در همین نکته بود. دولت برخلاف یارانه خانوارها که ارقام صحیحتری از آن را در اختیار دارد نمیتواند به بهانه تولید، مبالغ کلان را به اشخاص حقیقی و حقوقی بدهد که مشخص نیست در ادعای تولید، صداقت لازم را دارند یا خیر. اگر تمرکز دولت در شفاف سازی آمار این بخش باشد میتوان به تولید بیشتر و افزایش ثروت عمومی امیدوار بود.
همچنین دغدغه فقیر و غنی، بهتر است با آموزههای دینی هماهنگ باشد و راهکاری جامع ارایه شود. برای مثال میتوان با کار تبلیغاتی و رسانهای از ثروتمندان خواست که به اختیار خود یارانه خود را به مستمندان بدهند. این روش که تاکنون بارها آزموده و موفق هم بوده است بسیار راهگشا و عزتمندانه است.
ثروتمندان تلاش مستقیمی برای به دست آوردن یارانه نکردهاند که نگران از دست دادن آن باشند. یارانه یک حق عمومی است که هر ماه در حساب آنان واریز میشود. اکنون اگر با اطلاع رسانی درست، هر کس که بخواهد چه ثروتمند چه متوسط، میتواند تا زمانی که خود صلاح میداند، حساب یارانهاش را در اختیار مراکزی چون کمیته امداد یا بهزیستی قرار دهد تا هم حق خود را در قالب صدقه به مستمندان ناشناس پرداخت کند هم شأن یارانه را تا حد اعانه دولت و کوپن غذا پایین نیاورد!
حساب کنید به جز جنبههای تربیتی و اخلاقی این روش، چه تعداد از هموطنانمان علاوه دریافت یارانه، از مهرورزی هموطنانشان نیز بهرهمند شده و چه بسا پس از مدتی از مددجویی خلاص گردیده و به زندگی آبرومندتری برسند و چه فسادها و کژیها از جامعه رخت بندد که گریبان گیر فقیر و غنی است.
نگاههای ابزاری و گزینشی به دین از ابتدای پیروزی انقلاب تا کنون، کم آسیب به کشور نرسانده است. همین سال گذشته بود که برخی با تفسیر به رأی از ولایت فقیه تلاش داشتند مسئله استیضاح وزیر در ماههای پایانی دولت را که مورد مخالفت ولی فقیه و دلسوزان جامعه بود را ماستمالی کنند! پیامدهای زشت این حرکت نابخردانه را هم که دیدیم . پس لازم است عقلای دولت و مجلس، گردهم بنشینند و طرحی نو براندازند که هم توجیه اقتصادی داشته باشد هم با مبانی دینی سازگار باشد./916/ی701/ع