فلسفه اسلامی تحقق یافته است
وی به بیان معنای فلسفه پرداخت و گفت: فلسفه در معنای عام، علمی است که دغدغه رسیدن به واقع و واقعیت آن طور که هست را دارد و باید گفت فلسفه به دنبال حقیقت میگردد.
وی ادامه داد: برای رسیدن به فلسفه نیاز به ابزارهایی هست به عنوان مثال، روش جدلی برای علم فلسفه میتواند راهگشا باشد؛ ما اگر بخواهیم به حقیقت برسیم، باید راه برهان را طی کنیم، در ابتدا وقتی که راه برهان در فلسفه مطرح میشد، افراد بسیاری مقاومت کردند.
حجتالاسلام یزدانپناه با اشاره به پذیرفتن روش برهانی در روش قدمای فلسفه، اضافه کرد: غزالی با اینکه تهافت الفلاسفه را مینویسد، اصل روش برهانی را میپذیرد اما میگوید که فیلسوفان مشاء در برخی موارد اشتباه کردهاند.
مدیر گروه عرفان مجمع عالی حکمت اسلامی گفت: خواجه نصیرالدین طوسی نیز راه برهانی پذیرفته است، تنها کسی که روش برهانی فلسفه اسلامی را نپذیرفته است، ابنتیمه است که شخصیت وی در فضای علمی مطرح نیست.
وی با بیان اینکه منطق امر فطری بشری است که به صورت علم در آمده است، ادامه داد: برای تثبیت واقع باید این ابزارها بزار درست باید از پایههای محکم شروع کنیم که در فلسفه اسلامی بر آن نام «اولیات» مینهند.
مدیر گروه عرفان مجمع عالی حکمت اسلامی تصریح کرد: سؤال این است، فیلسوف مسلمان وقتی با فلسفه به عنوان ابزار رسیدن به حقیقت روبرو میشود، چه میکند و از اساس فلسفه اسلامی چه معنایی میدهد؟ ما در فلسفه اسلامی کار عقلانی و برهانی انجام میدهیم و حتی به مبدأ وجود را با این روش اثبات میکنیم.
وی ابراز داشت: در معارف دینی سرفصلهای کلی دینی و اسلامی، مانند وجود خداوند سبحان، وحدت واجب الوجود، اسماء و صفات حضرت حق، ملائکه، معاد، اندیشه نبوت و وحی، معجزه و کرامت بحث میشود.
فیلسوف مسلمان نسبت به دین و آموزههای دینی بیاعتنا نیست
حجتالاسلام یزدانپناه افزود: هرگاه فلسفهای خطوط و سرفصلهای کلی معارف اسلامی را شامل شود، آن فلسفه، اسلامی است، همانطور که بسیاری از فلاسفه اسلامی در تلاشهای عقلانی خود به وحدانیت حضرت حق، اسماء و صفات حضرت حق، ملائکه و معاد پرداختهاند و به طور کلی میتوان گفت فلسفه اگر خدامحور باشد ما آن را اسلامی میدانیم.
وی با بیان اینکه پس از سرفصلهای کلی در متون دینی، جزییات بسیاری مطرح شده است، تصریح کرد: بسیاری از فیلسوفان مسلمان در ابتدا فرصت پرداختن به جزییات موضوعات دینی را نمییابد، اما در روند رو به رشد فلسفه اسلامی، فیلسوفان از خطوط کلی گذشته و به جزییات رسیدهاند.
مدیر گروه عرفان مجمع عالی حکمت اسلامی در ادامه خاطرنشان کرد: فلسفه اسلامی تا زمانی که هم فلسفه است و هم اسلامی به شرطی که لوازم کار فلسفی را از میان برندارد و همچنین به خطوط و سرفصلهای کلی و جزیی اسلامی نزدیک شود.
وی با اشاره به اینکه فیلسوف مسلمان برای آموزههای دینی اهمیت ویژهای قائل میشود، گفت: واقعیت دیگری درفلسفه اسلامی روی داد و آن اینکه پارهای از تبیینهای فلسفی به لازم بودن نبی و امام برای جهان انسانی میرسند و سپس ویژگیهای نبی و امام را برمیشمارند و به این نتیجه میرسند که نبی و امام نیز به صورت معصومانه به واقع آنگونه که هست – لزوما نه از راه فلسفی- دست مییابد، و به همین جهت فیلسوف مسلمان نسبت به دین و آموزههای دینی بیاعتنا نیست.
حجتالاسلام یزدانپناه بیان داشت: در فلسفه اسلامی، اگر صادق مصدق چیزی گفت، عقل مصطفی به عقل کل وصل میشود یا خود نبی در یک صیرورت عقل کل میشود و آموزههای نبی را هستیشناسی قدسی میداند، و در کنار هستیشناسی فلسفی آن را نیز مد نظر قرار میدهد.
وی در بخش دیگری از سخنان خود اظهار داشت: دین در واقع نقشه راه را برای فیلسوف بیان کرده، در باب توحید و معاد و بسیاری از بحثهای دیگر همه مطالب را ذکر کرده است.
مدیر گروه عرفان مجمع عالی حکمت اسلامی با بیان اینکه آموزههای دینی برای فیلسوف اسلامی، میزان و مایه تأمل میشود، تصریح کرد: فیلسوف مسلمان گاه میبیند که متن دینی چیزی را گفته که تا به حال به ذهن فیلسوف نرسیده و البته باید دانست اگر کسی به جایی برسد، با برهان میرسد و اگر نرسد با وجود اینکه صادق مصدق و متون قدسی گفته است میگوید من برهان ندارم.
وی به وجود معارف دینی در آثار فیلسوفان اسلامی اشاره کرد و ادامه داد: محرک اولیه برای فیلسوفان مسلمان وجود داشت، که خطوط کلی معارف اسلامی در آثار آنان دیده میشود و البته خیلی از خطوط جزیی هم بعدها برای یک فیلسوف مسلمان معنادار میشود و تلاشی انجام میدهد که به لحاظ عقلانی قابل عرضه برای مسلمان و غیرمسلمان است.
فلسفه اسلامی از زمان فارابی شروع شد
مدیر گروه عرفان مجمع عالی حکمت اسلامی با طرح این پرسش که آیا فلسفه اسلامی به طور عملی تحقق پیدا کرده است؟، گفت: از زمان فارابی با یک فلسفه اسلامی مواجهیم، فارابی خدامحور است و جز این در اندیشههایش موضوعاتی مانند خلقت، صفات، اسماء الهی و مسأله معاد، ملائکه و نبوت و در نسبت دین و فلسفه نگاه تمدنی عالی دارد.
وی ادامه داد: فلسفه اسلامی بعد از فارابی پیش میرود و خطوط و سرفصلهای کلی آموزههای اسلامی در آن بیشتر دیده میشود که به عنوان مثال بحث درباره توحید در باب خدا و صفات در فیلسوفان متقدم بیشتر دیده میشود.
حجتالاسلام یزدانپناه در ادامه به اهیمت کار بوعلی سینا اشاره و خاطرنشان کرد:ابنسینا آموزههای دینی را برای ما و سایر فیلسوفان روان و فراهم کرده، به بسیاری از مسائل به طور مطلوب پرداخته و حتی برخی از جزییاتی را در حد خودش بحث کرده است که بعد از آن شیخ اشراق و بعد میرداماد و ملاصدرا از این آموزههای استفاده بسیاری کردند.
وی با اشاره به آیه « و نحن أقرب الیه من حبل الورید»، اضافه کرد: ابنسینا به بحث درباره قرب وریدی پرداخته، معاد را غیرجسمانی دانسته اما در نوشتههای بعدیاش صورت فلسفه معاد جسمانی را بیان کرده است.
وی در ابراز داشت: شیخ اشراق، خواجه نصیر و فارابی به بحث معاد جسمانی نپرداختند، تا بوعلیسینا که تنها تصویری از معاد جسمانی را ارائه میدهد و پس از آن ملاصدرا یک کتاب تمام در باب معاد مینگارد.
استاد فلسفه و عرفان حوزه علمیه قم با بیان اینکه بحث بداء از بحثهای مشکل است و بسیاری از متکلمان آن را توجیه میکردند، تصریح کرد: حتی خواجه نصیرالدین طوسی در کتاب نقدالمحصل، وقتی به بحث بداء میرسد، میگوید بداء یک روایت ضعیفی است و آن را توجیه میکند و این روند ادامه دارد تا زمانی میرسد که فلسفه اسلامی آن قدر رشد میکند که ملاصدرا مسأله بداء را با طول و تفصیلش حل میکند.
حجتالاسلام یزدانپناه افزود: ملاصدرا در شرح اصول کافی بسیاری از معارف اهلبیت(ع) را پوشش داده و تک تک روایات را مورد بحث قرار داده است و همچنین در کتاب مفاتیحالغیب ایشان به بیشتر معارف دینی میپردازد.
وی با بیان اینکه فلسفه اسلامی تحقق پیدا کرده است، زیرا از خطوط کلی گذشته و به جزییات رسیده است، خاطرنشان کرد: فیض در علمالیقین، علامه طباطبایی در المیزان، امام خمینی(ره)، آیتالله جوادی آملی، آیتالله حسنزاده کار فیلسوفان اسلامی را گسترش دادهاند./914/پ202/ن