یاد یاران سفر کرده (27)؛
وسایل منزل و کتابهایم بین طلبه های بی بضاعت تقسیم شود
خبرگزاری رسا ـ شهید سید محمدرضا اسدی در وصیت نامه خود نوشت: کتابهایم را بین طلبه های فقیر که واقعاً استفاده میکنند پخش کنید، وسایل منزل نیز به همین صورت بین طلبه های بی بضاعت تقسیم شود.
به گزارش خبرگزاری رسا، یکی از جوانمردانی که تمام جوانیاش را در طبق اخلاص گذاشت و به جانان تقدیم نمود، شهید «محمدرضا اسدی»بود که در سال 1339 در میان خانواده ای مذهبی و فقیر در «شیاده» از توابع آمل دیده به جهان گشود. دوران کودکی بسیار سختی را پشت سر گذاشت.
کار در معدن ذغال سنگ
به محض فراغت از تحصیل در تابستانها، به دنبال کار میرفت و به کارهایی از قبیل: کارگری و کار در معدن ذغال سنگ و... مشغول میشد. او همیشه جزء شاگردان ممتاز کلاس بود و جوایز متعددی دریافت مینمود.
بعد از اتمام سال دوم نظری دبیرستان به خاطر علاقه زیادی که به مسائل دینی داشت پای در مسیر زیبای طلبگی نهاد و با هجرتی روحانی به مدرسه رضویه قم آمد و به جمع طلاب علوم دینی پیوست. دوران طلبگی نیز در کنار درس، گاه گاهی به کارگری میرفت.
ورود به جمع پاسداران خمینی
در هنگامه انقلاب نقش فراوانی در راهپیماییها و فعالیتهای انقلابی داشت. با پیروزی انقلاب، به جماران رفت و توفیق داشت چند صباحی را پاسدار امام باشد. با آغاز جنگ تحمیلی، دیگر تاب ماندن نداشت.
توسن سرکش روحش آرام نداشت و هیچ حرفی او را قانع نمیکرد. میخواست برود و حماسه بیافریند و نهایتاً در شکل سربازی آن هم سربازی امام زمان -عجل الله تعالی فرجه- در لباس طلبگی و در قالب سربازی شجاع، به جبهه شتافت و دلیرمردی خود را به نمایش گذاشت.
روح بزرگش به آسمانها پر کشید
خستگی ناپذیر بود و دریای وجودش با هر حمله دشمن طوفانیتر میشد. میخواست تا تمامی صدامیان را به کام مرگ بکشد و لو جان شیرین خود را از دست بدهد.
سرانجام در تاریخ 24/ 9/ 1360 در حمله شیاکوه در اثر اصابت تیر به شکمش و ناتوانی از حرکت، همان جا ماند و عارفانه با دوست عشقبازی کرد و روح بزرگش به آسمانها پر کشید.
پس از 75 روز، جسد مطهرش به شهرش منتقل شد و در گلزار همیشه معطر شهدا در 19 رمضان به خاک سپرده شد. او رفت تا بگوید هیچ چیز حتی باغها و جنگلهای سرسبز شمال و آب و هوای خوبش و تمامی نعمات نمیتواند انسان را از رسیدن به هدف واقعیاش باز دارد. او بهشت را برگزید و روح پاکش در آن جا سکنی گزید.
وصیت نامه
به نام خدای شهیدان و به نام خدای راستگویان. وصیت نامهام را به اسم پرورش دهنده و مربی شهیدان شروع میکنم::«ولا تحسبن الذین قتلوا فی سبیل الله امواتا بل احیاء عند ربهم یرزقون» آل عمران/169
قرآن میفرماید: آنهایی که در راه خدا کشته میشوند مرده مپندارید؛ بلکه آنها زندهاند و نزد خدای خودشان روزی میخورند.
من میخواهم کشته شوم در راه خدا برای این که برقرار بماند جمهوری اسلامی و احکام اسلام و قرآن و پرچم «لا اله الا الله و محمد رسول الله» و سلامتی امام زمان -عجل الله تعالی فرجه- و نایب بر حقش، امام خمینی - روحی له الفدا-
همچون «حبیب بن مظاهر»
درود بر پدر عزیزم که همچون «حبیب بن مظاهر» ما را به راه راست که همان راه مستقیم باشد هدایت کرد. درود بر مادرم که مرا شیر حلال خورانده و من از اثر آن شیر به این شهادت که افتخار من بوده و آرزویش را میکردمنایل گردیدم.
درود فراوان به برادر بزرگترم سید حشمت الله (سید اسدالله) اسدی که به درجه رفیع شهادت نایل گردید و به آرزوی خویش رسید.
درود فراوان به برادر دیگرم سید حسین اسدی که زینب وار به راه حسین ادامه داده و دین خود را همچون کارگران مسلمی که با زحمات شبانه روزی با دستهای پینه بسته- که پیامبر -صلی الله علیه و آله- دستهای کارگرانی را که پینه داشت میبوسید- دین خود را به امام ادا مینماید.
درود بر خواهرانم که زینب وار به راه حسین ادامه داده میدهند
درود بر یکایک خواهرانم که با رساندن پیامها و نشریات اسلامی و تبلیغ اسلامی زینب وار به راه حسین -علیه السلام- ادامه داده و دین خویش را به اسلام و قرآن و شهیدان راه حق ادامه میدهند، والسلام.
کتابهایم را بین طلبه های فقیر که واقعاً استفاده میکنند پخش نمایید
«انا لله و انا الیه راجعون» بنده سید محمدرضا اسدی آملی فرزند سید واحد اسدی به تمام ضروریات دین اسلام اعتقاد کامل دارم از اصول پنجگانه اعتقاد شیعه و فروع دین و همچنین اعتقاد به قیامت و برزخ و سؤالات نکیرین و ... دارم.
تقاضامندم از شما که : 1- کتابهایم را بین طلبه های فقیر که واقعاً استفاده میکنند پخش نمایید. (به وسیله آقای مسعودی) 2- وسایل منزل نیز به همین صورت بین طلبه های بی بضاعت تقسیم شود. 3- از پدر و مادرم امیدوارم که از من راضی گردند و مرا حلال کنند. 4- یک ماه نماز و روزه برای من خوانده شود. والسلام/995/د101/ن
ارسال نظرات