۳۰ مهر ۱۳۹۱ - ۱۲:۳۶
کد خبر: ۱۴۳۴۸۷

کاروان رسول خدا به مکه رسید

خبرگزاری رسا ـ آنچه می‌خوانید، نمونه‌هایی است از شیوه حج گزاری آن حضرت، که در منابع تاریخی و حدیثی آمده است، باشد که آن «اسوه حق» را در همه ابعاد زندگی الگوی عمل قرار دهیم، تا زودتر و درست تر به مقصود برسیم.
مدينه

به گزارش خبرگزاری رسا، پنجم ذیحجه سال دهم هجری قمری کاروان پیامبر(ص) درپی گذر از مرالظهران و سیرف، به مکه رسید.

 
 
کاروان پیامبر به نزدیکی مکه رسیده و تا رسیدن به حرم، راهی نمانده است. حضرت علی(ع) که برای دیدار پیامبر در تب و تاب است، خود و قافله اش را به پیامبر رساند.
 
و اینک کعبه بی تاب از شوق حضور بهترین میهمان در حریمش، رسیدن ایشان را لحظه شماری می کند.
 
قافله و قافله سالار به حرم می رسند. صلای لبیک قطع می شود و مکه یگانه فرزند خود را در آغوش می گیرد. رسول الله رو به سوی مسجدالحرام پیش می رود و در حالی که زبان به حمد و ثنای پروردگار و درود و صلوات بر حضرت ابراهیم گشوده است، از باب "بنی شیبه" به مسجد وارد می شود.
 
در اینجا مروری گذرا بر حج گزاری نگین انگشتری پیامبران و رسول مهربانی ها می‌اندازیم:
 
حرمت مکه و کعبه
 
خانه توحید و قبله مسلمین، که بازسازی آن، یادگار ابراهیم خلیل(علیه السلام) است، مکانی است مقدس و شهری است مورد احترام.
 
پیامبر خدا(صلی الله علیه وآله) نیز این حرمت را پاس می داشت و با ذکر و دعا و رعایت ادب، بر قداست آن توجه می داد و با تهلیل و تکبیر وارد شهر و حرم الهی می شد. هنگام رفتن به مکه، از تپه شمالی وارد و از ناحیه جنوب خارج می گشت.
 
نقل شده است که تنها یک بار به درون کعبه رفت. جامه و عبایش را زیر پای خود انداخت و کفش هایش را از پای در آورد و میان دو ستون داخل کعبه، دو رکعت نماز گزارد.
 
هنگام ورود به مکه، خدا را به عنوان «ذی المعارج» و صاحب والایی بسیار می ستود.
 
در مسیر راه، هنگام برخورد با هر سواره ای یا فراز آمدن بر هر تپه ای یا فرود آمدن به هر وادی و در فرصت های آخر شب و در پی نمازها « لَبَّیْکَ اللّهُمَّ لَبَّیْکَ لَبَّیْکَ لا شَرِیْکَ لَکَ لَبَّیْکَ » می گفت و گاهی در طول راه، پیاده ها را سوار بر شتر خویش می کرد.
 
احرام و تلبیه
 
پیامبر خدا(صلی الله علیه وآله) در دو پارچه یمانی احرام می بست; همان دو جامه احرام که هنگام وفات نیز در همان ها کفن شد.
 
جابربن عبدالله نقل کرده که پیامبر هنگام احرام اینگونه لبّیک گفت:
 
«لَبَّیْک، اَللَّهُمَّ لَبَّیْک، لَبَّیْکَ لا شَرِیکَ لَکَ لَبَّیْک، اِنَّ الْحَمْدَ وَ النِّعْمَةَ لَکَ وَ الْمُلْکَ، لا شَرِیکَ لَکَ لَبَّیْک ».
 
همچنین نقل شده که آن حضرت، شب را در ذو الحُلیفه می گذراند.
هنگام صبح، پس از نماز فجر، بر مرکب خویش سوار می شد و لبیک می گفت.
فضل بن عباس نیز نقل کرده که پیامبر، در طول سفر، لبیک می گفت تا آن که رمی جمره عقبه کند.
 
آنگاه هفت سنگ بر جمره عقبه می زد و با هر سنگریزه، تکبیر می گفت و چون از گفتن لبیک فراغت می یافت، از خدای متعال، مغفرت و رضایت او را می خواست و در خواست رهایی از آتش دوزخ داشت.
 
از محرمات احرام، زیر سایه رفتن است، مگر آنگاه که به منزلگاه برسند و زیر سقف یا خیمه بگذرانند.
 
روزی یکی از معاندان، از امام کاظم(علیه السلام) در باره استظلال (زیر سایه رفتن) پرسید و این که مگر میان سایه کجاوه در حال سفر با سایه خیمه در حال نزول فرقی هست؟ حضرت موسی بن جعفر(علیهما السلام) او را از این که در دین قیاس می کند نکوهش کرد و فرمود: ما مثل پیامبر خدا(صلی الله علیه وآله) عمل می کنیم و مثل او ذکر و لبیک می گوییم.
 
سپس فرمود:«پیامبر خدا(صلی الله علیه وآله) بر مرکب خویش سوار می شد و هنگام سوار شدن، سایه بان نداشت و گاهی حرارت آفتاب او را رنج می داد. بعضی از بدنش را با بعضی دیگر و گاهی صورتش را با دستش می پوشانید. اما آنگاه که در منزلگاه فرود می آمد، زیر خیمه و سایه خیمه یا سایه دیوار قرار می گرفت.»
 
 از مواقع استجابت دعا، هنگام ورود به خانه خداوند است که چشم زائر به بیت الله می افتد. خدایی که از بندگانش خواسته به زیارت خانه اش آیند، سزاوار است که در لحظه ورود میهمان، پذیرایی کند و پذیرایی خدا استجابت دعاست. از این رو، در آن لحظه سفارش به دعا شده است.
 
پیامبر گرامی(صلی الله علیه وآله) نیز چنین روشی داشت و هنگامی که از طرف خانه یعلی می خواست وارد مسجد الحرام شود، رو به کعبه می ایستاد و این چنین دعا می کرد: «إنَّ النَّبِیّ(صلی الله علیه وآله) إذا جاء مکاناً من دار یعلی استقبل البیتَ فَدَعا».
 
ادب طواف
 
در سیره نبوی، در باره «طواف» نکات متعددی نقل شده که به برخی از آن ها اشاره می شود:
 
از امام صادق(علیه السلام) در باره ویژگی طواف پیامبر خدا(صلی الله علیه وآله) پرسیدند. حضرت فرمود: پیامبر خدا(صلی الله علیه وآله) شب و روز، ده بار طواف می کرد; هر بار هفت دور. سه بار در آغاز شب، سه بار در آخر شب، دو بار هنگام صبح و دو بار بعد از ظهر. و در فاصله این نوبت ها به استراحت می پرداخت.
 
در حدیثی از امام هادی(علیه السلام) نقل شده که آن حضرت فرمود: «إنّ رَسُولَ الله کانَ یطوفُ بالبیتِ وَ یُقَبِّلُ الْحَجَرَ». «پیامبر خدا خانه خدا را طواف می کرد و حجر الاسود را می بوسید.»
 
 امام صادق(علیه السلام) در حال طواف بود که سفیان ثوری از آن حضرت پرسید: وقتی پیامبر(صلی الله علیه وآله)هنگام طواف به حجر الأسود می رسید، چه می کرد؟ حضرت فرمود: «کانَ یستلِمُهُ فی کلّ طواف فریضة و نافلة» ، در هر طواف واجب و مستحب، دست بر آن می کشید.
 
آنگاه امام صادق به طواف پرداخت و چون مقابل حجرالاسود رسید، عبور کرد و آن را استلام نکرد.
 
سفیان ثوری خود را به حضرت رسانید و گفت: مگر نفرمودید که پیامبر در هر طواف واجب و مستحب، حجرالأسود را لمس می کرد؟ پس چرا خودتان چنین نکردید؟ امام صادق(علیه السلام)فرمود: مردم برای پیامبر خدا(صلی الله علیه وآله)جایگاهی قائل بودند که برای من قائل نیستند.
 
وقتی پیامبر به حجر الأسود می رسید، راه را برای حضرتش می گشودند تا استلام کند و من خوش ندارم که در ازدحام و شلوغی جمعیت وارد شوم.
 
از علی(علیه السلام) نیز روایت شده است که: «کَانَ رَسُولُ اللَّهِ(صلی الله علیه وآله) یَسْتَلِمُ الرُّکْنَیْنِ; الَّذِی فِیهِ الْحَجَرُ الاَْسْوَدُ وَ الرُّکْنَ الْیَمَانِیَّ، کُلَّمَا مَرَّ بِهِمَا فِی الطَّوَافِ».
 
آنچه در انجام مناسک و عبادات مهم است، تبعیت از سیره اولیای دین است و این عملی تعبّدی است نه قیاسی و استحسانی. پیروان واقعی نیز باید در کیفیت حج گزاری، دقیقاً بر این منوال و سیره حرکت کنند.
 
پیامبر خدا(صلی الله علیه وآله) هرگاه عبورش به حجرالأسود و یمانی می افتاد، آن را استلام می کرد و دست بر آن ها می کشید.
 
آنچه در انجام مناسک و عبادات مهم است، تبعیت از سیره اولیای دین است و این عملی تعبّدی است نه قیاسی و استحسانی. پیروان واقعی نیز باید در کیفیت حج گزاری، دقیقاً بر این منوال و سیره حرکت کنند.
 
بریدبن معاویه عِجلی از حضرت صادق(علیه السلام)پرسید:چرا مردم هنگام طواف، رکن حجرالأسود و یمانی را استلام می کنند، اما دو رکن دیگر کعبه را استلام نمی کنند؟
 
حضرت فرمود: همین پرسش را عبادبن صُهَیب بصری هم از من پرسید. به او گفتم: زیرا که پیامبر خدا(صلی الله علیه وآله) این دو را استلام کرد، اما آن دو را استلام نکرد و بر مردم است که آنگونه عمل کنند که پیامبر عمل کرده است:
 
 «إِنَّ رَسُولَ اللَّهِ(صلی الله علیه وآله) اسْتَلَمَ هَذَیْنِ وَ لَمْ یَسْتَلِمْ هَذَیْنِ فَإِنَّمَا عَلَی النَّاسِ أَنْ یَفْعَلُوا مَا فَعَلَ رَسُولُ اللَّهِ(صلی الله علیه وآله) ...».
 
 آب زمزم
 
زمزم، به صورت چشمه ای زیر پای اسماعیل(علیه السلام) جوشید.
در آن وادیِ خشک و بی آب، که سعی هاجر میان صفا و مروه، برای یافتنِ آب به جایی نرسید، به اعجاز الهی، مایه آبادانی و برکت آن منطقه شد. آب زمزم فضیلت بسیار دارد و نوشیدن از آن مستحب است.
 
از حضرت رسول(صلی الله علیه وآله) روایت است که: «مَاءُ زَمْزَمَ دَوَاءٌ مِمَّا شُرِبَ لَهُ». «آب زمزم برای هر دردی که به خاطر آن نوشیده شود، درمان است.»
 
 پیامبر اعظم(صلی الله علیه وآله) به این آب علاقه داشت و از آن می نوشید و گاهی می فرمود تا برای او سوغات آورند. به نقل ابن شهر آشوب: «کانَ النّبیُّ یأتی زَمْزَمَ فَیَشرِبُ مِنها شَربَةً».
 
«پیامبر خدا(صلی الله علیه وآله) سراغ زمزم می رفت و از آب آن می نوشید.»
 
در این حدیث روشن نیست که این عمل، شیوه آن حضرت در پیش از اسلام و قبل از بعثت بوده یا پیش از هجرت و یا به دوران رسالت بر می گردد. اما نقل دیگری وجود دارد که اهتمام آن حضرت را به آب زمزم می رساند: «کَانَ النَّبِیُّ(صلی الله علیه وآله) یَسْتَهْدِی مِنْ مَاءِ زَمْزَمَ وَ هُوَ بِالْمَدِینَةِ».
 
«پیامبر خدا(صلی الله علیه وآله) دورانی که در مدینه بود، همواره می خواست که از آب زمزم برایش هدیه و سوغات بیاورند.»
 
 
قربانی
 
قربانی به درگاه خداوند، نشانه تسلیم و تعبّد و فداکاری و ایثار است. از این رو، مستحب است قربانی حاجی چاق، درشت و پرگوشت باشد. تا هم خیر بیشتری به مردم برسد و هم گذشت بیشتری از مال، در راه خداوند صورت گیرد. 
 
سیره حضرت رسول آن بود که قوچی بزرگ، چاق و نر قربانی می کرد. رنگش کبود مایل به سفیدی بود.
 
ابن عباس نقل می کند که پیامبر خدا دو گوسفند سفید قربانی می کرد، پای خود را هنگام ذبح بر روی آن می گذاشت و می فرمود: «بِسْمِ اللَّهِ مِنْکَ وَ لَکَ، اللَّهُمَّ تَقَبَّلْ مِنْ مُحَمَّد...». و به روایت منقول از عبدالله بن سنان:
 
«پیامبر خدا(صلی الله علیه وآله) روز عید قربان دو گوسفند ذبح می کرد; یکی از جانب خود، دیگری به نیابت از هر کس از امتش که توان قربانی نداشت. امیر مؤمنان(علیه السلام) نیز دو قربانی می کرد; یکی از جانب خود و دیگری از طرف پیامبر خدا(صلی الله علیه وآله) .»
 
 نقل دیگری درباره شیوه قربانی کردن پیامبر چنین است: «پیامبر دو گوسفند سفید را نزدیک می آورد; یکی را ذبح می کرد و می فرمود: خدایا! این از جانب محمد و آل محمد.
 
دیگری را نزدیک می آورد و هنگام ذبح می فرمود: خداوندا! این از جانب امّتم. هرکس که به یگانگی تو و به ابلاغ رسالتم شهادت دهد.»
 
 این که حاجی خود به قربانگاه رود و خود قربانی را سر ببرد، مطلوب و بهتر است از نیابت. انس بن مالک نقل می کند که پیامبرخدا(صلی الله علیه وآله) خود با دست خویش قربانی اش را ذبح می کرد و نام خدا را بر زبان می راند: «کانَ رَسُولُ اللهِ یَذْبَحُ أضحیتَهُ بِیَدِهِ وَ یُسمّی فِیها».
 
حلق و تقصیر
 
 
روز عید قربان، روز پاکی جان و بیرون آمدن از تعلّقات و زدودن زواید است. تراشیدن سر نیز یکی از نمادهای «علقه زدایی» است.
 
از امام صادق(علیه السلام)روایت شده است: «قَالَ کَانَ رَسُولُ اللَّهِ(صلی الله علیه وآله) یَوْمَ النَّحْرِ یَحْلِقُ رَأْسَهُ وَ یُقَلِّمُ أَظْفَارَهُ وَ یَأْخُذُ مِنْ شَارِبِهِ وَ مِنْ أَطْرَافِ لِحْیَتِهِ».
 
«پیامبر خدا(صلی الله علیه وآله) روز عید قربان، موی سرش را می تراشید.
ناخن هایش را کوتاه می کرد و بخشی از شارب و محاسن (ریش و سبیل) خود را کوتاه می کرد.»
 
این شیوه که به نظافت و آراستگی و اصلاح سر و صورت مربوط می شود، شایسته روز عید است که روز زینت و تجمّل است.
 
پیامبر خدا(صلی الله علیه وآله) روز عید قربان دو گوسفند ذبح می کرد; یکی از جانب خود، دیگری به نیابت از هر کس از امتش که توان قربانی نداشت. امیر مؤمنان(علیه السلام) نیز دو قربانی می کرد; یکی از جانب خود و دیگری از طرف پیامبر خدا(صلی الله علیه وآله).
 
رمی جمره
 
رمی جمره که یکی از اعمال حج است. نشان طرد شیطان و راندن آن از خویش است. این عمل در روز عید قربان و دو روز بعد انجام می گیرد.
 
از حضرت باقر(علیه السلام) روایت شده است که فرمود: «أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ(صلی الله علیه وآله) کَانَ یَرْمِی الْجِمَارَ مَاشِیاً». «پیامبر خدا(صلی الله علیه وآله) جمرات را پیاده رمی می کرد.»
 
و طبق نقل جابربن عبدالله، پیامبر خدا روز عید قربان، هنگامی که آفتاب بالا آمده بود، جمرات را رمی می کرد، اما روزهای پس از عید، پس از زوال خورشید و بعد از ظهر رمی می کرد.
(1) و ابن عباس نقل کرده که آن حضرت، پس از زوال خورشید (نیم روز)، رمی جمرات می کرد و چون فارغ می شد، نماز ظهر را می خواند.
 
و طبق نقل حضرت صادق(علیه السلام) پیامبر خدا روز عید، چون از مزدلفه به منا آمد، ابتدا سراغ جمره عقبه رفت و با هفت سنگ ریزه آن را رمی کرد. سپس به منا برگشت و این بخشی از سنت است.
 
شوق حرم و عشق نماز
 
خانه خدا در مکه، محبوب دل هاست و عبادت در آنجا ثواب بسیار دارد و دل های عاشق، با آن مسجد مقدس انس و الفت دارند.
 
از ابن عباس نقل شده که پیامبر خدا در شب های تشریق، هر شب از منا به مکه می آمد و خانه کعبه را زیارت می کرد: «أنّ النَّبِیّ کانَ یَزُورُ الْبَیْتَ کُلَّ لَیْلَة مِنْ لَیالِی مِنی».
 
 در حدیثی هم آمده که امام باقر(علیه السلام)در پاسخ نامه ابراهیم بن شیبه چنین نوشت: «کَانَ رَسُولُ اللَّهِ(صلی الله علیه وآله) یُحِبُّ إِکْثَارَ الصَّلاَةِ فِی الْحَرَمَیْنِ فَأَکْثِرْ فِیهِمَا وَ أَتِمَّ».
 
«پیامبر خدا(صلی الله علیه وآله) دوست داشت که در مدینه و مکه بسیار نماز بخواند. تو هم در این دو شهر نماز زیاد بخوان و نماز را تمام اقامه کن نه شکسته.»
 
 مسجد قبا یکی از مساجد مورد علاقه پیامبر خدا(صلی الله علیه وآله) بود. هر گاه به قبا می رفت در منزل سعدبن خیثمه انصاری فرود می آمد.
 
سراغ مسجد قبا می رفت، از چاه، آب می کشید و پاهای خود را می شست و از روی سنگ های کنار جاده عبور می کرد و در آن مسجد نماز می خواند.
 
طبق نقل ابوسعید خدری، آن حضرت هر هفته روزهای شنبه پیاده به مسجد قبا می رفت. گاهی هم سواره این راه را می پیمود: «أَنَّ النَّبِیَّ کانَ یَأْتِی قُباء ماشِیاً وَ راکِباً».
 
زیارت اُحُد
 
تکریم شهدا و زیارت تربت جان باختگان راه خدا، اجر فراوان دارد و نشر فرهنگ جهاد و شهادت است.
 
پیامبر خدا(صلی الله علیه وآله) نیز در این احیاگری و اکرام، سهم داشت. به روایت امام صادق(علیه السلام) : حضرت رسول، هرگاه به زیارت قبور شهدا (در احد) می رفت، خطاب به آن شهیدان این آیه قرآنی را می خواند: سَلامٌ عَلَیْکُمْ بِما صَبَرْتُمْ فَنِعْمَ عُقْبَی الدّارِ. «سلام و درود بر شما به خاطر آنچه که صبر کردید.پس سرای آخرت چه جای خوبی است!»
 
رفتن به دیدار کسی که از سفر حج و زیارت خانه خدا برگشته و درود و تحیّت گفتن به او، از آداب و سنت های حج و تعظیم شعائر الهی است و ثواب دارد.
 
حضرت صادق(علیه السلام) ازپدران بزرگوارش در باره سیره حضرت رسول در این مورد، چنین نقل کرده است:
 
 «إِنَّ رَسُولَ اللَّهِ(صلی الله علیه وآله) کَانَ یَقُولُ لِلْقَادِمِ مِنَ الْحَجِّ: تَقَبَّلَ اللَّهُ مِنْکَ وَ أَخْلَفَ عَلَیْکَ نَفَقَتَکَ وَ غَفَرَ ذَنْبَکَ». «پیامبر خدا(صلی الله علیه وآله) به کسی که از حج بر می گشت، می فرمود: خداوند از تو بپذیرد و هزینه ات را جایگزین سازد و گناهت را ببخشد.»
 
به دیگران نیز توصیه می کرد: هرگاه به دیدار حاجی رفتی، به او سلام ده و مصافحه کن و بخواه که قبل از ورود به خانه اش در حق تو دعا و استغفار کند.
 
آموزش مناسک
 
اهتمام پیامبر خدا(صلی الله علیه وآله) بر این که زائران خانه خدا و انجام دهندگان حج و عمره، مناسک خود را به درستی انجام دهند، بسیار بود و در مواقف مختلف به آنان یاد می داد; از جمله پیش از عزیمتشان به سفر، به آنان می فرمود: «تَعَلَّمُوا مَنَاسِکَکُمْ فَإنَّها مِنْ دِیْنِکُمْ».
 
«مناسک خویش را بیاموزید، که این جزئی از دین شماست.»
 
حذیفه نقل می کند پیامبر خدا(صلی الله علیه وآله)فرمان داد که مؤذنان همه جا، در مناطق بالا و پایین، اعلام کردند که رسول الله امسال قصد حج دارد که به مردم حج و مناسک آن را بیاموزد و این آموزش و فراگیری، پایه و سنتی شود تا آخر روزگار.
 
همه مسلمانان در سال دهم هجرت در حج مشارکت کردند، تا هم شاهد منافع خویش باشند و هم پیامبر خدا حج را به آنان بیاموزد و مناسکشان را به ایشان بشناساند.
 
پیامبر همراه مردم و همسرانش به حج رفت ـ همان سال حَجّة الوداع ـ حج خود و مناسکشان را انجام دادند و مردم همه آنچه را بدان نیاز داشتند آموختند و حضرت رسول(صلی الله علیه وآله)به آنان اعلام کرد که آیین حضرت ابراهیم را برایشان بر پا داشته است.
همه بدعت های مشرکان را پس از ابراهیم زدوده و حج را به حالت نخستین خود برگردانده است.
 
از ابن عمر نیز روایت است که: پیامبرخدا(صلی الله علیه وآله) یک روز قبل از ترویه برای مردم خطبه می خواند و آنان را نسبت به مناسک خود آگاه می کرد:
 
«کانَ رَسُولُ اللهِ(صلی الله علیه وآله) إِذا کانَ قَبْلَ التَّرْوِیَةِ بِیَوْم خَطَبَ النَّاسَ فَأَخْبَرَهُمْ بِمَنَاسِکِهِمْ».
 
 حجّ آگاهانه، توصیه حضرت رسول بود. در خطبه روز غدیر هم در بازگشت از حجّة الوداع، در جمع مسلمانان حاضر فرمود: «مَعَاشِرَ النَّاسِ! حُجُّوا الْبَیْتَ بِکَمَالِ الدِّینِ وَ التَّفَقُّهِ...».
 
«ای مردم، با کمال دینداری و همراه با دین شناسی و تفقّه، حج خانه خدا کنید.»
 
این ها نمونه ها و گوشه هایی بود از سیره نبوی در مورد حج خانه خدا و مناسک حج و اعمال گوناگون این زیارت معنوی که آوردیم.
 
البته در مورد چگونگی حج گزاری پیامبر خدا(صلی الله علیه وآله) در آخرین سال عمر شریفش و جزئیات آن سفر پر خاطره، که در منابع حدیثی و تاریخی گزارش شده، گفتنی بسیار است و کتاب های مستقلی نگاشته شده که شیوه حج پیامبر خدا(صلی الله علیه وآله) را ترسیم می کند.
 
لیکن آنچه در این نوشته تقدیم شد، نکاتی است که در نقل های تاریخی و احادیث، به صورت سیره مستمر و روش ساری و جاری آن حضرت در این زمینه آمده است.
 
باشد که از سیره آن رسول مکی و مدنی، در همه ابعاد; از جمله در چگونگی حج گزاری الهام بگیریم و با تأسّی به سیره نبوی، گام جای گام آن پیامبر رحمت بنهیم، ان شاء الله.
 
از سیره آن رسول مکی و مدنی، در همه ابعاد; از جمله در چگونگی حج گزاری الهام بگیریم و با تأسّی به سیره نبوی، گام جای گام آن پیامبر رحمت بنهیم./920/د101/ی
ارسال نظرات