شماره 35 دوهفته نامه الکترونیکی باب الجواد منتشر شد
خبرگزاری رسا ـ سی و پنجمین شماره دوهفته نامه الکترونیکی باب الجواد(ع) با هدف تولید و نشر آثار مرتبط با امام رضا(ع) در موضوعات مختلف با طرحی نو در فضای مجازی منتشر شد.
به گزارش خبرنگار خبرگزاری رسا، شماره 35 دوهفته نامه الکترونیکی بابالجواد(ع) شامل سخن سردبیر، مناسبتنامه، داستان، دلنوشته، عیون اخبارالرضا، در حوالی حرم، شعر، یادداشت، خاطره، معرفی کتاب و مقاله و مشاهیر مدفون در حرم در فضای مجازی به منتشر شد.
وبلاگ امام رضا(ع) در بخش وبلاگهای رضوی، وبلاگهای چند لحظه، دریچه، گاه رهایی، و دلم میگوید و ساندیس نویس در بخش وبلاگ نویسندگان و موضوعاتی همچون آفتاب هشتم، غبار حرم، چه بخواهیم، امام رئوف، یا ابالحسن، حاجت و عمه سادات، آداب زیارت، آداب سفر از نگاه آیات و روایات نیز در قسمت پاکدستها و رهتوشه این دوهفته نامه الکترونیکی قابل مشاهده است.
زیارت آنلاین، آیینه نگار، پنجره فولاد، حدیث یار، شماره های پیشین، اخبار، پیوندها و تبلیغات از دیگر بخشهای این شماره است که بخش معرفی وبلاگها در سبک جدیدی به معرفی کامل وبلاگهای رضوی میپردازد و در بخش اخبار، هر روز اخبار مرتبط با امام رضا(ع) پوشش داده شده است.
در بخش نگارخانه پوسترها و عکسهای جذاب و دیدنی یا ثامن الحجج، کلمه التوحید، هدیه میلاد حضرت امام رضا(ع)،عید غیر، زهرا فقط همکفو علی بود، یا حضرت عبدالعظیم(ع)، اشفعی فیالجنه، دخیل پنجره فولاد، یا هادی(ع)، شب هم به قدر دیده تو پرستاره نیست، السلام علیک یا موسیبن جعفر(ع) و ایام فاطمیه آورده شده که با بهترین کیفیت قابل مشاهده و دانلود است.
سخن سردبیر
در این بخش از دوهفتهنامه بابالجواد میخوانیم: این روزها که همه درگیرانتخاب نامزد اصلح برای ریاست جمهوری و نیز شورای شهر هستیم، حرکت جالب گروه شجر، شبکه جوانان رضوی، بسیار قابل توجه است، منشور اخلاقی انتخابات که به هشت نامزد انتخاباتی ریاست جمهوری اهدا شد.
این میثاق نامه دربرگیرنده بخشی از توصیهها و فرامین امام رضا(ع) به عنوان مظهر رأفت اسلامی به یاران خود است که میتواند به صورت منشوری از اخلاق اجتماعی و انتخاباتی در تمام طول تاریخ مورد بهره گیری و استناد قرار گیرد.
این حرکت، آن هم در نزدیکی سالروز شهادت امام هفتم، امام موسی کاظم(ع) اتفاق افتاد، تلنگر به جایی بود تا در کشاکش بحثها و حرفهای انتخاباتی، یادمان باشد که توجه به خدا و اهل بیت(ع) در انتخاب، ایفای تکالیف و در تمام مراحل زندگی از الزامات حیات یک شیعه است.
در بخشی از نامه آمده است: به دوستان ما توجه ده که خدا نیکوکرداران آنان را مورد بخشایش خویش قرار داده و بدکاران آنان را جز، آنهایی که بدو شرک ورزند و یا یکی از دوستان ما را برنجانند و یا در دل نسبت به آنان کینه بپرورند، همه را مورد عفو قرار خواهد داد اما از آن سه گروه نخواهد گذشت و آنان را مورد بخشایش خویش قرار نخواهد داد، جز اینکه از نیت خود بازگردند و اگر از این اندیشه و عمل زشت خویش بازگردند، مورد آمرزش خواهند بود اما اگر همچنان باقی باشند، خداوند روح ایمان را برای همیشه از دل آنان خارج ساخته و از ولایت ما نیز بیرون خواهد برد و از دوستی ما اهل بیت(ع) نیز بیبهره خواهند بود و من از این لغزشها به خدا پناه می برم.
ایام شهادت امام موسی کاظم«علیه السلام» بر تمام عاشقان حضرتش تسلیت باد.
این سال ها
در بخش داستان این دوهفتهنامه آمده است: تسبیح آبی فیروزهایاش را در دست راستش گرفته و بین راه مدام ذکر میگوید، بعد که وارد میشود، کمی میایستد و به گنبد نگاه میکند، جوری که انگار بار اول و آخری است که گنبد را میبیند، دستش را روی سینهاش میگذارد، سرش را کمی پایین میآورد وسلام میدهد.
وارد صحن آزادی میشود، از این صحن که وارد حرم میشود، احساس بهتری دارد انگار.
وارد حرم میشود، خیلی جلو نمیرود، همان جاها که خلوت است، مینشیند، زیارتنامه و نماز میخواند، بعد سرش را تکیه میدهد به سنگهای مرمر حرم، نگاهش را میدوزد به ضریح و با آقا حرف میزند، هر چقدر دلش میخواهد حرف میزند، یک دل سیر هم گریه میکند.
چند سال پیش که هنوز زمینگیر نشده بود، حتما سالی یک بار میآمد زیارت و حالا تقریبا هر روز، در خیالش هر روز میآید زیارت و برمیگردد.
اغنیا مکه روند و فقرا سوی تو آیند
در بخش دیگری از دوهفتهنامه بابالجواد با عنوان دلنوشته آمده است: همیشه فکر میکنم آدم باید دلش یک جایی و یک کسی را داشته باشد تا گاه و بیگاه سراغش برود و هرچه دارد و ندارد را آنجا بگوید و بگذارد، بعد هم با فراغ بال برگردد و آرام به زندگیاش ادامه دهد، یک کسی و یک جایی که مثل هیچ کس و هیچ جای دیگر نباشد.
اصلا مگر میشود بدون یک مسکن و آرامبخش قوی با این روزگار تنگ و بغضهای رنگارنگ کنار آمد و زندگی کرد، هر چقدر هم که دلت فراخ و روحت بسیط باشد بازهم کم میآوری، بس که زمانه سرناسازگاری گذاشته.
حالا فکرش را بکن مثل هر سال که از سال قبلش کمتر آمادهای به سهگانه پاکسازی خداوند برسی، بگذریم از اینکه شروع این سه ماه با رجب که به نام خود خداست و انگار قرار است خیلی تحویل گرفته شوی که اول میهمان ویژه خداوند میشوی، بعد میمهان پیامبرش و آخرسر با ماهی که به نام خودت هست بساط خوشگذارنی در آغوش خدا برچیده میشود، اما لابد حکمتی داشته که برای این ایام خاص فضایل ویژهای قرار داده شده از عمره رجبیه بگیر تا....
این تا خیلی مهم است به اهمیت یک زیارت معمولی، زیارت حضرت شمسالشموس امام علیابنموسیالرضا صلواتاللهعلیه، انگار خود خدا برای ما که عمره رفتن و مکه و مدینه یک رویای دست نیافتنی شده، پرانتری باز کرده و فرموده بروید زیارت محبوب من، همین امام رئوف خودمان را که ایام رجبیه زمان زیارت خاصشان است.
در باب زیارت امام رضا علیهالسلام احادیث و روایات زیادی ذکر شده که بعضا با ثواب هزار یا یک میلیون حج برابری میکند، حالا ماه رجب هم باشد و ایام شهادت پدر بزرگوار و نیز مبعث جد گرامیشانع چه بساطی خدا فراهم کرده، از درک من و امثال ما که قاصر است، این همه اجر و ارزش برای یک زیارت.
من فقط این را میفهمم که لابهلای این زمانه دلگیر یک جایی مثل حریم رضوی و یک مهربانی همچون امام رضا، تنها میتواند آدم را به زندگی برگرداند، کسی که هر وقتی که بخواهی آغوشش را برایت باز گذاشته و هر حرفی که داشته باشی با گوش جان میشنود، بعد هم با یک آرامش عمیق جوری که گویی هیچ غم و غصهای نداری راهیات میکند تا برگردی به زندگی و کار و بار خودت.
همه اینها را گفتم، اما از داغ دلم حرفی نزدم، اصلا من دوست دارم این چند خط را اینگونه به اتمام برسانم که جان من فدای ناز نگاهتان، باور کنید دلم برای شور و اشتیاقی که در صحن سقاخانهتان وجودم را التیام میدهد، برای روضه منورهتان که انگار پایان تمام دردها و آغاز همه خوبیهاست، برای دارالحکمه و دارالاجابه و دارالشکر، برای صحن گوهرشاد و نفسهای عطرآگین بالای سر مبارکتان تنگ شده است.
نذری آقا
در بخش خاطره دوهفتهنامه بابالجواد میخوانیم: خنده معنی داری کرد و گفت: بفرمایید این هم قسمت شما بود، درسته که کم است اما برکتش را نمی شود، اندازه گرفت، این نوع تعارف کردن نذری خیلی برایم عجیب بود، به ظرف روی دستش و چهره شادش نگاهی کردم، حس زیبایی به من میداد، علت این شادی روی چهرهاش را پرسیدم.
نگاهش را به سمت مشهد الرضا(ع) کرد و گفت: داستانش خیلی قشنگتر از شادابی چهره من است، اگر دوست داری برایت تعریف میکنم.
من هم با خوشحالی ظرف نذری را از دستانش گرفتم و با هیجان گفتم: من سراپا گوشم بفرمایید.
خنده مهربانی کرد و گفت: سالها پیش به همراه همسر و دو فرزندم که یکی 5 ساله و دیگری دو ساله بود به پابوس آقامشرف شدیم، درست یادم نیست چه روزی بود، اما همه نذری پخش میکردند، صحنه جالبی شکل گرفته بود، سر هر کوچه کسانی را میدیدی که برای گرفتن نذری و غذای تبرک منتظر بودند، من هم دست یکی از بچههایم را گرفتم، آن یکی را هم در آغوش گرفتم و با هیجان سر صف ایستادم، حدود ساعت 10 صبح بود، تا چند نفر مانده به من صاحبخانه گفت: تمام شد، گفتم اشکالی ندارد شاید روزی من جای دیگری است.
ساعت 11 شده بود، سر کوچه دیگری باز مردم را دیدم که برای گرفتن نذری ایستاده بودند، با هیجان دست بچهها را گرفتم و گفتم بچهها برویم آنجا حتما به ما نذری میرسد، بچهها هم با هیجان من سر شوق آمدند.
رفتیم سر صف ایستادیم یک ساعت طول کشید نوبت که به ما رسید صاحب خانه گفت: ببخشید شرمنده تمام شد، بچهها که خسته شده بودن زیر گریه زدند و من هم که کلافه شده بودم بچهها را بغلم کردم و گفتم نه بچهها نگران نباشید، حتما امروز ما غذای نذری میخوریم.
به سمت حرم راه افتادم وقتی وارد صحن انقلاب که شدم بغض گلوم ترکید دیگر دلم طاقت نیاورد من به بچهها قول داده بودم اما چه کسی به من قول میدهد، من بچههایم را در آغوش گرفتم و آرامشان کردم ولی الان دلم میخواست که آقا هم من را آرام بکند، من دوست داشتم که غذای نذری بگیرم غذایی که با نام آقا پخته شده بود و طعم عاشقی داشت اما هر جا که رفته بودم یا تمام شده بود یا به من نرسید نگاهی به گنبد طلای حرم کردم و گفتم، آقا من از شما غذای نذری میخواهم ببین امروز چقدر دویدم اما به من نرسید اما میدانم که شما می توانی به من غذای نذری بدهی.
از صحن خارج شدم تا به مهمانسرا بروم ناگهان مرد جوانی به من گفت: خانم غذای نذری است بفرمایید، با تعجب به اطرافم نگاه کردم همه غذای نذری دستشان بود چطور من متوجه نشده بودم، با خوشحالی نذری را گرفتم و از صحن خارج شدم به نزدیک درب خروجی حرم نرسیده بودم که جوانی به سمت من آمد و گفت: خانم شما بچه دارید بفرمایید غذای نذری برای شماست، غذا را گرفتم و با بچههایم به سمت مهمانسرا راهی شدیم، همه با هم نذریها را خوردیم سیر شدیم، نگاه کردیم انگار این غذا برکت کرده است و قصد تمام شدن نداشت، نگاه کن داخل این ظرف شما هم از آن نذری هست.
ناگهان صدای پسر بچه 9 یا 10 سالهای توجه ما را به خودش جلب کرد، بفرمایید نذری برای آقا امام رضا(ع) است، نوش جان.
روضه منوره قدیمی ترین بنای حرم
در بخش دیگری از این ویژهنامه با عنوان در حوالی حرم آمده است: در سال های آغازین به خاک سپاری پیکر مطهر امام رضا علیه السلام حرم رضوی به صورت ساده به سبک آن زمان، بدون تزیینات و آثار هنری، با یک در محقر پیش روی مبارک بود، حرم مطهر با یک قبه، فاقد گنبد و ضریح ساخته شد.
این بنا در اواخر قرن چهارم از سوی سبکتکین غزنوی تخریب گردید و در اوائل قرن پنجم در زمان سلطان محمود غزنوی(فرزند سبکتکین) مجددا بنا شد، بنای فعلی با کمی تغییرات همان بنای اولیه است که بیش از هزار سال، سابقه تاریخی دارد.
این بنا تقریبا به شکل مربع است و پس از توسعه به حدود 139 متر مربع افزایش یافته است، قطر دیوارههای اطراف روضه که سنگینی گنبد بر آن قرار دارد حدود 3 متر است.
لازم است بدانیم که قبر مطهر امام رضا(ع) در وسط روضه منوره قرار نگرفته است، دلیل آن به این شرح است که ده سال قبل از شهادت حضرت به دست مأمون، هارون عباسی برای جنگ و دفع شورشهای خراسان، از بغداد، راهی خراسان می شود، تا این که وارد توس و روستای سناباد میشود و با هدف آمادگی برای جنگ، در باغ حمید بن قحطبه اقامت میکند که محلی برای ورود و استراحت و تفریحات خلفای عباسی، از زمان منصور عباسی بود، هارون در آنجا ، بر اثر شدت بیماری از دنیا می رود و در داخل همین قصر دفن می شود.
هنگامی که حضرت وارد خراسان میشود ایشان را به این باغ میبرند، شاگرد حضرت، اباصلت نقل میکند که روزی حضرت مرا به نزد قبر هارون بردند که در همین باغ زیر بقعه ای قرار داشت، حضرت به سمت بالای سر قبر هارون رفتند و آنجا به اندازه مکان قبری، بر روی زمین خط کشیدند و فرموند: «ای اباصلت، طولی نمی کشد که در اینجا، کشته میشوم و در این مکان دفن میشوم.»
حضرت ادامه دادند:«مأمون برای مخفی کردن جنایت خویش، مرا تشییع میکند و تصمیم میگیرد به احترام پدرش، در قسمت پایین پای پدرش دفن کند، ولی به اذن خداوند، زمین شکافته نمیشود، مجددا دستور میدهد که مرا پشت سر قبر پدرش دفن کنند تا قبرش، قبله قبر من قرار گیرد، ولی زمین شکافته نمیشود، بازدستور می دهد در سمت چپ دفن کنند، باز همین اتفاق میافتد و به ناچار، مرا در همین مکان (بالای سر هارون) دفن خواهند کرد.»
بعد از شهادت حضرت، این پیش بینی به تحقق میپیوندد و مأمون مجبور میشود دستور دهد که حضرت را به همان شیوه که ایشان پیش بینی کرده بودند، دفن کنند.
با گذشت زمان و از بین رفتن عباسیان، قبر هارون در معرض بیتوجهی کامل قرار گرفت، به گونهای که حتی گاه،هنگام ورود به روضه منوره، به امام رضا علیه السلام ابراز ارادت می کردند و قبر هارون را لگد می زدند، بر این منوال قبر حضرت در وسط روضه منوره قرار ندارد.
شماره 35 دوهفته نامه الکترونیکی باب الجواد(ع) به همراه شمارههای پیشین، به مدیرمسؤولی و سردبیری ام کلثوم باقری در فضای مجازی به نشانی اینترنتی www.baboljavad.com بارگذاری شده و قابل استفاده برای علاقه مندان است./907/ت302/ن
ارسال نظرات