ویژهنامه خیمهگاه به خیمه چهارم رسید
خبرگزاری رسا ـ ویژهنامه خیمهگاه«خیمه چهارم» با هدف آشنایی هر چه بیشتر جوانان با دهه محرم در فضای مجازی منتشر شد.
به گزارش خبرنگار خبرگزاری رسا، ویژهنامه خیمهگاه «خیمه چهارم» شامل بخشهایی همچون کلیپهای روز چهارم محرم، نواهنگ های روز چهارم محرم، مقالات و اشک قلم در پایگاه اینترنتی تبیان بارگذاری شد.
مادر کربلا، جانفشانی زینبیون کربلا، جلوه هایی از صبرعقیله هاشمیان، بشتاب بسوی حسین(ع)، چنین بود که شد حُرهدایت شده، ای حُرّ! مژده باد تو را به بهشت و حُرّ، آزاد مرد نینوا از جمله موضوعاتی است که در بخش مقالات این ویژهنامه آمده است.
در بخش اشک قلم این ویژهنامه می توان به موضوعاتی همچون تیر دو سر، تو زینب داری، حریصان شهادت، در هوای حسین، سپاه زینب کبری، سر به زیرم سر بلندم کن و آزاده ام امّا گرفتار تو هستم اشاره کرد.
مادر کربلا
در بخش مقالات این ویژهنامه می خوانیم: اگر نهایت زن بودن و اوج مقام زن، نیل به مرتبه مردانگی بود، می گفتیم زینب سلام الله علیها اوج مردانگی است، اما چنین نیست، آسمان پرواز این دو متفاوت است، تضاد نیست؛ رقابت نیست؛ تفاوت است.
چنین نیست که عالم زن، عالمی باشد پایین تر از عالم مرد، و اوجش تازه ابتدای مردانگی باشد، عالم زنان نیز مانند عالم مردان، آسمانی دارد، خورشیدی، ماهی و ستارگانی، خورشید این آسمان بی تردید زهرا سلام الله علیها است، و ماه آن، زینب است که پس از به قتلگاه افتادن خورشید، در آسمان تیره جهان درخشید تا مسیر، بی جهت و طریق، تاریک و راه، بی رهرو نماند، مادری اوج مقام زنانگی است و زینب ، سدره نشین مرتبه مادری است.
و اما، فرزندان زینب سلام الله علیها ،«عون» و«محمد» که هر دو را به میدان کربلا آورده است، این اگرچه ایثار تمامی دارایی زینب است اما همه مسأله این نیست که نگاهی بس عظیم و عمیق می طلبد.
زینب در عاشورا مادر همه جوانان است و تیمارگر تمامی مجروحان و غمخوار همهی کشتگان،وقتی علی اکبر علیه السلام از اسب بر زمین می افتد و می غلتد، این زینب است که جامه می درد و روی می خراشد و با فریاد «مادر!مادر!»، خود را بر جنازه او می افکند و اشک مادرانه میریزد.
تو نیامدی، اما ببین، از شکاف این خیمه ها نگاه کن، این غبار اسب حسین است که بی تاب به سوی این دو جنازه پیش می تازد، این شاهین که بی قرار از آسمان اسب فرود می آید و دو بالش را بستر این دو سرو می کند، حسین است، ببین! هدیههایت را چگونه در آغوش می فشرد، ببین! چگونه با اشکهایش غبار از چهره جوانانت می شوید.
جانفشانی زینبیون کربلا
در بخش مقلات در موضوعی با عنوان جانفشانی زینبیون کربلا آمده است: در روز عاشورا، وقتی نوبت به جوانان هاشمی رسید، فرزندان زینب کبری علیها السلام نیز خود را آماده قتال کردند.
حضرت زینب(س) در این موقع که فرزندان دلبند خود را راهی قتال با دشمنان دین و قرآن میکرد، حالتی دگرگون داشت، او عقیله بنیهاشم است، او نائبة الامام است، اصلا او شریک کربلای حسین(ع) است.
نه بدین جهت که بنابر نقل، فرزندان خود را با دست خود کفنپوش و فدیه راه حسین(ع) کرده، که از لحظهای که از دامن زهرای مرضیه(س)پای به عرصه وجود گذاشته، دیده به دیدار حسین(ع) باز کرده است، برای همین است که اهل دل، آفرینش او را برای کربلا معنا کردهاند.
مگر نه آنکه در زمان حضور در کوفه، در مجلس تفسیر قرآن، وقتی آیه شریفة "کهیعص" را برای زنان کوفی تفسیر میکرد، امیرمؤمنان(ع) به او فرمود: این عبارت "کهیعص" رمزی در مصیبت وارده بر شماست و کربلا را برای آن مخدره ترسیم کرد.
بسیاری میگویند: زینب کبری علیها السلام، دو فرزند خود را مهیای نبرد کرد و به آنها تعلیم داد که اگر با امتناع آن حضرت مواجه شدید کما اینکه آن مظلوم حتی غلام سیاه را از قتال بر حذر میداشت، دایی خود را به مادرش فاطمه(ع) قسم دهید تا اجازه میدان رفتن بگیرید.
در روز عاشورا، وقتی نوبت به جوانان هاشمی رسید. فرزندان زینب کبری علیها السلام نیز خود را آماده قتال کردند، حضرت زینب(س) در این موقع که فرزندان دلبند خود را راهی قتال با دشمنان دین و قرآن میکرد، حالتی دگرگون داشت.
پس از این مراحل ابتدا محمد بن عبدالله بن جعفر به میدان آمد و این رجز را سر داد: «اشکوا إلی اللهِ منََ العدوانِ قِتل قومٍ فی الوری عمیانِ قَد ترکوا معالِمَ القُرآنِ و مُحکمَ التَنزیلِ و التِّبیانِ وَ اَظهروا الکُفرَ مَعَ الطُّغیانِ»
به خداوند شکایت میکنم از دشمنی دشمنان، قوم ستمگری که کورکورانه به جنگ با ما برخاسته اند و نشانه های قرآنی را که محکم و مبین و آشکار کننده کفر و طغیان است را ترک کردند و پس از نبردی نمایان، به شهادت رسید.
پس از او، برادرش عون بن عبدالله جعفر راهی نبرد شد و خود را اینگونه معرفی کرد:«اِن تُنکرونی فَانا بنُ جعفرٍ شهیدُ صِدقٍ فی الجنانِ الازهریطیرُ فیها بجناحٍ اَخضرٍ کَفی بِهذا شَرَفاً فی المحشرِ»
اگر مرا نمیشناسید من فرزند جعفر هستم که از سر صدق به شهادت رسید و در بهشت نورانی با بالهای سبز پرواز می کند، برای من از حیث شرافت در محشر همین کافی است و او نیز، فدایی راه حضرت حسین(ع) شد.
شهدای کربلا، در پایین پای حضرت امام حسین علیه السلام مدفونند و به احتمال قوی این دو دلداده نیز در همانجا پروانه شمع محفل حائر حسینی هستند، البته در 12 کیلومتری کربلا بارگاهی کوچک منصوب به عون ابن عبدالله وجود دارد که ملجأ زائرین است، برخی را عقیده بر این است که این مرقد یکی از نوادگان امام مجتبی علیه السلام به نام عون است.
چنین بود که شد حُر هدایت شده
در بخش دیگری از مقالات این ویژهنامه چنین میخوانیم: در برابر سپاه امام حسین(ع) قرار گرفته بود که ناگهان شنید امام اینچنین می فرمایند:«از خدا بترسید و مرا مکشید زیرا کشتن و هتک حرمت من جایز نیست، من فرزند دختر پیامبر شما هستم و جده من خدیجه همسر پیغمبر شماست، و شاید سخن پیامبر به شما رسیده باشد که فرمود:«حسن و حسین دو سید جوانان اهل بهشتند!»
وقتی که سپاه عمر بن سعد را مصمم به جنگ با امام دید، و فریاد استغاثه امام را دوباره شنید که فرمود:«اما من مغیث یغیثنا لوجه الله تعالی؟ اما من ذاب یذب عن حرم رسول الله؟»، قلبش مضطرب و اشک از چشمانش جاری شد و نزد عمر بن سعد آمد و گفت: آیا با حسین جنگ می کنی؟
گفت: آری بخدا سوگند قتالی که کمترینش این باشد که سرها و دست ها جدا گردد، در پاسخ عمربن سعد، گفت: آنچه حسین(ع) بیان کرد، برای شما کافی نبود، عمر بن سعد جواب داد : اگر کار به دست من بود می پذیرفتم، ولی امیر تو عبیدالله نمی پذیرد.
او نا امیدانه در حالی که هزاران فکر و تشویش در سرش بود کم کم بسوی قرارگاه حسین(ع) نزدیک می شد، مردی به او گفت: این چه حالتی است که در تو می بینم، پاسخ داد: بخدا سوگند خود را در میان بهشت و دوزخ می بینم و بخدا قسم چیزی را بر بهشت بر نمی گزینم اگر چه مرا پاره پاره کرده و در آتشم بسوزانند، سپس بر اسب خود نهیب زده و به امام حسین(ع) پیوست.
به آن حضرت عرض کرد: ای پسر رسول خدا! جان من فدای تو باد، من کسی بودم که بر تو سخت گرفته و در این مکان فرود آوردم و گمان نمی کردم که این گروه با تو چنین رفتار کنند و سخن تو را نپذیرند، و بخدا سوگند اگر می دانستم که این گروه با تو چنین خواهند کرد هرگز دست به چنین کاری نمی زدم و من به درگاه خدای بزرگ توبه می کنم از آنچه که انجام دادهام، آیا توبه من پذیرفته می شود؟
امام حسین (ع) فرمود: آری خدا توبه تو را می پذیرد پیاده شو، حرّ در پاسخ مولایش گفت: من برای تو سواره باشم به از آن است که پیاده شوم، روی این اسب مدتی مبارزه می کنم و در پایان کار فرود خواهم آمد، امام حسین(ع) فرمود: خدای تو را بیامرزد، آنچه را که تصمیم گرفته ای انجام ده.
مقابل لشکر کوفه ایستاد و گفت: ای اهل کوفه! مادرتان در سوگتان بگرید، این بنده صالح خدا را خواندید و گفتید در راه تو جان خواهیم باخت، ولی اینک شمشیرهای خود را بر روی او کشیده و او را محاصره کرده اید و نمی گذارید که در این زمین پهناور به هر کجا که می خواهد برود، و مانند اسیر در دست شما گرفتار شده است.
حر، آزادمرد نینوا
در بخش مقلات در موضوعی با عنوان حر، آزادمرد کربلا چنین آمده است:« حر بن یزید ریاحی » از سران کوفه به شمار میرفت که در میان قوم خود از عزت و احترام زیادی برخوردار بود، ابن زیاد او را برای رویارویی با امام حسین علیه السلام فرا خواند و با هزار سوار به سوی کاروان او فرستاد.
«شیخ ابن نما» گزارش می کند: هنگامی که حر از قصر ابن زیاد در کوفه خارج شد تا به استقبال امام بیاید، ندایی را شنید که از پشت سر میگوید: ای حر! تو را به بهشت بشارت باد، او به پشت سر نگریست و کسی را ندید، با خود گفت: به خدا قسم، این بشارت نیست در حالی که من اسیر به جنگ با حسین هستم، او پیوسته این خاطره را در ذهن داشت تا هنگامی که خدمت امام رسید و آن داستان را بازگو کرد، امام به او فرمودند:«تو به واقع به پاداش و نیکی راه یافتهای».
حر علیرغم این که برای رویارویی با امام آمده بود، اما رفتارش خالی از ادب نبود، در روز دوم محرم الحرام سال 61 هجری هنگامی که راه را بر امام حسین(ع) بست و مانع از بازگشت ایشان به مدینه گردید، امام علیهالسلام به حرّ فرمود: مادرت به عزایت بنشیند چه قصدی داری؟
حر گفت: آگاه باشید که به خدا قسم اگر غیر شما از عرب به من آن عبارت را میگفت، در حالی که وضعیت او چون شما باشد، همین عبارت را به او باز میگفتم اما به خدا قسم برای من این (حق) نیست که یاد مادر شما کنم مگر به نیکوترین وجهی که میتوانم.
ویژهنامه خیمهگاه«خیمه چهارم» با هدف آشنایی بیشتر جوانان با با دهمه محرم به تهیهکنندگی و تنظیم ابوالفضل صالح صدر در بخش تاریخ و سیره معصومین تبیان به نشانی اینترنتی www.tebyan.net منتشر شده است. /907/ت302/پ
ارسال نظرات