۲۱ شهريور ۱۳۹۱ - ۱۵:۰۵
کد خبر: ۱۳۸۳۰۹
به مناسبت شهادت امام صادق(ع)؛

اهل بیت و رهبری سیاسی جامعه

خبرگزاری رسا ـ مسأله امامت به معنی ریاست عامه است، یعنی پس از پیامبراکرم(ص) شأن رهبری اجتماع که از شئون پیامبر است بلاتکلیف می ماند و می دانیم جامعه رهبر می خواهد و هیچ کس در این جهت تردیدی ندارد.
امام صادق

 

واضح است که ائمه معصومین رهبری پیروان خودشان و بلکه همه امت اسلامی را به اندازه ای که شرایط به آنها اجازه می داد به عهده گرفته اند زیرا که آنان سیاستمداران بندگان بودند.

 

همان گونه که در زیارت جامعه آمده (وساسة العباد)، امیرالمؤمنین(ع) که امامت ایشان سی سال طول کشید، گرچه با خلفای سه گانه بیعت نکرد و از خلافت ظاهری کنار زده شد، اما در میدان سیاست همواره به جهت حفظ اسلام و مصالح مسلمین از جمله در زمینه مشورت دادن و نصیحت کردن خلفا و امر به معروف و نهی از منکر تا جایی که شرایط به ایشان اجازه می داد حاضر بودند و آن گاه که بعد از قتل عثمان مردم به آن حضرت روی آوردند، ایشان پنج سال خلافت ظاهری را به عهده گرفت.

 

پس از شهادت ایشان مردم به دلیل سفارشات زیاد پیامبراکرم(ص) درباره اهل بیت(ع) و وصیت خاص از امیرالمرمنین(ع) نسبت به امامت امام مجتبی با ایشان بیعت کردند و ایشان شش ماه خلافت ظاهری را برعهده داشتند، اما پس از این که به ناچار با معاویه صلح نمودند، رهبری سیاسیشان را به جهت حفظ اسلام و شئون شیعه تا آن جایی که مقدور بود ادامه دادند و پس از امام حسن(ع)، امام حسین(ع) همین روش را ادامه دادند تا آن جا که علیه یزید بن معاویه قیام و با جان فشانیشان اسلام را حفظ کردند.

 

پس از ایشان فرزندانشان که ائمه اطهار(ع) بودند راهشان را ادامه دادند و مرجعیت دینی و سیاسی اسلام را به عهده گرفتند، دلیل روشن بر این مطلب سختگیری و حبس و مسموم کردن این بزرگواران از سوی خلفای اموی و عباسی است و اگر از میدان سیاسی کناره گیری می کردند هیچ خطری برای حکام نبودند و هیچ کدام مبتلای به زندان و شکنجه و تبعید و شهادت نمی شدند، این روش و سیره ادامه داشت تا آنگاه که امام دوازدهم متولد شد و از نظرها غائب شدند و شیعه در انتظار ایشان به سر می برد تا آنگاه که خداوند فرج را بر ایشان مقدور سازد، زیرا که اوست که شرق و غرب زمین را مالک شده و زمین را از عدل و داد پر می کند  پس از آن که از ظلم و جور پر شده باشد همان گونه که احادیث متواتر تصریح به این مطلب دارند.

 

تعریف لغوی امامت

کلمه «امام» یعنی پیشوا، پیشوا یعنی کسی که پیشرو است و عده ای تابع و پیرو او هستند، اعم از آن که آن پیشوا عادل و راه یافته و درست رو باشد یا باطل و گمراه باشد، قرآن هم کلمه امام را در هر دو مورد اطلاق کرده است. در یک جا می فرماید: «وجعلناهم ائمة یهدون بأمرنا، ما آنها را پیشوایانی هادی به امر خودمان قرار دادیم» و در جایی دیگر در معنای مخالف به کار برده است.

 

پیشوایی معانی مختلفی دارد، در بعضی از این موارد، اهل تسنن نیز به پیشوایی و امامت معتقد هستند اما در کیفیت و شخصیت آن با شیعیان اختلاف دارند، امامت به معنی رهبری جامعه است که به همین تعبیر از قدیم در کتب متکلمین آمده است، خواجه نصیر الدین طوسی در «تجرید»، امامت را این گونه تعریف می کند: «ریاست عامه» یعنی ریاست عمومی.

 

تعریف کلامی امامت

در این تعریف اختلافی نیست و می گویند: «الامامة ریاسة عامة فی امور الدین و الدنیا، امامت ریاستی است عمومی در امور دینی و دنیایی».

 

در تعبیر کلامی خواجه نصیر الدین، می فرماید: «الامام لطف» مقصود او این است که امامت هم نظیر نبوت، از مسائلی است که از توان بشری بیرون است و باید از سوی خداوند سبحان تعیین شود و تفاوت آن با نبوت این است که  نبوت مستقیما از ناحیه خداست و امامت از ناحیه پیامبراکرم(ص) و به دستور خدوند متعال مشخص می شود.

 

در میان شیعیان مسأله امامت اهمیت فوق العاده ای دارد و در میان سایر مذاهب اسلامی به این مقدار برای این مسأله اهمیت قائل نیستند. رمز و راز مطلب این است که مفهوم امامت در نزد سایر فرقه های اسلامی متفاوت است، البته نقطه مشترکی در کار وجود دارد و یک نقطه اختصاصی نیز در اعتقادات شیعیان در باب امامت آمده است، که به همین منظور مسأله امامت اهمیت فوق العاده ای پیدا می کند. شیعیان وقتی می خواهند اصول دین را بر اساس مذهب خود بیان کنند، معتقد به «توحید، نبوت، عدل، امامت و معاد» هستند و امامت را جزء اصول دین به حساب می آورند، اهل تسنن نیز قائل به نوعی امامت هستند و به طور اساسی منکر امامت به یک معنا نمی باشند و معتقدند امامت جزء فروع دین نه اصول دین است.

 

فرق راهنمایی و رهبری

در صفحه 76 کتاب «دیباچه ای بر رهبری» آمده است: «رهبر به یک تعریف، کسی است که سبب تسهیل گروه در نیل به هدف شود، به عبارت دیگر: وی آسان گر نیل به مقصود است، راهنمای دستگیر است، تنها راه را مشخص نمی سازد، بلکه وسائل طی آن و رسیدن به فرجام آن را نیز فراهم می آورد»، حقیقت این است که میان راهنمایی و رهبری به حسب مورد عموم من وجه است. ممکن است کسی فقط راهنما باشد و رهبر نباشد مانند مبلغان دینی، آن هایی که راه و چاه را به دیگران ارائه می دهند و می گویند تو خواه از سخنم پند گیر، خواه ملال.

 

ممکن است بر عکس کسی رهبر باشد اما راهنما نباشد. یعنی راهی است آشکار و هدفی است مشخص ولی نیاز به نیرویی است که قدرت ها را متمرکز و متشکل کند و سازمان بخشد و نیروهای خفته را بیدار و ناشکفته را به سوی سازندگی و ابتکار بسیج کند، همچنان که ممکن است یک شخص در آن واحد هم رهبر باشد و هم رهنما.

 

معانی امامت

1. امامت به معنی رهبری جامعه: مسأله امامت به معنی ریاست عامه است، یعنی پس از پیامبراکرم(ص) شأن رهبری اجتماع که از شئون پیامبر است بلاتکلیف می ماند و می دانیم جامعه رهبر می خواهد و هیچ کس در این جهت تردیدی ندارد. رهبر یک جامعه پس از پیامبراکرم(ص) کیست؟ اینست مسأله ای که اصل آن را هم شیعیان قبول دارند و هم اهل تسنن.

 

در همین جا است که مسأله خلافت به آن شکل مطرح است. شیعیان می گویند پیامبراکرم(ص) رهبر پس از خویش را تعیین کرد و فرمودند: پس از من زمام امور مسلمانان باید به دست علی ابن ابیطالب(ع) باشد و اهل تسنن با اختلاف منطقی که دارند این مطلب را حداقل به شکلی که شیعه قبول دارد، نمی پذیرند و می گویند در این جهت پیامبراکرم(ص) شخص معینی را تعیین نکرد و وظیفه خود مسلمانان است که رهبر خویش را انتخاب کنند.

 

2. امامت به معنی مرجعیت دینی: پیامبر اکرم(ص) مبلغ وحی است و هنگامی که مردم پرسشی از متن اسلام دارند از ایشان  می پرسیدند.

 

در واقع در اینجا امامت، نوعی کارشناس اسلام می شود اما یک کارشناسی خیلی بالاتر از حد یک مجتهد، کارشناسی از سوی خداوند متعال است، «ائمه» یعنی افرادی که اسلام شناس هستند البته نه اسلام شناسانی که از روی عقل و فکر خودشان اسلام را شناخته باشند که قهرا ممکن الخطا باشند، بلکه افرادی که از یک سو رمزی و غیبی که بر ما مجهول است را از پیامبر اکرم(ص) دریافت کرده اند، علم اسلام، یک علم معصوم غیر مخطی که هیچ خطا نمی کند، از هر امامی به امامان بعد رسیده است، اهل تسنن برای هیچ کس چنین مقامی قائل نیستند و قائل به وجود امامی با این ویژگی ها نیستند.

 

3. امامت به معنی ولایت: امامت درجه و مرتبه سومی دارد که اوج مفهوم امامت است و کتاب های شیعیان پر است از این مطالب و وجه مشترک میان شیعیان و صوفیان است.

 

مسأله ولایت در شیعه معمولا به آن معنای خیلی به اصطلاح غلیظش مطرح است، به معنی حجت زمان که هیچ زمانی خالی از حجت نیست «ولولا الحجة لساقط الارض باهلها» یعنی هیچ وقت نبوده و نخواهد بود که زمین از یک انسان کامل خالی باشد و برای آن انسان کامل مقامات و درجات زیادی قائلند و ما در اغلب زیارت ها که می خوانیم و به چنین ولایت و امامتی اقرار و اعتراف می کنیم یعنی معتقدیم که امام دارای چنین روح کلی است./سید محمد جواد موسوی، دانشجوی کارشناسی ارشد مؤسسه آموزش عالی امیرالمؤمنین(ع) اهواز

 

 /9463/ی702/ر

 

کتابنامه:

1-      قرآن کریم

2-      صدوق، من لایحضره الفقیه، دار الاضواء

3-      صدوق، محمد بن علی بن الحسین، ابن بابویه، عیون اخبار الرضا، تهران، اعلمی.

4-      شیخ طوسی، تهذیب الاحکام، دارالاضواء

5-      عطاردی، عزیز الله، مسند الامام هادی(ع)، مشهد

6-      محمدی ری شهری، میزان الحکمه، معاصر

7-      محمدی ری شهری، رهبری در اسلام، قم، دار الحدیث

8-      مطهری مرتضی، امامت و رهبری

9-      مظفر، دلائل الصدق، دار العلم 

ارسال نظرات