۲۲ شهريور ۱۳۹۱ - ۰۹:۴۶
کد خبر: ۱۳۸۳۹۴
آیت الله قرهی:

نقض عهد اوّلین خصوصیّت فاسقین عالم است

خبرگزاری رسا ـ آیت الله قرهی گفت: اوّلین خصوصیّت فاسقین عالم در تمثیلی که ذوالجلال و الاکرام تبیین می‌فرماید، این است: «یَنْقُضُونَ عَهْدَ اللَّهِ مِنْ بَعْدِ میثاقِهِ»، این‌ها عهد و پیمان را از بین می‌برند.
آيت الله قرهي

به گزارش خبرگزاری رسا،‌ آیت الله روح‌الله قرهی متولی حوزه علمیه امام مهدی(ع) و استاد اخلاق و معارف اسلامی، عصر دیروز در جلسه تفسیر قرآن، با اشاره به خصوصیت فاسقین عالم تصریح کرد: پروردگار عالم می‌خواهد بیان بفرماید: می‌خواهی بدانی اهل فسق هستی یا خیر؟ یک شاخصه‌هایی را در اختیارت قرار می‌دهیم که بدانی فاسقین عالم چه نشانه‌هایی دارند. اوّلین خصوصیّت فاسقین عالم در تمثیلی که ذوالجلال و الاکرام تبیین می‌فرماید، این است: «یَنْقُضُونَ عَهْدَ اللَّهِ مِنْ بَعْدِ میثاقِهِ»، این‌ها عهد و پیمان را از بین می‌برند. یعنی اگر عهد و پیمان بستند،  آن را نقض می‌کنند و این یکی از خصایص کسانی است که فاسق هستند.

جلسه تفسیر قرآن آیت الله قرهی در پی می‌آید: 

اهل ایمان و متصوّر شدن حکمت در تمام آیات الهی

خدا را شاکر هستیم که بعد از ایّام ماه مبارک رمضان، مجدّد توفیق شد در محضر مبارک قرآن کریم و مجید الهی، در خدمت شما خواهران گرامی، برادران عزیز، جوانان و فرزندان عزیزم مجدّد مباحث را داشته باشیم.

در این مدّت چون من بعضی از سفرهای استانی را داشتم، دیگر توفیق شروع، نداشتم، امیدوارم که قرآن کریم و مجید الهی همه ما را آن گونه که شایسته بندگی است دعا بفرماید و خداوند ما را از این «مَأْدُبَةُ اللَّه» (قرآن کریم و مجید الهی) در دو دنیا بهره‌مند بگرداند.

 «أَعُوذُ بِاللَّهِ مِنَ الشَّیْطَانِ اللَّعینِ الرَّجِیم الَّذینَ یَنْقُضُونَ عَهْدَ اللَّهِ مِنْ بَعْدِ میثاقِهِ وَ یَقْطَعُونَ ما أَمَرَ اللَّهُ بِهِ أَنْ یُوصَلَ وَ یُفْسِدُونَ فِی الْأَرْضِ أُولئِکَ هُمُ الْخاسِرُون»

در جلسات قبل عرض کردیم اهل ایمان به واسطه ایمان و عمل صالحشان - که این ایمان بستری برای یقین حقیقی می‌شود - هر چه را مِن ناحیه‌الله می‌رسد، آیات و نشانه‌های خدا می‌دانند. إن‌قلت نسبت به فرمایشات ذوالجلال و الاکرام نمی‌آورند. چون خدا را علیم و حکیم می‌دانند، پشت هر قضیّه‌ای که حضرت حقّ، ذوالجلال و الاکرام از باب آیات و همچنین تمثیل­ها تبیین می‌فرماید، حکمتی را متصوّر هستند و نسبت به مطالب دیگر و انسان‌های دیگر فرق می‌کنند.

 حقّ شناسی همیشگی مؤمنین حقیقی

لذا پروردگار عالم فرمود: «إِنَّ اللَّهَ لا یَسْتَحْیی‏ أَنْ یَضْرِبَ مَثَلاً ما بَعُوضَةً فَما فَوْقَها فَأَمَّا الَّذینَ آمَنُوا فَیَعْلَمُونَ ...»، علم دارند، «أَنَّهُ الْحَقُّ مِنْ رَبِّهِمْ ...» که به حقیقت این‌ها، مطالب حقّی از جانب پروردگارشان است. 

یک نکته بسیار مهمّی که در این‌جا به باید بیان کنیم - گرچه خودش یک بحث مفصّلی را می‌طلبد - این است که حقّ و حقّ‌شناسی در مقابل امور بطلان، یک شاخصه حقیقی برای مؤمنین حقیقی است.

مؤمنین حقیقی همیشه حقّ‌شناس هستند و تشخیص حقّ و باطل را به خوبی می‌دهند؛ چون گاه التباس بین حقّ و باطل هست امّا مؤمن بما هو مؤمن می‌داند که حقّ چیست، باطل چیست. این‌ها در بستر ایمان تسلیم امر شدند، «فَیَعْلَمُونَ أَنَّهُ الْحَقُّ مِنْ رَبِّهِمْ»، لذا دیگر در شک و شبهه نمی‌افتند که خدا برای چه مثال پشه را زد! بلکه می‌گویند: حقّ است و نکته‌ای در آن دارد، «أَنَّهُ الْحَقُّ مِنْ رَبِّهِمْ ...»؛ یعنی دقیق، ظریف و حقّ شناس هستند. این نکته‌ای است که غیر از مؤمن حقیقی، درک این مطلب برایش سخت است.

 توقّف در شک و رسیدن به کفر!

«وَ أَمَّا الَّذینَ کَفَرُوا فَیَقُولُونَ ما ذا أَرادَ اللَّهُ بِهذا مَثَلاً ...» کافران اگر خیلی محترمانه بیان کنند، می‌گویند: «ما ذا أَرادَ اللَّهُ»، چرا خدا اراده کرده؟!

به یک تعبیر دیگر که تعبیر ظریفی است، شیخنا الاعظم، حضرت مفید عزیز(روحی له الفداء و سلام اللّه علیه) بیان فرمودند: آن‌ها در شک هستند.

یک تعبیر دیگری را هم بگویم - این تعابیر، پر از مطلب است امّا این‌ها را کدوار می‌گویم و رد می‌شوم، تو خود حدیث مفصّل بخوان از این مجمل - و آن این است: معلوم می‌شود هر کسی که اهل شک شد و در شک خود توقّف کرد؛ کارش به کفر می‌رسد؛ چون خداوند می‌فرماید: «وَ أَمَّا الَّذینَ کَفَرُوا فَیَقُولُونَ ما ذا أَرادَ اللَّهُ بِهذا مَثَلاً»، این‌ها می‌گویند: خدا برای چه این مثال را زده است؟!

لذا چه کسانی اهل شک هستند؟ چه کسانی شکاک می‌شوند؟ ریب برای چه کسانی می‌آید؟ اهل کفر. پس معلوم می‌شود اگر انسان در شک توقّف کند، او را به کفر می‌رساند.

 ایمان؛ شاخصه هدایت و فسق؛ شاخصه ضلالت

امّا ذوالجلال و الاکرام می‌فرماید: خود این‌ها نشانه است، «یُضِلُّ بِهِ کَثیراً وَ یَهْدی بِهِ کَثیراً ...»، یک عدّه‌ای به ضلالت و گمراهی دچار می‌شوند و یک عدّه دیگر هم به هدایت.

معلوم است شاخصه هدایت، ایمان است. امّا چرا یک عدّه گمراه می‌شوند و کارشان به کفر می‌گرود؟

علّت این است: «وَ ما یُضِلُّ بِهِ إِلاَّ الْفاسِقین»، آن‌ها اهل فسق و فجور و فاسق هستند - در جلسات گذشته راجع به این که فاسقین چه کسانی هستند در قرآن کریم و مجید الهی، نکاتی را عرض کردیم - 

نقض عهد؛ اوّلین خصوصیّت فاسقین عالم

بعد بیان می‌فرمایند: «الَّذینَ یَنْقُضُونَ عَهْدَ اللَّهِ مِنْ بَعْدِ میثاقِهِ وَ یَقْطَعُونَ ما أَمَرَ اللَّهُ بِهِ أَنْ یُوصَلَ وَ یُفْسِدُونَ فِی الْأَرْضِ أُولئِکَ هُمُ الْخاسِرُون»، لذا در این آیه نشانه‌های فاسقین عالم را بیان می‌کند.

یعنی پروردگار عالم می‌خواهد بیان بفرماید: می‌خواهی بدانی اهل فسق هستی یا خیر؟ یک شاخصه‌هایی را در اختیارت قرار می‌دهیم که بدانی فاسقین عالم چه نشانه‌هایی دارند.

اوّلین خصوصیّت فاسقین عالم در تمثیلی که ذوالجلال و الاکرام تبیین می‌فرماید، این است: «یَنْقُضُونَ عَهْدَ اللَّهِ مِنْ بَعْدِ میثاقِهِ»، این‌ها عهد و پیمان را از بین می‌برند. یعنی اگر عهد و پیمان بستند،  آن را نقض می‌کنند و این یکی از خصایص کسانی است که فاسق هستند.

 انتظار هر فسقی از ناقضین عهد

لذا در روایات شریفه هم داریم که - بعضی از نکات را در این زمینه عرض کردیم، منتها چون می‌خواهیم بحث را جلو ببریم، خیلی توقّف نکردیم - در مورد کسانی که فاسق هستند و نقض عهد و پیمان می‌کنند، می‌گویند: اگر دیدید کسانی که عنوان نفاق دارند، یک موقعی با کسی عهد و پیمان بستند و در عهد و پیمان خود نقضی به وجود آوردند؛ دیگر هر فسقی را از آن‌ها انتظار داشته باشید!

یعنی انتظار داشته باشید یک موقعی آن‌ها نستجیربالله، نعوذبالله عمل‌های شنیعی را هم انجام بدهند. خیلی عجیب است. بدانید آن کسی که با پیغمبر اکرم(ص) عهد و پیمان بست، امّا نقض کرد؛ فاسق است و دیگر هر فسقی را از او انتظار داشته باشید.

علنی شدن فسق‌های قبلی ناقضین عهد

یک مطلب دیگر در این مورد، این است: معلوم می‌شود آن‌هایی که عهد و پیمان بستند و بعد نقض عهد و پیمان کردند، قبلاً فاسق بودند، منتها فسق خودشان را علن نکردند - در این‌ها باید تأمّل کرد -

پس دو مطلب به دست آمد:

1.حسب روایات شریفه‌ای که تبیین شده از کسانی که نقض عهد و پیمان می‌­کنند، هر فسق و نستجیربالله، نعوذبالله عمل شنیع دیگری را انتظار داشته باشید.

2.معلوم می‌شود آن‌هایی که نقض عهد و پیمان کردند و آن میثاق خود را از بین بردند، قبلاً هم در فسق بودند، منتها امروز با نقض عهدی که بسته بودند، ظهور فسقشان که آن را کتمان می‌کردند، معلوم شد. لذا امکان دارد فسق­های دیگری هم داشته باشند.

این‌ها نکات بسیار مهمّی است که این آیه شریفه دارد تبیین می‌کند.

 مصداق به روز آیات ناقضین عهد و فاسقین 

بگردید ببینید آن‌هایی که در این انقلاب نقض عهد و پیمان کردند، چه فاسقانی هستند! اتّفاقاً رفیق کسانی که نقض عهد وپیمان کردند، سلطنت‌طلب‌ها، مطرب‌ها، رقّاص‌ها و کسانی شدند که گعده‌های فحشا داشتند!

عجیب است تو گویی قرآن تازه نازل شده است. این که قرآن نو است و به هیچ عنوان کهنه نمی‌شود، همین است. ببینید قرآن می‌فرماید: «وَ ما یُضِلُّ بِهِ إِلاَّ الْفاسِقین»، نکاتی که عرض کردیم مؤمن کیست؟ کافر کیست؟ و ...، مؤمن می‌داند همه این آیات مِن ناحیه‌الله است امّا کافر به شک می‌افتد و می‌گوید: «ما ذا أَرادَ اللَّهُ بِهذا مَثَلاً»؟! بعد پروردگار عالم می‌فرماید: چرا پریشان حال هستید؟ «یُضِلُّ بِهِ کَثیراً وَ یَهْدی بِهِ کَثیراً وَ ما یُضِلُّ بِهِ إِلاَّ الْفاسِقین»، فقط فاسقین به گمراهی می‌رسند. حال، این فاسقین چه کسانی هستند؟

اوّلین مطلب این است: «الَّذینَ یَنْقُضُونَ عَهْدَ اللَّهِ مِنْ بَعْدِ میثاقِهِ»، معلوم است آن‌هایی که ادّعای انقلابی بودن می‌کردند امّا عهد و پیمان خود را شکستند و در مقابل نظام و امام­المسلمین ایستادند؛ نهایت کارشان با فاسقین است که ما این را دیدیم که مطرب­ها، سلطنت­طلب­ها و آن‌هایی که فسق و فجور داشتند، از این‌ها حمایت کردند.

 اشاره عبارت «یَقْطَعُونَ ما أَمَرَ اللَّهُ بِهِ» به جریان سازی فکری در دین

«الَّذینَ یَنْقُضُونَ عَهْدَ اللَّهِ مِنْ بَعْدِ میثاقِهِ وَ یَقْطَعُونَ ما أَمَرَ اللَّهُ بِهِ»، یک نکته در مورد «وَ یَقْطَعُونَ ما أَمَرَ اللَّهُ بِهِ»، عنوان جریان‌سازی فکری است - خوب دقّت بفرمایید - اوّلاً ما چیزی داریم به نام جریان فکری که اصلاً بشر بدون فکر نیست و جریان فکری در بشریّت موجود است امّا جریان‌سازی فکری یعنی کسی فکر را در یک مسیر دیگری قرار بدهد.

راجع به جریان‌سازی فکری سه نوع نگرش وجود دارد:

1.جریان فکری سنّت

2.جریان تفقّه و پویایی فقه در حاکمیّت

3.جریان اومانیستی و تجدّد در مباحث فقه امّا این از باب تقلیل دادن احکام و به اصطلاح خودشان، آسان کردن احکام است. در حالی‌که این‌ها امر پروردگار عالم را از بین می‌برند.

ما در یک مصاحبه مفصّلی که با خبرگزاری رسا راجع به جریان سازی فکری کردیم، توضیح دادیم که جریان انحرافی در این‌ دو مورد اوّل مطرح نیست، بلکه مورد سوم است که یک جریان کاملاً انحرافی است

این مطلب سوم مصداق «وَ یَقْطَعُونَ ما أَمَرَ اللَّهُ بِهِ» است؛ یعنی کسانی که در دین و به نام دین نفوذ پیدا می‌کنند ولی می‌خواهند دین را عوض کنند.

عرض کردیم قرآن کریم و مجید الهی چقدر زیبا و عالی بیان کرده و وقتی می‌خواهد از خود حضرت مسیح(ع) نام ببرد، «هُوَ الْمَسیحُ ابْنُ مَرْیَم»بیان می‌کند امّا وقتی می‌خواهد فرقه گمراه را بیان کند، نمی‌گوید: مسیحی‌ها، بلکه می‌گوید: «النَّصاری»؛ چرا؟ چون آن‌ها «وَ یَقْطَعُونَ ما أَمَرَ اللَّهُ بِهِ» شدند و امر خدا را قطع کردند.

یا خیلی جالب است، در قرآن وقتی می‌خواهد راجع به خود موسی‌بن‌عمران(ع) صحبت کند، عنوان کلیم را می‌آورد امّا وقتی می‌خواهد راجع به دین ظاهری آن‌ها صحبت کند، یک جا هم ندارید که بگوید کلیمی‌ها، بلکه می‌گوید: یهود.

لذا ما اشتباه می‌کنیم که مسیحی و کلیمی می‌گوییم، باید ببینیم قرآن چه می‌فرماید؟ قرآن به این دین‌های ظاهری، یهود و نصارا می‌گوید، «لا تَتَّخِذُوا الْیَهُودَ وَ النَّصارى‏ أَوْلِیاء» - نکته، نکته خیلی مهمّی است -

ما باید مثل قرآن ظریف باشیم. در قرآن لفظ مسیحی و کلیمی نداریم. پس اشتباه است که مسیحی می‌گوییم؛ چون در این صورت پذیرفتیم که دین عیسی‌بن‌مریم(ع) این است. در حالی که این‌طور نیست. بگردید ببینید آیا حتّی در یک جای قرآن، این‌ها را به عنوان مسیحی یا کلیمی معرّفی کرده است؟! پس ما هم باید عین قرآن صحبت کنیم و بگوییم: نصارا و یهود. این‌ها یهودی هستند، چرا؟ به خاطر این که «یَقْطَعُونَ ما أَمَرَ اللَّهُ بِهِ أن یوصَل»؛ یعنی خداوند آن‌ها را از دین خارج می‌کند.

اتّفاقاً در بحث جریان‌شناسی فکری که بیان می‌کنند سه جریان در باب فقه وجود دارد: جریان فقه سنّتی، جریان تفقّه و پویایی فقه در حاکمیّت - که در مصاحبه توضیح دادیم و گفتیم ما همان سنّتی پویا می‌گوییم و توضیحات مفصّلی دادیم که این‌جا جایش نیست - و بعد جریان سوم که جریان تقلیل یافته آن جریان است و ما آن را جریان کاملاً انحرافی می‌دانیم و اصلاً نباید آن را به عنوان جریان دینی نامید. همان‌طور که قرآن، این‌ها را جریان دینی مسیحی و کلیمی نمی‌نامد و به این‌ها نصارا و یهود می‌گوید.

اگر بپذیریم و خودمان مهر بزنیم که سه جریان تفکّری در دین به وجود آمده؛ این یعنی درست تن دادن به آن چیزی که یهود می‌خواهد امّا قرآن می‌فرماید ما این را نمی‌پذیریم.

لذا خلّص کلام این است: یکی از خصائص فاسقین عالم این است که فسق به وجود می‌آورند. حال، تو خود حدیث مفصّل بخوان از این مجمل، من مجبورم از بعضی از چیزها به صورت کدوار رد شوم؛ چون بحث، بحث عمومی است و اگر یک بحث تخصّصی و تفصیلی بود، نکاتی را تبیین می‌کردم. امّا همین‌قدر را هم ناچارم عرض کنم؛ چون مع الأسف باید بگوییم فقط علّامه طباطبایی(ره) یک اشاره‌ای به این مطلب کرده‌اند و آن هم گذرا رد شده‌اند. البته شهید مطهری(ره) هم در یکی از سخنرانی‌های خود یک اشاره‌ای داشته‌اند امّا مع­الأسف در تفاسیر این را نداریم که منظور از این «وَ یَقْطَعُونَ ما أَمَرَ اللَّهُ بِهِ» چیست؟

این «وَ یَقْطَعُونَ ما أَمَرَ اللَّهُ بِهِ أَنْ یُوصَلَ وَ یُفْسِدُونَ فِی الْأَرْضِ» یعنی جریان سازی، یعنی به واسطه‌ای امر خدا را قطع می‌کنند و جریان دیگری می‌سازند و برای همین عامل برای فساد می‌شوند و در زمین فساد می‌کنند و مفسده و جریان‌های انحرافی به وجود می‌آورند.

 جریان انحرافی

گاهی با همان اسم، جریان انحرافی به وجود می‌آورند. من این نکته را گفته‌ام و بر روی آن اصرار دارم. از این‌جا به بعد هم می‌گویم تا دوستان ما، به خصوص اهل علم بر این اصرار بورزند و حتماً روی آن تأکید کنند. و آن این است که اصلاً قاعده شیطان و جنود شیطان (یهود) این است که وقتی دید نمی‌تواند با دین مبارزه کند،  نفوذ در دین پیدا می‌کند و می‌خواهد دین را  منحرف کند.

لذا وقتی دیدند با اصل مهدویت نمی‌شود مخالفت کرد، بهائیّت درست می‌کنند که بگویند: بله، یکی بود ولی دیگر رفت. وقتی دیدند با اصل دین نمی‌شود مقاومت کرد، وهابیّت درست می‌کنند تا دین را طور دیگری جلوه بدهند.

پس در سمتی که تشیّع است، بهائیت و در سمتی که اهل جماعت هستند، وهابیّت را درست کردند. این همان جریان سازی فکری است که در دین نفوذ پیدا می‌کند و دین را قبضه می‌کند، «وَ یُفْسِدُونَ فِی الْأَرْضِ» تا فساد به وجود بیاورند.

امام(ره)‌ در صحیفه خود، بارها به انواع مختلف اشاره کردند که این حکومت، حکومتِ امام زمان(عج) است. پس آن‌ها هم وقتی می‌بینند که اصل بر این است که می‌گوییم: این حکومت، حکومت امام زمان(عج) است، می‌آیند چه کار می‌کنند؟ به این مطلب پافشاری می‌کنند ­که این حاکمیّت، متعلّق به امام زمان(عج) است، منتها در آن انحراف به وجود می‌آورند. مثلاً می‌گویند: امام زمان(عج) از طریق خود ما مطالبشان را می‌گویند، بعد ولایت فقیه را کنار می‌گذارند.

لذا مؤمن باید زیرک باشد «المؤمن کیّس». یک عدّه برای این که این لفظِ حاکمیّت امام زمان(عج) خدشه‌دار شود، می‌آیند از این بهره می‌برند؛ چون می‌بینند امام المسلمین هم در نماز جمعه فرمودند: «صاحب این کشور تویی، صاحب این انقلاب تویی، پشتیبان ما شما هستید» و آن تعابیر دیگری که می‌دانید.

حالا آن‌ها برای این ­که اصل این قضیّه را از بین ببرند، مدام دم از حکومت امام زمان(عج) می‌زنند، لذا وقتی جریان انحرافی این جمله را مدام به کار ببرد، برای دیگران به تعبیری چندش‌آور می‌شود و دیگر از این به بعد اگر من و شما هم بخواهیم بگوییم که حاکمیت امام زمان(عج) است، می‌گویند: نگویید! چون با بیان این مطلب، شما هم مربوط می‌شوید به جریان انحرافی!

ببینید چقدر زیرکانه جلو می‌آیند! در حالی‌که ما برعکس باید پافشاری کنیم و بگوییم حاکمیّت امام زمان(عج)! امّا نه آن چیز که شما از حاکمیّت امام زمان(عج) می‌گویید، بلکه آن چیزی که خود حضرات معصومین(ع) برای ما تعبیر کردند.

خودشان بالصرّاحه در زمان غیبت بیان فرمودند: «فَأَمَّا مَنْ کَانَ مِنَ الْفُقَهَاءِ صَائِناً لِنَفْسِهِ حَافِظاً لِدِینِهِ مُخَالِفاً عَلَى هَوَاهُ مُطِیعاً لِأَمْرِ مَوْلَاهُ فَلِلْعَوَامِّ أَنْ یُقَلِّدُوهُ». حالا این را می‌پذیریم یا نمی‌پذیریم؟ فقه سنتّی هم این را می‌پذیرد؛ چون نمی‌تواند این روایت را منکر شود.

منتها اگر بگویند: ما در مورد شخص آن بحث داریم، می‌گوییم: دیگر شاهد قوی‌تر از این که خود دشمن هم بر درستی ایشان صحّه می‌گذارید، می‌خواهید؟! حتّی آن کسی که یک زمانی این‌جا وزیر ارشاد نه، بلکه اضلال بود، بیان می‌کند: نه تنها یک نقطه سیاه در زندگی ایشان نیست، بلکه حتّی انسان نمی‌تواند یک نقطه خاکستری هم در زندگی ایشان پیدا کن و این همان «صَائِناً لِنَفْسِهِ ... مُخَالِفاً عَلَى هَوَاهُ» است.

منتها برای این ما دیگر حکومت امام زمان(عج)و ... نگوییم، چنین جریان انحرافی ساختند. ولی ما قائل به این هستیم که باید مصرّ هم باشیم و بگوییم این حکومت، حکومت امام زمان(عجّل اللّه تعالی فرجه الشّریف) است و این دو سیّد عظیم­الشّأن (امام راحل(ره) و امام المسلمین(حفظه اللّه تعالی))، فرستاده‌های امام زمان(عج) و به عنوان نائبان ایشان هستند.

پس یک عدّه برای این ­که این را از ما بگیرند، جریان انحرافی به وجود می‌آورند که که فساد به وجود بیاورند «وَ یَقْطَعُونَ ما أَمَرَ اللَّهُ بِهِ أَنْ یُوصَلَ وَ یُفْسِدُونَ فِی الْأَرْضِ أُولئِکَ هُمُ الْخاسِرُون». گرچه قرآن بشارت داده و گفته این‌ها خسارت می‌بینند و نمی‌توانند راه به جایی ببرند. هر آن کس پف کند، ریشه‌اش بسوزد! (نه تنها ریشش بسوزد، بلکه ریشه‌اش بسوزد) «أُولئِکَ هُمُ الْخاسِرُون».

پس این مطلبی است که قرآن به زیبایی به آن اشاره می‌کند. مؤمن باید زیرک باشد و دقّت کند. قرآن، «مَأْدُبَةُ اللَّه» است یعنی سفره پهنی است که مؤمن می‌تواند از آن استفاده کند، «ذلِکَ الْکِتابُ لا رَیْبَ فیهِ هُدىً لِلْمُتَّقینَ»

 جریان سازی فکری بدون مبانی؛ عامل فساد

پس فاسقین کسانی هستند که نقض عهد می‌کنند «الَّذینَ یَنْقُضُونَ عَهْدَ اللَّهِ مِنْ بَعْدِ میثاقِهِ» و آنچه که خداوند به آن امر کرده را قطع می‌کنند «وَ یَقْطَعُونَ ما أَمَرَ اللَّهُ بِهِ أَنْ یُوصَلَ»؛ یعنی طرف می‌آید برای ما یک جریان فکری جدید درست می‌کند. در حالی که مبانی در دست ماست و ما باید براساس مبانی حرکت کنیم.

مثلاً مبانی به ما می‌گوید: اگر دختری به سنّ تکلیف رسید، اگر مریض یا مسافر بود، روزه نگیرد و ... . امّا سن تکلیفش چه زمانی است؟ در این مورد هم مبانی وجود دارد که یکی از آن‌ها، رویش مو در اعضاء و جوارحی است که بیان شده است.

حالا عدّه‌ای به خاطر این‌ که بیایند یک تز جدید و بدون مبانی بدهند، مطلب دیگری بیان می‌کنند که این «وَ یَقْطَعُونَ ما أَمَرَ اللَّهُ» است. آن هم برای این‌ که اعلان کنند: ما جریان فکری جدیدِ اومانیستی را درست می‌کنیم و تفکّر سهل الوصول در مسائل داریم. در حالی که اصلاً خود اسلام سهل است و ما را راحت کرده، گفته: مریضی روزه نگیر، مسافری روزه نگیر و ... امّا ما نمی‌توانیم مبانی را از بین ببریم، مبانی باید همان مبانی باشد.

لذا آن‌ها یک‌دفعه مبانی را از بین می‌برند و بی‌خود و بی‌جهت می‌گویند: سنّ تکلیف دختران، مثلاً چهارده یا پانزده سال است! این چه حرفی است؟! از این به بعد سن تکلیف شد پانزده سال! عجب!

امّا در همین مبانی که ما داریم، ما را راحت کرده و بیان شده که اگر کسی ضعف دارد و مریض است، روزه نگیرد. همان‌طور که بیان کردند: نمازهای چهار رکعتی را وقتی در سفر هستیم، باید دو رکعت بخوانیم. یا وقتی مریضیم، باید نشسته بخوانیم. اگر مریضی‌مان شدیدتر بود، خوابیده بخوانیم. اگر وضو نمی‌توانیم بگیریم، تیمّم کنیم. اگر خاک هم ضرر دارد، همین‌طوری بخوانیم.

لذا اسلام کار ما را آسان کرده امّا اگر من برای این ­که بیایم اسلام نویی ارائه بدهم، بیایم مبانی را عوض کنم و جریان فکری جدید درست کنم، این «وَ یَقْطَعُونَ ما أَمَرَ اللَّهُ» است که اصلاً غلط است و عامل برای فساد می‌شود که بگویند: این آقا تفکّر بسیار متجدّدی دارد و یک دفعه سنّ تکلیف دختران را پانزده سال کرد!

این‌ها در حالی است که در مبانی همه موارد در نظر گرفته شده، مثلاً نماز همان نماز است امّا یک مواقعی نمی‌توانی، مثلاً در جنگی؛ با پوتین بخوان. یا در جنگی و نمی‌توانی رو به قبله قرار بگیری، ایراد ندارد. نمی‌توانی بایستی، در هنگام راه رفتن بخوان. نمی‌توانی رکوع و سجده بروی، با اشاره چشم انجام بده و ... . ما در فقه «صلاة الحربیه» داریم که همه این موارد را تبیین کرده است. امّا برای این‌ که بخواهند ادّعا کنند، آمدند اساس را از بین ببرند که غلط است، این همان عامل فساد است. چه کسانی فساد می‌کنند؟ فاسقین.

گفتند یک کسی می‌خواست مسجدش پر شود، تبلیغ کرد و گفت: نماز دو رکعت، بدون وضو، بدون رکوع، بدون سجود!!! وقتی مبانی را به هم می‌زنند، همین شود که وقتی در سفر  می‌گویی نماز دو رکعت است، می‌گویند: چه آقای خوبی است چهار رکعتی را دو رکعت کرد!

پس  آن‌ها که گفتند: «ما ذا أَرادَ اللَّهُ بِهذا مَثَلاً» و کارشان به کفر کشید، از نشانه‌هایشان این است که فاسق هستند که نقض عهد می‌کنند «الَّذینَ یَنْقُضُونَ عَهْدَ اللَّهِ مِنْ بَعْدِ میثاقِهِ وَ یَقْطَعُونَ ما أَمَرَ اللَّهُ بِهِ» و نهایت کارشان هست می‌رسد به این که می‌خواهند در زمین فساد  ایجاد کنند و اصلاً اهل فساد هستند «وَ یُفْسِدُونَ فِی الْأَرْضِ». اصلاً همه این امور برای این است که مفسده درست شود. جهان دنبال اصلاح و صلاح است، دنبال این است که یک مصلحی بیاید و ... امّا این‌ها می‌خواهند فساد درست کنند!

لذا باید ببینیم کارهای این مفسدین چه بوده است و در تاریخ چه کرده‌اند و در دوران‌های قبل به چه سبک و سیاقی فسق و فجور داشتند که این یکی از آن نکات بسیار مهم است.

  کور مادرزاد و عدم درک حقایق

حال، به بررسی واژه «یُفْسِدُونَ» می‌پردازیم. پروردگار عالم در سوره رعد از آیات 19 تا 25 یک نکته‌ای را بیان می‌فرماید که جالب این است در آیه 28 به «الَّذینَ آمَنُوا وَ تَطْمَئِنُّ قُلُوبُهُمْ بِذِکْرِ اللَّهِ أَلا بِذِکْرِ اللَّهِ تَطْمَئِنُّ الْقُلُوبُ» می‌رسد. اتّفاقاً یک نکته بسیار بکر آن این است که اصلاً این «أَلا بِذِکْرِ اللَّهِ تَطْمَئِنُّ الْقُلُوبُ» که ما می‌گوییم یعنی چه، آیا واقعا همین معنی است که ما می‌گوییم؟ این معنی اوّلیه هم می‌شود امّا یک چیز فراتر از این هاست.

اگر شد امشب این آیات را یک نگاهی کنید، چون من برای این که دیگر وقت نگذرد و خیلی هم مصدّع نشوم، مجبورم خیلی مختصر نکاتی را بیان کنم ولی شما حتماً در این آیات 19 الی 28 تأمّل بفرمایید، نکات خیلی عجیبی در آن است.

در ابتدا با این آیه شروع کرده است: «أَ فَمَنْ یَعْلَمُ أَنَّما أُنْزِلَ إِلَیْکَ مِنْ رَبِّکَ الْحَقُّ کَمَنْ هُوَ أَعْمى‏ إِنَّما یَتَذَکَّرُ أُولُوا الْأَلْبابِ». به قدری پیام در همین آیه اوّلیه است که عجیب است، هر کلمه‌اش نکته‌ای دارد.

اوّلاً با لفظ استفهامیّه شروع کرده است «أَ فَمَنْ». این تفهیم استفهام و تبیین حقیقت از باب علم است «یَعْلَمُ أَنَّما أُنْزِلَ إِلَیْکَ مِنْ رَبِّکَ الْحَقُّ»

در آن جا هم عرض کردیم آن‌ها که مؤمن هستند، علم دارند که این مطالب حقّی از جانب خداست «فَأَمَّا الَّذینَ آمَنُوا فَیَعْلَمُونَ أَنَّهُ الْحَقُّ مِنْ رَبِّهِمْ».

پروردگار عالم می‌فرماید: آیا این‌ها، یعنی همین کفّار که برای خودشان تصوّراتی دارند، راجع به قرآن فکر نمی‌کنند؟! آیا مسلمان‌هایی که به یقین می‌دانند «أَ فَمَنْ یَعْلَمُ» که این قرآن به حقّ از جانب خدا بر تو نازل شده است «أَنَّما أُنْزِلَ إِلَیْکَ مِنْ رَبِّکَ الْحَقُّ»، مانند کسی هستند که نابیناست؟!

این که به حق از طرف تو نازل شده است، معنای تحت‌اللّفظی عبارت «أَنَّما أُنْزِلَ إِلَیْکَ مِنْ رَبِّکَ الْحَقُّ» است، معنای حقیقی آن این می‌شود: آیا آن‌هایی که با تأمّل به علم رسیدند، متوجّه این نشدند که آنچه که مِن ناحیه الله تبارک و تعالی«مِنْ رَبِّکَ»، بر تو نازل گردیده، تمام مطالب و تبیینش حقّ است؟ یا  اینکه مثل نابینا هستند «کَمَنْ هُوَ أَعْمى»؟

«کَمَنْ هُوَ أَعْمى» عنوان اعمی می‌گوید. اعمی، کسی است که از روز اوّل کور مادرزاد است. قرآن خیلی قشنگ دارد مثال می‌زند. اگر شما به کسی که کور مادرزاد است، بگویی این رنگ بنفش است، این صورتی است، این زرد است و ...، او چه می‌فهمد؟! تازه شما می‌خواهی توضیح هم بدهی که این لیمویی شبیه زرد می‌ماند، منتها یک خورده کم‌‌رنگ‌تر است! در حالی که او اصلاً تا به حال رنگ ندیده است. مگر کور رنگ دیده که حال شما می‌خواهی برای او بگویی؟! یک موقع یک کسی به واسطه حادثه‌ای کور می‌شود، ولی قبلاً رنگ‌ها را دیده است، آن بحثش جداست، ولی کور مادرزاد کجا تشخیص رنگ می‌دهد؟!

پروردگار عالم بیان می‌فرماید: آن مؤمنی که می‌داند همه چیز که از طرف خدا بر تو نازل شده، حقّ است را با آن کسی که کور است، می‌خواهی یکسان کنی؟ سؤالی بیان می‌کند تا بگوید: اصلاً آیا واقعاً می‌شود این‌ها را با هم یکسان فرض کرد؟! این کور است، این حرف حقّ و حرف شما را نمی‌فهمد.

یک مثال دیگر بزنم، در مثال مناقشه نیست. یک کسی اصلاً نمی‌داند ریاضی چیست. اصلاً اعداد را نمی‌شناسد، حالا شما بیایید برایش یک مسئله جبر یا یک مسئله از رادیکال‌ها یا هندسه مظفّر یا هندسه شیخ بها بگویید، اصلاً چه می‌فهمد؟! بیچاره همین‌طور منگ فقط شما را نگاه می‌کند که شما دارید چه می‌گویید!

یا یک کسی زبان انگلیسی بلد نیست، حالا تو بیا انگلیسی صحبت کن، چه می‌فهمد توچه می‌گویی؟!

گفتند: دو نفر با هم دعوایشان شده بود، طرف داشت فحش می‌داد، آن فرد عرب هم داشت فحش می‌داد. گفت: من فحش می‌دهم، این دارد برای من قرآن می‌خواند! کسی که بلد نیست، چه می‌فهمدعربی دارد صحبت می‌کند؟! فکر می‌کند او دارد قرآن می‌خواند!

پروردگار عالم می‌فرماید: این می‌فهمد؟! یعنی نمی‌فهمد، اصلاً اعمی است و درک نمی‌کند.

«إِنَّما یَتَذَکَّرُ أُولُوا الْأَلْبابِ» اصلاً این قرآن تذکار برای اولو الالباب است. یعنی پروردگار علم می‌خواهد بگوید بقیّه  چیزی از این قرآن نمی‌فهمند.

 بیان خصوصیّات وفاکنندگان به عهد در مقابل ناقضین عهد

عرض کردم می‌خواهیم بحث «یُفسِدون» را بگوییم. جالب است، در این‌جا هم پروردگار عالم همین را می‌فرماید، جلو می‌آید تا به آیه 25ام می‌رسد - حالا إن‌شاءالله جلسه بعد دو سه نکته بیان می‌کنم -

البته جالب است در رابطه با کسانی که اهل ایمان هستند، می‌فرماید: «جَنَّاتُ عَدْنٍ یَدْخُلُونَها وَ مَنْ صَلَحَ مِنْ آبائِهِمْ وَ أَزْواجِهِمْ وَ ذُرِّیَّاتِهِمْ وَ الْمَلائِکَةُ یَدْخُلُونَ عَلَیْهِمْ مِنْ کُلِّ بابٍ سَلامٌ عَلَیْکُمْ بِما صَبَرْتُمْ فَنِعْمَ عُقْبَى الدَّارِ»

بعد بیان می‌فرماید: «وَ الَّذینَ یَنْقُضُونَ عَهْدَ اللَّهِ مِنْ بَعْدِ میثاقِهِ وَ یَقْطَعُونَ ما أَمَرَ اللَّهُ بِهِ أَنْ یُوصَلَ وَ یُفْسِدُونَ فِی الْأَرْضِ أُولئِکَ» تفاوتش با آیه 27 سوره بقره در این است که در آخر می‌گوید: «أُولئِکَ لَهُمُ اللَّعْنَةُ وَ لَهُمْ سُوءُ الدَّارِ»، که تازه این‌جا دارد بیان می‌کند چرا این‌ها نقض عهد می‌کنند. باید آیات بالا را بخوانیم تا عرض کنیم.

اوّل این است: تشخیص ندارند، کور هستند «صُمٌ‏ بُکْمٌ‏ عُمْیٌ‏» در آن‌جا آیات را خواندیم. این‌جا هم به یک نوع دیگر می‌گوید: «أَ فَمَنْ یَعْلَمُ أَنَّما أُنْزِلَ إِلَیْکَ مِنْ رَبِّکَ الْحَقُّ کَمَنْ هُوَ أَعْمى‏» کاف تشبیه است؛ یعنی نمی‌فهمد حقّ است.

فقط چه کسانی می‌فهند حقّ است و از این حقّ بهره‌برداری حقّانی می‌کنند؟ «إِنَّما یَتَذَکَّرُ أُولُوا الْأَلْبابِ» تذکار فقط برای اولوالالباب است. تذکار، ذکر یعنی یادآوری فهم حقیقی. ذکر خودش به معنی یادآوری است امّا عنوان ذکر در قرآن نکاتی دارد که الآن چون بحث ما این نیست، بیان نمی‌کنم امّا خلّصش را می‌شود این‌گونه بیان کرد که این‌ها اهل فکر حقیقی هستند؛ یعنی دقیق تأمّل می‌کنند.

«الَّذینَ یُوفُونَ بِعَهْدِ اللَّهِ» به‌به! یکی از خصایصشان این است که وفای به عهد دارند «وَ لا یَنْقُضُونَ الْمیثاقَ». «وَ الَّذینَ یَصِلُونَ» - آن‌ها «یَقْطَعُونَ» بودند، این‌ها «یَصِلُونَ» هستند - «یَصِلُونَ ما أَمَرَ اللَّهُ بِهِ أَنْ یُوصَلَ وَ یَخْشَوْنَ رَبَّهُمْ» می‌ترسند یک حکمی بدهند و خلاف امر پروردگار باشد «وَ یَخافُونَ سُوءَ الْحِسابِ»

«وَ الَّذینَ صَبَرُوا ابْتِغاءَ وَجْهِ رَبِّهِمْ وَ أَقامُوا الصَّلاةَ» - می‌دانید دیگر، یکی از ویژگی کسانی که حاکمان دینی می‌شوند «مَکَّنَّاهُمْ‏ فِی‏ الْأَرْضِ»[14]، این است که این‌ها کسانی هستند که نماز را به پا می‌دارند - «أَقامُوا الصَّلاةَ وَ أَنْفَقُوا مِمَّا رَزَقْناهُمْ سِرًّا وَ عَلانِیَةً وَ یَدْرَؤُنَ بِالْحَسَنَةِ السَّیِّئَةَ أُولئِکَ لَهُمْ عُقْبَى الدَّارِ» [15]. «جَنَّاتُ عَدْنٍ یَدْخُلُونَها وَ مَنْ صَلَحَ مِنْ آبائِهِمْ وَ أَزْواجِهِمْ وَ ذُرِّیَّاتِهِمْ وَ الْمَلائِکَةُ یَدْخُلُونَ عَلَیْهِمْ» اصلاً ملائکه به سمت این‌ها می‌آیند، «مِنْ کُلِّ بابٍ». « سَلامٌ عَلَیْکُمْ بِما صَبَرْتُمْ فَنِعْمَ عُقْبَى الدَّارِ» 

امّا - در این‌جا یک «امّا» در خفا است - «وَ الَّذینَ یَنْقُضُونَ عَهْدَ اللَّهِ مِنْ بَعْدِ میثاقِهِ وَ یَقْطَعُونَ ما أَمَرَ اللَّهُ بِهِ أَنْ یُوصَلَ وَ یُفْسِدُونَ فِی الْأَرْضِ» - آن‌ها «وَ الَّذینَ یَصِلُونَ ما أَمَرَ اللَّهُ بِهِ أَنْ یُوصَلَ وَ یَخْشَوْنَ رَبَّهُمْ» بودند، این‌ها برعکسشان «یَقْطَعُونَ ما أَمَرَ اللَّهُ بِهِ أَنْ یُوصَلَ» هستند. - «أُولئِکَ لَهُمُ اللَّعْنَةُ وَ لَهُمْ سُوءُ الدَّارِ».

 هدف از نابه‌سامانی‌های اقتصادی

بعد جالب است، یک دلیلی که می‌آورد این است که این‌ها تصوّر می‌کنند اگر به سمت فسق و فجور برویم، رزق و روزی‌ها زیاد است. پروردگار عالم می‌فرماید: «اللَّهُ یَبْسُطُ الرِّزْقَ لِمَنْ یَشاءُ»

در این آیه «اللَّهُ یَبْسُطُ الرِّزْقَ لِمَنْ یَشاءُ» یک مبانی اقتصادی دارد - حالا من این را عرض کردیم، بروید در آن تأمّل کنید، هر کس هرچه فهمید، یادداشت کند و به من بدهد - یک نکاتی در این هست، عرض می‌کنم، غوغاست. اصلاً نکاتی از مبانی اقتصادی در این است که شما نباید دنبال این‌ها بروید. این‌ها رفتند مبانی اقتصاد جهانی را درست کنند، همه چیز خراب شد. نزدیک بود ما را هم در این هچل بیاندازند.

کما این که مع‌الأسف این‌ها مریض هستند و همچنان دارند همین کار را می‌کنند. امروز گفتند دلار 2300 تومان شد. در حالی که ما گفتیم: باید 500 تومان ‌شود و راهکارهایش هم هست. البته این‌ها مخصوصاً نمی‌خواهند. چون می‌خواهند صدای مردم دربیاید.

من این را باز هم دارم می‌گویم، افرادی در این قضیّه دست دارند که دلایلی هم دارم. عزیز دلم! این‌ها نمی‌خواهند اقتصاد این نظام خوب باشد، این‌ها می‌خواهند به مردم از نظر اقتصادی فشار بیاورند تا مردم بیرون بریزند. اشاره هم کردم، چند بار گفتم، باز هم می‌گویم، هشیار! بیدار! این‌ها می‌خواهند اگر یک موقع امام‌المسلمین حرف زد، مردم بی‌اعتنا باشند، چون «النَّاسُ عَبِیدُ الدُّنْیَا» و چون بحث اقتصادی بر آن‌ها فشار ‌آورده، بگویند: حرف ایشان را هم گوش نمی‌دهیم.

چون در بحث انتخابات دیدیم حرف آخر را آقا زد. مردم هم همه گفتند: ما اهل کوفه نیستیم، علی تنها بماند، هرچه آقا بگوید و تمام شد. امّا این نانجیب‌ها و مریض‌ها اصلاً قصدشان این است که دیگر حرف آقا خریدار نداشته باشد.

مدام هم از امام زمان و ولایت دم می‌زنند، منتها منظورشان ولایت آن‌گونه است. اصلاً مخصوصاً دست به دست هم داده‌اند. تا دیروز با رقیبشان دشمن بودند، حالا رفیق شدند. خلاصه با هم گرمابه می‌روند و یک آبگوشتی هم با هم می‌خورند و با همدیگر رفیق جون‌جونی شدند، در حالی که تا دیروز با همدیگر کارد و پنیر بودند! امّا حالا برای این که آقا را زمین بزنند، با هم یکی شدند. من دارم خیلی بی‌رودربایستی برایتان می‌گویم که به خداقسم قصدشان همین است که فقط آقا را زمین بزنند تا اگر آقا حرف زد، دیگر کسی گوش ندهد.

الان یک بدبخت می‌خواهد برود یک حلقه و نشان خیلی کوچک بگیرد، نمی‌تواند. یکی از دوستان امروز می‌گفت: ما پنج‌شنبه رفتیم به مناسبتی گرمی هشتاد هزار تومان گرفتیم، امروز گرمی صد تومان شده است! آقا این چه مسخره‌بازی است؟! این‌ها دارند پدرسوخته‌بازی درمی‌آورند!

فاسدین در زمین، همین فاسقین هستند. وقتی انسان اهل فسق باشد، فکر می‌کند منم، حالا که بنا نیست من یک چیزی شوم، دیگری را هم  زمین می‌زنم، اصلاً ولایت فقیه را  زمین می‌زنم! کار این‌ها مصداق همان ضرب­المثل هستند که می‌گوید: دیگی که برای من نمی‌جوشد، می‌خواهم سر سگ در آن بجوشد!

این‌ها می‌خواستند پوتین مدودف راه بیاندازند، درست نشد. فکر کردند این‌جا هم آن‌جاست. حالا که این‌طور نشد، پدر صاحب‌بچّه را درمی‌آوریم! ای خدا لعنتتان کند!

این در حالی است که طبق فرمایش قرآن «اللَّهُ یَبْسُطُ الرِّزْقَ لِمَنْ یَشاءُ» راه رزق هست. در این‌ها تأمّل کنید. خلاصه فساد این‌گونه است. حالا چه کار می‌کنند، یکی از راه‌هایش همین طریق است که إن‌شاءالله اشاره خواهیم کرد.

پروردگارا! به اولیائت، به انبیائت، به خصّیصین درگاهت قسمت می‌دهیم عاقبت به خیرمان بگردان/958/د101/ی

ارسال نظرات