شهید ایزدپناه: وای به حال کسی که گناه میکند و به خود نمیلرزد
به گزارش خبرگزاری رسا، این زمان که در میان گلزار پر از گلهای عاشقی که همگی جان خود را -که برترین سرمایهشان بود - به یار تقدیم نمودند قدم میزنیم؛ گویی با تمام وجود، عطر خلوص و صفای آنها استشمام میگردد و واقعا فضای همه گلزارهای شهدا بوی عطر گل محمدی میدهد، گلهای پاکی که عاشقانه پرپر گشتند تا درخت انقلاب بارور گردد.
امروز به سراغ یکی دیگر از این لالههای خوش قامت میرویم و میخواهیم سیری هر چند کوتاه در زندگی سراسر افتخار این شهید عزیز داشته باشیم، باشد که عطر وجود آنها کمی از بوی تعفن معصیت ما را نیز زایل گرداند.
شهید «محمد ایزد پناه» در چهارم آذر ماه سال 1343 در خانوادهای متدین و از لحاظ اقتصادی متوسط، دیده به جهان گشود، اگر چه در آن روزها، پاییز همه جا را خزان زده نموده بود، اما فضای خانه ایزدپناه به یمن قدوم «محمد» بهاری شده بود. آری، او در شهر مبارزه و استقامت «اهواز» متولد شد.
دوران ابتدایی و راهنمایی را نیز پشت سرگذاشت و با آغاز انقلاب اسلامی، او نیز در موج خروشنده امت اسلامی وارد شد و در حالیکه 14 ساله بود، به ندای امام خویش، لبیک گفت و در بسیاری از فعالیتها شرکت مینمود.
مخالفت با گریز از منطقه خطر
در دوران پس از انقلاب به عنوان یکی از فعالترین اعضای پایگاههای شهید قوچانی و شهید جمال آهنگران اهواز به شمار میآمد، با شروع جنگ تحمیلی با مهاجرت خانوادهاش از اهواز بسیار مخالفت نمود.
اما زمانی که آنها تصمیم گرفتند اهواز را ترک کنند، محمد ماند و خانواده را رها کرد و «مسجد نور» را کاشانه خویش ساخته بود و شروع به یادگیری فنون نظامی و تهذیب نفس نمود و سپس عازم جبهههای حق علیه باطل شد و در خلال جبهه به کسب علوم دینی نیز میپرداخت.
طی دو سالی که در اهواز بود در مدرسه علمیه «آلطیب» مشغول تحصیل علوم دینی گشت و در رمضان 1362 زمانی که برای دیدن خانواده عازم نجف آباد شده بود، به مدرسه علمیه نجف آباد رفت و حدودا شش ماه در آنجا به تحصیل پرداخت.
آنگاه به مدرسه ذوالفقار اصفهان برای ادامه تحصیل رفت و یکسال نیز در آنجا مشغول کسب معارف شد، اما آنان که مرد عمل و مردان خدایی هستند هرگز از پای نمینشینند و خستگی ناپذیرند.
گوش هایی که ناشنوا شد و کسی نفهمید
لذا محمد هم در طول این مدت همیشه به جبهه سر میزد و در عملیاتهای مختلفی شرکت داشت و در یکی از این اعزامهایش در 1362 از نجف آباد بود که بر اثر موج انفجار دچار ناشنوایی از یک گوش شده بود، اما هچ گاه به کسی این مطلب را اظهار ننمود تا بعدها که از روی نسخههای او این مطلب مشخص شد.
در سال 1363 برای ادامه تحصیلات به شهر مقدس قم آمد و در مدرسه امام صادق(علیه السلام) مشغول تحصیل گشت و در همین سال، در اعزامی که در 27/3/1363 به جبهه داشت بر اثر ترکش خمپاره به ساق پا مجروح گردیده بود.
بارها و بارها به جبهه عازم شد و تلاش خستگی ناپذیرش قابل تحسین بود، او قاری قرآن بود و با صوت زیبایی که داشت، از همان دوران کودکی افراد زیادی را به خود جذب مینمود.
برنمیگردم تا کار جنگ یکسره شود
چه زیبا و عارفانه است این نکته، در مورد بسیاری از این سبکباران عاشق که گویا خود میدانستند که چه زمان وقت دیدار آنها فرا میرسد و به این ترتیب محمد نیز در آخرین سفری که خانواده را ترک میکرد مادر خویش را خطاب قرار داد و گفت:
این بار دیگر برنمیگردم تا کار جنگ یکسره شود.
چنین بود که او رفت و با خون پاکش کار دشمن را یکسره نمود و در کربلای ایران «شلمچه» همانجا که با خون هزاران شهید آبیاری گشته است سر در دامان اباعبدالله «سالار شهیدان» نمود و پای از این عرصه خاکی برکشید و به جمع یاران افلاکی خویش پیوست.
22 دی ماه 1365 بود که «محمد ایزدپناه» بیصبرانه ندای حق را لبیک گفت و آشیان، در اعلی علیین برگزید.
مردان وظیفه و خطر
اوائل جنگ خانه ما در اهواز بود، بعد از مدتی به نجفآباد مهاجرت کردیم، امّا محمد در اهواز ماند، بعد از چند روز، مسافرتی به اهواز داشتم، در آن روزهایی که دراهواز بودم، یکی از آشنایان گفت:
میخواهم دو صندوق چای از اهواز خارج کنم، ولی محمّد مانع میشود، از محمّد علت را پرسیدم، بعد از توضیحات او متوجه شدم که چون اهواز منطقه نظامی است، خارج کردن مواد خوراکی از آن ممنوع میباشد.
چون محمد مسئول این کار بود به او گفتم: این بنده خدا که آشنا است، محمد در جواب گفت: «من مسئول این کار هستم و وظیفهام را انجام میدهم خواه هر کس باشد- آشنا یا غریبه.» «به نقل از پدر شهید»
پیرو راستین ولایت
اوائل جنگ، دشمن اهواز را به شدت بمباران میکرد، روزی با محمّد در مغازه مشغول کار بودیم که با صدای مهیب انفجار و باران ترکش رو به رو شدیم، در آن لحظه محمّد رو به من کرد و گفت:
دراز بکش روی زمین! و من سریع دراز کشیدم، بعد از اتمام حمله هوایی درِ مغازه را بستیم و به خانه آمدیم، کسی در منزل نبود و همگی به پناهگاه رفته بودند، فردای آن روز تصمیم گرفتیم از اهوازمهاجرت کنیم اما محمّد شدیداً مخالفت کرد.
او گفت: دستور امام این است که شهر را تخلیه نکنید و تخلیه شهر به منزله خالی کردن پشت جبهه ها است، باید پشت جبهه را محکم کنیم. «به نقل از پدر شهید»
دست گیری از بینوایان
محمّد بسیار دلسوز بود، وقتی در اهواز در پایگاه شهید آهنگری بود خادم مسجد که پیرمردی بیکس و کار بود مریض شد، محمّد بسیار تلاش کرد، تا او را در بیمارستان بستری کرد، هر روز به او سر می زد و حتی مرا با خود به بیمارستان می برد تا از او عیادت کنم و پیرمرد احساس تنهایی نکند. «به نقل از پدر شهید»
موفقیت و سربلندی در میدان تبلیغ
شهید محمّد هر وقت از قم یا جبهه به نجف آباد میآمد، تخته سیاه کوچکی تهیه کرده بود و به وسیله آن بچّههای خانه را درس می داد و برای آنها حدیث مینوشت، عصرهای ماه رمضان همه اهل خانه را جمع می کرد و برای آنها قرآن و احکام آموزش می داد. «به نقل از مادر شهید
وصیت نامه
السلام علی الحسین و علی علی ابن الحسین و علی اولاد الحسین و علی اصحاب الحسین « انفِروا خِفافاً و ثِقالا و جاهدو بأموالکم وأنفسکم فی سبیل الله ذلکم خیرٌ لَکم إن کنتم تعلمون.» (توبه/41)
با سلام و درود بر آقا امام زمان –عجل الله تعالی فرجه- و نائب بر حقش امام خمینی، پدر و مادر! خدای را شکر کنید که به فرزندتان توفیقی عنایت کرد که یاری کننده دین خدا شد و عاقبتش به خیر گردید.
شاید کسانی پیدا شوند که به این حرکت فرزندان اسلام اشکال بگیرند و یا بگویند چرا ما جنگ می کنیم و صلح نمیکنیم؟ گروهی از اینها حتی الفبای اسلام را نمی شناسند و بعضی دیگرشان، یا جاهل هستند یا کج فهم، و یا میدانند حرکت فرزندان اسلام، حق است، اما شیطان بر آنها حکومت میکند لذا سخنانی می گویند که ندای شیطان است، نه دستورات الهی.
از افرادی که قلبشان مریض است فاصله بگیرید
و اما شما عزیزان! ببینید اگر افرادی در بین آنها پیدا میشوند که منصف و مشتاق میباشند، اما هنوز متوجه نشدهاند، توجه آنها را به آیات و احادیث و سخنان رهبر کبیر انقلاب و دیگر مسئولین، جلب کنید.
و اگر افرادی هستند که قلبشان مریض است و جایگاه حق نیست و نمیخواهند حق را بفهمند، از آنها فاصله بگیرید.
اما عزیزان بهترین دلها دلی است که امید به هیچ کس نداشته باشد مگر به خدا، پس محبتهای غیر خدا را، از دل بیرون کنیم تا محبت خدا جایش را بگیرد، تلاش کنید مثل اولیاء حق، خدا را بیش از خودتان بخواهید.
کلمه «لاإله إلا الله» باید در تمام زندگی حاکم باشد
انسان باید آنچنان مواظب و مراقب خودش باشد، که یکوقت از شیطان تبعیت و پیروی نکند. نباید روزی که شیطان ما را رهبری کند و هر کار را که به ما امر کرد، بدون تعقل و تفکر، به آن کار سوق پیدا کنیم و انجام دهیم و بعداً متوجه شویم که این چه کار بود که انجام دادیم و بر فرض اگر کار درست هم باشد، الان وقت آن نبود زیرا ما در این وقت، کار مهم دیگری را از دست دادهایم.
لذا باید در تمام حرکات و سکناتمان، کلمه «لا اله الا الله» حاکم باشد، پس از گناه دوری کنید که گناه هویت انسانی شما را عوض میکند مواظب باشید که گناه دست و پا پیچ شما نشود.
عزیزان! شیعه واقعی کسی که قانون مراقبه نداشته باشد، نیست خوشا به حال شخصی که گناه او را میلرزاند و وای به حال کسی که گناه بکند و به خود نلرزد، به دنبال علم بروید و در کسب علم، اول حقیقت بندگی خدا را در دلتان قرار دهید، سپس به رسول الله و ائمه اطهار -علیهم السلام- رو کنید که ائمه معصومین -علیه السلام- باب معرفتند.
چطور میشود انسان بمیرد و امام زمان را نبیند؟
اما پدرم؛ میخواهم که از برادران پایگاه شهید ناصر قوچانی، در مسجد نور و شهید جمال آهنگری در مسجد چیت ساز اهواز و از افرادی که در آن زمان با من بودهاند، بخواهید که اگر بدی از من دیدهاند، حلال کنند مخصوصاً از برادر ابراهیم مسئول پایگاه میخواهم که مرا حلال کند و از آقا امام زمان –عجل الله تعالی فرجه- بخواهید که نظری کند و دست مرا بگیرد و به سرای خویش قبول نماید.
خدایا! دلم میخواهد امام زمان -سلام الله علیه- را ببینم، چطور میشود انسان بمیرد و آن صورت و وجه مبارک را نبیند، ای خدا! زمینه را برای قیام آقا امام زمان –عجل الله تعالی فرجه- فراهم کن. خدایا؛ این انقلاب را به انقلاب مهدی متصل بفرما . خدایا؛ خدایا؛ تا انقلاب مهدی، خمینی را نگهدار . رزمندگان اسلام، نصرت عطا بفرما. دعای فرج امام زمان –سلام الله علیه- را فراموش نکنید. 19/10/65 محمد ایزد پناه
شایان ذکر است، علاقهمندان به کسب آگاهی بیشتر از زندگینامه، وصیتنامه و خاطرات شهدای روحانی، میتوانند به پایگاه اینترنتی«جلوه ایثار، روایت حماسه شهدای روحانی» به نشانی http://www.jelveisar.ir مراجعه کنند./995/د101/ن