روایت انقلاب (3)
قم؛ شهر خمینی
خبرگزاری رسا ـ امام خمینی بخش عمده ای از عمر خویش را در قم گذراندند و قیام الهی خویش را از این شهر آغاز کردند. همین است که رابطه ای عاطفی بین امام امت و مردم قم برقرار بود. حضور امام در قم ، پس از بازگشت از تبعید نیز در خود مفاهیمی را دارد که باید بازخوانی شود.
قم شهر خون و قیام است. شهری که با عشق و محبت به اهل بیت علیهم السلام بنیان نهاده شد و در هیچ دوره ای از تاریخ به غیر از مکتب ائمه اطهار سرسپرده نشد.
شهری که محدثان شیعه در آن گردآمده بودند و میزبان بانوی کرامت شدند تا قم پایگاه شیعه باشد برای همیشه. چراکه این شهر نه تنها حرم اهل بیت است که رسالتی دارد در تاریخ آخرالزمان که قرار است علم از آن به همه جهان منتشر شود.
پس از دوره ای که تمرکز حوزه های علمیه به دیگر شهر ها از جمله نجف اشرف متمایل شده بود، با مهاجرت علمی مرحوم حاج شیخ عبدالکریم حایری یزدی در نوروز1301 مصادف با رجب المرجب 1340 برابر با 1922 میلادی از اراک ( عراق عجم) به قم، بار دیگر حوزه علمیه قم رونق گرفت. مهاجرتی که در آغاز زیارتی بود اما به استخاره از آّیه « وَ أْتُونی بِأَهْلِکُمْ أَجْمَعینَ » یوسف 93 / به نزول اجلالی علمی انجامید.
این مهاجرت علمی، صدفی را می مانست که مرواریدی در دل داشت. طلبه جوانی به نام روح الله!
این بار نیز تفأل به قرآن، راهگشا بود. آیه 55 سوره طه : « مِنْها خَلَقْناکُمْ وَ فیها نُعیدُکُمْ وَ مِنْها نُخْرِجُکُمْ تارَةً أُخْرى »
روح الله در روز چهارشنبه (20 جمادی الثانی) 1320 قمری مطابق با (اول مهر) 1281 شمسی برابر با 24 سپتامبر 1902 میلادی در خمین به دنیا آمد و در سال 1339 قمری مطابق 1298 شمسی از خمین به مدرسه علمیه اراک و در 1340 قمری مطابق با 1301 شمسی اندکی پس از استقرار حاج شیخ در قم به حوزه علمیه قم پیوست و در سال 1308 شمسی مطابق 1347 قمری با خانم خدیجه ثقفی ( قدس ایران) صبیه حاج آقا میرزامحمد ثقفی تهرانی ازدواج کرد.
پس از رحلت آیت الله العظمی حایری (10 بهمن 1315 شمسی )17 ذی قعده 1355قمری تا چند سال سرپرستى حـوزه علمیه قـم را آیات عظام سید محمد حجت, سید صدر الدیـن صدر و سید محمد تقـى خـوانسارى بر عهده گرفتند. پس از ارتحال آیت الله العظمی سید ابوالحسن اصفهانی به سال 1325شمسی (1365قمری) در نجف که مرجعیت جهانی شیعه را بر عهده داشت، بزرگان قم تلاش کردند این منصب را به قم بازگردانند. به ویژه حاج آقا روح الله خمینی برای حضور آیت الله سید حسین طباطبایی بروجردی در قم و زعامت و مرجعیت تامه ایشان با انگیزه تثبیت مرجعیت در قم و پیگیری اهداف مبارزاتی تلاش بسیاری کرد. گرچه این هدف به حد اعلای خود نرسید. آیت الله خمینی در این دوره یکی از مجتهدان صاحب رأی در فقه، اصول، فلسفه، عرفان و اخلاق بود و به تدریس معقول و عرفان و سطوح عالیه اصول و فقه می پرداخت و پس از استقرار آیت الله بروجردی برای ترویج ایشان در درس شرکت می کد و از سوی دیگر به تقاضاى فضلایی چون شهید مطهرى به تدریس خارج فقه مشغول شد.
پس از رحلت آیت الله العظمی بروجردی در دهم فروردین سال 1340 شمسی (13 شوال 1380 قمری ) آیت الله خمینی، علی رغم استقبال حوزه علمیه و مردم همچون ادوار گذشته زندگی خویش کوچک ترین قدمی برای مرجعیت خود برنداشت. این در حالی بود که تحریر فتوای وی برتمام ابواب کتاب عروه الوثقی 5 سال قبل از رحلت آیت الله بروجردی پایان یافته بود و در همین سال ها نیز حاشیه بر کتاب وسیله النجاة به مثابه رساله عملیه، نگارش یافته بود.
در دوره پس از آیت الله بروجردی نیز مرجعیت واحد، متشتت شد و به جز آیت الله خمینی، آیات گلپایگانی، نجفی مرعشی و شریعتمداری، عهده دار این مسئولیت شدند.
آیت الله خمینی طى سالهاى طولانى در حوزه علمیه قـم به تدریـس چندیـن دوره فقه، اصـول، فلسفه و عرفان و اخـلاق اسـلامى در فیضیه، مسجـد اعظم، مسجـد محمـدیه، مـدرسه حـاج ملاصـادق، مسجد سلماسى همت گماشت.
او که پیش از این در ماجرای کتاب کشف اسرار هزارساله حکمی زاده در سال 1323 شمسی ( 1363 قمری) کتاب مشهور خود کشف الاسرار را نوشته و مبارزات سیاسی و فرهنگی خویش را آغاز کرده بود همراه با زعامت مرجعیت، مبارزه خود علیه محمدرضا شاه پهلوی را با شدت بیشتری از حوزه علمیه قم آغاز کرد و نهضت اسلامی از رخدادهای نیمه دوم سال 1341 به ویژه خرداد 42 آغاز شد. با طرح مسأله انجمن های ایالتی و ولایتی و حق رای زنان و قسم به کتاب آسمانی به جای قرآن، در 16 مهر 1340 امام خمینی از آیت الله مرتضی حایری فرزند مرحوم آیت الله العظمی عبدالکریم حایری خواست که مراجع ثلاث ( نجفی، گلپایگانی، شریعتمداری) را به منزلش دعوت کند و اولین تلگراف های مخالفت از همین جلسه برخاست.
اعتراض به قانون انجمن های ایالتی و ولایتی، صهیونیزم، بهائیت، رژه زنان و کشف حجاب، انقلاب سفید شاه، مخالفت با استقبال از شاه در قم سال 41، سخنرانی در عاشورای 42 علیه اسرائیل از جمله رئوس اقدامات سیاسی و مبارزاتی امام بود که باعث شد در شب 15 خرداد دستگیر و به تهران برده شود و اعتراضات مردم به درگیری بیانجامد. با اعتراض علما و مردم ، امام 15 فروردین 43 آزاد شده و به قم بازگشت. روز 25 فروردین شاه گفت ما کهنه پرستی و افکار ارتجاعی را از بین خواهیم برد و امام فردای آن روز در جلسه درس گفت: مردک! باز دست از حرف هایش برنمی دارد. اعلامیه امام در سالگرد 15 خرداد با امضای آقایان نجفی، میلانی و قمی منتشر شد. امام در 4 آبان سخنرانی تاریخی خود علیه کاپیتولاسیون را ایراد کرد که سبب شد رژیم در 13 آبان 43(29 جمادی الثانی1384) ایشان را به ترکیه تبعید کند .
امام خمینی پس از یک سال در 13 مهر 1344(9 جمادی الثانی 1385) به عراق منتقل شده و درس خارج خود را از آبان ماه آغاز کردند. درس ولایت فقیه امام از اول بهمن 48 (13 ذی قعده 1389) در مسجد شیخ اعظم انصاری نجف آغاز شد که به صورت کتاب مستقل با نام حکومت اسلامی به چاپ رسید. امام خمینی پس از 13 سال در 12 مهر 57 ( 2 ذی حجه 1398) عراق را به قصد کویت ترک کردند و با جلوگیری حکومت کویت از ورود، 14 مهر وارد فرانسه شده و در لوفل نو شاتو در حومه پاریس اقامت کردند. با اوج گرفتن انقلاب و فرار شاه معدوم ، امام خمینی در 12 بهمن 1357 ( 3 ربیع الاول 1399) وارد تهران شدند و دهم اسفند نیز در اوج احساسات مردم قم وارد این شهر شدند. امام تا 3 بهمن 1358 (5 ربیع الاول 1400) که دچار عارضه قلبی شده و در بیمارستان قلب تهران بستری شدند حدود یک سال در قم حضور داشتند.
بدین ترتیب می توان گفت مدت اقامت حضرت امام در شهر قم در مجموع، بیش از 42 سال از عمر شریفشان را شامل شده است.
امام از ابتدا قصد داشتند در قم ساکن شوند گرچه گروهی از علمای طراز اول تهران ضمن تلگرافی که چهارشنبه 27 دی 57 به پاریس مخابره شد از امام خمینی دعوت کرده بودند با توجه به وضع فوق العاده کشور به ایران مراجعت کنند. همچنین پس از ورود به قم اهالی روستای فردوی قم با امضای طوماری از امام دعوت کرده بودند که در آن روستا ساکن شوند؛ اما قصد امام استقرار در قم و از سرگیری دروس بود. همچنان که آیت الله مرعشی نجفی نیز در تلگرافی در تاریخ 15 بهمن 57 خطاب به امام خمینی می نویسند: «انتظار دارد پس از انجام مقاصد مهم هر چه زودتر به قم مشرف شده و دوستان و علاقه مندان را مسرور فرمایید»
پرسش مهم این است که با حضور امام در قم، رابطه مقام رهبری با دولت و نظام چگونه تعریف می شد؟ امام خود درمصاحبه با خبرنگاران نسبت به این مسئله پاسخ هایی داشتند:
..وظیفه من نخست وزیرى نیست بلکه رهبرى و هدایت مردم است.
[وقتى که شاه خارج شد چه کسى حکومت خواهد کرد؟ حضرتعالى؟ و یا اینکه شما در دولتى شرکت خواهید کرد؟].
- نخیر! من نخواهم بود. ما شورایى تأسیس مىکنیم که در آن شورا مجلس تأسیس بشود؛ بعد مجلس با اتکال به ملت ترتیب کارها را مىدهد.
[شما اظهار کردید که مقامات روحانى شیعه قصد ندارند خود حکومت کنند. آیا فکر مىکنید که مخالفان سیاسى قادر به این کار هستند بدون آنکه خطر وخیمتر شدن جدى وضع در بین باشد؟].
- در صورتى که شرط فوق را به دست بیاورند- با حمایت مردم و روحانیت- مخالفانى که وصفشان در سؤال بالا گذشت به این کار قادر مىشوند.
سؤال: [دریافت شما از حکومت اسلامى چیست؟ آیا منظور این است که رهبران مذهبى، حکومت را خود اداره کنند؟ مراحل این حکومت کدام است؟].
جواب: خیر. منظور این نیست که رهبران مذهبى خود حکومت را اداره کنند. لکن مردم را براى تأمین خواستههاى اسلام رهبرى مىکنند؛ و چون اکثریت قاطع مردم مسلمان هستند، حکومت اسلامى از پشتیبانى آنان برخوردار شده و متکى به مردم مىگردد. در مرحله اول، هدف مستقل نمودن کشور و قطع ایادى و سلطه خارجى و داخلى متکى به خارج است، و نیز قطع هر نحو سلطه چه سیاسى و نظامى و چه فرهنگى و اقتصادى است و بیرون راندن استعمار و استثمارگران...مرحله دوم، تصفیه کامل وزارتخانهها و ادارات دولتى و مؤسسات دولتى و ملى از اشخاص خائن و استفاده جو ... و پس از آن، مراحل دیگرى است که بتدریج اصلاح مىشود. و قبل از هر چیز براى رسیدن به این مراحل و تشکیل حکومت اسلامى باید این سد بزرگ را که سلسله پهلوى است از سر راه ملت برداریم و با وجود شاه و بستگانش به هیچ اصلاحى دسترسى ممکن نخواهد بود. صحیفه امام، ج3، ص: 468
امام خمینی پس از فرمان تشکیل دولت موقت و برگزاری رفراندم جمهوری اسلامی که آن را اولین روز حکومت الله و از اعیاد مذهبی و ملی خواندند همچنان در قم به اداره کشور و هدایت امور می پرداختند و دولتیان هم هر از گاه برای گزارش دهی و کسب تکلیف به قم می آمدند.
در این بین زوایایی هم بین تفکر امام و انقلابیون با تفکر مهندس بازرگان و دولت موقت پیش می آمد که در قالب مصاحبه ها و عملکرد ها رخ می نمود. در یکی از این موارد، امام در جمع روحانیون در اعتراض به شرایط طاغوتی وزارتخانهها می فرمایند:
« الآن وزارتخانهها- این را مىگویم که به دولت برسد، آنطورى که براى من نقل مىکنند- باز همان صورت زمان طاغوت را دارد. وزارتخانه اسلامى نباید در آن معصیت بشود. در وزارتخانههاى اسلامى نباید زنهاى لخت بیایند؛ زنها بروند اما با حجاب باشند. مانعى ندارد بروند؛ اما کار بکنند، لکن با حجاب شرعى باشند، با حفظ جهات شرعى باشند. نباید در آنجا ظرف طلا و نقره- که به نص اسلام حرام است- استعمال بشود... دولتى که مىگوید دولت اسلامى است- و هستند- نباید تحت تأثیر واقع بشود و هر طورى سابق بوده همان طورى که در زمان محمدرضاشاه خان بوده است حالا هم همان فرم باشد. پس شما چکاره اید! تو که مىگویى من مسلمان هستم، چکاره هستى؟ ما یکى یکى باید بگوییم؟ دانه دانه باید بسپاریم؟ اینها باید اصلاح بشود و شماها [هیأت دولت موقت]- من مىدانم- مسلمانید- من همه افراد اینها را بعضىشان را مىشناسم، بعضىشان را هم معرفى کردهاند به من- اینها همه متعهدند، همه مسلمانند، لکن ضعیف النفسند! مىترسند که مبادا یک وقت میهمانى از اجانب بیاید در کاخ دادگسترى یا در کاخ نخست وزیرى و آنجا ببیند که یک [محیط] محقرى است؛ باید حتماً به فرم غرب باشد؟! ضعیفید آقا! تا ضعیفید زیر بار اقویا هستید...دولتها بفهمند که قدرت به این نیست که ظرف طلا باشد و ظرف نقره باشد... از مال این ملت ضعیف! خود ملت توى این غارها زندگى بکند و شما در کاخهاى دادگسترى و در کاخهاى نخست وزیرى؟! تعدیل کنید خودتان را؛ اگر از خودتان شروع نکنید نمىتوانید اصلاح کنید. وزارتخانهها را اصلاح کنید. همه درد و بلاى ما این است که ما غربزده هستیم. ما سالهاى طولانى زیر بار غرب بودیم، زیر بار امریکا بودیم، سالهاى متمادى مأنوس شدیم ما. اصلًا قلوبمان قلوب غربى است. متبدل شدیم به یک انسان غربى» صحیفه امام، ج6، ص: 330
این بود که با ادامه اختلاف نظرها و ضعف دولت موقت و نیز بیماری قلب، امام خمینی قم را برای همیشه ترک کرده و در جماران، اطراف تهران مستقر شدند. پس از مدتی نیز که خیانت های اولین رئیس جمهور ایران آشکار شد، علی رغم نظر اصلی خودشان مبنی بر عدم دخالت روحانیت در امور اجرایی، با ریاست جمهوری شخصیت های روحانی موافقت کردند.
اما رابطه امام با وطن خویش قم هیچگاه سست نشد. امام خمینی در اولین دیدارشان با مردم قم در مدرسه فیضیه پنجشنبه دهم اسفند 57 اظهار داشتند :« من از عواطف ملت ایران و از عواطف هموطنیهاى خودم، قمیها [تشکر مىکنم] من قبلًا گفته بودم که از قم «عِلم» منتشر مىشود، از قم «قدرت» منتشر شد. قم نمونه بود و من مفتخرم که در قم هستم. من پانزده سال- یا قدرى بیشتر- از شما دور بودم لکن دلم اینجا بود؛ با شما بودم. شما غیرتمندان، شما پاک جوانان، سرمشق همه شدید. و الحمدللَّه تمام ملت ایران، سرتاسر ملت ایران، با هم هم صدا شدند. و این قدرت الهى بود که طاغوت را شکست؛ این قدرت الهى بود که ابرقدرتها را از بین برد، و خواهد برد. ما دیگر اجازه نمىدهیم ابرقدرتها دخالت در مملکت ما بکنند» صحیفه امام، ج6، ص: 278
رابطه امام با مردم و حوزه قم بسیار پر محبت و ریشه دار بوده است . احساس و نظر امام خمینی در این باره در سخنانشان هویدا است.
امام در جمع روحانیون و طلاب و ایرانیان مقیم عراق در23 اردیبهشت 1357( 5جمادى الثانى 1398) ىر مسجد شیخ انصارى نجف با انتقاد از حوزه نجف فرموده بودند: « خدا مىداند که من براى حوزهها متأسفم. من براى حوزه نجف متأسفم... اسمى از نجف دیگر نیست؛ ... به داد این نجف برسید شما آقایان. حوزه قم حوزه زنده است. کشته مىدهد ... الآن هم در تحت فشار هست و مع ذلک زنده [است]، مع ذلک ایستاده است. طلبه قم ایستاده است، قمى ایستاده است، ملت قم ایستاده است. کتک مىخورد و ایستاده است. طلبه قم کشته مىدهد و ایستاده است و لهذا زنده است. اصلًا در اذهان مردم، هر چى هست قم است؛ و من براى نجف متأسفم. من قمى هستم اما براى نجف متأسفم. ... تمام جناحها با هم بشوند. سازمانِ واحد باشد. یک حزبِ الهى در مقابل «حزب رستاخیز»- حزبِ خدا، حزبِ اللَّه. همه با هم باشید، ... همه شهرستانها باید با هم روابط داشته باشند. باید مجالس در روز واحد [باشد]. یکى از اقسام روابط که من سابق مىخواستم در قم ایجاد بکنم و نگذاشتند ایجاد بشود- خداوند اصلاحشان کند ان شاء اللَّه. من بنا بر این گذاشتم که در تمام ایران، یک روز تعطیل، یک روزْ اجتماع باشد؛ اجتماع اهل علم. یعنى فرض کنید روز شنبه یا شب شنبه تهران یک اجتماع اهل علمى باشد، خراسان اجتماع اهل علمى باشد، فلان ده هم اجتماع اهل علمى باشد، فلان جا هم [چنین] باشد. این یک سازمانى بود، نگذاشتند؛ نفهمیدند.حالا آقایان بیدار بشوید، ملتفت باشید. ...مژده مىدهم به همه جناحهایى که در ایران براى اسلام، براى احقاق حق قیام کردند که إنَّ الصُّبْحَ لَقَریبٌ » صحیفه امام، ج3، ص: 394
و در مصاحبه با روزنامه «لوتاکونتینوا» درباره ویژگی هاى حکومت اسلامى که در تاریخ 19 دى 1357 انجام شده به تاثیر حوزه علمیه قم می پردازند و می فرمایند: « تأسیس حوزه علمى دینى در بیش از نیم قرن اخیر در شهر قم و تأثیر این حوزه در داخل و خارج کشور ایران و نیز تلاش روشنفکران مذهبى در داخل مراکز دانشگاهى و قیام سال 41- 42 ملت ایران به رهبرى علماى اسلامى که تا امروز ادامه دارد، همه عواملى هستند که اسلام شیعى را در سطح جهان مطرح مىکند» صحیفه امام، ج5، ص: 407
امام که سالها از مردم قم دور بوده اند در سخنرانى دیگری در قم 5 فرودین 58 می فرمایند: «من خوشحالم که بعد از سالهاى طولانى در میان شما رفقا- جوانان- هستم. من همیشه در فکر ایران و در فکر وطن خودم- قم- بودم و هستم و دعاگویم. شما مىدانید که قم مرکز تشیع از زمان حضرت صادق- سلام اللَّه علیه- حدود آن زمان، مرکز تشیع بوده است و از قم تشیع به سایر جاها رفته است. علم هم از قم به جاهاى دیگر منتشر شده است و بحمد اللَّه شجاعت و زحمت در راه اسلام و فداکارى هم از قم منتشر شد. قم مرکز همه برکات است. خدا شماها- قمىها- را براى ما حفظ کند... »صحیفه امام، ج6، ص: 412
ایشان پس از رای گیری جمهوری اسلامی در 12 فرودین 58 نیز رای مردم قم را مثال زدند و درباره مخالفان نیز سخن جالبی داشتند: « اینها در این رفراندم همچو شکست خوردند که الآن دیوانه شدند! یک همچو رفراندمى در تمام دنیا سابقه ندارد، ... در قم که ما بودیم، آمدند گفتند که یک زنى تقلب کرده است، و تقریباً شاید این هشتاد رأیى که در قم [ رای مخالف ] انداختند یک مقداریش هم راجع به آن تقلب مىشود وگرنه قمى [ها] صددرصد موافق اسلام هستند؛ قمى نمىشود مخالف اسلام باشد. این هشتاد رأى یا از خارج [قم بوده]- خوب در قم از خارج هم بودند- یا از خارجْ این عناصر فاسده [که] هستند، [بوده] ... صحیفه امام، ج6، ص: 475
ایشان در سخنان دیگری در جمع مسئولان جهادسازندگی قم 6 آبان 58 در باره احساساتشان نسبت به مردم قم می فرمایند: « من در این حالى که هستم- و ملاحظه مىفرمایید- کمتر موفق شدم که برادرهاى قمى خودم را از نزدیک ببینم. و آن علاقهاى که من به این جوانها دارم، البته به همه جوانها لکن قم که محل خود ماست و ما سوابق زیاد با این آقایان داریم، علاقه خودم را به آنها تقدیم کنم ..
این مسئله باید [از سوى] همه ملت توجه به آن بشود که امروز که این مملکت به دست تواناى شماها- و مبدأ آن از قم بود- به دست شما افتاده است و کشور مثل خانه خود شما هست، باید خودِ صاحبخانهها به فکر خانه هایشان باشند. صاحبخانهها ملت هستند؛ و خصوصاً این طبقهاى که کار مىکنند؛ این طبقهاى که زحمت مىکشند براى ملت خودشان»، « ملت ایران، سرتاسر ملت ایران، با هم هم صدا شدند. و این قدرت الهى بود که طاغوت را شکست؛ این قدرت الهى بود که ابرقدرتها را از بین برد، و خواهد برد. ما دیگر اجازه نمىدهیم ابرقدرتها دخالت در مملکت ما بکنند.من از شما، از قُمیها، همیشه متشکر بودم، و حالا هم متشکرم. و براى شما و براى همه ملت دعا مىکنم. خداوند ان شاء اللَّه شما را حفظ کند » صحیفه امام، ج10، ص: 379
و در جمع دیگری نسبت به همین جلسه می فرمایند: « برادرهاى قمى ما که آمده بودند اینجا. آنها مىگفتند که قم امسال خودکفاست براى اینکه فعالیت شده است، خود مردم، و جهات مختلفه شده است که زمینهاى زیادى زیر کشت رفته است. و روى این زمینه که آن زمینهایى که زیر کشت رفته است و فعالیتهاى دیگرى که سایر کشاورزها کردند، اگر بشود و ان شاء اللَّه درست عمل بشود قم احتیاج به خارج ندارد. من خیلى از این جهت خوشحال شدم و اظهار تشکر کردم نسبت به آنها. و خداوند ان شاء اللَّه حفظ کند آنها را. این مطلب همه جا باید بشود»
ایشان در لزوم ساده زیست بودن روحانیون نیز فرموده اند: « در آن وقتى که ما اوایلى که آمدیم قم، که در آن جا چه اشخاصى بودند، شخص اول قم در جهت زهد و تقوا و اینها مرحوم آشیخ ابوالقاسم قمى، مرحوم آشیخ مهدى [حِکَمى] و عده دیگرى، و شخص نافذ آن جا و متقى، مرحوم آمیرزا سید محمد برقعى و مرحوم آمیرزا محمد ارباب [قمی] همه اینها را من منزل هایشان رفتم. آن که ریاست صورى مردم را داشت و ریاست معنوى هم داشت، با آن که زاهد بود، در زندگى مشابه بودند. مرحوم آشیخ ابوالقاسم؛ من گمان ندارم هیچ طلبهاى مثل او بود، زندگىاش یک زندگىاى بود که مثل سایر طلبهها، اگر کمتر نبود، بهتر نبود، کمتر هم بود. مرحوم آمیرزامحمدارباب که من رفتم مکرر منزلشان، یک منزلى داشت دوسه تا اتاق داشت خیلى ساده، بسیار ساده. مرحوم آشیخ مهدى همینطور، سایرین هم همینطور، عده هم زیاد بودند آن وقت. وقتى انسان در آن محیط واقع مىشد که اینها را مىدید، همین دیدن اینها براى انسان یک درسى بود، وضع زندگى آنها براى انسان» صحیفه امام، ج19، ص: 252
امام خمینی همچنین در دیدار خود با مردم قم که در جماران 6 شهریور 1359 صورت گرفت می فرمایند: « قم حرم اهل بیت است. قم مرکز علم است. قم مرکز تقواست. قم مرکز شهادت و شهامت است. از قم، علم به همه جهان صادر شده است و مىشود و از قم شهامت به همه جا صادر مىشود. قم شهرى است که در آن ایمان و علم و تقوا پرورش یافته. از آن وقتى که قم بوده، قم از زمان ائمّه اطهار مورد توجه اسلام بوده است. از قم تقوا، شجاعت، شهامت و همه فضایل به همه جا صادر مىشود و صادر خواهد شد. علمایى که در قم من ادراک کردهام کسانى بودند که در دنیا نمونه بودند، در علم و در تقوا. من امیدوارم که ادامه پیدا کند این علم و تقوا در شهر شما تا زمان ظهور امام زمان- سلام اللَّه علیه. من هر جا باشم، قمى هستم و به قم افتخار مىکنم. دل من پیش قم است و قمى. و دل من پیش همه اهل تقوا و همه کسانى [است] که به اسلام خدمت مىکنند. من گرچه از قم مع الأسف، تا یک مقدارى دور هستم، لکن به حسب قلب، نزدیکم. از شما جوانهاى عزیز تشکر مىکنم که آمدهاید و در این جاى تنگ و تاریک و پر زحمت نشستید و من هم بیش از این نمىتوانم تصدیع بدهم و از شما ملتمس دعا هستم، چنانچه خودم دعاگوى همه هستم وسلامت و سعادت همه مسلمین جهان را و شما برادران عزیز را از خداى تبارک و تعالى خواستارم. سلام من را به اهل قم برسانید و از همه شما امیدوارم که این نهضت را به آخر برسانید و ان شاء اللَّه، اسلام را به همه معنا در همه جا پیاده کنید» صحیفه امام، ج13، ص: 166
ایشان با اشاره به گزارشی از افراد منحرف در قم که با نام دین تلاش دارند جوانان را به انحراف بکشانند، تصریح می کنند: « البته من هم، آن طورى که مىگفتند، بسیار متعجب شدم که من قم را مىشناسم. من که، تو قم بزرگ شدم. من قبل از اینکه همه شما تقریباً متولّد بشوید آمدم قم، و همان جا هم بودم و هستم. حالا هم هر وقتى که حالم مساعد بشود باز مىآیم پیش شما. من مىدانم که شما قمیها به این زودى از اسلام دست برنمى دارید و به هیچ وجه هم دست برنمى دارید. من این را یک کلمهاى است که مىگویم براى زمانهاى بعد که شما بعد از من هم توجه به این معنا داشته باشید. هر روزى که دیدید شخصى یا گروهى یا جبههاى یا حزبى، هرکس، بر خلاف روحانیت چیزى گفت... از حالا تا هر وقت که شما بودید و بعد نسلهاى آینده هم آمدند، هر وقت کسى بر خلاف اصل روحانیت که گفت روحانیت باید برود منزوى بشود، ... این نظرش به این است که این قشر که مخالف ... با این است که مملکت اسلامى تحت سلطه غیر باشد...مىخواهند این سنگر را از شما بگیرند ...یک همچو آدمهایى خیال مىکنند که حالایى که مثلًا انقلاب شده، باید اسلام هم انقلاب بشود... مىخواهند اساس را از بین ببرند، احکام اسلام را یکى یکى مىخواهند از بین ببرند. توجه داشته باشید شما برادرها! من مىدانم که شما قمیها- که خدا حفظتان کند- و همه بازاریهاى ایران، تهران، یزد، همه جا، اینها علاقه مندند به اسلام. اینها زحمت کشیدند، خون دادند، جوان دادند براى اسلام... لکن شیاطین نقشه مىکشند براى صد سال بعد از این» صحیفه امام، ج13، ص: 366
در طول تاریخ ما نداریم بلکه در طول چندین سال در تاریخ ... که یک ملتى اینطور خودکار شده باشد. یکوقتى که اگر بازار یک شهر را مىخواستند ببندند این شاید امکان نداشت، مثلًا حالا بازار قم که بازار خوبى است شاید اگر علماى قم هم به مردم مىگفتند بازار را مردم [ببندند] نمىکردند، امکان داشت و کم کم رسید به اینجا که ... مردم وقتى که یک حادثهاى پیش مىآمد و به علما جسارت مىکردند تعطیل مىکردند لکن با یک نحو غمگینى و نگرانى؛ الآن وضع جورى شده است که هر امر جزئى یا بهانه جزئى که دست مردم مىآید بازارها را تعطیل مىکنند! قم نه، همه شهرها. سرتاسر ایران وضع اینطور شده است که بازار ایران، بازارِ- به اصطلاح اینها- این بازار تهران یک بازارِ سیاسى است، صحیفه امام، ج4، ص: 251
و در جمع پزشکان قم به تاریخ 8 فروردین 1358 فرمودند: «ما همه با هم شریکیم در اینکه در این پنجاه و چند سال شاهد مصیبتهاى زیاد بودیم. و اگر جوانها از اول این سلسله را یاد ندارند لابد این اواخر را مطلع هستند و ما که از اول اطلاع داریم و شاهد قضایا بودیم و در قم بودیم و دیدیم در اولى که اینها آمدندروى کار و رضا خان آمدروى کار با این مردم چه کرد، با همین ملت قم چه کرد، با بانوان ما چه کرد، با علماى ما چه کرد، با طلاب ما چه کرد؛ اینها قضایایى است که اگر بخواهد کسى بنویسد باید یک کتاب بنویسد. من گاهى که مباحثه داشتم در مدرسه فیضیه- و چند نفرى بودند- یک روز دیدم که یک نفر هست؛ پرسیدم، گفت: قبل از آفتاب اینها باید بروند در باغات براى اینکه مأمورین مىآیند دنبالشان و آنها را مىگیرند! قبل از آفتاب مىرفتند در باغات شهر و بعد، آخرهاى شب، برمى گشتند به محل ما. خودمان اگر یک جلسه خصوصى مىخواستیم داشته باشیم، به طور متفرق و از کوچه پس کوچهها باید برویم و چند نفر با هم مجتمع بشویم و درددل بکنیم» صحیفه امام، ج6، ص: 422
مدرسه فیضیه، نشیب و فرازهایى به خود دیده است. مدرسه فیضیه شاهد قضایایى بوده است که اگر زبان داشت و بیان مىکرد ماها متأثر مىشدیم. من شاهد قضایایى که در مدرسه فیضیه واقع شد در زمان آن پدر و این پسر بودهام. در زمان پدر آن قدر شدت کردند و آن قدر فشار آوردند بر این مدرسه فیضیه و همه مدرسهها و همه مساجد و همه ملت و تمام روحانیت که روى تاریخ سیاه شد. طلاب مدرسه فیضیه قبل از آفتاب باید از حجرههاى خودشان به باغات شهر پناه ببرند که وقتى در مدرسه بودند مأمورین مى آمدند و آنها را مىبردند و خلع لباس مىکردند، یا به نظام وظیفه، به نظام اجبارى، مىبردند! و آخر شب برمى گشتند به مدرسه. علماى اسلام در زمان آن پدر آنچنان تحت فشار بودند...در زمان پسر هم که شما شاهد بودید که حملهها شد بر مدرسه فیضیه. مدرسه فیضیه شاهد سوختن کتابهاى دینى، بلکه کتاب آسمانى ما بود، شاهد آتش زدن عمّامههاى اهل علم و شاهد پَرْت کردن بعض از طلاب ما از پشت بام به زمین [بود]. صحیفه امام، ج9، ص: 150
این مدرسه فیضیه را که ملاحظه مىکنید، که آن وقت شاید ششصد- هفتصد نفر طلبه در خود مدرسه فیضیه ساکن بود، روز نمىتوانستند در مدرسه باشند، فرار مىکردند به باغات شهر و آخرهاى شب مىآمدند، براى اینکه مأمورها دنبال این بودند که اینها را بگیرند و ببرند و عمامه هاشان را بردارند...در قبل از این انقلاب مگر مىشد که یک دستهاى بگویند بروید بالاى منبر، گوش کنند به او؟ مدرّسین محترم قم مىگویند که فلان روز باید راهپیمایى بشود، همه ملت راهپیمایى مىکنند و چند نفر اهل علم محترم قم همینطور.
انتشار نیافتن مطالب خلاف از شهر قم.
توجه داشته باشید کتابها و چیزهاى دیگرى که از قم منتشر مىشود غیر از کتابهایى است که در سایر شهرها منتشر مىشود. قم شهر علم و اسلام است. اگر خطایى از قم منتشر شود در دنیا عَلَم مىشود. این موضوع هم باید مورد توجه باشد که از قم چیز خلافى منتشر نشود. صحیفه امام، ج18، ص: 73
ایشان همچنین در سخنرانى در جمع بانوان قم، در تاریخ 17 اسفند1357 به اهالی داغدیده قم تسلیت گفته و می فرمایند: « من از قم رفتم در صورتى که شما بانوان و مردان این شهر ابتلا به زحماتى داشتید لکن جوانانتان در کنارتان بودند؛ و آمدم در صورتى که داغ جوانان همان طورى که بر دل پدر و مادرها تأثیر داشت در دل من هم تأثیر داشت. من آن عکسهایى که در مدرسه فیضیه به در و دیوار است، این جوانهاى برومندى که از دست ما رفته است، براى اینها به اهالى قم تسلیت عرض مىکنم؛ به مادران داغدیده تسلیت عرض مىکنم»صحیفه امام، ج6، ص: 356
در پیام رادیو تلویزیونى امام نیز به مناسبت ولادت حضرت زهرا سلام الله علیها به تاریخ 26 اردیبهشت 1358 آمده است: « زن مبدأ همه خیرات است... ما خود دیدیم که چه زنهایى تربیت کرده است اسلام، چه زنهایى در این عصر اخیر قیام کردند. و آنها که قیام کردهاند همین زنهاى محجوبه جنوب شهر و قم و سایر بلاد اسلامى بود» صحیفه امام، ج7، ص: 337
«زنان در عصر ما ثابت کردند که در مجاهده همدوش مردان بلکه مقدّم بر آنانند. زنان ایران، هم مجاهدات انسانى عظیم کردهاند و هم مجاهدات مالى. این طبقه محترم زنها که در جنوب تهران و در شهر قم و در سایر شهرها هستند، همین خانمهاى محجبه، همینها که مظهر عفاف هستند، در نهضت پیشقدم بودند و در ایثار مال هم پیشقدم» صحیفه امام، ج7، ص: 341
«اکثر شما خانمها آن زمان را یاد ندارید... به اسم اینکه مىخواهیم نیمى از جمعیت ایران را فعال کنیم، آن شقىّ جنایتکار دست به یک جنایت زد و آن جنایت کشف حجاب بود؛ ... و بحمداللَّه در شهر مقدس قم آنچنان پایدارى کردند خانمها و بانوان که مشت به دهن آنها زدند» صحیفه امام، ج17، ص: 360
همچنین در حکم تعیین اعضاى هیأت مؤسس مکتب خواهران قم (جامعة الزهراسلام الله علیها) به تاریخ 31 مرداد 1363 می نویسند: « از آنجا که علوم مطلقاً، خصوصاً علوم اسلامى، اختصاص به قشرى دون قشرى ندارد، و بانوان محترم ایران در طول انقلاب ثابت نمودند که همدوش مردان مىتوانند حتى در فعالیتهاى اجتماعى و سیاسى خدمتهاى ارزشمندى به اسلام و مسلمانان نمایند و در تربیت و تعلیم جامعه بزرگوار بانوان پیشتاز باشند، و اکنون بحمداللَّه تعالى مؤسسهاى در شهر مقدس قم، شهر علم و جهاد، براى تعلیم و تربیت بانوان محترم در دست ساختمان است، و امید است با کوشش علماى اعلام و مدرسین حوزه علمیه قم- دامت برکاتهم- این مقصد اسلامى جامه عمل پوشد و در رشد فکرى و شکوفا شدن دانش اسلامى بانوان قدم مؤثرى باشد»
ایشان در پیامی به مناسبت سالگرد پیروزی انقلاب و ایثار مردم در دفاع مقدس می نویسند: « در کشور مبارز ایران به رغم تبلیغات بوقهاى خارجى و بعضى گروهکهاى داخلى که دم از سرد شدن ملت از جنگ و نارضایى مردم از طولانى شدن مىزنند، موج عظیم راهیان کربلا که از شهر قم، دانشگاه خون و قیام شروع و در تمام کشور گسترده شد و هنوز ادامه دارد، خط بطلان بر آرزوهاى آنان که به امید سرد شدن مردم و شکست جمهورى اسلامى روز شمارى مىکنند، کشید»
امام خمینی در باره سد15 خرداد نیز از مردم قم تمجید می کنند و خطاب به دست اندرکاران این بنیاد، می نویسند: « امیدوارم ... ى در مقابل خدمات بسیار ارزنده مردم قم، مردم شهر خون و قیام و شهادت و ایثار با ایجاد سدى بزرگ بتوانید به این شهر مقدس کمک نمایید و گزارش پیشرفت کار را به اینجانب بدهید» صحیفه امام، ج19، ص: 477
903
ارسال نظرات