۱۷ آبان ۱۳۹۱ - ۱۸:۱۲
کد خبر: ۱۴۵۸۸۴
فقیه آگاه (20)؛

آیت الله گلپایگانی؛ سراج فروزان نهضت اسلامی

خبرگزاری رسا ـ در سالگرد تاجگذاری شاه، فرستاده دستگاه آمده بود و با کمال بی‌شرمی از حضرت آیت الله گلپایگانی درخواست کرده بود که پیام تبریک بفرستند. آن مرجع بزرگ در پاسخ گفته بودند: خواسته شما درست بدان می‌ماند که یزید به امام زین العابدین(ع) بگوید: اکنون که پدرت را کشتم بیا و برای این جریان تبریک بگو.
فقيه آگاه به روايت تصوير / حضرت آيت الله سيد محمدرضا گلپايگاني
به گزارش سرویس پیشخوان خبرگزاری رسا به نقل از رسالت، حضرت آیت الله العظمی گلپایگانی(ره) از بدو حرکت شجاعانه روحانیت به رهبری امام راحل(ره) به مبارزات پیگیر و بی‌امان خویش با دیو استبداد پرداخت و نخستین اعلامیه اعتراض به لایحه ننگین " انجمن‌های ایالتی و ولایتی" در مهر ماه 1341 ش از سوی ایشان صادر شد و به‌دنبال آن بود که پیام‌ها و بیانیه‌های ایشان تا سقوط رژیم پهلوی ادامه یافت. (بسیاری از آنها در جلد اول کتاب اسناد انقلاب اسلامی گرد آمده است.)
 
برخی از اقدامات آن مرجع معظم در برابر رژیم منحوس شاه عبارتند از: سرباز زدن از ملاقات با شاه و نخست وزیران و فرستادگان دربار، تحریم برنامه اوقاف و اعلامیه علیه معاملات و همکاری با سازمان اوقاف، قطع شهریه کسانی که با اوقاف همکاری می‌نمودند و تحریم امامت جماعت وگوش دادن به سخنرانی آنان، حرام شمردن خرید و فروش و مصرف و توزیع گوشت‌های وارداتی از خارج و قبول نکردن وجوهات فروشندگان آنان (هر چند می‌شد تحت عنوان مال مخلوط به حرام، خمس آن را پذیرفت) اعتراض شدید و پیام کوبنده علیه تغییر تاریخ هجری به تاریخ منحوس شاهنشاهی، مخالفت صریح با حزب رستاخیز و تحریم شرکت مسلمانان در آن، مخالفت صریح با طرح امتحان دولت از طلاب و انکار صلاحیت آنان برای این امر که باعث عقب نشینی دولت وقت و مصون ماندن حوزه از این طرح ننگین شد. اعتراض شدید علیه گسترش بی‌بند و باری و فساد و فحشا و رواج منکرات و فرستادن نامه سرگشاده به شاه و تذکر عواقب وخیم آن، اعتراض و مخالفت بسیار شدید علیه تاسیس سینما در شهر قم و تعطیل نمودن درس و نماز جماعت خویش به مدت یک هفته، مخالفت و اعتراض علیه تاجگذاری شاه و انتخاب ولیعهد، پیام در جهت تجلیل از مقام شهید سعیدی و اعلام مجلس ختم برای ایشان در مسجد امام، تجلیل از مقام مرحوم حاج آقا مصطفی خمینی و تشکیل دو مجلس ختم در مسجد اعظم و شکستن سد رعب و ممنوعیت، برپایی مجالس بزرگداشت و مطرح شدن نام حضرت امام در آن مراسم، پی‌جویی حال تبعید شدگان و سرکشی به خانواده‌های آنان، حمایت از مقام و موقعیت حضرت امام خمینی و بویژه در برابر اهانت روزنامه اطلاعات به امام راحل و تاکید بر مقاومت روحانیت و پیگیری اعتراض‌ها و راهپیمایی‌ها و صدور اعلامیه‌های روشنگرانه و کوبنده در لحظات حساس (به‌گونه‌ای که امام بدیشان فرموده بودند: اعلامیه‌هایی که حضرت عالی به تنهایی صادر می‌کنید، نقش بسزایی در پیشبرد مبارزات ملت مسلمان دارد) و دلجویی وتایید علمای مبارز شهرستان‌ها.
 
این اقدامات باعث شد که مزدوران رژیم برای لطمه زدن به ساحت ایشان از هیچ کاری فرو گذار نکنند و دوبار( سوم فروردین 1342 در مدرسه فیضیه و 19 اردیبهشت 1357 ش) به‌سوی ایشان حمله کرده ، قصد ضرب و جرح آن مرجع بزرگوار را داشتند که لطف خدا و جانفشانی‌های اطرافیان باعث حفظ ایشان شد.
 
خاطرات شرارت عمال رژیم طاغوت:
معظم له چند سال قبل از پیروزی انقلاب به مشهد مقدس مشرف شدند و چون مشهد، مرکز رفت و آمد اقشار مختلف از همه نقاط کشور و نقطه حساسی می‌باشد، عوامل مزدور شاه به تکاپو و تلاش افتاده بودند که مردم متوجه تشرف ایشان نشوند، و توجه جمعیت را از ایشان مصروف دارند. استاندار مشهد و ساواک می‌کوشیدند کسی از ایشان دیدن نکند. برخی از ائمه جماعات مسجد گوهر شاد و آستانه مبارکه هم به این جهت به زیارت ایشان نرفته بودند. مردم متدین مشهد و فضلای خراسانی که از این موضوع آگاه شده بودند علی رغم خواسته عوامل رژیم در ابراز احساسات و علاقه به مقام والای آن مرجع بزرگ به تمام معنی کوشیده بودند و حتی نماز جماعت بسیار مفصل ومرتبی در محل اقامت ایشان به امامت آن بزرگوار منعقد می‌شد. یک هفته از این جریان می‌گذرد و استاندار چون شکست فاحش خود را کاملا حس می‌کند، پیام می‌دهد که می‌خواهم برای ملاقات با شما بیایم. مرجع بزرگ شیعه با حریت و شجاعت ، جواب رد می‌دهند. در این سفر، عوامل مزدور رژیم، سخت ایشان را محدود کرده بودند و تمام رفت و آمدها و کارها و برنامه‌ها وملاقات‌های ایشان را زیر نظر داشتند به طوری که مرجع شیعه بعد از برگشتن در مجلس درس، سخنرانی حاد و تندی علیه رژیم کرده و به وضع خفقان آور کشور اعتراض نموده و فرموده بودند:" این چه وضعی است که در مشهد هر جا که می‌خواهم بروم و بازدید از هرکس که می‌کنم ماموران ساواک پشت سرم می‌آیند. آخر خوب است با یک پیرمرد روحانی این‌گونه معامله شود؟ مگر باید برای رفتن به مشهد هم از شما اجازه بگیریم؟ " و با این بیانات اختناق حاکم بر کشور را مورد انتقاد شدید خود قرار دادند.
 
مقاومت در برابر رواج منکرات:
در جریان گسترش بی‌بندوباری و فساد و فحشا و رواج منکرات، ایشان سخت اعتراض نمودند و در نامه‌ای سرگشاده به شاه، عواقب وخیم این امر را تذکر دادند. آقا خود در بحث قضا سال 1399 ق فرموده بودند: ... من خداوند را شاهد می‌گیرم که در آن زمانی که هیچ‌گونه امنیت و اطمینانی برجان خودم از حبس و تبعید نداشتم، نامه‌ای به طاغوت نوشتم و این آیات کریمه" و قرن فی بیوتکن و لا تبرجن تبرج الجاهلیه الاولی" را در آن نامه آوردم و بر آنچه که به نام آزادی زنان به‌وجود آورده( یعنی بیرون آوردن زنان و دختران از حجاب و سوق دادن ایشان به لجنزار فساد و بازی کردن با شرف و شخصیت زنان) و آثار سوء این فرهنگ در آن نامه یادآور شدم و نوشتم که بی‌حجابی ، مبارزه و دشمنی آشکار با قرآن کریم است و باید از سرانجام آن بیمناک بود. اما آن بدبخت نه به این آیات کریمه اعتنا کرد نه از سوء عاقبت و بدی و زشتی عاقبتش که ما او را بدان تخویف کرده بودیم، خائف گردید بلکه با مشاوران خود راجع به تبعید ما صحبت کرده بود و یکی از آنها گفته بود که ما آقای خمینی را تبعید کردیم چه ثمری داشت تا این را هم تبعید کنیم. خدا را شکر که آن خبیث گوش به حرف ما نداد و در نتیجه به چنین سرانجام دردناکی مبتلا گردید و دستگاهش درهم فرو ریخت.
 
شجاعت علوی:
در سالگرد تاجگذاری شاه، فرستاده دستگاه آمده بود و با کمال بی‌شرمی از معظم له درخواست کرده بود که ایشان پیام تبریک بفرستند. مرجع بزرگ در پاسخ فرموده بودند: خواسته شما درست بدان می‌ماند که یزید به امام زین العابدین بگوید: اکنون که پدرت را کشتم بیا و برای این جریان تبریک بگو. فرستاده شاه گفته بود همین‌طور به شاه بگویم؟ فرمودند: بله بگو. این قضایا نهایت حریت و شجاعت و ظلم ستیزی معظم له را می‌رساند کسانی که با جو آن زمان آشنا می‌باشند می‌دانند که این سخن چه سخن بزرگی است و چه شجاعتی می‌خواهد که آن جمله را بگوید.
 
طرد طاغوتیان:
زمانی علی امینی - نخست وزیر وقت- به منزل ایشان آمد و درخواست ملاقات نمود. معظم له با کمال صراحت و شجاعت او را نپذیرفته بود. او گفته بود می‌خواهم ببینم خواسته‌‌های آقا چیست؟ ایشان فرموده بود خواسته‌ها و تقاضاهایم در اعلامیه‌ها منعکس شده، می‌توانید آنها را ملاحظه کنید. امینی با کمال خفت وخواری تعدادی از اعلامیه‌ها را گرفته و از همانجا برگشته بود. چند روز بعد شخصی به نام بهبهانی آمده و اظهار داشته بود: از سوی شاه برای ملاقات با آقا و گفتگو با ایشان آمده‌ام. آقا او را طرد کرده و نپذیرفته بودند. همچنین یکی از محترمین به حضورشان آمده و خواهش کرده بود ایشان اجازه دهند شریف امامی به حضورشان بیایند و درباره برخی از امور و جریانات مملکتی گفتگو کنند. معظم له فرموده بودند:" اگر می‌دانستم برای این منظور آمده‌ای تو را هم راه نمی‌دادم." این درحالی بود که در خانه معظم له به روی همه حتی فقرا و بیچارگان باز بود و همه می‌آمدند و به‌ راحتی با آقا دیدار می‌کردند و حرف خود را می‌زدند و آقا با احترام و ادب با آنها برخورد می‌کرد ولی اجازه نمی‌داد یکی از طاغوتیان به منزل ایشان بیاید. این امر نشان از روح بلند ومقام معنوی و ظلم ستیزی معظم له داشت. در کتاب خاطرات" علم" آمده است روزی خدمت اعلا حضرت شاه رسیدم. شاه در اتاق کار با ناراحتی قدم می‌زد. به مجرد اینکه وارد شدم و ادای احترام کردم با عصبانیت به من گفت این گلپایگانی از من چه می‌خواهد؟
 
روز شمار حوادث آن روزها
در مورد غائله انجمن‌های ایالتی و ولایتی تلگراف شدید اللحن و موثری را مخابره نمودند. در ماجرای حمله کماندوها و دژخیمان به مدرسه فیضیه در فروردین 1342 که خود آن جناب نیز مصون از حمله و یورش آنان نبودند با انتشار بیانیه‌ای تند، رژیم طاغوتی را استیضاح نمودند. در جریان تبعید امام(ره) همگام با دیگر مراجع بیانیه موثری را صادر نمودند که طی آن چهره کریه رژیم را به مردم شناسانده و خواستار بازگشت امام شدند. در قضیه احداث سینما در قم، مخالفت خود را صریحا اعلام کردند. رفراندم شاه را تحریم نمودند و هکذا برنامه اوقاف شاه را تحریم و اعتراض خود را نسبت به فروش املاک وقفی آشکار کردند. در جریان وارد کردن گوشت‌های یخ زده که در حکومت شاه از خارج وارد می‌شد معظم له صریحا مخالفت کرده و کتبا با مهر و امضا تحریم فرمودند و به‌صورت اعلانیه‌ای منتشر ساختند. آن‌گاه که دولت هویدا تاریخ هجری اسلامی را به تاریخ مجعول شاهنشاهی تبدیل نمود، تنها اعتراضی که در ایران از روحانیت به‌صورت آشکار انجام گرفت اعلامیه ایشان بود.
 
در جریان امتحان طلاب توسط دولت، ایشان آشکارا مخالفت کردند و فرموده بودند: آنان صلاحیت امتحان کردن طلاب و محصلین راندارند و به طلاب فرموده بود: امتحان آنان را نپذیرید حتی اگر شما را هم به سربازی بردند مقاومت کنید و امتحان را قبول نکنید و بروید به سربازی، این دوره دو ساله را طی کنید و دوباره به حوزه بازگردید، من شهریه شما را قطع نخواهم کرد وحتی اگر زن و فرزند دارید مخارج آنان را متعهد می‌شوم. عاقبت در پی پایمردی و مبارزه آن بزرگمرد و سایر مراجع عظام به لطف الهی در آن دوران اختناق و بحرانی، حوزه علمیه از این خطر بزرگ مصون ماند و دولت از تصمیم شوم خود عقب نشینی کرد.
 
در جریان درگذشت آقازاده جلیل و بزرگوار حضرت امام مرحوم حاج آقا مصطفی خمینی اولین جلسه ختم را در مسجد اعظم تشکیل دادند و سد رعب اقامه مجلس به ‌وسیله ایشان شکسته شد و انقلاب عظیمی در قم از همین مجلس شروع شد و به جاهای دیگر زبانه زد و دامن کشید. همچنین در جریان شهادت مرحوم آیت الله سید محمدرضا سعیدی بود یا در شهادت شهید آیت الله غفاری که اعلان مجلس ختم در مسجد امام کرده بودند و لیکن قبل از فرا رسیدن وقت مجلس، در مجلس را قفل کرده بودند و مامورین ساواک جلوی مسجد ایستاده و از انعقاد مجلس جلوگیری کردند. در ماجرای جنگ شش روزه اعراب و اسرائیل و تجاوز صهیونیست‌ها به بلاد مسلمین و تصرف مسجد الاقصی، بیانیه شدید اللحنی را صادر نموده و در مدرسه فیضیه عزای عمومی اعلان کردند که رژیم‌ حامی صهیونیسم از برگزاری آن جلوگیری به عمل آورد.
 
تلگرام به شاپور بختیار
در آن شرایط حکومت وقت بختیار روی کار آمد او با وعده‌های دهان پرکن و پرزرق و برق خود را مرغ توفان دانست که از امواج باکی ندارد وخادم خلق و ملت است و با چسباندن خود به جامعه روحانیت می‌خواست وجهه و آبرو و پایگاهی برای خود بین مردم دست و پا کند و با اظهار این موضوع که 90 درصد علمای اعلام و مراجع تقلید با سکوت‌شان مرا تایید می‌کنند، آن‌چنان ابلهانه و بی‌گدار به آب زد که هرگز نتوانست جبران حماقت‌های خودش را بنماید. حضرت آیت الله العظمی گلپایگانی در تاریخ 1/10/1357 برای روشن شدن ذهن کند و زنگ زده بختیار نامه‌ای به او نوشت که به‌صورت اعلامیه در کل کشور پخش شد و موجب بیداری و بصیرت هر چه بیشتر مردم شد.این‌گونه پیام‌ها و اعلامیه‌های کوبنده ، آخرین روزنه‌های امید را به روی بختیار و دیگر همکاران رژیم بست و دیدیم که درست سه هفته بعد مرغ توفان را امواج خلق خشمگین و مصمم غرق نمود و تلاش‌های مذبوحانه‌اش عقیم ماند و بالاخره به سوی بیگانگان پرواز نمود.
 
همگامی مستمر:
مرجع عظیم الشان همچنان که از آغاز نهضت یکی از مهم‌ترین رهبران مبارز و از بزرگترین استوانه‌های محکم و استوار نهضت به‌شمار می‌رفتند و در مسیر مبارزه لحظه‌ای سستی نکردند ، پس از پیروزی انقلاب هم یکی از حامیان جدی نظام جمهوری اسلامی بود و آن را یکی از نعمت‌های خدای متعال می‌دانست که همگان وظیفه دارند قدر شناس آن باشند. او در مراحل مختلف دفاع مقدس مدافع رزمندگان بود و اجازه داده بود که ثلث سهم مبارک امام صرف جبهه‌های نور علیه ظلمت شود و در مواقع حساس تصمیم‌گیری‌های ملی و همگانی درصحنه حضور داشت که بیانیه‌ها و مصاحبه‌های آن بزرگ مرجع در آرشیو صدا و سیمای جمهوری اسلامی موجود و در مطبوعات و رسانه‌های گروهی محفوظ است.
 
به خاطر تقویت نظام و رهبری در همه موارد حساس که پیش می‌آمد اقدامات مرحوم امام خمینی(ره) را مورد تایید قرار می‌دادند که از آن جمله جریان تکفیر جبهه ملی و حکم ارتداد آنان بود که در پی حکم امام بلافاصله ایشان حکم کردند و حکم امام را تایید نمودند. حفظ نظام برای ایشان یک اصل مسلم بود و بارها فرموده بودند: باید اصل جریان حفظ شود وحتی در وصیت نامه خود هم این مطلب را تذکر می‌دهند.
 
انتقام جویی رژیم ستمشاهی از معظم له:
آنان به خوبی تشخیص داده بودند که حضرت آیت الله گلپایگانی یکی از عوامل اصلی ومقاوم در برابر اندیشه‌های انحرافی آنان می‌باشد و یکی از موثرترین کانون‌های مبارزه علیه آنهاست و چون سدی محکم در برابر افکار فاسد عمال استعمار ایستاده است. چرا که آنها می‌دیدند معظم له از مسیر اعلامیه‌ها و سخنرانی‌ها، ضرباتی محسوس و کوبنده بر پیکر پوسیده رژیم ستمشاهی وارد می‌کند. از این رو معظم له را در ایران یک مانع بزرگی در مقابل تحریفات وافکار شیطانی خود تشخیص داده بودند و بارها قصد کرده بودند که معظم له را از جلو راه خود بردارند و قصد جان وی را کرده بودند. لکن به لطف خداوند وعنایت حضرت حجت نتوانستند به اهداف پلید خویش دست یابند که از آن نمونه هجوم به مدرسه فیضیه و حمله به بیت معظم له می‌باشد./971/د101/ع
ارسال نظرات