خاطرهها و ناگفتههایی از قیام 29 بهمن 57 در تبریز در گفتوگو با یک روحانی مبارز
خبرگزاری رسا ـ یکی از فعالان روحانیت مبارز تبریز تاکید کرد: علت بینظیر بودن قیام تبریز و گستردگی آن در قیاس با حادثه ۱۹ دی، نخست این بود که مردم آذربایجان اصولاً از تعصب و غیرت دینی زیادی برخوردارند. به تعبیر شهید قاضی طباطبایی، این مردم حکم دیگ سنگی و سنگین وزنی را دارند که زود گرم نمیشود، ولی اگر گرم شد، دیر به سردی میگراید.

به گزارش سرویس پیشخوان خبرگزاری رسا به نقل از جوان، قیام تاریخی ۲۹ بهمن ۵۷ در تبریز نقطه آغاز زنجیره اربعینهای انقلاب بود که نهایتاً به پیروزی این حرکت مقدس منتهی شد. در بازشناسی جوانب گوناگون این رخداد مهم، با حجتالاسلام و المسلمین عبدالحمید باقری بنابی از فعالان روحانیت مبارز و انقلابی ِتبریز گفت و شنودی انجام دادهایم که ما حصل آن در پی میآید.
با تشکر از حضرتعالی به لحاظ شرکت در این گفتوگو، مناسب است به عنوان نقطه آغاز گفتوگو درباره زمینههای قیام مردم تبریز در ۲۹ بهمن ۱۳۵۶ نکاتی را بفرمایید؟
بسماللهالرحمنالرحیم و صلیالله علی محمد وآلهالمعصومین(ع). باید عرض کنم که بعد از شهادت مرحوم حاج آقامصطفی خمینی، جامعه ایران و حوزههای علمیه بیش از پیش آبستن حوادث تند و هدفمند انقلابی شد. در اربعین آن مجاهد فداکار جامعه کاملاً به مرز قیام همگانی نزدیکتر شد و حوزههای علمیه و جامعه روحانیت که رهبری نهضت را در طول ۱۴ سال به عهده داشت، التهاب بیشتری یافت. این واقعیت چنان محسوس و مشهود بود که رژیم به وحشت افتاد و برای چارهجویی و در امان ماندن از آتش انفجار خشم ملت، دست و پایش را گم کرد. از باب اینکه گفتهاند:«دزد ناشی به کاهدان میزند»، رژیم در ۱۷ دی ۱۳۵۶ ناشیانه به قصد ضربه زدن به رهبری نهضت، مقالهای توهینآمیز در روزنامه اطلاعات چاپ کرد. هدف رژیم از این حماقت، مشوش کردن افکار عمومی و آماده کردن اذهان برای تحمل اهانت به شخصیت امام بود تا مردم به شک و تردید و انفعال دچار شوند و به ندای امامخمینی(ره) پاسخ مناسبی ندهند و سیل انقلاب و اعتراض راه نیفتد. رژیم میخواست به این طریق با یک تیر دو نشان بزند؛ هم زمینه تحقیر، اتهام و اهانت به رهبری انقلاب را در افکار مردم مساعد کند و هم جلوی التهاب و انفجار انقلابی مردم را بگیرد، ولی آتش این نیرنگ دامن خود شاه را گرفت، زیرا بلافاصله یک روز بعد از چاپ مقاله، قیام مردم قم با رهبری حوزه علمیه، طلاب و روحانیون جوان و انقلابی تیر زهرآگین رژیم را به سنگ نشاند و رؤیاهایش را به کابوس و وحشت تبدیل کرد. شاه و عوامل حکومت او هنوز از این حادثه حیران و مبهوت بودند که ناگهان در چهلم شهدای قیام قم، فریاد اعتراض مردم تبریز به رهبری شهید قاضیطباطبایی و علمای بزرگ و به همت و همکاری روحانیت متعهد و مبارز از جمله آقای سیدحسین موسویتبریزی و برادرانشان بر ضد رژیم به آسمان برخاست. انگیزه مردم تبریز از قیام، تبعیت از انقلاب اسلامی به رهبری امامخمینی بود. البته این قیام یک انگیزه ظاهری هم داشت که همانا برگزاری مجلس چهلم برای همدردی با خانوادههای شهدای قم بود. محرک اصلی مردم برای برگزاری مجلس مزبور، مؤمنین و علمای منطقه بودند و حاصل کار هم بینظیر بود. وسعت قیام و میزان خودجوش بودن آن در شمار موارد گفتنی قیام تبریز است.
بیزاری مردم از دستگاه حاکمه در شهر تبریز چه بسترهایی داشت. آیا این بستر صرفاً مذهبی بود یا عوامل دیگر نیز بدان دامن میزد؟
دستگاه حاکمه با توجه به انحرافاتی که داشت، به خشم و بیزاری مردم از شاه و دربار دامن میزد. مردم با عنایت به روح مذهبی و اخلاقی که بر آنان حاکم بود، نسبت به اعمال خلاف رژیم بیتفاوت نبودند، ضمن آنکه جراحتهای بهجا مانده از واقعه ۱۵ خرداد ۴۲ هم زمینه بروز قیام مجدد را در مردم فراهم کرده بود. اکثر علما و بزرگان تبریز از روحیه مبارزه با ظلم و جور برخوردار بودند و همین باعث شد اعلامیهای تنظیم شود تا در آن از مردم تبریز خواسته شود برای بزرگداشت چهلمین روز شهدای واقعه ۱۹ دی قم، در مسجد قزللی منسوب به میرزا یوسف آقا، واقع در سر بازار تبریز اجتماع کنند. این اعلامیه به صورت دستنویس شبانه به امضای جمعی از علمای تبریز رسید. گمان میکنم رایزنیها بیشتر از سوی اخوان موسویتبریزی صورت میگرفت و علمایی هم که امضا میکردند، اکثراً افرادی بودند که از عواقب این کار ترسی نداشتند، از جمله شهید قاضیطباطبایی، مرحوم آقای غروی و آقای اشراقی. پیشبینی اولیه این بود که رژیم با برگزاری این مراسم مخالفت خواهد کرد، با این حال دستاندرکاران مراسم به حکم وظیفه وارد عمل شدند و چندان به نتیجه فکر نمیکردند. اعلامیه مزبور منتشر شد و خود مردم هم بهطور شفاهی یکدیگر را مطلع کردند. بازار به تعطیلی کشیده شد و موعد برگزاری مراسم فرا رسید.
شما صبح ۲۹ بهمن خود را چگونه آغاز کردید؟ فضای عمومی شهر چگونه بود؟
اول صبح ۲۹ بهمن که قرار بود در مسجد میرزا یوسف اجتماع کنیم و برای شهدای ۱۹ دی به سوگ بنشینیم، ابتدا به مدرسه علمیه ولیعصر در محله ششگلان سری زدم و به مرکز شهر برگشتم. وقتی در خیابان فردوسی شمالی به نزدیک مسجد معروف «قزللی» (میرزا یوسف) رسیدم، در کنار کیوسک پلیس، یک دستگاه خودروی پلیس را دیدم که در آتش میسوخت، از پلیس و مأمور هم خبری نبود. مردم جمع شده بودند و عدهای شعار میدادند:«لاالهالاالله، یا حسین و....» وقتی علت این ماجرا را پرسیدم، گفتند سرهنگ حقشناس، رئیس کلانتری آن منطقه با جسارت و اهانت به جماعتی که جلوی مسجد قزللی برای برپایی مجلس یادبود شهدای قم جمع شده بودند، گفته بود:«در طویله را ببندید!» مردم با شنیدن این حرف کفرآمیز صدایشان را به اعتراض بلند کرده بودند و آن خبیث هم یکی از اعتراضکنندگان را درجا با گلوله زد و شهید کرد.
پس نقطه آغاز درگیری از اینجا بود؟
بله، این حادثه آغاز قیام و درگیری شد که حماسه انقلابی و تأثیرگذار ۲۹ بهمن تبریز را به وجود آورد. قیام ۲۹ بهمن چنان شدید، گسترده و خونین بود که اصلاً از قبل نمیشد پیشبینی کرد. فقط همینقدر معلوم بود که تظاهرات، اعتراض و مجلس یادبودی در بزرگداشت شهدای قم برگزار میشود. رژیم پهلوی هم شاید همین مقدار را احتمال میداد، ولی قیام مردم تبریز در آن روز چنان قهرمانانه بود که همه را به حیرت واداشت و رشتههای رژیم را پنبه کرد.
این حرکت اعتراضی چگونه توسعه پیدا کرد؟ و به نقطهای غیر قابل پیشبینی رسید؟
من از نزدیک شاهد بودم که جوانان فداکار و غیرتمند چوبهایی در دست داشتند و شجاعانه شعار میدادند:«اللهاکبر، لاالهالاالله، یا حسین، مرگ بر شاه و...» و به مأمور ساواک، شهربانی، سرباز، ارتشی، تفنگ و گلوله اعتنایی نداشتند، واقعاً حیرتانگیز بود. آن جوانان «سینما آسیا» را که محل اکران فیلمهای ضد اخلاقی بود، آتش زدند. میخانهها و شرابفروشیها را درهم کوبیدند. بعضی از بانکها مثل بانک صادرات که وابسته به رژیم و گروههای بهایی بود، طعمه حریق شد. این حوادث در اکثر خیابانهای معروف و بزرگ تبریز اتفاق افتاد و در یک نقطه معینی رخ نداد، از جمله خیابانهای شمس تبریزی، عباسی، قرهآغاج، جمهوری اسلامی فعلی، خیابان امام (پهلوی سابق)، طالقانی (شاه سابق)، شریعتی (شهناز پهلوی) و...
با تشکر از حضرتعالی به لحاظ شرکت در این گفتوگو، مناسب است به عنوان نقطه آغاز گفتوگو درباره زمینههای قیام مردم تبریز در ۲۹ بهمن ۱۳۵۶ نکاتی را بفرمایید؟
بسماللهالرحمنالرحیم و صلیالله علی محمد وآلهالمعصومین(ع). باید عرض کنم که بعد از شهادت مرحوم حاج آقامصطفی خمینی، جامعه ایران و حوزههای علمیه بیش از پیش آبستن حوادث تند و هدفمند انقلابی شد. در اربعین آن مجاهد فداکار جامعه کاملاً به مرز قیام همگانی نزدیکتر شد و حوزههای علمیه و جامعه روحانیت که رهبری نهضت را در طول ۱۴ سال به عهده داشت، التهاب بیشتری یافت. این واقعیت چنان محسوس و مشهود بود که رژیم به وحشت افتاد و برای چارهجویی و در امان ماندن از آتش انفجار خشم ملت، دست و پایش را گم کرد. از باب اینکه گفتهاند:«دزد ناشی به کاهدان میزند»، رژیم در ۱۷ دی ۱۳۵۶ ناشیانه به قصد ضربه زدن به رهبری نهضت، مقالهای توهینآمیز در روزنامه اطلاعات چاپ کرد. هدف رژیم از این حماقت، مشوش کردن افکار عمومی و آماده کردن اذهان برای تحمل اهانت به شخصیت امام بود تا مردم به شک و تردید و انفعال دچار شوند و به ندای امامخمینی(ره) پاسخ مناسبی ندهند و سیل انقلاب و اعتراض راه نیفتد. رژیم میخواست به این طریق با یک تیر دو نشان بزند؛ هم زمینه تحقیر، اتهام و اهانت به رهبری انقلاب را در افکار مردم مساعد کند و هم جلوی التهاب و انفجار انقلابی مردم را بگیرد، ولی آتش این نیرنگ دامن خود شاه را گرفت، زیرا بلافاصله یک روز بعد از چاپ مقاله، قیام مردم قم با رهبری حوزه علمیه، طلاب و روحانیون جوان و انقلابی تیر زهرآگین رژیم را به سنگ نشاند و رؤیاهایش را به کابوس و وحشت تبدیل کرد. شاه و عوامل حکومت او هنوز از این حادثه حیران و مبهوت بودند که ناگهان در چهلم شهدای قیام قم، فریاد اعتراض مردم تبریز به رهبری شهید قاضیطباطبایی و علمای بزرگ و به همت و همکاری روحانیت متعهد و مبارز از جمله آقای سیدحسین موسویتبریزی و برادرانشان بر ضد رژیم به آسمان برخاست. انگیزه مردم تبریز از قیام، تبعیت از انقلاب اسلامی به رهبری امامخمینی بود. البته این قیام یک انگیزه ظاهری هم داشت که همانا برگزاری مجلس چهلم برای همدردی با خانوادههای شهدای قم بود. محرک اصلی مردم برای برگزاری مجلس مزبور، مؤمنین و علمای منطقه بودند و حاصل کار هم بینظیر بود. وسعت قیام و میزان خودجوش بودن آن در شمار موارد گفتنی قیام تبریز است.
بیزاری مردم از دستگاه حاکمه در شهر تبریز چه بسترهایی داشت. آیا این بستر صرفاً مذهبی بود یا عوامل دیگر نیز بدان دامن میزد؟
دستگاه حاکمه با توجه به انحرافاتی که داشت، به خشم و بیزاری مردم از شاه و دربار دامن میزد. مردم با عنایت به روح مذهبی و اخلاقی که بر آنان حاکم بود، نسبت به اعمال خلاف رژیم بیتفاوت نبودند، ضمن آنکه جراحتهای بهجا مانده از واقعه ۱۵ خرداد ۴۲ هم زمینه بروز قیام مجدد را در مردم فراهم کرده بود. اکثر علما و بزرگان تبریز از روحیه مبارزه با ظلم و جور برخوردار بودند و همین باعث شد اعلامیهای تنظیم شود تا در آن از مردم تبریز خواسته شود برای بزرگداشت چهلمین روز شهدای واقعه ۱۹ دی قم، در مسجد قزللی منسوب به میرزا یوسف آقا، واقع در سر بازار تبریز اجتماع کنند. این اعلامیه به صورت دستنویس شبانه به امضای جمعی از علمای تبریز رسید. گمان میکنم رایزنیها بیشتر از سوی اخوان موسویتبریزی صورت میگرفت و علمایی هم که امضا میکردند، اکثراً افرادی بودند که از عواقب این کار ترسی نداشتند، از جمله شهید قاضیطباطبایی، مرحوم آقای غروی و آقای اشراقی. پیشبینی اولیه این بود که رژیم با برگزاری این مراسم مخالفت خواهد کرد، با این حال دستاندرکاران مراسم به حکم وظیفه وارد عمل شدند و چندان به نتیجه فکر نمیکردند. اعلامیه مزبور منتشر شد و خود مردم هم بهطور شفاهی یکدیگر را مطلع کردند. بازار به تعطیلی کشیده شد و موعد برگزاری مراسم فرا رسید.
شما صبح ۲۹ بهمن خود را چگونه آغاز کردید؟ فضای عمومی شهر چگونه بود؟
اول صبح ۲۹ بهمن که قرار بود در مسجد میرزا یوسف اجتماع کنیم و برای شهدای ۱۹ دی به سوگ بنشینیم، ابتدا به مدرسه علمیه ولیعصر در محله ششگلان سری زدم و به مرکز شهر برگشتم. وقتی در خیابان فردوسی شمالی به نزدیک مسجد معروف «قزللی» (میرزا یوسف) رسیدم، در کنار کیوسک پلیس، یک دستگاه خودروی پلیس را دیدم که در آتش میسوخت، از پلیس و مأمور هم خبری نبود. مردم جمع شده بودند و عدهای شعار میدادند:«لاالهالاالله، یا حسین و....» وقتی علت این ماجرا را پرسیدم، گفتند سرهنگ حقشناس، رئیس کلانتری آن منطقه با جسارت و اهانت به جماعتی که جلوی مسجد قزللی برای برپایی مجلس یادبود شهدای قم جمع شده بودند، گفته بود:«در طویله را ببندید!» مردم با شنیدن این حرف کفرآمیز صدایشان را به اعتراض بلند کرده بودند و آن خبیث هم یکی از اعتراضکنندگان را درجا با گلوله زد و شهید کرد.
پس نقطه آغاز درگیری از اینجا بود؟
بله، این حادثه آغاز قیام و درگیری شد که حماسه انقلابی و تأثیرگذار ۲۹ بهمن تبریز را به وجود آورد. قیام ۲۹ بهمن چنان شدید، گسترده و خونین بود که اصلاً از قبل نمیشد پیشبینی کرد. فقط همینقدر معلوم بود که تظاهرات، اعتراض و مجلس یادبودی در بزرگداشت شهدای قم برگزار میشود. رژیم پهلوی هم شاید همین مقدار را احتمال میداد، ولی قیام مردم تبریز در آن روز چنان قهرمانانه بود که همه را به حیرت واداشت و رشتههای رژیم را پنبه کرد.
این حرکت اعتراضی چگونه توسعه پیدا کرد؟ و به نقطهای غیر قابل پیشبینی رسید؟
من از نزدیک شاهد بودم که جوانان فداکار و غیرتمند چوبهایی در دست داشتند و شجاعانه شعار میدادند:«اللهاکبر، لاالهالاالله، یا حسین، مرگ بر شاه و...» و به مأمور ساواک، شهربانی، سرباز، ارتشی، تفنگ و گلوله اعتنایی نداشتند، واقعاً حیرتانگیز بود. آن جوانان «سینما آسیا» را که محل اکران فیلمهای ضد اخلاقی بود، آتش زدند. میخانهها و شرابفروشیها را درهم کوبیدند. بعضی از بانکها مثل بانک صادرات که وابسته به رژیم و گروههای بهایی بود، طعمه حریق شد. این حوادث در اکثر خیابانهای معروف و بزرگ تبریز اتفاق افتاد و در یک نقطه معینی رخ نداد، از جمله خیابانهای شمس تبریزی، عباسی، قرهآغاج، جمهوری اسلامی فعلی، خیابان امام (پهلوی سابق)، طالقانی (شاه سابق)، شریعتی (شهناز پهلوی) و...
و نهایتاً دامنه حرکت به اکثر نقاط تبریز رسید.
این مسئله خیلی مهم بود، یعنی در اکثر نقاط تبریز قیام بر ضد رژیم پهلوی به راه افتاد. گرچه مردم تبریز در آن روز آسیبهایی دیدند و ضرر و زیانهای جانی و مالی متحمل شدند و شهید دادند، ولی رژیم را نسبت به ادامه حاکمیت ننگینش مأیوس کردند و بعد از آن، انقلابیون و رهبر نهضت امامخمینی(ره)، روحانیت و دانشگاهیان مبارز و متعهد به تداوم جنبش اسلامی امیدوارتر شدند. در اوج قیام مردم تبریز در ۲۹ بهمن، برخی از افراد از ترس جانشان جرئت خروج از منزل را نداشتند. مغازههای نانوایی و قصابی تعطیل شده بود و مردم برای تهیه ارزاق عمومی مشکل داشتند. در آن ساعات به زحمت مقداری نان تهیه کردم و به مدرسه بردم. از هر نقطه شهر دود سیاهرنگی به آسمان برمیخاست و من در آن حال، نگران بودم که نکند برخی از اشخاص مغرض و خرابکار از فرصت استفاده کنند و بازار را به آتش بکشند، از اینرو به چند جا رفتم و این خطر را گوشزد کردم.
نیروهای کمکی برای سرکوب، کی به تبریز رسیدند و آیا توانستند کاری از پیش ببرند یا خیر؟
پلیس محلی از عهده سرکوب مردم و توقف آنان برنمیآمد. در نهایت دست به دامن تهران شدند و از آنجا نیرو خواستند. بیدرنگ سه فروند هواپیمای سیـ۱۳۰ وارد تبریز شدند و نیروهای ویژهای را در فرودگاه تخلیه کردند. رژیم به دلیل عدم اعتماد به سربازان، از آوردن آنها به تبریز برای سرکوب قیام خودداری کرد من هم بهرغم آنچه معروف است که میگویند از پادگان عجبشیر سربازان را به تبریز آوردند، چنین افرادی را در شهر مشاهده نکردم. در همان حال که مسیر خیابانی را برای رفتن به منزل طی میکردم، با یکی از این افراد که از طرف مقابل میآمد، مواجه شدم. یونیفورم نظامی نداشت، ولی مسلح به کلت کمری بود.
نقل میشود که شدت قیام، بدان حالت غیرکنترل داده بود.
بله، تاحدی که اگر خود مردم آتشبس نمیدادند، رژیم از عهده خاموش کردن قیام برنمیآمد. تا هنگام اذان مغرب صدای گلوله به گوش میرسید. با وجود تأسف و ناراحتی در خصوص فجایع جدیدی که به بار آمد و خونهایی که ریخته شد، به خاطر خواب امیدوارکنندهای که دیده بودم، خوشحال و شاد بودم. حتی وقتی به منزل آمدم، اهل و عیال از خوشحالیام تعجب کردند و گفتم: «شما که نمیدانید چه خوابی دیدهام». درگیری تا پاسی از شب ادامه یافت و سرانجام با شهادت و مجروح شدن تنی چند و بازداشت عدهای دیگر خاتمه یافت.
علت بینظیر بودن قیام تبریز و گستردگی آن در قیاس با حادثه ۱۹ دی، نخست این بود که مردم آذربایجان اصولاً از تعصب و غیرت دینی زیادی برخوردارند. به تعبیر شهید قاضی طباطبایی، این مردم حکم دیگ سنگی و سنگین وزنی را دارند که زود گرم نمیشود، ولی اگر گرم شد، دیر به سردی میگراید. در واقع حزب توده هم که در تبریز پایگاه زد، با توجه به غیرت و حمیت مردم آن ناحیه چنین کرد. در سایر وقایع سیاسیـانقلابی هم تبریز همواره برای گفتن حرف داشت؛ چه در ملی شدن صنعت نفت و چه در عصر قاجار و داستان مشروطه، لذا با قاطعیت میتوان گفت جوششی که مردم تبریز در قضیه مشروطه از خود نشان دادند، چندین برابر تحرکی بود که در سایر بلاد دیده شد. به یاد آورید مبارزانی چون ستارخان و باقرخان که در این منطقه از ایرانزمین ظهور کردهاند.
قاعدتاً بیشتر واکنشها به رویدادهای اینچنینی در روز بعد از آن ابراز میشود. فردای ۲۹ بهمن شهر چه حالتی داشت؟ شرایط چگونه بود؟
فردای روز قیام همه نقاط تبریز به مراتب بیش از ۲۹ بهمن، ملتهبتر و مردم حساستر شده بودند. بازار و مغازهها بسته بود و مردم با نگاههای معنیدار و حیرتزده و با حالتی مات و مبهوت، رفت و آمد میکردند. تصور میشد که منتظر قیامی دیگرند و چشمها به دنبال جوانانی قهرمان و انقلابی میگشت که دیروز فضای شهر را با فریادهای بلند اللهاکبر، مرگ بر شاه و... پر کرده بودند. روز غمانگیزی بود. شهید قاضی به اینجانب زنگ زد که: «به مسجد مقبره بیایید، کاری با شما دارم». من بلافاصله رفتم. جمع کثیری از روحانیون و بازاریان متدین و متعهد در محضر آیتالله قاضی نشسته بودند. صحبت از حادثه دیروز، شهدا، مجروحین، زندانیان، بازماندگان و خانوادههای آنها بود. به پیشنهاد آقای قاضی و تصویب و تصمیم جمع قرار شد همان روز مجلسی به یاد شهدا برپا کنیم. همچنین برای خانواده شهدا، زخمیها و دستگیرشدگان مساعدتی شود. نظر مرحوم آیتالله قاضی این بود که اینجانب در مجلس یادبود شهدا سخنرانی کنم. من گفتم: «آقا نظر شما هر چه باشد، مطاع است، اما استحضار دارید ساواک مدام در کمین است مرا دستگیر کند، مخصوصاً به دنبال حادثه خونین دیروز خیلی حساساند. اگر صلاح بدانید آقای ناصرزاده منبر برود، وگرنه باز هم در خدمت شما هستم، هر چه بادا باد». ایشان فکری کرد و گفت: «عیبی ندارد، آقای ناصرزاده سخنرانی کند». کسی را فرستادیم به دنبال مرحوم ناصرزاده. در این فاصله تا آقای ناصرزاده بیاید، به مرحوم قاضی گفتم:«خودتان توصیههای لازم را به آقای ناصرزاده بفرمایید تا بدانند در چه محورهایی صحبت کنند، ایشان کمی سادهاند و ممکن است متوجه اصل موضوع نباشند.» وقتی مرحوم ناصرزاده آمد، شهید قاضی مطالبی را به ایشان فرمودند. من هم بهواسطه صمیمیتی که با او داشتم، دوستانه و در عین حال جدی یادآور شدم. گفتم: «مردم قیام کردهاند، این حرکت دیروز مردم تبریز، قیامی علیه ظلم است. بهراستی انقلاب میشود. باید از این قیام بهرهبرداری کرد. شاه رفتنی است! از قیام و حماسه دیروز و شهیدان، مجروحان و دستگیرشدگان تجلیل و از رژیم انتقاد کنید». همان روز مجلس باشکوهی در مسجد مقبره برپا شد و مرحوم ناصرزاده هم سخنرانی خوبی ایراد کرد.
میزان خسارت درقیام ۲۹ بهمن تاچه اندازه برآورد شد؟ این سؤال را از این جهت مطرح میکنم که معمولاً در این موارد جمعبندی روشنی وجود ندارد.
برآورد دقیقی از خسارات مادی واردشده در قیام تبریز در اختیارم نیست، اما به نظر میرسید خسارتها چندان عمیق نباشد. اگر چه تعداد زیادی بانک در این حادثه تخریب شد، اما معمولاً در همه بانکها پول موجود نیست و آن دسته هم که پولی در اختیار دارند، اسکناسها و اوراق بهادار را درون صندوقهای فولادی و نسوز نگهداری میکنند. با وجود این در و پنجره بانکها و ادارات دولتی تخریب شد و میز و صندلیها شکست. بعضی از سینماها هم در اثر حریق صد در صد ویران شدند. برخی از مطبوعات اینگونه درج کرده بودند که در گیر و دار تخریب بانکها برخی فرصت را مغتنم شمردند و موجودی بانکها را به سرقت بردند، ولی من به چشم خود چنین صحنهای را مشاهده نکردم.
در قیام ۲۹ بهمن، نقش بازار تبریز تا چه میزان مؤثر بود؟ با عنایت که بازار تبریز از دیرباز مبدأ و از کانونهای تحولات بوده است؟
قبل از پرداختن به ادامه حوادث قیام ۲۹ بهمن ۱۳۵۶ این نکته تاریخی را یادآوری میکنم که بازار تبریز از قدیمالایام و از زمان مشروطه به بعد فرهیختگانی در زمینههای فرهنگی، سیاسی، اقتصادی و حتی دینی داشته است. این بازار بزرگ و بازاریان فرهیخته و نخبه در هر دورهای نقش مهمی در اداره مملکت و بهویژه در آذربایجان داشتهاند. تصمیم و اقدامات بازاریان تبریز در حوادث تاریخی همواره تأثیرگذار و گاه تعیینکننده بوده است. این بازاریان در ایجاد مساجد، مدارس دینی و امور خیریه هم پیشگام بودهاند. بعد از حماسه ۲۹ بهمن تبریز در سال ۱۳۵۶ بازار این شهر محور انقلاب شد. هرگاه بازار در لبیک به روحانیت انقلابی و متعهد بسته میشد، مردم، دانشگاهیان، فرهنگیان و نخبگان سیاسی میدانستند باید جمع شوند و فریاد اعتراض بر ضد رژیم پهلوی سردهند و هرگاه بازار باز میشد، مردم میدانستند باید پی کارهای عادی و روزانهشان بروند. مرکز این تصمیمها هم مسجد مقبره در بازار تبریز بود که شهید قاضی در آن نماز میخواند. البته شبها مسجد شعبان فعالتر میشد که امام جماعت آن مسجد نیز مرحوم قاضی بود. واعظان و منبریهای انقلابی و فعال بیشتر در این دو مسجد سخنرانی میکردند. بنده نیز در کنار ایشان ایفای وظیفه میکردم. بعد از قیام ۲۹ بهمن، یک روز در بازار امیر سخنرانی میکردم که جمعیت زیادی پای صحبت ایستاده بود. حقشناس رئیس کلانتری و تعدادی از پاسبانها و مأموران دولتی هم بودند. ضمن سخنرانی از طرف علمای بزرگ و مراجع از قیام مردم تبریز و همکاری بازاریان متعهد و متدین تشکر کردم و گفتم: «پیام علما و مراجع این است که فعلاً هر کس به دنبال کسب و کار خود برود و بازار باز شود. هر وقت لازم باشد اجتماع و اعتراضی کنیم، اعلام خواهیم کرد». بسیاری از آن بازاریان و تجار متعهد و انقلابی تبریز که قبل از انقلاب و بعد از پیروزی پشتوانه روحانیت مبارز بودند و از روند انقلاب و سقوط رژیم پهلوی حمایت میکردند، اکنون وفات یافتهاند، رحمهالله علیهم، مثل مرحوم حاج مسیب چاروقچی، حاج احمد و حاج محمود جواهری، مجید نیکنام، حاج جواد برقلامع، حاج میرزا آقا درگاهی، حاج مختار صدقی و... اما برخی مانند آقای حاج حسن حسیننژاد، حاج جعفر رضایی، حاج علیاکبر فردوسی، حاج علیاکبر هاشمی، حاج احد ماشینچی، برادران بلوری، حاج ابوالفضل اصلانزاده و... هنوز زندهاند. بعضی از این افراد محترم، مانند آقای حاج ابوالفضل اصلانزاده علاوه بر پشتیبانی از انقلاب و انقلابیون حتی مبارزاتی هم داشتهاند. یادم هست زمانی که من سال ۱۳۴۴ در حبس ساواک بودم، او هم دستگیر شده و زیر شکنجه قرار گرفته بود. سلول او نزدیک سلول من قرار داشت. شب آنقدر این بنده خدا را زدند که نالههایش به آسمان برخاست و خیلی متأثر شدم... ایشان الان در راسته بازار تبریز مغازهای دارد، اما خود را داخل مسائل سیاسی نمیکند. ای کاش مراکز انقلابی، نویسندگان متعهد و مورخان انقلاب اسلامی به سراغ این اشخاص بزرگوار و خانوادههایشان هم بروند و اسناد و مدارکشان را جمعآوری کنند. شرح زندگی و فعالیتهایشان را به رشته تحریر درآورند. این هم جزو تاریخ ماست.
برحسب اسناد، یکی از رویکردهای شهید آیتالله قاضی پس از ۲۹ بهمن، کمک به خانواده شهدا، مجروحان و دستگیرشدگان بود. این برنامه چگونه انجام پذیرفت؟
در همان جلسه فردای ۲۹ بهمن تبریز، مرحوم قاضی پیشنهاد کرد به خسارتدیدگان قیام، خانوادههای شهدا، مجروحین و دستگیرشدگان مساعدت مالی شود. خود آقای قاضی گروههایی را برای این امر دینی و انقلابی مشخص کرد. این مساعدت با کمکهای ویژه بازاریان متعهد و انقلابی تبریز انجام گرفت. بنده هم یک خودروی بنز قرمزرنگی داشتم که در این قضیه فروختم... خلاصه اینکه به تدبیر شهید قاضی و کمک بازار و افراد انقلابی و متمکن به آن عزیزان مساعدت آبرومندانهای شد. همچنین بنده به نمایندگی از طرف علما به همراه تعدادی از دوستان همفکر به زندان تبریز رفتم تا فهرستی از دستگیرشدگان تهیه و از آنها دیدار و دلجویی کنیم.
از آنجایی که رژیم در سرکوب قیام مردم تبریز دسته گل به آب داده و بعد متوجه شده بود که این سرکوبی به ضرر خودش تمام خواهد شد، در برخورد با مردم و علما سختگیری نمیکرد. بنابراین زبان مسئولان و عوامل رژیم در تبریز کوتاه شده بود. نمیخواستند دیگر سر و صدایی بلند شود، بلکه سعی داشتند همه چیز به آرامی و خیر و خوشی تمام شود، از اینرو وقتی به زندان رفتیم، خیلی احترام کردند. وارد حیاط زندان تبریز که شدم، حدود ۱۰۰ نفر از دستگیرشدگان قیام ۲۹ بهمن را در حیاط نگهداشته و موی سرشان را تراشیده بودند. با زندانیان صحبت کردم، آدرس منازل و وضع خانوادگیشان را نوشتم و از مسائل و مشکلاتشان سؤال کردم و به آیتالله قاضی گزارش دادم.
بعد از مدتی خیلی از آنان آزاد شدند و باز هم به صف انقلابیون پیوستند. اکثر آنان از طبقات متوسط و متوسط به پایین جامعه بودند.
موضعگیری آیتالله شریعتمداری نسبت به قیام ۲۹ بهمن چگونه بود. مواضع ایشان چه ویژگیای داشت؟
آقای شریعتمداری در شمار کسانی بود که اعتراضاتشان به حکومت شاه، حالت خاصی داشت و به انتظارات محدودی خلاصه میشد. او چند بار از طریق سناتور موسوی و بهادری ملاقاتهایی با شاه داشت. البته با قاطعیت نمیتوان گفت آقای شریعتمداری مایل به تشکیل حکومت اسلامی نبود، ولی اعتقاد داشت حکومت باید مضامین و مفاد قانون اساسی موجود را که خواست ملت مسلمان ایران است، تأمین کند و تنها به رژیم اعتراض میکرد چرا بیچون و چرا به قانون اساسی عمل نمیکند.
در این خصوص که آیا بعد از وقوع قیام تبریز، آقای شریعتمداری از طریق تلفن مردم را به بازگشایی بازار و مغازهها فراخوانده باشد، اطلاع دقیقی ندارم، ولی با توجه به اینکه اکثر علمای بزرگ آذربایجان طرفدار ایشان بودند، بعید نیست که این مسئله صحت داشته باشد.
ارزیابی کلی شما از قیام ۲۹ بهمن ۱۳۵۶ تبریز چیست؟
ارزیابی کلیام این است که واقعه تبریز، تأثیر بسزایی در روند تکاملی انقلاب اسلامی داشت و سنت حسنهای را پایهگذاری کرد و باعث شد شهرستانهای دیگر هم به جنبش درآیند و چهلم شهدا را به هم متصل کنند. تا قبل از واقعه تبریز، شعار «مرگ بر شاه» به صورت علنی داده نمیشد، اما تبریزیان خط قرمزها را شکستند. مردم سایر مناطق همچون یزد و جهرم نیز به این خودباوری رسیدند که اگر از جای خود برخیزند، غیرقابل کنترل میشوند و میتوانند بر پاسبان و نیروی مسلح چیره شوند./971/پ202/ج
ارسال نظرات