مطالعه نظام اقتصادی اسلام به روش علم اقتصاد کلان ضروری است
دین اسلام نظامی جامع در تربیت انسان از گهواره تا گور است که اعتلای معنوی انسان هدف غائی آن میباشد و مشتمل بر مجموعه عقاید،مبانی و احکامی است که راههای دستیابی به آن هدف متعالی هستند.
اسلام در زمینه حیات اقتصادی نیز مجموعهای هماهنگ از عقائد و مبانی و دستور العمل های رفتاری را جهت دستیابی به اهداف مورد نظر خود ارائه کرده است، و لازم است در طرحی سامان یافته و قالبی نوین مورد مطالعه قرار گیرد و به جوامع بشری عرضه شود.
علی رغم تلاشهای فراوان اندیشمندان اسلامی در جهت تبیین اهداف و مبانی نظام اقتصادی اسلام، هنوز تا روشن شدن همه ابعاد اقتصاد اسلامی راه زیادی در پیش داریم و بی تردید بدون یک طرح مطالعاتی فراگیر پیمودن این راه میسر نیست.
حجت الاسلام حسین میری معزی، محقق اقتصاد اسلامی در عرصه مطالعاتی خویش کوشیده است تا تبیینی صحیح از نظام اقتصاد اسلامی ارائه دهد که کتاب هایی همچون ساختار کلان نظام اقتصادی اسلام، نظام اقتصادی اسلام اهداف و انگیزه ها، نظام اقتصادی اسلام و مبانی فلسفی مؤید این تلاش علمی است.
مشروح گفت و گوی این محقق اقتصاد اسلامی با خبرنگار خبرگزاری رسا، پیرامون نظام اقتصادی اسلام را در ادامه می خوانید.
خبرگزاری رسا - برخی از اندیشمندان اسلامی در سده اخیر، در فرایند پژوهش و کارعلمی خود، پس از مرور تک گزاره های احکام و آموزه های اسلامی، معتقد به نظام فکری اسلامی در بخش های گوناگون اقتصاد، سیاست، فرهنگ و ... شده اند. نظر شما در مورد نظام های اسلامی چیست؟ آیا نظام فکری اسلام که حاصل نگاهی کلان نگر به آموزه های اسلامی در بخش های گوناگون باشد، قابل ارائه است؟
اسلام دارای نظام فراگیر زندگی یا به عبارت دیگر، نظام اجتماعی است و برای اداره امور مردم، نظامات سیاسی، فرهنگی، اقتصادی و ... ارائه کرده است و از آن جایی که عهده دار مستقیم اجرای نظام اجتماعی اسلام، فقیه عادل، مدیر، مدبر و آشنا به زمان است، پس باید به تبیین نظام های اجتماعی در عصر حکومت اسلامی بپردازیم.
نظام، مجموعهای از اجزای به هم وابسته است که در راه نیل به هدف های معینی با هم هماهنگی دارند که این مفهوم از سه عنصر مجموعهای از اجزا، اهداف معین، هماهنگی اجزا در جهت اهداف تشکیل می شود.
در نظام اجتماعی، اجزای نظام، رفتار مردم و دولت است. در حقیقت نظام اجتماعی طرحی برای تنظیم رفتارهای مردم و دولت در ارتباط با یکدیگر برای دستیابی به اهداف معین است.
زیربنای هر نظام اجتماعی که به دست بشر تدوین میشود، جهانبینی و ارزش های مکتبی پذیرفته شده از سوی کسانی است که آن نظام را تدوین کردهاند. جهانبینی و ارزش ها، در تعیین اهداف نظام اجتماعی و چگونگی تنظیم رفتارها نقش اساسی دارند. پس عنصر دیگری در تعریف نظام اجتماعی وارد میشود که همان مبانی ارزشی است.
به نظر من، طرحِ تنظیم رفتارهای مردم و دولت در ارتباط با هم و به صورت هماهنگ، برای دستیابی به اهداف معین، بر اساس مبانی ارزشی مشخص، نظام اجتماعی نام دارد.
پس وقتی میگوییم، اسلام دارای نظام اجتماعی است، بدین معناست که اسلام طرحی را برای تنظیم رفتارها و روابط مردم با یکدیگر و با دولت، هماهنگ با اهدافی که برای اجتماعات بشری در نظر گرفته است، ارائه نموده است که این طرح، لزوماً مبتنی بر جهانبینی اسلامی و ارزش هاست، که در قالب احکام، برنامهها و قوانین فقهی بیان شده است که فقیه عادل، مدیر، مدبر و آشنا به عناصر زمان و مکان، عهدهدار بیواسطةه پیادهکردن این نظام است.
در حوزه نظام اقتصادی که یکی از زیرنظام های نظام اجتماعی است، عدالت توزیعی، رفع فقر، رشد اقتصادی، عدم اجحاف در قیمت ها و رفع بیکاری از اهداف مشترک بسیاری نظام های اقتصادی، از جمله نظام اقتصادی اسلام است.
با وجود اختلافی که نظام های اقتصادی گوناگون، از جهت ارزشگذاری و روش دستیابی به اهداف مزبور با هم دارند، در این اهداف ذکر شده مشترکند. ما معتقدیم بین اهداف مزبور از جهت نظری، تعارضی نیست؛ ولی ممکن است در وضعیت خاص زمانی و مکانی، عدالت توزیعی، رشد اقتصادی را برنتابد؛ یعنی دستیابی به نرخی از رشد اقتصادی، بر فدا کردن عدالت توزیعی استوار باشد. گاهی مساله از این مهم تر میشود و بین مبانی نظام اقتصادی اسلام و اهداف آن تزاحم رخ میدهد که تشخیص اهم و مهم و حکم به تقدم آن و تعطیل مهم، بر عهدةه ولی فقیه و رئیس حکومت است.
پس روشن شد که اسلام دارای نظام روشمند اجتماعی است، و ولی فقیه، مسئول اجرای آن است، و او باید اختیاراتی داشته باشد که بتواند از عهده حل تزاحمات برآید.
خلاصه اینکه، اسلام، دینى ابدى است که دارای نظام های اقتصادی، سیاسی، فرهنگی و اجتماعی مبتنی بر بینش ها و ارزشهای الهی و برخاسته از وحی است. وظیفه عالمان دین استنباط نظام های اسلامی، ارائه آن ها به روش علمی، مقایسه آنها با سایر نظام های غیر اسلامی و تبیین تفاوت ها و مزیت های نظامهای اسلامی است.
رسا - ساختار کلان و نظام فکری اسلامی در حوزه اقتصاد چگونه است؟ در زمینه تبیین اصول و مبانی اقتصاد اسلامی در یک مدل جامع تا امروز چه تلاش هایی انجام شده است؟
ادبیات اقتصادی اسلامی در چند دهه اخیر در زمینه های گوناگون پیشرفت چشمگیری داشته است. در زمینه هایی چون مبانی فلسفی، ارزشی و اهداف نظام اقتصادی اسلام و نیز در زمینه بانکداری و بازارهای مالی اسلامی، الگوی مصرف، تولید، سرمایه گذاری، اقتصاد بخش عمومی و مباحث مربوط به وظایف، اختیارات و بودجه دولت اسلامی، ابزارهای سیاست گذاری و امثال آن، پژوهش های پرباری صورت گرفته است اما هنوز نظام اقتصادی اسلام که یک مجموعه منظم از رفتار عاملان اقتصادی است، با نگرشی سیستمی و به روش اقتصاد کلان، کم تر مورد مطالعه قرار گرفته است و در ادبیات اقتصادی جای چنین مطالعاتی خالی است.
البته باید توجه داشت که در مفهوم نظام، اختلافات بسیاری وجود دارد، گرچه شهید صدر نظام اقتصادی را به صورت روشن تعریف نکرده است، اما از برخی کلمات ایشان به دست می آید که از دیدگاه وی بین نظام و مذهب اقتصادی تفاوت وجود دارد. به نظر وی مذهب اقتصادی، اسلوب و روشی است که جامعه ترجیح می دهد در عرصه اقتصادی و گشایش معضلات علمی خویش برگزیند و هر نظریه اساسی در زندگی اقتصادی را که درباره اندیشه عدالت اجتماعی است، دربر می گیرد، در حالی که نظام مشتمل بر مرزبندی روابط بین مردم به تناسب شرایط زمانی و مکانی است، البته نظام اقتصادی بی تردید بر اساس اصول ثابت مذهب اقتصادی مرزبندی می شود.
اختلاف نظرها درباره مفهوم نظام اقتصادی اسلام بیش از اینها است و نیامند بحثی مستقل است. اما باید بیان کنم که چهار دسته اصلی از عناصر که هر نظام اقتصادی را تشکیل میدهند عبارت است از منابع، شرکتکنندگان، فرایندها، نهادها.
پس می توان نظام اقتصادی اسلام را اینگونه تعریف کنیم، نظام اقتصادی اسلام، مجموعهای از الگوهای رفتاری و روابط اقتصادی در سه حوزه تولید و توزیع و مصرف است که از متن آیات و روایات استنباط میشود. الگوهای مزبور، شرکتکنندگان در نظام اقتصادی را به یکدیگر و به منابع اقتصادی پیوند میدهند و جامعه را به سمت اهداف اقتصادی مورد نظر اسلام رهنمون میسازند.
در این تعریف، مقصود از الگو، نمایش ساده چیزهایی است که تصور میشود مهمترین عوامل مؤثر در رفتار مورد مطالعهاند. در نظام اقتصادی اسلام، الگوهای مزبور تجربی نیستند؛ بلکه برای تغییر واقع بوده، حالت دستوری دارند. الگوهای رفتاری، مانند الگوی مصرف، تولید، سرمایهگذاری و... رابطه افراد و اموال را بیان کرده، انگیزه رفتار، محدودیتهای فردی، نهادی و شرعی و قواعد رفتاری را در بردارند. الگوهای روابط، مانند الگوی خرید و فروش، اجاره، قرض، مشارکت، مالیاتستانی و ... رابطه بین شرکتکنندگان در نظام را بیان میکنند و چهار اثر نوع رابطه، طرفین رابطه، نوع مال موضوع رابطه و هدف از این رابطه را در بر دارند.
نظام اقتصادی اسلام، نظامی دستوری است و امنیت اقتصادی، عدالت اقتصادی و رشد اقتصادی را دنبال میکند. اقتصاد کلان، نظام اقتصادی را از نظر متغیرهای بزرگ گروهی و روابط میان آنها بررسی میکند و در این کار از تلفیق سه روش نگرش سیستمی، گروهبندی و مجموعهسازی و استفاده از متغیرهای کمی و مدل های ریاضی سود میجوید.
در نظام اقتصادی اسلام، روابط بین گروههای مردم از طریق احکام عقود، ایقاعات و واجبات مالی بیان شده است؛ خرید و فروش، اجاره، شرکت، مضاربه، مزارعه، مساقات، قرض، صدقه، وقف، صلح و کفارات مالی، از جمله عقود و احکام مالی اسلام بهشمار میآیند.
باید تاکید کنم که مطالعه نظام اقتصادی اسلام به روش علم اقتصاد کلان و یافتن ساختار کلان و ترسیم چرخه درآمدی و الگوی ریاضی این نظام، کاری نو و طریقی پیموده نشده است که من در کتاب ساختار کلان نظام اقتصادی دراین راستا تلاش کرده ام.
رسا - به نظر شما عمده تفاوت میان نظام های اقتصادی رایجی در جهان چیست؟ آیا اختلافات رایج بیشتر مبنایی است یا در روش رسیدن و ارائه الگوهای حرکت برای رسیدن به اهداف تفاوت دارند؟
ریشه همه اختلافات بین نظام های اقتصادی به جهت مبانی هستی شناسانه و جهان بینی است و نظام سرمایه داری در حقیقت مجموعه ای از رفتاری های اقتصادی است که براساس مبانی بینشی و ارزشی سرمایه داری در راستای رشد ساماندهی شده است؛ بنابراین باید بررسی کرد که چه تفاوت هایی با نظام اقتصادی اسلامی وجود دارد زیرا نظام اقتصادی اسلام مجموعه ای از رفتار ها در سه حوزه تولید، توزیع و مصرف است که در راستای اهداف مد نظر اسلام در اقتصاد ساماندهی شده است.
با نگاه به مبانی بینشی این دو نظام تفاوت های اساسی ملاحظه می شود که نقطه مقابل بینش های اسلامی، بینش های سرمایه داری است که دقیقا در تضاد با بینش اسلامی است.
نظام سرمایه داری و تمام نظام های اقتصادی دنیا از سه دیدگاه خارج نیست، یا خداوند را به کل انکار می کنند، یا اظهار نظر علمی ندارند و یا مکتبی تحت عنوان دئیسم هستند که می گویند خدا جهان را آفریده ولی در بقای جهان دخالتی ندارد در حالی که بر طبق مبانی اسلامی ما معتقدیم خداوند متعال خالق، قیوم، رب، حفیف، ملک و مالک است و این صفات خدا نسبت به جهان آفرینش است.
نظام سرمایه داری در ارتباط با جهان هستی تصور می کند که این جهان دارای یک نظم خودکار است و یک نظام علت و معلولی درست و کارآمد است و جهان را از بقاء منقطع می بینند؛ ولی ما نسبت به جهان می گوییم که جهان را خدا آفریده است ولی جهان هدفدار بوده و به سمت خدای متعال در حال حرکت است و برای انسان آفریده شده است.
نکته بسیار مهمی که تفاوت بسیاری ایجاد می کند این است که اسلام معتقد است که جهان دارای خزائن غیبی و دارای علت و معلول است، ولی نظم این جهان مختص به علت و معلول مادی نیست، زیرا اسلام هدف از آفرینش انسان را بندگی و کمال می داند و انسان موجودی دو بعدی است در حالی که نظریات نظام سرمایه داری در نقطه مقابل بوده و مادی است.
به نظر من بین نظام اقتصادی اسلامی و سرمایهداری، سه تفاوت ساختاری کلان وجود دارد که اثر آن در چرخه درآمدی نیز ظاهر میشود، در نظام اقتصادی اسلام، رفتارهایی وجود دارد که در بخش خصوصی و به انگیزه کسب ثواب و انجام تکلیف صورت میگیرد، همچنین در اسلام قرض ربوی حرام است.
در نظام اقتصادی اسلام، هر خانوار درآمد خود را از چهار طریق مصرف، ایثار، پرداخت حقوق واجب، سرمایهگذاری تخصیص می دهد.
این در حالی است که در ساختار نظام اقتصادی سرمایهداری سه ویژگی عدم شرکت نیروی کار در سود، وجود بازارهای مالی که براساس نرخ بهره کار میکنند و فقدان رفتارهای خیرخواهانه بهصورت سازمانیافته موجب تمرکز منافع رشد در دست اغنیا میشود.
باید تاکید کنم که جهانبینیهای گوناگون موجب تفاوت نظامهای رفتاری در اهداف، ارزشها، رفتارها و روابط اقتصادی میشود که برای نمونه، نظام سرمایهداری لیبرال بر جهانبینی ویژهای چون دئیسم، نظام طبیعی و اصالت فرد مبتنی است که نگرش نظام مزبور نسبت به خداوند، جهان و انسان را نشان میدهد.
رسا- انقلاب اسلامی ایران در مسیر حرکت بالنده خود در سیر تحول و تکامل معرفتی و عملی قرار دارد و همت خود را مصروف بر عملیاتی شدن هرچه بیشتر احکام و آموزه های اسلامی گذاشته است. به نظر شما در حوزه اقتصاد اسلامی باید چه تغییرات و تحولی در سیستم اقتصاد ما ایجاد شود؟
برای تغییر دادن و نزدیک نمودن ساختار کلان نظام اقتصادی ایران به ساختار کلان نظام اقتصادی اسلام، اصلاحاتی باید انجام شود که می توان به اصلاح جایگاه بانک، اصلاح جایگاه قرضالحسنه، اصلاح بازار ثواب در عرصههای قرضالحسنه، عاریه، وقف، وصیت به مال و کفارات مالی، اصلاح بازار عوامل، اصلاح نظام مالیاتی کشور و اصلاح روش استفاده از وجوه خارجی، اشاره کرد.
در نظام اقتصادی اسلام به دلیل تحریم بهره، بازارهای مالی به مفهومی که در نظام سرمایه داری مطرح است وجود ندارد بنا براین بانک در نقش واسطه مالی سپرده پذیر نمی تواند در این نظام وجود داشته باشد. در نظام اسلامی تخصیص منابع پولی از طریق ابزار مشارکت، سرمایه های نقدی به وسیله عقود مشارکت صورت می پذیرد.
عقود مشارکت، عقودی همچون شرکت، مضاربه، مساقات و... هستند که ویژگی مشترک آنها توزیع سود و ریسک بین طرفین قرار داد است.
به نظر میی رسد باید با توجه به شرایط کنونی ایران، به فکر اختراع موسسات و ابزارهایی باشیم که کارکرد این بازار را گسترش داده، تسهیل کند این موسسات در بخش واقعی اقتصاد به سرمایه گذاری می پردازند یا دست کم نقش واسطه را بین صاحبان وجوه قابل سرمایه گذاری و تقاضا کنندگان این وجوه بازی می کنند.
نکته دیگر اصلاح بازار ثواب است؛ این بازار که دربردارنده الگوهای رفتاری قرض الحسنه، صدقه، هبه، عاریه، وقف، وصیت به مال، زکات فطره و کفارات مالی است نقش عمده ای در مشارکت مردم در اهداف نظام اقتصادی اسلام یعنی عدالت و رشد اقتصادی دارد که سازماندهی آن اهمیت بسیاری دارد و بار سنگینی را از دوش دولت برمی دارد.
لازم است یک گروه کارشناسی که با احکام اسلامی آشنا هستند به صورت مستمر در فکر سازماندهی و ابزار سازی برای تسهیل و گسترش الگوهای رفتاری مزبور باشند.
/909/گ402/ر