علی مظهر و جلوه اسما و صفات الهی است
به گزارش سرویس مانیتورینگ خبرگزاری رسا، علی رغم وجود آیات بسیار و روایاتی که در تبیین مساله آگاهی پیامبر و ائمه به مساله علم غیب وجود دارد؛ شبکه های وهابی نسبت به این مساله واکنش نشان داده و نسبت به آن نه تنها با دیده تردید می نگرند بلکه حتی به صراحت به انکار آن می پردازند.
به اتفاق اکثریت علمای شیعه، امامان معصوم (ع) در مواردی که لازم باشد، از غیب آگاه می شوند و آنچه را که بخواهند از غیب نسبت به آن آگاهی یابند، علم پیدا می کنند.
از آن جایی که انسان کامل مظهر و جلوه اسما و صفات الهی است، تمام کارها، فیوضات، رحمت، و نعمات الهی که مقدر شده از طرف خدای متعال در این جهان مادی صورت پذیرد ازطریق او انجام می شود.
حضرت علی و امامان دیگر (ع) واسطه بین خدا و مخلوقات در گرفتن فیوضات الهی از مبدأ فیض بوده و تمام آفرینش جهان به وسیله آنان به صورت طولی و تبعی و عرضی واقع می شود.
«غیب» به معنای پوشیده بودن چیزی از حواس و ادراک، و شهادت به معنای آشکار بودن است. یک شیء ممکن است برای کسی غیب و برای کس دیگری مشهود باشد. این امر وابسته به حدود وجودی آن شخص و احاطه او بر عالم وجود است.
طبق آموزه های قرآنی، علم به غیب به صورت تام و تمام فقط در اختیار خداوند است، زیرا اوست که احاطه همه جانبه بر تمامی عالم دارد. قرآن در این باره در «آیه 20 سوره یونس» می فرماید: «بگو غیب (و معجزات) تنها براى خدا (و به فرمان او) است».
با توجه به محدودیت احاطه غیر خدا و احاطه کامل خداوند بر همه چیز، روشن است که علم غیب، مخصوص خداوند است و جز او کسی عالم به غیب نیست؛ زیرا فقط او احاطه کامل به عالم وجود دارد و از عالم غیب و شهادت آگاه است و در حقیقت، همه چیز نسبت به او، در عالم شهادت قرار می گیرد. اما دیگران، بسته به ظرفیت وجودی و ادراکی شان، برخی امور برایشان مشهود است و برخی دیگر، از دیده و سایر قوای ادراکی آنها، پوشیده است و نسبت به آنها یا اصلاً آگاهی ندارند و یا در سطح بسیار پایینی مطلع اند.
بنا بر این، تخصیص علم غیب به خداوند مانع از آن نمی شود که برخی اشخاص، به تعلیم الهی و بر اساس شایستگی های نفسانی که از خود ابراز می دارند، به اسرار و علوم و امور غیبی آگاهی یابند و نادیدنی ها را دیده، و ناشنیدنی ها را بشنوند. این موهبتی است که خداوند به افراد برگزیده؛ مانند پیامبران و اولیا عنایت می نماید. لذا می بینیم که انبیا از وحی (که امری غیبی است)و یا دیگر امور غیبی خبر می دهند، حوادث آینده را پیش گویی می کنند و دقیقاً مطابق همان گفته ها، حوادثی رخ می دهد و ... .
اما اکثر علمای شیعه، با استفاده از برخی آیات قرآن که می فرماید: «چنین نبود که خداوند شما را از اسرار غیب، آگاه کند (تا مؤمنان و منافقان را از این راه بشناسید این بر خلاف سنت الاهى است) ولى خداوند از میان رسولان خود، هر کس را بخواهد برمی گزیند «و قسمتى از اسرار نهان را که براى مقام رهبرى او لازم است، در اختیار او مىگذارد» و «داناى غیب اوست و هیچ کس را بر اسرار غیبش آگاه نمىسازد، مگر رسولانى که آنان را برگزیده و مراقبینى از پیش رو و پشت سر براى آنها قرار مىدهد»، معتقدند که اولیای الهی، نیز در مواردی که لازم باشد از غیب آگاه می شوند.
این معنا همچنین از روایات ائمه استفاده می شود. امام صادق (ع) در این باره می فرماید: «هنگامی که امام اراده می کندتا چیزی را بداند، خدا به او تعلیم می دهد»
بنابراین، با توجه به این دسته از آیات و روایات و با توجه به این که پیامبران الهی مأمور هدایت انسان ها در تمام جنبه های مادی و معنوی بودند، باید سهم بسیار بزرگی از علم و دانش داشته باشند، تا بتوانند به خوبی این مأموریت را انجام دهند و امامانی که جانشینان پیامبرند به ویژه امام علی (ع) که دروازه شهر دانش پیامبر است نیز همین حکم را دارند و از دانش غیبی نیز بهره مند هستند.پس آنان نیز به صورت وسیع و گسترده علم به غیب دارند و این منافاتی با آیات الهی و روایات وارده ندارد.
از امام علی (ع) در « بحار الانوار، ج 39، ص 348» چنین آمده است: «أَنَا دَحَوْتُ أَرْضَهَا وَ أَنْشَأْتُ جِبَالَهَا وَ فَجَّرْتُ عُیُونَهَا وَ شَقَقْتُ أَنْهَارَهَا... من زمین را بسط و گسترش دادم و کوه ها را خلق کردم و چشمه هایش را جوشاندم و نهرها یش را شکافتم؛
و در ادامه حضرت فرمود:«... وَ أَنْشَأْتُ سَحَابَهَا وَ أَسْمَعْتُ رَعْدَهَا وَ نَوَّرْتُ بَرْقَهَا...» و من ابرها را خلق کردم و من سبب رعد و نورانی شدن برق ابرها شدم؛ یعنی رعد و برق و صاعقه را من تولید کردم».
این دو تعبیر ذکر شده در این روایت با تعابیر دیگری مثل «انا الاول و الآخر» و یا «الظاهر و الباطن» آمده است. البته در برخی روایات دیگر هم این تعبیر وجود دارد، اما سؤال مورد نظر درباره دو عبارت فوق است و آن اگر روشن شود، مقصود از بقیه جملات روشن می گردد. برای این که این عبارات روشن گردد، نخست ضروری است که در مورد انسان کامل که جلوه ای از اسماء و صفات الاهی اند، و این که اکمل و مجسّمه حقیقی آن، پیامبر اعظم حضرت محمد (ص) و ائمه اطهار (ع) هستند، سخن به میان آورده شود و این که قدرت چنین انسان کاملی تا چه حد است:
انسان کامل، آیینه تمام نمای اوصاف خداوند و عصاره نظام آفرینش است. امیر المؤمنین علی (ع) از بر جسته ترین انسان های کامل و نیز شخصیت ممتازی است که قبل از خلقت عالم وجود، چنان که از رسول اکرم (ص) در « بحارالانوار،ج15، ص11» نقل شده که حضرت می فرماید: « خلقت أنا و علیّ بن ابی طالب من نور واحد»؛ نور او و نور رسول الله (ص) به صورت یک مجموعه خلق شد؛ سپس این نور واحد، عوالمی را پشت سر گذاشت و به این نشأه از عالم وجود رسید تا این که در دنیا، یکی در لباس نبوت جلوه کند و دیگری در جبّه امامت. و انسان کامل، واسطه بین خدا و مخلوقاتش در این عالم مادی است. و هرکاری که انجام می دهد در طول اراده و قدرت الهی است.
علی (ع) که کون جامع و دارای همه نشئات وجودی است، در مرتبه نورانیت و ولایت کلیه که حقیقت امامت اوست، به عنایت الاهی؛ مسلط بر همه عوالم هستی است و چیزی از احاطه علمی آن حضرت مخفی نمی ماند. به عبارت دیگر، تمام حوادث بزرگ و کوچک نظام هستی، حتی پلک زدن انسان ها، قیام و قعودشان، افتادن برگی از درخت و ... در معرض دید اوست و چیزی به نام گذشته، حال و آینده، برای وی مطرح نیست. لیکن وقتی آن حضرت به مرحله ماده و عالم طبیعت یعنی مرحله ناقص می رسد، مانند دیگران است؛ بدین معنا که شاید چیزی را نخواهد بداند و از سیطره علم کنونی او خارج باشد.
البته فرق او با دیگران این است که دیگران به آن خزانه بی پایان الاهی راهی ندارند. لذا ممکن است دلشان بخواهد چیزی را بدانند؛ ولی نتوانند؛ اما صاحب ولایت کلیه که کلید دار و خازن آن خزانه علم بی پایان است، هر چه را که بخواهد می تواند بداند.
در «کافی، ج1، ص 258» از حضرت امام صادق (ع) نقل شده: «إنّ الامام إذا شاء أن یعلم علم»، بدین ترتیب حضرت علی (ع) مظهر علم بی پایان الهی است اما باید توجه داشت که علم آن حضرت استقلالی نبوده، بلکه تبعی و عرضی است و به منبع لایزال علم الهی مرتبط است. البته آنچه گفته شد فقط در مورد علم آن حضرت بود و در مورد قدرت الهی هم علی (ع) مظهر قدرت الهی است؛ قدرت الهی در آن حضرت ظهور پیدا کرد که توانست در خیبر را از جا درآورد؛ چنان چه از آن حضرت (ع) در این باره در « بحار الانوار، ج84، ص 32» نقل شده که حضرت فرمودند:« در خیبر را به قوت جسمانی از جا نکندم بلکه به قوت ربانی بود ».
بنابراین، با توجه به توضیحات ذکر شده، در مورد عباراتی که در روایات به کار برده شده است، دو معنا می توان گفت:
1. آنچنان که در « مفتاح السعادة فی شرح نهج البلاغة، ج3، ص 4،8 و مقتنیات الدرر و ملتقطات الثمر،ج1، ص 62 » آمده، امام معصوم (ع)، واسطه برای افاضه فیض الهی از مبدأ اصلی به موجودات و مقدم بر همه انسان ها در گرفتن فیض الهی است، به طوری که اگر امام معصوم نباشد، فیض و نعمت ها و رحمت های الهی به بندگان نمی رسد؛ که این عظمت، به خاطر علوّ مقام و شأن و قرب معنوی امام به مبدأ هستی است. پس علی (ع) هم که این سخنان را در روایات فرمودند، واسطه الهی در گسترش زمین و به وجود آوردن چشمه، کوه و... در عالم مادی اند که همه این ها از فیوضات الهی برای نیل و رسیدن انسان به کمال و قرب در این دنیا هستند.
2.آنگونه که در « بحار الانوار، ج 39، ص 347» آمده، نباید به معنای ظاهری این سخنان گهربار نگاه کرد؛ زیرا مثلاً منظور از «انا الاول و الآخر» که در ادامه این حدیث آمده است و در روایت دیگر سخنانی که از خود حضرت نقل شده، در واقع تفسیر و معنای این عبارات است که اول کسی که ایمان به رسول خدا (ص) ، در عالم غیب و شهادت و جمیع عوالم هستی، آورد، حضرت امیرالمؤمنین علی (ع) بود. پس مراد معنای ظاهری نیست.
پس این سخنان در روایات، منافاتی با اعتقادات اسلامی ندارد؛ زیرا تمام کارهایی که امام معصوم (ع) انجام می دهند و مظهر اتم و اکمل و جامع اسما و صفات الهی هستند، همه به صورت استقلالی نبوده بلکه تبعی و عرضی و در طول اراده الهی است.
نتیجه این که: از آنجا که انسان کامل مظهر و جلوه اسماء و صفات الهی است، تمام کارها، فیوضات، رحمت، و نعمات الهی که مقدر شده از طرف خدای متعال در این جهان مادی انجام پذیرد به واسطه این انسان انجام می گیرد، علی (ع) و دیگر امامان واسطه بین خدا و مخلوقات در دریافت و گرفتن فیوضات الهی از مبدأ فیض بوده و تمام آفرینش جهان به وسیله آنان به صورت طولی و تبعی و عرضی واقع می شود./1406/9161/خ