۰۳ بهمن ۱۳۹۱ - ۱۴:۲۲
کد خبر: ۱۵۳۹۰۹
آیت‌الله جوادی آملی:

وظیفه معرفت حسی و تجربی در برابر معارف وحیانی سکوت است

خبرگزاری رسا ـ حضرت آیت‌الله جوادی آملی گفت: اگر کسی بخواهد با معرفت‌شناسی حسی درباره معارف وحیانی اظهار نظر کند نه حق نفی و نه حق اثبات دارد و نه حق شک دارد، فقط وظیفه‌اش سکوت است، اگر بخواهد با معرفت‌شناسی حسی بگوید خداوند حق است دستش کوتاه است، اگر بخواهد بگوید نیست دستش خالی است.
 آيت الله جوادي آملي
به گزارش خبرنگار خبرگزاری رسا، حضرت آیت‌الله عبدالله جوادی آملی پیش از ظهر سه‌شنبه در مسجد اعظم قم به تفسیر آیات ابتدایی سوره مبارکه روم پرداخت و گفت: سوره مبارکه روم چون در مکه نازل شد شامل مسائل اعتقادی است که در کنار این به مسائل اخلاقی نیز می‌پردازد، در ابتدای این سوره پیروزی و شکست را بر اساس قضا و قدر خداوند می‌خواند، صرف این‌ نیست که بخواهد قضیه‌ای تاریخی را بیان کند زیرا قرآن کتابی تاریخی نیست.
وی با اشاره به آیه «بِنَصْرِ اللَّـهِ یَنصُرُ مَن یَشَاءُ وَهُوَ الْعَزِیزُ الرَّحِیمُ» افزود: از آیه نشاط مشرکان در پیروزی ایرانیان بر روم برنمی‌آید، بلکه تنها این موضوع بر می‌آید که مؤمنان خوشحال شدند، وعده و نصر خدا از آن مؤمنان است، در آخرین آیه سوره از باب رد العجز إلی الصدر می‌فرماید «فَاصْبِرْ إِنَّ وَعْدَ اللَّـهِ حَقٌّ وَلَا یَسْتَخِفَّنَّکَ الَّذِینَ لَا یُوقِنُونَ»،‌ این ناظر به آن است که این سوره به نصر و پیروزی مؤمنان می‌پردازد، اگر فرض کنیم مشرکان نیز در اثر پیروزی بر ایرانیان خوشحال شدند از این مسأله برنمی‌آید که ایرانیان مشرک بودند.
مفسر برجسته قرآن کریم اظهار داشت: برخی اشاره کرده‌اند که چون وجود مبارک پیامبر(ص) نامه‌ای برای کسری ایران نوشت و آنان پاسخ مناسبی ندادند از این رو مسلمانان از پیروزی رومیان خوشحال شدند، کسری لقب پادشاه ایران بود، مانند این‌که در دوران اخیر شاه لقب رییس و سلطان ایران بود، شاه در عصر اخیر مانند کسری در اعصار گذشته محسوب می‌شد، پیامبر(ص) نامه‌ای برای کسری ایران خسرو پرویز نوشت، هم برای شرق یعنی ایران و هم برای غرب یعنی قیصر روم نامه نوشتند و نامه‌نگاری بعد از استقرار حکومت در فتح جزیرةالعرب بود، آن نامه اواخر عمر پیامبر(ص) بود و بعد از آن‌که اسلام مستقر شد به شرق و غرب نامه نوشتند پس این نامه‌نگاری در زمان فتح خندق، خیبر و بدر نبود، اگر جنگ ایران و روم جنگی دینی بود این شادی کافران به دلیل پیروزی ایرانیان وجهی داشته باشد اما این جنگ مربوط به سرزمین و خاک و گل است و ربطی به دین ندارد، نشاط مؤمنان به این دلیل است که آنان در جریان بدر و خندق پیروز می‌شوند، نشاط امری روانی است و آن روز که رومیان پیروز می‌شوند هم‌زمان مؤمنان نیز پیروز می‌شوند.
اکثر مردم از عالم پس از مرگ خبردار نیستند
وی با اشاره به آیه «فِی بِضْعِ سِنِینَ لِلَّـهِ الْأَمْرُ مِن قَبْلُ وَمِن بَعْدُ وَیَوْمَئِذٍ یَفْرَحُ الْمُؤْمِنُونَ»، ابراز داشت: این آیه جبر را بیان نمی‌کند، تمام اشیا تحت تدبیر خدای سبحان است، اما خدا هر موجودی را از راه مبانی و مبادی خاص خود اداره می‌کند، سنگ‌های دل کوه را اداره می‌کند، یک تکه خاک اگر بخواهد عقیق یمنی یا فیروز نیشابوری شود مربی می‌خواهد و سال‌ها طول می‌کشد، این سنگ را از راه خود می‌پروراند، گیاهان هم این‌ چنین است، اگر گیاهی بخواهد شجر یا خوشه گندم شود از راه مبادی و مبانی خاص خود باید برود، حیوانات را هم که اداره می‌کند؛ حیوان متحرک بالمیل است نه متحرک بالاراده، اگر کسی بگوید من بر اساس میلم عمل می‌کنم مانند حیوان و متحرک بالمیل می‌شود، خداوند اگر بخواهد حیوان را اداره کند بر اساس گرایش‌ها و میل‌های حیوانی او اداره می‌کند؛ جمادات و گیاهان، حیوانات و فرشته‌ها و انسان‌ها را به سبک ویژه خود اداره می‌کند، انسان را با هوش، انگیزه، عقل و اراده‌اش اداره می‌کند، این مسأله تثبیت اختیار است نه اثبات جبر، خداوند هر موجودی را از مبادی خود اداره و تدبیر می‌کند، از این رو غالب و مغلوب شدن و فرح همه را به انسان نسبت می‌دهد.
حضرت آیت‌الله جوادی آملی با قرائت آیه « وعْدَ اللَّـهِ لَا یُخْلِفُ اللَّـهُ وَعْدَهُ وَلَـٰکِنَّ أَکْثَرَ النَّاسِ لَا یَعْلَمُونَ» بیان داشت: در این‌جا وعده قدر متیقنش پیروزی اهل حق است، اما آن وعده‌ای که قرآن مکرر از آن سخن گفته می‌تواند مسأله معاد و یوم القیامه باشد که آیات بعد این موضوع را تأیید می‌کند، خدای سبحان وعده داده است که جهان را به هدف برساند و او از وعده خود تخلف نمی‌کند و اکثر مردم نمی‌دانند که بعد از مرگ خبری هست زیرا معیار معرفت و دانش اکثر مردم حس و تجربه حسی است، از نظر معرفت و دانش پایین‌ترین درجه دانش همین معرفت حسی است و این دبستان دانش است، وحی در محدوده معرفت بشری نیست بلکه شهود محض و عصمت تام است.
برای شناخت حقیقت هستی نیاز به ابزار معرفت‌شناسی داریم
وی ادامه داد: اگر کسی بخواهد با معرفت‌شناسی حسی درباره معارف وحیانی اظهار نظر کند نه حق نفی و نه حق اثبات دارد و نه حق شک، فقط وظیفه‌اش سکوت است، اگر بخواهد با معرفت‌شناسی حسی بگوید خداوند حق است دستش کوتاه است، اگر بخواهد بگوید نیست دستش خالی است، اگر بخواهد بگوید من شک دارم این موضوع را حق ندارد، چه چیزی بدتر از این‌که انسان درباره جهان فکر کند اما اگر دستش در معرفت‌شناسی باز بود، با استفاده از معرفت کلامی و فلسفی اگر راه مستقیم را طی کرد به حقیقت دست می‌یابد، شک کردن و نفی کردن و اثبات کردن از آن کسی است که ابزار معرفت‌شناسی را دارند، فرمود اکثر مردم دست‌شان خالی است «یَعْلَمُونَ ظَاهِرًا مِّنَ الْحَیَاةِ الدُّنْیَا وَهُمْ عَنِ الْآخِرَةِ هُمْ غَافِلُونَ».
وی افزود: اگر کسی می‌خواهد عالم الغیب و الشهادة را بشناسد باید یؤمنون بالغیب باشد در این صورت باید معرفت‌شناسی تجریدی داشته باشد، اینان عاقل بودند اما چراغ عقل را آنان خاموش کردند «وَقَدْ خَابَ مَن دَسَّاهَا» و خسران کردند «قَدْ خَسِرَ الَّذِینَ کَذَّبُوا بِلِقَاءِ اللَّـهِ» اینان تدسیس کردند و به قدری از اغراض و غرایز خود پیروی کردند و کار را به جایی رساندند که گفتند «لَن نُّؤْمِنَ لَکَ حَتَّىٰ نَرَى اللَّـهَ جَهْرَةً» چنین افرادی «یَعْلَمُونَ ظَاهِرًا مِّنَ الْحَیَاةِ الدُّنْیَا» اما اگر بر اساس عقل عمل کند و فطرت خود را نجات دهد آن‌گاه جای‌گاه خود را در جهان می‌فهمند.
کل عالم و ملکوت کتاب تکوینی و تدوینی خداوند است
وی با اشاره به «القرآن یفسر بعضه بعضا» ادامه داد: افراد دیگری نیز این جمله را گفتند، اما علامه طباطبایی با دست پر در این زمینه وارد شد، کل ملکوت و عالم کتاب تکوینی و تدوینی خداست، در جهان هر چه هست حوادث دیگر را تفسیر می‌کند، این گیاه که از زمین می‌روید و آن باران که می‌بارد هر کدام تفسیری دارند، نظام نظام منسجم است که هر چیزی راه خود را دارد، هر عملی که ما امروز انجام دادیم این طور نیست که به هوا رفته باشد و رخت بر بسته باشد، در آینده این امر تفسیر می‌شود، مگر ممکن است که انسان کاری کند که در آینده ظهور نیابد، قرآن بیانگر کتاب خارج و حقیقت خارج است، خود قرآن مفسر قرآن است و جهان مفسر جهان است، تنها ما نیستیم که صراط مستقیم داریم، بلکه سایر اشیا نیز صراط مستقیم دارند.
وی با اشاره « مَّا مِن دَابَّةٍ إِلَّا هُوَ آخِذٌ بِنَاصِیَتِهَا إِنَّ رَبِّی عَلَىٰ صِرَاطٍ مُّسْتَقِیمٍ» افزود: مسؤول و حاکم دابه او را به راه راست می‌برد، خداوند بر راه راست است و هر موجودی را در مسیر مستقیم رهبری می‌کند و هیچ موجودی در میان راه نمی‌ماند و به مقصد می‌رسد، «أَلَا إِلَى اللَّـهِ تَصِیرُ الْأُمُورُ» همه از ناحیه خدا هستند و به طرف او می‌روند، این فیض دائم و گسترده درجه به درجه گسترده شده تا نوبت به سنگ و گل رسیده است، همه مخلوقات من الله و الی الله هستند، همه از خدایند و همه به سوی خدا هستند اما همه که صادر اول نیستند، آن‌که اول «أول ما خلق الله تعالى نور النبی الأکرم(ص)» آنان در قوس صعود می‌شوند «دَنَا فَتَدَلَّىٰ» هیچ‌کس نمی‌تواند معراج نبی اکرم(ص) را درک کند زیرا هیچ‌کس از آغاز وی خبر ندارد، هر کس از هر جا آمده معادل همان‌جا را طی می‌کند.
تمام اشیای عالم زنده هستند
وی با اشاره به آیه « وَهُمْ عَنِ الْآخِرَةِ هُمْ غَافِلُونَ» خاطرنشان کرد: اینان در اثر غفلت گرفتار حس و تجربه هستند، این نظم عمیق را درک نمی‌کنند، اگر خداوند این یک قطره نطفه را به صورت انسانی مستوی درآورد آیا نیاز به نظم ندارد؟ به شخصی می‌گوییم دانشمند که به گوشه‌ای از وجود انسان را فهمیده است، آیا کسی که معلوم را ساخته عالم نیست « أَلَا یَعْلَمُ مَنْ خَلَقَ وَهُوَ اللَّطِیفُ الْخَبِیرُ» آنان با گمان دارند زندگی می‌کنند «ذَٰلِکَ مَبْلَغُهُم مِّنَ الْعِلْمِ» آنان کاری به آینده و جهان ندارند، این‌ها اگر بررسی و فکر کنند می‌فهمند که « مَّا خَلَقَ اللَّـهُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ وَمَا بَیْنَهُمَا إِلَّا بِالْحَقِّ»، اگر این نظامی باشد که هر کس هر چه گفت و هر کاری کرد حساب و کتابی وجود نداشته باشد این گزاف است، اگر بعد از مرگ خبری نباشد عادل و ظالم مساوی است و چه باطل و پوچی‌ای از این بدتر است، خداوند گاه به طور سالبه و گاه به طور موجبه می‌فرماید که ما عالم را با حق آفریدیم، اهل زمین و آسمان هدف دارند، یاوه و باطل نیستند، این‌چنین نیست که انسان عبث ترک و رها شده باشد.
وی با قرائت آیه « أَوَلَمْ یَتَفَکَّرُوا فِی أَنفُسِهِم مَّا خَلَقَ اللَّـهُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ وَمَا بَیْنَهُمَا إِلَّا بِالْحَقِّ وَأَجَلٍ مُّسَمًّى وَإِنَّ کَثِیرًا مِّنَ النَّاسِ بِلِقَاءِ رَبِّهِمْ لَکَافِرُونَ» بیان داشت: سخن از آیات آفاقی و انفسی نیست، بلکه آنان بنشینند و در درون خود فکر کنند که این نظام اعم از انفس و آفاق آیا حق است؟ خداوند سرمایه فکر را به او داده است و باید از این سرمایه استفاده کنند، انسان لوح نانوشته نیست که خداوند در همین سوره فرمود «فَأَقِمْ وَجْهَکَ لِلدِّینِ حَنِیفًا فِطْرَتَ اللَّـهِ الَّتِی فَطَرَ النَّاسَ عَلَیْهَا» انسان با سرمایه خلق شد این سرمایه را به کار بگیرد و ببیند آیا گزاف در عالم است، اهل آسمان‌ها و آسمان، اهل زمین و زمین و اهل ما بین الارض و السماء شناسنامه دارند و با حق آفریده شدند، هدف‌دار هستند، آنان شهادت می‌دهند و شکایت می‌کنند، این روایاتی که درباره مسجد آمده که شهادت می‌دهد و شکایت می‌کنند از این نظر است، اینان حی هستند و آن روز انسان می‌فهمد که زمین و زمان اهل درک بودند، همه خدمت‌گزار انسان و مواظب انسان بودند، اما «کَثِیرًا مِّنَ النَّاسِ بِلِقَاءِ رَبِّهِمْ لَکَافِرُونَ» بسیاری از مردم کافر هستند و گفتند انسان که مرد پایان راه است اما قرآن گفته است که انسان پایان ندارد و انسان مرگ را می‌میراند و با اعمال خود به لقای پروردگار می‌رود./914/پ201/ج

 

ارسال نظرات