۱۹ فروردين ۱۳۹۹ - ۱۳:۰۴
کد خبر: ۶۴۷۱۹۸

زندگی و زمانه شهید محمدباقر صدر؛ جامع اجتهاد و جهاد

زندگی و زمانه شهید محمدباقر صدر؛ جامع اجتهاد و جهاد
شهید آیت الله محمدباقر صدر حاضر نشد در مقابل برائت از انقلاب اسلامی ایران جان خود را نجات دهد و در زندان‌های حزب بعث به شهادت رسید.

خبرگزاری رسا ـ گروه بین الملل: شهید آیت الله محمد باقر صدر بی‌شک یکی از برجسته ترین فقها و اندیشمندان یک سده اخیر جهان اسلام است که در سال‌های کوتاه زندگی خود توانست منشأ خیرات بسیاری برای مسلمانان شود. این شخصیت فرزانه که در عرصه‌های مختلف فکری و عملی بی نظیر بود، با شجاعت و شهامت تمام به مبارزه با حزب بعث در عراق پرداخت و چه در بُعد نظری و  چه در بُعد عملی تا آخرین نفس به جهاد در برابر کفر و نفاق ادامه داد.

پر بی راه نیست اگر بگوییم تشکیل مقاومت اسلامی عراق امروز بیش از هرکس دیگری مرهون تلاش‌های اوست،‌ شخصیتی که همزمان با انقلاب اسلامی ایران به حمایت همه جانبه از امام خمینی پرداخت و در این راه جان خود را تقدیم اسلام کرد. در اولین مطلب از پرونده ویژه "همیشه صدر" سرگذشت مجملی از زندگی شهید صدر را تقدیم می‌کنیم. این مطلب به نقل از نشریه مسطر منتشر می‌شود:

خانواده شهید صدر:
25 ذيقعده­ ی سال 1353 ه‍ ق، شهر كاظمين شاهد تولد فرزندی از خانواده­ علم و تقوا بود، فرزندی که نامش را محمدباقر گذاشتند.

پدر عالم او مرحوم سيد­ حيدر ­صدر از نوابغ و شخصيت‌هاى برجسته­ ی شيعه در عصر خود به شمار مى‌رفت و جد ايشان پس از ارتحال آيت‌ الله شيرازى در عراق به مرجعيت عام رسيد. مادر گرامى این نوزاد، دختر عبدالحسن آل‌ياسين از رجال مذهبى عراق و بانويى پرهيزگار بود.

این کودک دومین فرزند خانواده بود و پس از چهار سال، نوزاد دیگری در این خانواده­ روحانی به دنیا آمد که نام وی را آمنه بنت‌الهدی گذاشتند. آن روزها، بیت مرحوم سید حیدر صدر شاهد رشد خواهر و برادری بود که تا لحظهآخر زندگی به امام مظلوم­شان حضرت سیدالشهدا و خواهر گرامی­اش زینب کبری (علیهما السلام) اقتدا کردند.

چند ماه از ولادت آمنه بنت‌الهدی، خواهر گران‌قدر سید محمدباقر صدر نگذشته بود که این دو کودک از نعمت داشتن پدر محروم شدند. پس از رحلت پدر، سیدمحمدباقر و آمنه بنت‌الهدی، تحت تربیت مادر مهربان و پرهیزگار و برادر گران‌قدرشان، سید­ اسماعیل پرورش یافتند و قدم در راه زندگی، جهاد و مبارزه نهادند.

تحصیلات ابتدایی و کشف نابغه:
سید محمد­باقر صدر بر خلاف دیگر کودکان، از سن پنج سالگی تحصیلات ابتدایی خود را آغاز کرد و علی‌رغم سن کم، نه تنها در تحصیل ضعف نشان نداد که هوش و استعداد بی‌نظیراز او در میان همه­ کودکان چهره‌ای ممتاز ساخت.

مسئولان امور آموزش و پرورش عراق که از استعداد و تیزهوشی خاص سید محمدباقر، آگاهی یافتند، تصمیم گرفتند او را در مدرسه­ تیزهوشان دولتی بگذارند و سپس به دانشگاه‌های اروپا اعزام کنند، اما نه تنها مادر و برادرش مخالف این امر بودند، بلکه خود ایشان راضی به این کار نشد. سرانجام با راهنمایی‌های دو دایی فقیه و دانشمندش، آیت‌الله شیخ محمد و آیت‌الله شیخ مرتضی آل‌یاسین، تصمیم گرفته شد که سید محمد­باقر، به تحصیل علوم حوزوی و اسلامی بپردازد و نبوغ خویش را در راه نشر معارف الهی به‌کار گیرد.

آغاز تحصیلات حوزوی و هجرت به نجف:
آغاز تحصیلات حوزوی سید محمدباقر صدر(ره)آغازی شگفت بود و استعداد کم‌نظیر و تلاش مداوم، از او طلبه‌ای متفاوت ساخته بود. ایشان بسیاری از کتاب‌های درسی فقه و اصول را که طلاب علوم حوزوی در طول چند سال نزد استادان بزرگ می‌خوانند، بدون استاد مطالعه کرد و بدین‌گونه درس‌های دوره­ سطح را، به طور شگفت‌انگیز، در مدتی کوتاه گذراند. ایشان در کنار تحصیل، به آموزش و تدریس علوم مختلف به خواهر کوچک خود، آمنه بنت‌الهدی پرداخت. بدین وسیله، بنت‌الهدی، ادبیات، تاریخ، فقه، اصول و قرآن را از برادرش سید محمدباقر آموخت.

شهید آیت­ الله صدر(ره) از همان ابتدا طلبه‌ای نبود که فقط بیاموزد و صرفاً برمحفوظات خود بیفزاید، بلکه ذهن کنجکاوش اجازه نمی‌داد که از کنار مسائل علمی به‌راحتی بگذرد. در سن يازده سالگى پس از آموختن منطق، به نقد كتب منطق گذشتگان پرداخت و سپس علم اصول را در محضر برادرش ياد گرفت و نقطه ‌نظرات تازه‌اى در اين زمينه عرضه كرد.

او که منطق و معالم را نزد برادرش خوانده بود و دوره­ سطح را در مدت كوتاه پشت سر گذاشته بود، در سال 1365 ه ق، برای ادامه­ تحصيل، از كاظمين عازم نجف اشرف گرديد و در درس دايی خود شيخ محمد­رضا آل‌ياسين و ‌آيت‌الله خویی، حاضر شد و به واسطه­ نبوغ و هوشمندی كم‌نظيرش، مورد توجه آیت‌الله خویی قرار گرفت.

در مدار تحقیق و تدریس:
اوايل دهه­ دوم عمرش بود كه به سرعت دروس سطح را با موفقيت پشت سر نهاد و در اواخر همين دهه به درجه­ اجتهاد نائل گرديد. او علاوه بر دروس جاری حوزه، فلسفه را نيز نزد شيخ صدرا بادكوبه‌‌ای آموخت و فلسفه‌های متأخر اروپایی را نيز به دقت مورد مطالعه و تحقيق قرار داد.

حضور در درس خارج علامه­ی بزرگ آيت‌الله­العظمى سيد ابوالقاسم آل‌ياسين دايى بزرگوارش عرصه­ی ظهور استعدادها و نبوغ اين شخصيت عالی‌قدر بود، و به همين سبب علامه­ بزرگ در محافل درسى خود كه فضلا و علماى حوزه در آن شركت می‌جستند، بعضاً به پاره‌اى از نظرات آيت‌الله صدر استناد می‌كرد.

ايشان از محضر اساتيدى چون آيت‌الله العظمى سيد محسن حكيم، آيت الله سيد محمد روحانى، شيخ صدرا بادكوبه­اى، مرحوم محقق شيخ حسين حلى و آيت‌الله‌ العظمى سيد ابوالقاسم خويى در فراگيرى علوم مختلف، بهره‌هاى فراوان برد و توشه‌هاى بسيار اندوخت.

سيد محمد‌‌ باقر صدر(ره)در سن بیست سالگی به تدریس كتاب كفاية‌‌الاصول  پرداخت و در سن بيست و پنج سالگی تدريس دوره­ درس خارج اصول و در بيست و هشت سالگی دوره­ی خارج فقه را براساس كتاب عروة‌الوثقی آغاز كرد.

نوآوری‌هايی در هر دو حوزه­ فقه و اصول ارائه كرد. در كنار تأليف و تصنيف در اغلب رشته‌های علوم اسلامی، به تعليم و تربيت شاگردان فاضل و متعهد، توجه خاص مبذول داشت. وی فقيهی دانشمند، آگاه به مسائل و نيازهای فكری و سياسی جهان اسلام، و در عین حال شجاع و پرهيزگار بود.

در سال 1370 ه ‍ق، به دعوت آيت‌الله رميثى، حاشيه‌نويسى علمى و اجتهادى را آغاز كرد. اين فتاواى علمى در حوزه موجود است و يكى از منابع مورد استفاده­ی طلاب علوم حوزوى مى‌باشد.

در همان سال به تحرير كتاب غاية‌الفكر در علم اصول پرداخت و در اين راه تا جايى پيش رفت، كه در سال 1373 ه ‍ق، از حضور در درس منع و اصطلاحاً مستغنى از استاد شد و سرانجام پس از 18 سال تحصيل، به سال 1378 ه‍ ق، به تدريس درس خارج اصول فقه مشغول شد و دوره­ی اول آن را در سال 13911 ه ‍ق، به پايان رساند.

آيت الله سيد محمدباقر صدر(ره)، درس خارج فقه را بر پايه­ متن عروة‌الوثقى عرضه كرد و با توجه به اين‌كه اين علوم را با سبكى نو و با تحقيقات انجام يافته­  لازم مطرح مى‌كرد، مجلس درسش رونقى شايسته يافت و مورد استقبال عموم حوزويان قرار گرفت.

آغاز مجاهدت علمی:
در سال1377 ه ق / 1958م كه ژنرال عبدالكريم قاسم، رژيم سلطنتی عراق را برانداخت و حكومت جمهوری را در آن كشور اعلام نمود، كمونيست‌ها با استفاده از آزادی عمل سياسی كه قاسم برای آن‌ها به وجود آورده بود، موجی از تبليغات الحادی و ضد اسلامی در عراق به راه انداختند. از اين رو گروهی از علمای شيعه در عراق برای رويارویی با اين هجوم تبليغاتی، جماعة‌العلماء نجف را تأسيس كردند كه هر چند سيد محمد‌باقر صدر عضو ‌آن نبود، لكن نقش رهبری اصلی جمعيت را بر عهده داشت. جماعة‌العلماء برای مقابله با حركت‌های كفرآميز حكومت عراق، اقدام به صدور بيانيه، اعلاميه و انتشار نشريات سياسی و ايدئولوژيك نمود. مجلة‌الاضواء كه در سال 1961منتشر شد، از آن جمله بود و سرمقاله‌های پنج شماره­ی اول آن تحت عنوان «رسالتنا» به قلم شهید صدر بود.

به پيشنهاد آيت‌‌الله سيد محسن حكيم و به منظور ردِّ مكتب فلسفی كمونيسم و طرح مكتب فلسفی اسلام و برتری‌های آن، كتاب فلسفتنا (فلسفه ما) را در سال 13799 ه ق، تأليف كرد. پس از آن برای معرفی نظام اقتصادی اسلام و امتيازات آن نسبت به نظام‌های اقتصادی- سوسياليستی و سرمايه‌داری، كتاب اقتصادنا (اقتصاد ما) را در سال 1381 ه ق، تأليف و منتشر ساخت.

همچنین در ربيع‌الاول سال 1377ه ق، گروهی از علمای آگاه و مجاهد شيعه­ عراق در صدد برآمدند تا حزبی براساس ايدئولوژی اسلامی تأسيس كنند و آن را «حزب الدعوة الاسلامية» (حزب دعوت اسلامی) ناميدند. آيت‌الله صدر علاوه برتأييد آن حزب، برنامه و اساس‌نامه آن را نيز تدوين كرد، اما اعتقاد داشت كه شأن روحانيت ايجاب می‌كند كه در تشكيلات و سازمان‌های سياسی وارد نشود و در جايگاه والای معنوی روحانيت ايفای نقش نمايد و خود نيز به توصيه­ آيت‌الله حكيم(ره)، از حزب كناره گرفت.

بعد از تبعيد امام خمینی(ره) به تركيه، او با امام ابراز همدردی كرد و پس از تبعيد ايشان به نجف اشرف در 9 جمادي‌الثاني سال 1385 ه ق، به همراه گروهی از علمای نجف از امام به گرمی استقبال كرد. وی طی اقامت سيزده ساله­ امام در عراق، روابط نزديك و دوستانه‌ای با ايشان داشت.

تأليفات بسيار ارزشمند ايشان در علوم و زمينه‌هاى مختلف از جمله اقتصاد، فلسفه، تاريخ و بانك‌دارى و ... حكايت از تبحر و نبوغ وى در علوم گوناگون دارد. فتاواى ایشان كه با درخواست بسيار سازمان‌ها و كنگره‌هاى اسلامى در كتابى با عنوان فتاوى‌الواضحة منتشر شد، با استقبال بى‌شائبه‌اى روبرو گردید و در مدت كوتاهى چندين بار تجديد چاپ شد.

 آيت‌الله صدر (ره) در حوزه ­علمیه سيستم آموزشى جديدى را بنيان نهاد و با ارائه­ طرحى در زمينه­ اجتهاد و مرجعيت، ضمن فعال كردن آن به اصلاح برخى از نارسایی‌ها پرداخت؛ لذا قسمتى از دروس خارج فقه و اصول خود را به دروس تفسير تبديل ساخت و در خلال آن مفاهيم اصيل اسلامى را با زمينه‌هاى متنوع فكرى، سياسى و اجتماعى تجزيه و تحليل كرد.

آيت‌الله سيد محمد‌باقر صدر(ره)در اغلب رشته‌های علوم اسلامی تبحر داشت. وی معتقد بود كه بايد در دروس حوزه‌های علميه تحولی پديد آيد و طلاب و روحانيون نبايد فقط به درس‌‌های معمول فقه و اصول اكتفا كنند، بلكه بايد با مسائل علمی، فرهنگی، سياسی، اجتماعی و اقتصادی جديد آشنا شوند. به نظر ایشان كتاب‌های درسی مرسوم در حوزه‌ها به ويژه در مبحث فقه و اصول، پيچيده و ناهماهنگ با شرايط روز بوده و به شيوه‌ای قديمی است. در اين كتاب‌ها مسائلی مطرح شده كه امروزه به كلی منسوخ و متروك شده است. ایشان در اين زمينه دست به تأليفاتی زد كه ضمن ساده‌نويسی مطالب كتاب‌های قديمی، آن را در طرحی نو و روشی جديد برای طلاب فقه و اصول به نگارش درآورد و بدين وسيله توانست تحول عظيمی در نحوه­ی آموزش در حوزه‌‌های علميه به وجود آورد. ایشان اين كار را با دو تأليف کتابالفتاوی‌الواضحة (در فقه)، و کتاب دروس في علم الاصول (در اصول) انجام داد.

آثار ديگر شهید صدر(ره)از اين قرار است : فدك في التاريخ؛ غاية‌‌الفكر في علم الاصول؛ فلسفتنا؛ اقتصادنا؛ المعالم الجديدة للاصول؛ الاسس المنطقية في استقراء؛ بحوث في شرح عروة ‌‌الوثقي؛ المدرسة الاسلامية؛ بحث حول المهدي؛ بحث حول الولاية؛ الاسلام يقود الحياة؛ دور الائمة في الحياة الاسلامية؛ نظام العبادات في‌الاسلام.

جوانی که به مرجعیت رسید
نایل شدن آیت‌الله صدر(ره)به درجه­ اجتهاد و فقاهت، پیش از بلوغ شرعی در تاریخ شیعه کم‌مانند و شگفت‌انگیز بود، اما مرجعیت این فقیه جوان و تقلیدِ مردم عراق و دیگر

بلاد عربی از او بسی شگفت‌انگیزتر می‌نمود؛ زیرا او پیش از رسیدن به چهل سالگی از مراجع بزرگ محسوب می‌شد. بنابراین، مرجعیتِ آیت‌الله صدر(ره) و تقلید مردم از او، در تاریخ مرجعیت شیعه از حوادث استثنایی و یگانه است.

پس از رحلت آیت‌الله العظمی حکیم(ره)، در سال 1390 ه ق، دوران مرجعیت آیت‌الله صدر(ره)، آغاز شد و بسیاری از مردم عراق از او تقلید کردند. ایشان روزهای جمعه از صبح تا شب و در روزهای دیگر، یک ساعت قبل از اذان ظهر، درب خانه‌اش را به روی مردم باز می‌کرد و آنان برای حل مشکلات فکری و علمی خویش به خانه­ او می‌رفتند.

چهارشنبه­ ی هر هفته، بعد از نماز مغرب و عشاء، مجلس عزاء و روضه‌خوانی به یاد سالار شهیدان، امام حسین(علیه السلام)، در خانه ­ی شهید بر پا می‌شد. بسیاری از عالمان و جوانان و دانش‌جویان در این مجلس شرکت می‌کردند. آیت‌الله صدر(ره)، به این وسیله، فرهنگ حماسه و شهادت و فلسفه­ عاشورا را زنده نگاه می‌داشت.

ایشان در همان سال‌ها كوشيد تا سازمان مناسب و شايسته‌ای متناسب با تحولات فكری و اجتماعی جامعه ايجاد كند و جلسات منظمی نيز بدان منظور تشكيل داد. از نظر او حكومت آرمانی در عصر غيبت، حكومت اسلامی بود كه بر دو پايه­ ی ولايت فقيه و شورا قرار داشت.

آغاز  دوران مبارزات آشکار 
شهید صدر(ره) پس از آن‌که به مقام مرجعيت نائل شد، در فتاوای تاريخی خود، حزب بعث را تكفير كرد. متن اين فتوا چنين است: «به اطلاع عموم مسلمانان می‌رساند كه پيوستن به حزب بعث، تحت هر عنوان، شرعاً حرام است و هرگونه همكاری با آن، به منزله­ی ياری ظالم و كافر، و دشمنی با اسلام و مسلمين است».

حدود دو سال بعد كه رژيم بعث عراق از فعاليت‌های حزب‌الدعوة و ديگر گروه‌های مبارز به وحشت افتاد، بسياری از مبارزان و مجاهدان را به زندان انداخت و در ماه رجب سال 1392 ه ق، آیت‌الله سيد محمدباقر صدر(ره)را كه در بيمارستان نجف اشرف بستری بود، دستگير نموده و به بيمارستان كوفه منتقل كرد، اما به علت اعتراض گسترده­ علما و مردم، ناگزير شد كه او را آزاد كند. رژيم عراق برای ارعاب آيت‌الله صدر و ديگر مجاهدان در سال 1394ه ق، پنج تن از شاگردان وی را دستگير و اعدام كرد.

 در اربعين سال 1397 ه ق، به دستور آيت‌الله صدر، تظاهرات ده‌ها هزار نفری عزاداران حسينی در شهرهای كربلا و نجف، به تظاهراتی بر ضد رژيم بعث تبديل شد. روز بعد مأموران امنيتی رژيم عراق، تعداد زيادی از تظاهرات كنندگان را دستگير، زندانی و شكنجه نمودند و آيت‌الله صدر نيز برای دومين بار دستگير شد و پس از چند ساعت شكنجه­ی جسمی و روحی آزاد گرديد.

رژيم بعثی عراق برای خنثی كردن فعاليت‌های آيت‌الله صدر(ره)، گروهی از روحانی‌نمايان را به عنوان امام جماعت و واعظ به مساجد شهرها فرستاد، اما اين بار نيز آيت­ الله صدر (ره) طی فتوایی اين حركت رژيم را ناكام گذارد و اعلام داشت: «به اطلاع عموم مسلمانان عراقی می‌رساند كه شركت در نماز جماعت كسانی كه از سوی مراجع مسلمين تعيين نشده‌اند، از نظر شرع مقدس اسلام، حرام­ است».

اخلاص و شجاعت شهید صدر:
با اوج‌گيری انقلاب اسلامی در ايران به رهبری امام خمينی(ره)در سال 1357ه ش، رژيم عراق كه از ايجاد انقلاب مشابهی در عراق به شدت نگران بود، درصدد تخطئه­ انقلاب اسلامی ايران برآمد، اما آيت‌الله صدر (ره) با آگاهی از اهداف حکومت بعث، در نامه‌ای به امام خمینی(ره) که در پاريس بود، از قيام شكوهمند و شجاعانه­ی مردم مسلمان ايران به رهبری ایشان تجليل كرد و با تمام اخلاص و شجاعت، آمادگی خود را برای همكاری با رهبر انقلاب و امت قهرمان ايران اعلام داشت.

پس از آن نامه‌هایی نيز به شاگردان و مريدانش در ايران نوشت و به آنان دستور داد كه با مردم انقلابی ايران همگام شوند. از فداكاری در راه پيروزی انقلاب اسلامی ایران دريغ نورزند و خود را در اطاعت از امام خمينی(ره) فانی سازند، همان‌گونه كه او خود، در راه تحقق اهداف و ‌آرمان‌های اسلامی ذوب شده است. در فتوایی نيز شهدای انقلاب اسلامی ايران را همچون شهدای قيام امام حسين (علیه السلام) دانست. اين فتوای مهم، تبليغات سوء و مغرضانه­ رژيم بعثی را بر ضد انقلاب اسلامی خنثی كرد و موجب اظهار هم­دردی مردم مسلمان عراق با مردم ايران گرديد.

متن آن فتوای تاریخی چنین بود: «بسم الله الرحمن الرحیم. کسانی که در ایران برای دفاع از اسلام و مسلمین قیام کرده و کشته می‌شوند، شهید هستند و خداوند آنان را با امام حسین (علیه السلام) در بهشت محشور می‌گرداند. ان شاءالله تعالی. سیدمحمد باقر صدر».

فردای پيروزی انقلاب اسلامی ايران در 23 بهمن سال 1357، آيت‌الله صدر (ره) كه از پیرزوی انقلاب اسلامی در ایران بسيار شادمان بود، در ميان انبوهی از مردم و طلاب انقلابی در مسجد جواهری نجف اشرف سخنرانی كرد. او پس از شكرگزاری به خاطر پيروزی انقلاب اسلامی در ايران، نسبت به پيروی از اوامر امام خمينی (ره) و آگاهی از توطئه‌‌های دشمنان انقلاب اسلامی ايران، از مردم عراق خواست تا فردای آن روز تظاهراتی در شهرهای عراق برگزار کنند و متعاقب آن، تظاهرات باشكوهی در شهرهای كربلا و نجف و ساير شهرها به راه افتاد.

هم‌زمان با آن، آيت‌‌الله صدر (ره)، طی پيامی به امام خمينی (ره)، پيروزی انقلاب اسلامی ايران را تبريك گفت و در پيامی ديگر به ملت ايران، قهرمانی‌ها و فداكاری‌های آنان را ستايش كرد و به ادامه­ی تبعيت از امام سفارش نمود. مدتی بعد نيز به مناسبت شهادت آيت‌‌الله مطهری(ره) مجلس ختم باشكوهی در مسجد جواهری نجف برگزار كرد كه گروه كثيری از طبقات مختلف مردم در آن شركت نمودند.

در سال  1358ه ش، ‌آيت‌الله صدر(ره)، رسالة‌الاسلام يقود الحياة را به‌عنوان مقدمه‌ای برای قانون اساسی نوشت و نماينده‌ای به عنوان رابط ميان خود و امام خمينی(ره) تعيين و روانه­ ايران كرد.

صدور فتوای جهاد ضد حزب بعث:
در همان سال طی فتوای مشهور و تكان‌دهنده‌ای، مردم عراق را به براندازی رژيم بعثی عراق دعوت نمود و نوشت: «بر همه­ ی ملت مبارز و مسلمان عراق، واجب كفایی است كه به قيام مسلحانه بر ضد حزب بعث و سردمداران آن، اقدام كنند و مسئولان اين حزب كافر را ترور نمايند تا خود را از چنگال اين دژخيمان خون‌خوار نجات دهند.»

به دنبال آن، خانه­ ی آيت‌الله صدر (ره) به محاصره­ مأموران امنيتی عراق درآمد و رفت و آمد به خانه­ ایشان ممنوع شد، حتی از ورود سفير ايران به منزل وی جلوگيری به عمل آمد.

بنت‌الهدی، خواهر آیت‌الله شهید سید محمد باقر صدر (ره) که همواره، همگام و دوشادوش شهید صدر، در راه زنده نگاه داشتن اسلام، مبارزه می‌کرد، در پیامی شورانگیز چنین گفت: «به خدا سوگند! من در آرزوی شهادت در راه خدا زنده‌ام. من تا زمانی که مطمئن هستم کارم برای خداست، به راه خود ادامه خواهم داد؛ چه در این راه بمیرم و چه زنده بمانم، اما شهادت آرزویی است که مدام مرا به سوی خود می کشد. تا خدا چه خواهد.»

آيت‌الله صدر(ره)به منظور روشنگری سياسی، درس تفسير قرآن تشكيل داد كه در آن گروه زيادی از عموم طبقات مردم شركت می‌كردند كه تا چهارده جلسه ادامه يافت. رژيم بعثی عراق كه از تشكيل چنين جلسه‌ای به شدت هراس داشت، بسياری از نمايندگان آيت‌‌الله صدر(ره)و ديگر افراد مؤمن و انقلابی را كه تعداد آنان به هزاران نفر می‌رسيد، در سراسر كشور دستگير كرد. آيت‌الله صدر(ره)به منظور اعتراض به اين اقدام ضد انسانی روز 16 رجب سال 1399ه ق را اعتصاب عمومی اعلام نمود و به دنبال آن بازارهای عراق تعطيل شد و مردم نجف به سمت خانه­ ی آيت‌‌الله صدر(ره) شتافتند. فردای آن روز آيت‌‌الله صدر(ره)دستگير و به بغداد انتقال يافت، اما بر اثر تظاهراتی كه در نجف،‌ كاظمين و ديگر شهرهای عراق به طرفداری از او برپا شد، رژيم بعث به ناچار او را آزاد كرد و روز 18 رجب، مردم نجف گروه گروه برای ديدار و بيعت با وی به منزلش رفتند.

شیخ محمد رضا نعمانی از شاگردان و همراهان شهید صدر(ره)نقل می‌کند: «در شب هفدهم رجب سال 1399 یعنی 22 خرداد 1358، من از شکاف کوچک کنار پنجره (در منزل شهید صدر) بیرون را تماشا می‌کردم که در یک لحظه متوجه شدم سربازان و چکمه‌پوشان زیادی در اطراف منزل و کوچه­ منتهی به منزل شهید صدر مستقر می‌شوند. یقین پیدا کردم که آن‌ها خودشان را آماده کرده‌اند تا آقای صدر را بازداشت کنند. نزد ایشان رفتم و از آنچه که در اطراف می‌گذشت، مطلع­شان کردم، اما ایشان فرمودند:

مسأله‌ای نیست و من می‌روم بخوابم؛ چون خیلی خسته هستم. فقط انگشتری را که در واقع مهر و امضای فتواها و نامه‌ها بود، تحویل من دادند که مبادا پس از شهید شدنشان به دست رژیم بیفتد و از آن، در جهت اغراض خود استفاده کند. صبح روز بعد، در حالی که مردم هنوز خواب بودند، بدون این‌که ما متوجه شویم، در خانه باز شد و ابوسعد، رئیس جنایت‌کار اداره­ امنیت نجف تقاضای ملاقات با سید را کرد. البته این مسأله غیر‌مترقبه نبود؛ چون شواهد نشان می‌دادند که شهید صدر در آن روز بازداشت خواهد شد.به هر حال وقتی این جنایت‌کار با شهید صدر ملاقات کرد، گفت: جناب سید! سران حکومت تمایل دارند با شما ملاقات کنند. سید جواب داد: من تمایلی به دیدار آن‌ها ندارم. ابوسعد گفت: چاره‌ای نیست. سید: گفت من همراه شما نمی‌آیم، مگر این‌که برای بازداشت من دستوری داشته باشی. ابوسعد گفت که دستور بازداشت سید را دارد. در اینجا بود که شهید صدر با جدیت و قاطعیت به ابوسعد تشر زد که این چه رژیمی است؟ این چه آزادیست؟ ببینید چطور حرمت و کرامت انسان‌ها را خدشه‌دار کردید. بعد از پایان سخنانش به ابوسعد گفت هر جا که می‌خواهید برویم. سید از منزل خارج شد. من به اتفاق بعضی از دوستان، سید بزرگوار را از منزل تا ماشین همراهی کردیم. ناگهان دیدم مادر سال‌خورده­ شهید صدر که ناتوان از راه رفتن بود و به سختی هم نفس می‌کشید، در کوچه ایستاده است و به یکی از مزدوران بعثی می‌گوید: من را هم با پسرم ببرید. علاوه بر این یکی از همراهان ما، یعنی شیخ طالب سنجری، خود را داخل ماشین انداخت و کنار سید نشست و به‌رغم تلاش نیروهای امنیتی برای ممانعت از این کار، سعی کرد همراه سید به اداره­ امنیت برود. در این لحظه شهیده عزیز و جاوید، بنت‌الهدی که قبل از همه، خود را به محل توقف ماشین رئیس اداره­ امنیت رسانده بود، با کمال شجاعت و در حضور تعدادی از مزدوران بعثی که حدود سی­صد نفر بودند، گفت: شما صدها سلاح در اختیار دارید. هیچ از خود پرسیده‌اید چرا برای بردن برادر من که اسلحه‌ای ندارد، این همه نیروی مسلح آمده‌اند. من جواب­تان را می‌دهم. شما می‌ترسید. نگاهتان پر از وحشت است. شما باید بدانید برادر من تنها نیست و همهعراقی­ها با او هستند. این را هم همین چند روز به چشم خودتان دیدید، وگرنه چرا کسی را که نه ارتشی دارد و نه سلاحی، بازداشت می‌کنید؟ حقیقت این‌که من تا آن لحظه ندیده بودم که چه نیروی عظیمی در اطراف خانه­ سید مستقر شده‌اند.»

هنگامی که آیت‌الله سید محمد باقر صدر(ره)، توسط رژیم بعث عراق دستگیر شد، یکی از یاران و دوستان ایشان به بنت‌الهدی، خواهر شهید صدر پیشنهاد کرد که مدتی سکوت نماید و پنهان شود و در برابر ظلم و ستم رژیم عراق اعتراض نکند، اما بنت‌الهدی در جواب چنین گفت: «مسؤولیت شرعی، ما را بر آن می‌دارد که در برابر ظلم و ظالم، این چنین موضع‌گیری کنیم. دیگر زمان سکوت به سر آمده است. ما باید صفحه­ دیگری از جهاد و مبارزه بگشاییم. ما سال‌های متمادی سکوت کرده‌ایم و هر چه بیشتر سکوت کنیم، دشمنان ما گستاخ‌تر می‌شوند. چرا باید ساکت باشیم؟» آن‌گاه بنت‌الهدی به سوی مرقد مولا علی (علیه السلام) می‌رود و پس از زیارت، در بازار شهر ندای اللّه اکبر سر می‌دهد و علیه رژیم بعث عراق، در بین مردم تبلیغ می‌کند. در نتیجه تظاهرات گسترده‌ای در خیابان‌های اطراف حرم آغاز می‌شود و همین باعث می‌شود که حسن‌البکر شخصاً دستور آزادی سید را صادر کند.

آزادگی شهید صدر در بدترین شرایط حصر:
رژيم بعث عراق كه با وجود آيت ‌الله صدر(ره)، پايه‌های قدرتش را در خطر جدی می‌ديد، درصدد قلع و قمع آيت‌‌الله صدر (ره) و هوادارانش برآمد. از اين رو خانه‌اش را در نجف محاصره کرد، كه مدت نه ماه به طول انجاميد. در طی اين مدت، برخی از نمايندگان حزب بعث با او ملاقات كردند و تصميم رژيم را مبنی برهمكاری با رژیم و يا شهادت وی، به اطلاعش رساندند. رژيم از او خواست تا از تأييد انقلاب اسلامی ايران و امام خمينی(ره) دست بردارد و با صدور بيانيه‌ای از مواضع حزب بعث حمايت كند؛ عضویت در حزب الدعوة را تحريم نمايد و فتوای تحريم حزب بعث را پس بگيرد، اما او شهادت را بر تسليم در برابر چنين شرايط ننگينی ترجيح داد.

شیخ محمد رضا نعمانی که خود در این حصر، همراه شهید صدر (ره) بوده، درباره­  این محاصره ­ی نه­ ماهه می‌گوید: «رژیم در ادامه­  اقدامات خود و پس از محاصره­ منزل، آب و برق و تلفن منزل شهید صدر را قطع کرد. این وضعیت حدود پانزده روز به طول انجامید و اگر منبع آب در منزل نبود، تشنگی همه­ اهل خانه را تلف می‌کرد. به نظر می‌رسید که هدف­شان هم همین بود. از سوی دیگر، آن‌ها حاج عباس، خدمت‌گزار سید را از ورود به منزل منع کردند تا شهید صدر و خانواده‌اش را از پا درآورند. حاج عباس پیش از محاصره، وظیفه­  تهیه مایحتاج خانواده­ سید را به عهده داشت. ما به دلیل همین محاصره­ بی‌رحمانه و قطع ورود مواد غذایی، ناچار بودیم از نان‌های خشک و غیر قابل مصرف استفاده کنیم. یادم هست که یک روز من و شهید صدر با همین نان‌ها مشغول صرف ناهار بودیم که ایشان در چهره­ من علائم ناراحتی را مشاهده کرد. من البته به خاطر خودم ناراحت نبودم. با خود می‌گفتم: سبحان الله که نائب امام معصوم، این نان‌های خشک را می‌خورد، اما سرکش‌ها و طاغوتی‌ها لذیذترین و گواراترین خوراکی‌ها را در اختیار دارند. سید وقتی چهره­ من را دید، گفت: «این لذیذترین غذایی است که در عمرم خورده‌ام؛ چون در راه خدا و به خاطر خداست.» به هر حال روزها پشت سر هم می‌گذشتند و پیوسته بر رنج شهید صدر افزوده می‌شد. سید با مشاهده گرسنگی کودکان و رنج مادر بیمار و سال‌خورده‌اش، بیشتر احساس تنگنا و رنج می‌کرد و می‌فرمود:«این‌ها به خاطر من از گرسنگی تلف خواهند شد، اما تا وقتی که این وضعیت برای اسلام است، من راضی و خوشحال هستم و برای بالاتر از آن هم آماده‌ام.»

با پیچیدن خبر محاصره ­ی غذایی منزل شهید صدردر میان مردم، رژیم بعث تحت فشار قرار گرفت، البته نه از ناحیه­ ی مرجعیت و حوزه، بلکه از سوی عامه­ ی مؤمنین و جوانان که با نوشتن شعار روی دیوارها و توزیع اعلامیه، محاصره­ غذایی مرجع شیعه را محکوم می‌کردند. این فشارها موجب شد که رژیم بعث محاصره­ ی غذایی را لغو کند و به حاج عباس اجازه داد که روزانه، تحت نظارت مأمورین، مواد خوراکی منزل شهید صدررا تأمین کند. یک مأمور امنیتی هر روز، سایه به سایه، حاج عباس را در بازار همراهی می‌کرد و بعد هم اجازه نمی‌داد که او با خانواده­ی شهید صدرصحبت کند، بلکه هر روز صبح باید می‌آمد و کاغذ کوچکی را که مواد غذایی مورد نیاز روی آن نوشته شده بود، تحویل می‌گرفت، می‌برد و می‌خرید.

از روز هیجدهم ماه رجب تا آخر ماه شعبان، ارتباط ما با بیرون از خانه کاملاً قطع شد. نه اخباری از مردم به ما می‌رسید و نه آن‌ها از وضع ما مطلع می‌شدند. رادیو تنها مونس ما بود که از طریق آن اخبار را می‌شنیدیم. وقتی گاهی اوقات صدای بوق ماشین می‌آمد، خوشحال می‌شدیم؛ چون احساس می‌کردیم در نزدیکی جهان زنده‌ها به سر می‌بریم. علاوه بر این، سر و صدای نانوایی چسبیده به منزل هم شیرین‌تر از هر سر و صدایی بود. هنگامی که انسان در قفسی تنگ و خفقان‌آور قرار بگیرد، حتماً چنین احساسی به او دست می‌دهد. اولین ارتباط بعد از چهل روز، در آخرین روز ماه شعبان برقرار شد، به این ترتیب که آن شب بالای پشت بام رفتم و در گوشه‌ای دور از دید دوربین‌های امنیتی که اطراف منزل شهید صدر قرار داده بودند، به جستجوی هلال ماه مبارک رمضان پرداختم.

آن شب چشمم به حجت‌الاسلام سید عبدالعزیز حکیم افتاد که ایشان هم برای رؤیت هلال به پشت بام آمده بود. با توجه به فاصله­ ی نسبی میان خانه­ شهید صدر و منزل ایشان، ما توانستیم با اشاره­ دست به یکدیگر پیام بدهیم، اما بعضی از این اشارات را می‌فهمیدیم و بعضی‌ها را هم متوجه نمی‌شدیم. در نهایت با زبان اشاره قرار گذاشتیم که روز بعد در همان جا یکدیگر را ببینیم و بدین ترتیب پس از پنجاه روز بایکوت کامل، اولین ارتباط ما با جهان بیرون برقرار شد. روز دوم که بالای پشت بام رفتیم، دیدم او سعی می‌کند با زبان اشاره مطلبی را به من بفهماند. من هم سعی کردم این کار را بکنم، اما چندان فایده‌ای نداشت. روز سوم ایشان جملاتی را با خط درشت روی یک تکه مقوا نوشته بود که من می‌توانستم برخی را بخوانم و برخی را هم نمی‌توانستم. این اقدام و ابتکار ایشان، سرمنشأ پیدا کردن شیوه‌ای مناسب برای ارتباط و گفتگو با یکدیگر شد. از آن به بعد، هر چه را که شهید صدر می‌خواست، با خط درشت پشت سینی غذا می‌نوشتم و البته این کار را با چند سینی انجام می‌دادم و هر واژه و عبارتی را با خط درشت پشت یک سینی می‌نوشتم و به این ترتیب کلمات را یک به یک به او نشان می‌دادم تا جمله تمام می‌شد. او هم با دوربین این کلمات و جملات را می‌خواند و از مقصود ما با خبر می‌شد. با این شیوه، شهید صدر توانست تا حدودی از جریان امور در خارج از منزل اطلاع پیدا کند و پیام‌های خود را به مجاهدین و مؤمنین برساند.»

شهادت اسوه جهاد و اجتهاد:
پایان این حصر نه ماهه، آخرین روزهای زندگی آیت‌الله سید محمد باقر صدر (ره) بود. ایشان آخرین روزهای حصر را با روزه‌داری سپری می‌کرد و به هیچ چیز جز عبادت خدا توجه نداشت.

در 19 جمادي‌ الاول سال 1400 ه ق / 16 فروردين 1359ه ش بار ديگر آيت‌‌الله صدر(ره) در شهر نجف اشرف دستگير شد و به بغداد منتقل گرديد. در بغداد از او خواستند تا چند كلمه‌ای بر ضد انقلاب اسلامی ايران و امام خمينی(ره) بنويسد تا از مرگ حتمی نجات يابد، اما او آشكارا اين تقاضا را رد كرد و بر راه مستقيم و خلل‌ناپذيرش تأكيد نمود.

وقتی حکومت عراق، شهید آیت‌الله صدر(ره) را دستگیر کرد، رئیس سازمان امنیت نجف، از ایشان پرسید که تو عرب هستی، چرا از ایران و انقلاب آن طرفداری می‌کنی و چرا همه ­ی فعالیت‌های خودت را در راه کمک به ایران و خمینی منحصر کرده‌ای. چرا برای مطهری که یک آخوند فارسی زبان ایرانی بود، در نجف مجلس ختم بر پا می‌کنی و برای چه با خمینی مکاتبه می‌کنی؟ آیت الله صدر با خشم در جواب گفت: «من یک مسلمانم و در برابر همه­ مسلمانانِ جهان، مسؤول هستم و باید به مسؤولیت جهانی خویش عمل کنم. و این مربوط به عرب و عجم، ایران و غیر ایران نیست. و از این راه یک قدم به عقب نخواهم گذاشت.»

یک روز پس از دستگیر شدن شهید صدر (ره)، خواهر گرامی ایشان نیز بازداشت می‌شود. شهید صدر (ره) و شهیده آمنه بنت‌الهدی با بدترین شیوه‌های شکنجه، توسط صدام به شهادت می‌رسند. از شاهدان عینی نقل شده که شهید صدر(ره) را با بندهای آهنی بسته بودند و صدام بر سر و روی ایشان می‌کوبید و می‌گفت: «تو مزدور ایرانی‌ها هستی و می‌خواهی در عراق انقلاب بر پا کنی»، در حالی‌که شهیده بنت‌الهدی در گوشه­ اتاق از فرط شکنجه و بریده شدن اعضا بی‌هوش افتاده بود، که در این مرحله، صدام شخصاً با شلیک گلوله این دو بزرگوار را به شهادت می‌رساند. نقل قول‌هایی هست که شهید صدر، نه با شلیک گلوله، بلکه بوسیله­ مته‌ای که بر سرش فرو می‌کردند به شهادت رسیده و نیز درباره­ی خواهر ایشان گفته شده که با اسیدی که بر روی او ریختند، به شهادت رسیده، اما نحوه­ی شهادت این دو بزرگوار همچنان در هاله‌ای از ابهام باقی مانده است. همچنین در مورد حضور صدام در شکنجه‌گاه این دو شهید ابهام وجود دارد.

در نهایت، آیت‌الله شهید سید محمد باقر صدر (ره) در 22 جمادي‌الاول سال 1400 ه ق / 19 فروردين 1359ه ش به شهادت رسيد و تحت نظر شديد مأموران امنيتی در آرام‌گاه خانوادگی شرف‌الدين در نجف اشرف به خاك سپرده شد. پس از چند روز كه خبر شهادت آيت‌الله صدر (ره) قطعی شد، امام خمينی(ره)، طی پيامی كه در 2 ارديبهشت سال 1359 صادر كرد، از وی به عنوان «شخصيت علمی و مجاهد كه از مفاخر حوزه‌های علميه و از مراجع دينی و متفكران اسلام بود» ياد نمود و به همان مناسبت از روز 3 ارديبهشت، سه روز عزای عمومی اعلام داشت.

پیام امام خمینی به مناسبت شهادت شهید صدر و خواهر گرامی ایشان آمنه بنت الهدی:
«بسم الله الرحمن الرحیم. انالله و انا الیه راجعون. با کمال تأسف... مرحوم آیت­ الله شهید سید محمد باقر صدر و همشیره­ ی­ مکرّمه­ ی مظلومه­ ی او که از معلمین دانش و اخلاق و مفاخر علم و ادب بود... با وضع دل‌خراشی به درجه­ی رفیع شهادت رسیده‌اند... .

...شهادت ارثى است كه امثال اين شخصيت‌هاى عزيز از مواليان خود برده‌اند و جنايت و ستم‌كارى نيز ارثى است كه امثال اين جنايت‌كاران تاريخ از اسلاف ستم پيشه­ ی خود مى‌برند.

شهادت اين بزرگواران كه عمرى را به مجاهدت در راه اهداف اسلام گذرانده‌اند، به دست اشخاص جنايت‌كارى كه عمرى به خون‌خوارى و ستم‌پيشگى گذرانده‌اند، عجيب نيست. عجب آن است كه مجاهدان راه حق در بستر بميرند و ستم‌گران جنايت‌پيشه، دست خبيث خود را به خون آنان آغشته نكنند. عجيب نيست كه مرحوم صدر و همشيره­ی مظلومه‌اش به شهادت نائل شوند. عجيب آن است كه ملت‌هاى مظلوم و خصوصاً ملت شريف عراق و عشاير دجله و فرات و جوانان غيور دانشگاه‌ها و ساير جوانان عزيزعراق از كنار اين مصيبت بزرگ كه به اسلام و اهل­بيت رسول­الله(صلى‌الله‌عليه‌وآله)وارد مى‌شود، بى‌تفاوت بگذرند و به حزب ملعون بعث فرصت دهند كه مفاخر آنان را يكى پس از ديگرى مظلومانه شهيد كنند. این‌جانب برای بزرگ‌داشت این شخصیت علمی و مجاهد که از مفاخر حوزه‌های علمیه، از مراجع دینی و متفکران اسلامی بود، از روز چهارشنبه سوم اردیبهشت به مدت 3 روز عزای عمومی اعلام می­کنم.... و از خداوند متعال، خواستار جبران این ضایعه­ ی بزرگ می‌باشم. دوم اردیبهشت 1359. روح الله الموسوی الخمینی.»

ارسال نظرات