۰۱ اسفند ۱۳۹۱ - ۱۴:۵۱
کد خبر: ۱۵۷۱۶۹
تصمیم پاپ برای استعفا؛

بررسی عصمت و جایگاه پاپ از دیدگاه کتاب مقدس و مسیحیان

خبرگزاری رسا ـ کارشناس ارشد ادیان ابراهیمی گفت: اعتقاد به عصمت پاپ، کاتولیک‌ها را در مقابل اشکالات فراوان قرار داد که حتی مسیحیان ارتدکس و پروتستان را از آن‌ها دور کرد.
پاپ حجت الاسلام سيد احمد رضوي
به گزارش خبرنگار خبرگزاری رسا، مسیحیت امروز با داشتن پیروان زیاد باید پاسخگوی همه جانبه شبهات و اشکالات به اعتقادات و رفتار‌های پیروان خود باشد. یکی از اشکالات بسیاری که به اعتقادات مسیحیان وارد است، معصوم دانستن پاپ در بین کاتولیک‌ها می‌باشد که تا به امروز پاسخ قانع کننده‌ای بر آن ارایه نشده است. در این باره گفت‌و‌گویی که با حجت‌الاسلام سید احمد رضوی، کارشناس ارشد ادیان ابراهیمی و استاد حوزه و دانشگاه انجام یافته را در ادامه می‌خوانید:
 
 
رسا ـ پاپ در مسیحیت چه جایگاهی دارد؟
 
در بین سه فرقه مهم مسیحیت، یعنی کاتولویک، پروتستان و ارتدوکس، یکی از مقامات و مناصب روحانی و مهم، اسقف است. اما در بین کاتولیک‌ها اسقف اعظمی وجود دارد که به آن پاپ می‌گویند. پاپ در دیدگاه آیین کاتولیک بر تمام اسقف‌های دیگر برتری داشته و بر این اعتقادند که اسقف‌های دیگر باید از او اطاعت کنند.
 
اما این اعتقاد مورد پذیرش مسیحی‌های پروستان و ارتدوکس نیست؛ بلکه یکی از عوامل مهم جدایی دو کلیسای ارتدوکس و کاتولیک در سال 1054موضوع زعامت دینی است. عامل به وجود آمدن کلیسای ارتدوکس، به صورت مستقل از کلیسای کاتولیک، همین بحث مرجعیت و زعامت دینی مطلقِ پاپ روم بود. چرا که رُم در آن زمان تبدیل به دو قسمت رم شرقی و رم غربی شد.
 
رم در سال 395 میلادی به دو بخش شرقی و غربی تقسیم شد. امپراتوری بخش شرقی با مرکزیت قستنطنیه و امپراتوری بخش غربی با مرکزیت رم اداره می‌شد. ابتدا رقابت سیاسی بین این دو حاکم بود تا این که به رقابت دینی تبدیل شد. در واقع رقابت‌های سیاسی کم کم به رقابت‌های دینی تبدیل شده و کار به جایی رسید که مسیحیان رم غربی گفتند، اسقف ما برتر از سایر اسقف‌ها است.
 
در این حال رم شرقی زیر بار این حرف نرفته و معتقد بود هر یک از اسقف‌های رم غربی و قستنطنیه به جای خود محترم است؛ اما رم غربی بر این امر تأکید داشت.
 
در آن زمان پنج اسقف نشین مهم وجود داشت؛ یعنی رم، اسکندریه، انتاکیه، قستنطنیه و اورشلیم. رم غربی ادعا کرد اسقفشان از همه برتر است و این قضیه سبب شد در سال 1054 میلادی، کلیسای ارتدوکس از کاتولیک جدا شود؛ چرا که زیر بار مرجعیت دینی مطلق کلیسای رم نرفتند و قبول نکردند که اسقف رم بر دیگران برتری داشته باشد.
 
 
 
رسا ـ آیا عوامل دیگری هم باعث جدایی مسیحیان بود؟
 
بله، پروستان‌ها و ارتدوکس‌ها عوامل دیگری هم برای جدایی دارند. یکی از اعتقاداتی که در عالم کاتولیک نسبت به پاپ دارند، این است که در سال 1870 میلادی در شورای واتیکانی اول، گفتند: پاپ رأیش باید مقدم بر سایر اسقف‌ها باشد و برای تبعیت از وی قائل به عصمت پاپ شدند.
 
در آن سال درباره عصمت پاپ به عنوان یک عقیده الزام‌آور، حکم کردند و گفتند هرگاه اسقف رم در مقام رسمی خود «در مقام پاپی» راجع به موضوعات مربوط به ایمان و اخلاق مطلبی را بگوید، با حمایت از روح القدس و به خواست خداوند، کاملا از خطا مصون است؛ چرا که در جایگاه پطرس نشسته و از خطا مصون می‌باشد.
 
این مسأله سبب شد که شکاف بین کاتولیک‌ها و پروتستان‌ها بیشتر شود؛ زیرا این موضوع یک آموزه بسیار مهم در دیدگاه کلیسای کاتولیک تلقی می‌شود.
 
 
 
رسا ـ این اعتقاد در مسیحیت کاتولیک مستند و یا مکتوبی دارد؟
 
در قسمتی از متن اعتقادنامه آن‌ها آمده «بنابراین ما تعلیم می‌دهیم و اعلام می‌کنیم که کلیسای رمی، با نصب خداوند ما، بر همه کلیساهای دیگر از نظر قدرت رسمی، برتری دارد و این قدرت و صلاحیت پاپ رمی، واقعا نظارتی و بی‌واسطه است.» یعنی پاپ در سراسر کلیسا مستقیما دارای اقتدار است و شوراها و اسقف‌های محلی و رؤسای دیر و هیچ مقام کلیسایی دیگر، قرار نیست به وی اجازه دهد و اقتدار ایشان منوط به اجازه آنان نیست.
 
بعد می‌گوید «هر کس در هر آیین و مقامی به عنوان فرد یا جامعه، به این قدرت وابسته است و او در وظیفه تقسیم مناصب و اطاعت واقعی، نه فقط در مواردی که به ایمان و اخلاق مربوط می‌شود، بلکه در امور مربوط به انضباط و حکومت کلیسای سراسر جهان نیز باید تسلیم باشد.» سپس می‌افزاید «این تعلیم، حقیقت کاتولیکی است که هیچ کس نمی‌تواند از آن منحرف شود؛ مگر این‌که ایمان و نجات را از دست بدهد.»
 
یعنی اگر به چنین آموزه‌ای که عصمت پاپ است، معتقد نباشید نه نجات پیدا می‌کنید و نه مؤمن هستید؛ «بنابر این ما با گرایش صمیمانه به سنتی، که از آغاز دین مسیحی به ما رسیده است، برای جلال خدا منجی ما، ترفیع دین کاتولیک و نجات مسیحیان و با تأیید شورای مقدس، تعلیم می‌دهیم و تعریف می‌کنیم که آن‌چه می‌آید، جزمی است که از سوی خدا الهام شده است».
 
این حکم جزمی آن است که «هرگاه پاپ رمی، از کرسی اسقفی سخن می‌گوید، یعنی آن گاه که در انجام وظیفه شبانی و معلمی همه مسیحیان در نتیجه اقتدارِ عالیِ رسولی‌اش، نظریه‌ای را درباره ایمان یا اخلاق تعریف می‌کند تا کلیسا به آن معتقد شود، با کمک الهی و خواست خدا که به نام پطرس مقدس به او وعده داده شده، دارای عصمتی است که فادی الهی ما، یعنی حضرت عیسای مسیح، می‌خواست کلیسایش برای بیان عقیده مربوط به ایمان و اخلاق از آن بهره‌مند شود. لذا تعریف‌ها و احکامی که پاپ رمی می‌دهد، تغییر ناپذیرند و حتی اجماعِ کلیساها هم نمی‌تواند آن را تغییر دهد.» همان‌طور که دقت دارید، این مقام بسیار بالایی است و ما مشابه آن را در اسلام جز در مورد اهل بیت(ع) برای کسی قائل نیستیم.1
 
 
رسا ـ مبنا و استناد به چنین اعتقادی از چه اموری نشأت گرفته است؟
 
کاتولیک‌ها پاپ را جانشین پطرس می‌دانند و پطرس را وصی به حق حضرت عیسی(ع) تلقی می‌کنند. در برخی از نقل‌های شیعه موجود است که برخی از اوصیای انبیاء، خودشان نبی هستند، که در آنجا نام پطرس «شمعون» نیز برده شده است.2
 
حضرت عیسی(ع) در انجیل متی باب شانزدهم درباره پطرس می‌گوید: «آن‌چه تو در زمین ببندی، در آسمان‌ها بسته گردد! یعنی هرچه را تو حلال و حرام کنی، همان است.» به طور حتم از این جمله می‌خواهند به نحوی استفاده کنند که او اختیار وضع قوانین را از جانب خدا دارد. به همین جهت می‌گویند: پاپ جانشین پطرس است و او کسی است که حضرت عیسی این قدرت را به او داد که آن‌چه او بگوید همان شود. در نتیجه پاپ وقتی در امور مربوط به ایمان و اخلاق همان‌طور که پطرس قرار بود گله را خوراک دهد و شبانی کند، اگر مطلبی بگوید مصون از خطا است و باید به او گوش کرد و اطاعت نمود. علاوه بر این، به دلیل عقلی نیز تمسک شده که اگر پاپ در این احکام دچار خطا شود، باید گفت که عیسی مسیح شرایط لازم برای رستگاری مسیحیان را فراهم نکرده است.
 
 
رسا ـ برای مقام پاپ در کتاب مقدس چه جایگاهی ترسیم شده است؟
 
در کتاب مقدس چیزی درباره پاپ نیامده است. بلکه یک اصطلاح جدیدی است که بعدها مطرح شده و حتی مرکزیت پاپ رم هم یک موضوعی است که در زمان‌ها و سال‌های بعد، به آن پرداخته‌اند. اما ادعای کاتولیک‌ها آن بوده که حرفشان مستند به فقرات برخی عبارات کتاب مقدس است که حضرت عیسی(ع) به پطرس چنین خطابی کرده است؛ چون پطرس وصی حضرت عیسی بود. آن‌ها پاپ را جانشین پطرس می‌گیرند و مقاماتی هم برایش ثابت می‌کنند و گرنه در کتاب مقدس، درباره وظایف اسقف‌ها و بسیاری از مطالب و جزئیاتی که مطرح می‌باشد خیلی صحبت نشده است.
 
 
رسا ـ از دیدگاه تشکیلات جهان معاصر و مدرنیته چطور می‌توان جایگاه پاپ را بررسی کرد؟
 
این مطالبی که بیان شد، در فضای دینی مسیحیت جای دارد. مثلا پاپ بندیکت شانزدهم، پیشگیری از بارداری را جایز نمی‌داند! به چنین فتاوایی تنها باید مسیحیان متدین عمل کنند و یا این که طلاق جایز نیست. اما در مسیحیت فراوان طلاق دیده می‌شود که مرد و زن همدیگر را طلاق می‌دهند.
 
در کتاب مقدس بیان شده، عیسای مسیح می‌گوید: فقط با زنا و کفر و ارتداد حق جدایی و ازدواج مجدد وجود دارد و گرنه کسی حق ندارد دیگری را طلاق دهد.
 
 
رسا ـ در مرجعیت شیعه هم عصمت بیان نشده است؛ اما مسیحیت چگونه به آن قائل شده‌اند؟
 
یک فرقی وارد می‌شود و آن این که ما مراجع تقلید خود را مانند پاپ معصوم نمی‌دانیم. آن‌ها پاپ را در مقام بیان مسائل مربوط به ایمان و اخلاق، معصوم می‌دانند؛ اما ما مراجع تقلید را از همین دیدگاه معصوم نمی‌دانیم و رجوع به مراجع تقلید در این مقام، از باب رجوع به اهل خبره است.
 
عمده دلیل ما هم برای جواز تقلید، سیره و بنای عقلایی است که به امضای معصوم رسیده است و ما به حکم سیره و بنای عقلا، می‌گوییم کسی که خودش مجتهد نیست و نمی‌تواند احتیاط کند، باید از کسی که در مسائل دینی عالم و مجتهد است و آنها را از قرآن و سنت به دست آورده، تقلید کند. اما در مسیحیت حتی اگر یقین به اشتباه پاپ داشته باشید وقتی قائل به عصمت پاپ باشید حکم پاپ،حکم خدا می شود؛ در واقع نمی توان با آن مخالفت کرد یعنی بلاتشبیه چیزی شبیه حکم امام معصوم(ع)!
 
 
رسا ـ اشکالاتی که به دیدگاه عصمت پاپ وارد می‌شود را بیان کنید؟
 
کاتولیک‌ها می‌گویند، حکم پاپ، حکم خدا است. در این صورت اگر این پاپ یک حکمی داد و پاپ‌های قبلی برخلاف آن نظر دیگری داده باشند که به تعدد هم این اتفاق افتاده است، بالأخره کدام درست است؟ تناقض پیش می‌آید.
 
اگر قائل به عدم عصمت باشیم، می‌گوییم در بیانات مراجع قائل به تناقض و تضاد نیستیم؛ چون قائل به عصمت آنان نیستیم. پس می‌گوییم وی بر طبق مبانی خود به این نظر رسیده است و مرجع دیگر به مسأله دیگر می‌رسد و تناقضی را در این میان به خدا نسبت نمی‌دهیم.
 
در این صورت نمی‌گوییم خدا دو جور سخن گفته؛ برداشت یک مجتهد آن و برداشت مجتهد دیگر، چیز دیگری است؛ چون دسترسی به حکم واقعی ندارند و مجبور هستند اجتهاد کنند.
 
پاپ بندیکت شانزدهم تصریح کرد که وقتی بچه بدون غسل تعمید بمیرد، جایش جهنم است. اما ژان پل دوم مبهم صحبت کرده و گفته بود بستگی به خدا دارد! در بسیاری از آموزه‌ها و اعتقادات دیگری که بین پاپ‌ها وجود دارد، این اشکالات دیده می‌شود. حال در این صورت کاتولیک‌ها چه پاسخی برای ارایه دارند؟
 
حدود 265 پاپ در عالم کاتولیک وجود داشته و پاپ بندیکت شانزدهم که در حال حاضر سخن از استعفایش مطرح می‌باشد،‌ دویست و شست و پنجمین پاپ است که در برخی احکام با پاپ‌های قبل از خود اختلاف داشته‌اند. شما که می‌گویید آن‌ها معصوم هستند، مگر می‌شود معصوم دو حرف ضد هم بزند؟ این یکی از اشکالات مهمی است که بر بحث عصمت پاپ می‌توان وارد کرد.
 
 
رسا ـ موضوع عصمت پاپ در داخل کاتولیک‌ها منتقد یا منتقدانی هم دارد؟
 
در خود فضای کاتولیک نیز بحث عصمت پاپ بسیار مورد انتقاد وارد شده است. «بریان تیرنی» در سال 1972 به نقد و ساختگی بودن این آموزه پرداخت اما «هانس کونگ» نیز ‌کتابی در باب عصمت پاپ دارد که حجت الاسلام صانعی آن را ترجمه نموده و مفصل رویدادهای مربوط به عصمت پاپ و اختلاف نظرها در این زمینه را آورده است. هانس کونگ یک مسیحی کاتولیک است؛ اما زیر بار این قضیه نرفته است.
 
لذا دلیل کاتولیک‌ها بر عصمت پاپ باید مورد بحث و بررسی قرار گیرد، که خود این دلیل بسیار قابل مناقشه است. ما که قائل به عصمت ائمه(ع) هستیم با یک مکانیزم و ادله خاصی این مطلب را ثابت می‌کنیم و دلیل عقلی و نقلی بر آن ارائه می‌کنیم، اما دلیل نقلی‌ مسیحیت کاتولیک دچار خدشه است. چرا؟ چون اگر بخواهند به بخشی از کتاب مقدس استناد بدهند، دچار مشکل می‌شوند؛ چرا که تواتر کتاب مقدس ثابت نشده و اشکالات دیگری نیز دارد که بحث مفصلی را می‌طلبد و منجر به یک بحث دوری و باطل می‌شود.
 
آن‌ها می‌گویند حجیت کلیسا متوقف بر کتاب مقدس و حجیت کتاب مقدس، متوقف بر کلیسا است و این مطلب، مشکلی اساسی می‌باشد که جواب قانع کننده‌ای برای آن ندارند و برای عصمت پاپ نیز دلیل نقلی درستی نمی‌توانند بیاورند.
 
اما این هم که قائل به عصمت پاپ شدند، به خاطر همان دلیل عقلی است که ما در بحث نبوت و امامت اقامه می‌کنیم و می‌گوییم، به نظر ما، به حکم عقل، نه به حکم نقل؛ اگرچه آیه و روایات هم داریم، اما قبل از آن عقل حکم می‌کند که پیامبر باید معصوم باشد و به همان دلیل همه جانشینان پیامبر که واسطه بین خالق و مخلوق هستند، باید معصوم باشند.
 
در عالم مسیحیت امامت به این معنا وجود ندارد و تنها واسطه بین خودشان و خدا را در این زمان پاپ می‌دانند. و لذا با توجه به چنین نکته‌ای که آن‌ها می‌گویند، نمی‌شود پاپ را واسطه بین خالق و مخلوق و واسطه برخی فیوضات دانست، اما  وی را معصوم ندانست.
 
آن‌ها وقتی دیدند بدون عصمت پاپ نمی‌شود زیر بار رفت، لذا خواسته‌اند یک طور آن خلأ را پر کنند و این تأیید کننده دلیل ما بر عصمت ائمه(ع) و خلفای پیامبر اکرم علیهم السلام است که ما ایشان را واسطه فیض می‌دانیم.
 
به اعتقاد ما باید در هر زمانی یک امامی به عنوان واسطه وجود داشته باشد که در حال حاضر تمام قوام فیوضات مادی و معنوی، به وجود امام عصر(عج) است و عقل می‌گوید این وجود باید معصوم باشد.
 
شاید کاتولیک‌ها نیز با توجه به همین نکات عقلی است که ناخودآگاه و خودآگاه معتقد به این نکته شدند و خواستند برای پاپ عصمت درست کنند. حال آن که دلیل قانع کننده‌ای نه به بیان عقلی و نه بیان نقلی از کتاب مقدس ندارند. به خاطر اشکالاتی که وجود دارد هم، نمی توانند برای عصمت پاپ دلیلی اقامه کنند.
 
 
/925/401/ر
.................................................................................
پی نوشت‌ها:
1-کتاب «مسیحیت از لابه‌لای متون،رابرت ای وان وورث» ترجمه آقایان باغبانی و رسول زاده صفحه 438.
2-کمال الدین شیخ صدوق
ارسال نظرات