بازخوانی دیدگاه استاد کورانی پیرامون تطبیق علائم ظهور
به گزارش خبرنگار خبرگزاری رسا، مستند ظهور نزدیک است یکی از فیلم هایی است که چندی است در کشور پخش شده و معرکه آرای صاحب نظران قرار گرفته است.
سازندگان این مجموعه پس از آنکه نتوانستند پاسخ علمی مستندی به اشکالات بدهند، راه های گوناگونی برای دفاع از نظر خود در پیش گرفتند که استناد به حمایت های افراد شناخته شده از آن جمله بود.
پیگیری های ما نشان می دهد تعدادی از افرادی که به عنوان مدافع این مستند معرفی شده اند این انتساب را انکار کرده اند که در ادامه این جریان حجت الاسلام والمسلمین کورانی در گفت و گو با خبر آنلاین، در جواب به سوالی مبنی بر اینکه آیا شما این تطبیق هایی را که در این سی دی به نام شما هم مطرح می کنند، تایید می کنید؟ بیان داشته است : نه من اصلا تایید نمیکنم. من می خواستم بیانیه بدهم که تایید نمیکنم. تطبیق هایی که کرده اند در حکم توقیت است و توقیت حرام است. حتی ما داریم در احادیث کسی که وقت معین می کند لعن شده است. پس من چطور به خودم اجازه می دهم که این گونه تایید کنم یا تطبیق کنم.
گفتنی است سال ها پیش حجت الاسلام و المسلمین کورانی در مصاحبه ای که با مجله انتظار موعود به صورت تفصیلی عقیده خود را در مورد تطبیق روایات عصر ظهور بیان کرده و موارد شبهه انگیز در کتاب عصر ظهور را توضیح داده که به دلیل اهمیت موضوع، بخش هایی از آن را منعکس می کنیم:
درباره نوشتههای خود مثل عصر ظهور، ملائکة الغیب قادمون [فرشتگان غیبی در حال آمدنند ]و...) توضیح بفرمایید؟
از نظر شیعیان دنیا، انقلاب ایران، به عنوان زمینه ساز ظهور مطرح است. آنان کم و بیش، میدانند که این از علایم ظهور است. در روایتهای موجود، عبارات ((رجلٌ من قم)) و ((قوم من اثلاق)) آمده است. به این انگیزه خواستم کتابی بنویسم تا خلأ موجود اندکی پر شود؛ یعنی، برای آشنایی شیعیان با عصر ظهور و زمینه سازی برای آن و برای شناخت علامتهای ظهور و رابطه انقلاب اسلامی ایران با آن علایم، کتاب ((عصر ظهور)) را تألیف کردم.
به نظر شما تطبیقاتی که در کتاب آوردهاید، چه قدر صحیح است؟ آیا ما میتوانیم در حوزه تطبیق وارد شویم؟
البته تطبیق قابل مناقشه است. تطبیق؛ یعنی، برداشت که بعضی از آنها یقینی و برخی ظنی است؛ مثلاً نقش ایرانیها، یمنیها، ابدال شام و نجبای مصر، در ظهور حضرت، یقینی و قطعی است؛ اما بقیه ظنی است.
درمورد تطبیق قیام مشرق به انقلاب ایران، چنانچه خدای ناکرده انقلاب به بن بست رسید، آیا خواننده کتاب در اصل روایت تردید نمیکند؟
من تطبیق قطعی نکردم؛ بلکه ترجیح دادم. البته در صورت تجدید چاپ، تذکر میدهم که بعضی از احتمالات، ظنی است.
شما ترکها را بر روسها تطبیق دادهاید؛ در حالی که عملاً شوروی از بین رفته و این روایت چگونه بر روسها تطبیق شده است؟
البته روسها هنوز هستند؛ اما این تطبیق قابل مناقشه است.
من از روایت برداشت کردم که منظور ترکهای کافر است، نه مسلمان. در روایات، ((اقوام الترک)) و ((امم الترک)) آمده و اینها وسیعتر از ترکهای ترکیه است؛ یعنی حتی، به هند، چین و بلغار، ((امم الترک)) گفته میشود.
من قبلاً خیال میکردم طالقان، همین منطقه طالقان است؛ بعد به این نتیجه رسیدم که این گونه نیست. پیامبر(ص) وقتی میخواستند از سرزمین ایران صحبت کنند، فرمودند: ((ارض المشرق))، یا ((منطقه جبال طالقان))، مخصوصاً وقتی که دیدم اهل بیت عنایت داشتهاند که مفهوم قم را گسترده کنند.
یک روز عدهای به خدمت امام هادی(ع) رفتند، آن حضرت فرمود: اهل کجا هستید؟ گفتند: اهل ری.
فرمود: ((اهلاً باهل قم))؛ گفتند: آقا جان! ما اهل ری هستیم، فرمود: ((اهلاً باهل قم))؛ یعنی، معنای قم (تشیّع) و خط فکری و اعتقادی آن مطرح است.
از این رو بعداً متوجه شدم که معنای حرفی مراد نیست. حتی به ایران یا از مشهد تا قزوین، خراسان میگفتند.
آیا احتمال دارد منظور از ((سفیانی))، کسی باشد که تفکّر ابوسفیانی دارد؟ یا مراد ((از دجال)) کسی باشد که اهل نفاق است؟ یعنی شخص حقیقی مراد نباشد؟
من نگفتم ((خراسانی)) شخص حقیقی نیست؛ بلکه شخص حقیقی منسوب به خراسان است. اما این خراسان ممکن است از پنجوین تا تاشکند باشد.
اما درباره سفیانی گفتنی است که در دهها روایت آمده که او اموی و از اولاد ابوسفیان است، از این رو نمیتوانیم بگوییم: سفیانی، شخص حقیقی نیست. همچنین نمیتوانیم بگوییم ((دجال)) رمزی است. نظر آن شخص لبنانی هم که در کتابش گفته دجال همین تمدن و اسرائیل است، سلیقهای است و علمی نیست.
شما در کتاب ((عصر ظهور)) فقط به نقل روایات پرداختهاید و بحث سندی یا تعارض روایات و... را مطرح نکردهاید! انگیزه شما چه بوده است؟
بله، این نقص کتاب است، اما اعتقاد دارم که کلیات آن صحیح است. لذا اگر دوباره بخواهم بنویسم، اول روایات را بررسی میکنم، بعد مینویسم. در صورتی که مخاطب بگوید: چرا به این روایات اعتماد کردی؟ میگویم: من به آن نقلها اعتقاد داشتم؛ اما این تصور قابل بحث است.
در نظامهای جهانی، به این نتیجه رسیدهاند که باید نظم نوین جهانی یا دهکده جهانی داشته باشیم. آیا اینها نشانه این است که جهان دارد به طرف حکومت حضرت نزدیک میشود یا این که مخالف جهت حرکت حضرت است؟
این حرکتهای اجتماعی، سیاسی و پیشرفتهای جهان، به سود حضرت است.
به چه دلیلی اینها مقدمه ساز است؟
حضرت مهدی(عج)، حکومت جهانی را مطرح میکند: ((انّ صاحبکم لفکب السحاب و... یکون العلم ص زمنه جزئغ ص الیه چساً و علاین جزئا و یبثها ص الناس سبعاً و علاین)).
((ما کان من سحاب ذلول فَسُخّر لذی القرنغ)).
((و اما السحاب الصعب فذخر لصاحبکم، قلت و ما السحاب الصعب قال الذی فیه صاعقة و رعد و برق)).
((الرجل ص زمن اثهدی یَری من ص اثلاق من ص اثغرب)).
مجموع اینها دلالت دارد بر این که الان، جهان به طرف شکل حکومت حضرت پیش میرود.
شاخصه حکومت حضرت مهدی(عج) این است که معنوی است؛ ولی الآن جهان دارد به سوی مادیات میرود. در این جهان مادی و خلاف معنویت، چگونه امکان حکومت جهانی امام زمان(ع) وجود دارد؟
دو مسأله باید در نظر گرفته شود:
اولاً انسان هر قدر در ظلمت فرو رود و غبار روی فطرتش بنشیند، باز هم فطرت انسانیاش باقی میماند. حتی در غرب اعتقادشان در گرایش به اسلام بیشتر میشود؛ یعنی، وقتی یک نفر، مطلب روحی مطرح میکند، همه دنبالش میروند. ثانیاً حضرت مهدی(عج) از همان مطالب مادی برای توحید و نبوت و... دلیل میآورد؛ مثلاً با استفاده از حقایق قرآن و معادلات ریاضی (تعداد کلمات و معانی بعضی آیات)، راههای شکافتن کوهها و... را ترسیم میکند (لو أنزلنا هذا القرآن...). یا برای درمان فلان درد میفرماید فلان کار را انجام دهید.
مشکل مادیات و گرایش به آنها، بیشتر در غرب مطرح است که حضرت مسیح(ع) در آن جا ظهور میکند (در هشت ماه اول حرکت حضرت). غرب در این مرحله تکان میخورد و در حالت غضب میخواهد از امام مهدی (عج) و مسلمین انتقام بگیرد، لذا حضرت مسیح نازل میشود. و این که در ((قدس)) پشت سر حضرت نماز میخواند، در آخر است؛ نه این که اول در ((قدس)) نازل شود و نماز بخواند.
حال شما تصور کنید وقتی حضرت عیسی(ع) در ایتالیا، واتیکان و یا نیویورک دیده شود، چه تظاهرات میلیونی در غرب راه میافتد. طبیعی است که گرایش به طرف حضرت عیسی(ع) صورت بگیرد و این حالت، اصلاً جامعه غرب را از چاه مادیات بیرون میآورد. ممکن است بعداً در سطح زمین اختلاف شود و بعضی از حکومتها با حضرت درگیر شوند؛ ولی گروه و حزب حضرت عیسی(ع) زیاداند.
حضرت عیسی(ع) در مراحل بعدی حکومت جهانی، نقش مهمی دارد. تمام پیامبران فوت کردهاند؛ اما خداوند متعال برای اصلاح جامعه مسیحیت، حضرت عیسی(ع) را نگه داشته است.
مشکلی اصلی در حکومت جهانی، طرفداران حضرت عیسی(ع) هستند؛ یعنی، بعد از سه سال، حضرت عیسی از شأن سیاسی و تصمیمگیری منزوی شده و مردم تصمیم میگیرند با امام زمان(ع) بجنگند. در آن موقع حضرت عیسی(ع) میآید و پشت سر امام(ع) نماز میخواند.
طبق یک حرکت طبیعی، طرفداران عیسی(ع) در غرب مسلمان میشوند و امام(ع) با جنگ کردن با بقیه مخالفان پیروز میشود. حال افرادی که از غرب مسلمان شدهاند، وسیله تکوین جامعه و دولت میشوند.
آیا دین مسیحیها عوض میشود و مسلمان میگردند یا این که به دین خود باقی میمانند؟
وقتی حضرت عیسی در آخرین مرحله موضعش را مشخص میکند و پشت سر امام نماز میخواند، آنان مسلمان میشوند.
برخی از دوستان میگویند: الان در فرانسه، اگر دولت مانع نشود، یک موج اسلام گرایی به وجود میآید؛ ولی میبینیم وقتی فلان دکتر مسلمان شد، چقدر اذیتش کردند.
آیا یهودیت که الآن این قدرت را در جهان دارد، تا آن دوره از بین میرود؟
الآن صهیونیستها، خیلی مؤثرند، حتی آقای کشورهای غربی هستند. ولی وقتی که حضرت عیسی(ع) میآید، یک موج جدید درست میشود و یهودیها کم میشوند (در فلسطین شکست میخورند). فقط حکومت غربیها میماند که با امام زمان مخالف هستند.
خداوند، حضرت عیسی(ع) را به عنوان یک ذخیره نگه داشته است؛ چون در صد زیادی از مردم دنیا مسیحیاند. آن حضرت میآید و حجتی بر مسیحیان میشود. به نظر شما تکلیف شرق آسیا چیست؟ مثلاً چین یک میلیارد نفر جمعیت دارد که مسیحی نیستند؟
صلح با مسیحیان امکان دارد؛ ولی غیر اهل کتاب یا باید اسلام را قبول کنند و یا با آنها باید جنگ کرد؛ یعنی، با اهل کتاب میتوان با گرفتن جزیه یا بستن پیمان و... کنار آمد؛ اما با غیر اهل کتاب خیر.
در جوامع امروزی، این حرف آیا آثار منفی ندارد؟
درست است. برای مسیحیت میتوان گفت: حضرت عیسی با امام زمان(ع) هماهنگ میشود تا در جهان اصلاح واقع شود. اما برای وثنیها (هندوها، و بوداییها)، باید به گونه دیگری صحبت کنیم؛ ولی حکم شرعی همین است.
علاقمندان می توانند مشروح این گفت گو را در نشانی http://www.entizar.ir/page.php?page=showarticles&id=21 مطالعه کنند. /909/پ202/ع