۱۵ آذر ۱۴۰۴ - ۱۲:۵۰
کد خبر: ۷۹۹۱۶۰
حجت الاسلام پناهیان تشریح کرد؛

مدیریت بحران رهبر معظم انقلاب؛ از شکست جنگ روانی تا وحدت ملی

مدیریت بحران رهبر معظم انقلاب؛ از شکست جنگ روانی تا وحدت ملی
حجت‌الاسلام پناهیان با تحلیل نقش رهبر معظم انقلاب در بحران اخیر گفت: دشمن در جنگ ۱۲ روزه با تمام ظرفیت رسانه‌ای به دنبال القای ناامیدی بود، اما رهبر معظم انقلاب با صلابت، آرام‌سازی کشور و تقویت روحیه نیروها، معادله نبرد را تغییر دادند.

اشاره: در جنگ ۱۲ روزه آنچه صحنه را تغییر داد فقط قدرت نظامی نبود؛ بلکه نبردی بزرگ‌تر در سطح «جنگ روایت‌ها» و «جنگ روانی» رقم خورد. دشمن با القای ناامیدی و ناتوانی تلاش داشت روحیه جامعه ایران و جبهه مقاومت را در هم بشکند؛ درست همان حربه‌ای که در دفاع مقدس نیز به‌کار برد. اما رهبر معظم انقلاب با ورود مستقیم، صلابت بیانی و آرام‌سازی فضای داخلی، معادله را کاملاً برهم زدند. ایشان با اعتمادآفرینی نسبت به دولت و نیروهای مقاومت، روشنگری درباره ماهیت دشمن و معرفی سریع فرماندهان جدید پس از ترور سرداران، عملاً جنگ روانی را از دشمن پس گرفتند. نقطه‌زنی‌های دقیق ـ که حاصل سال‌ها تأکید رهبر معظم بر پیشرفت‌های راهبردی بود  روحیه دشمن را فرو ریخت و در مقابل، روح اعتماد و امید را در جامعه زنده کرد. مدیریت میدانی و رسانه‌ای رهبری نشان داد که ایمان، تدبیر و وحدت می‌تواند شدیدترین جنگ‌ها را نیز به فرصتی برای پیروزی تبدیل کند.

در همین زمینه خبرنگار گروه سیره امامین انقلاب خبرگزاری رسا، گفت‌وگویی با حجت الاسلام احمد پناهیان، مبلغ و سخنران مذهبی داشته است که در ادامه تقدیم خوانندگان گرامی می شود:

رسا ـ شباهت‌ها مدیریت بحران امام خمینی(ره) و امام خامنه‌ای در چه مواردی است؟چطور شرایط تاریخی و اجتماعی هر دوره روی تصمیم‌گیری‌های آنها تاثیر گذاشته است؟

پس از پیروزی انقلاب اسلامی، ناگهان همه قدرت‌های بزرگ دست به دست هم دادند تا به ایران حمله کنند. در همان زمان، نیروهای انقلابی همچنان درگیر مسائل داخلی و ساماندهی کشور بودند و هنوز نگاه فراملی و جهانی در میان بسیاری از آنها شکل نگرفته بود. اما امام خمینی دشمن را فقط رژیم پهلوی یا ساختار طاغوت داخلی نمی‌دید؛ بلکه جبهه استکبار جهانی و نظام سلطه را به عنوان دشمن اصلی تشخیص داده بود. همین نگاه وسیع، عمیق و فراتر از مسائل جزئی داخلی باعث شد بتواند کشور را در مسیر درست هدایت کند.

وقتی توطئه‌های مختلف ایجاد شد، امام تحت تأثیر فضای محدود داخلی قرار نگرفت. به‌عنوان نمونه، در آغاز جنگ تحمیلی، حرکت صدام را یک اقدام «دیوانه‌وار و عصبی» توصیف کردند و همین بیان قاطع، روحیه عظیمی به نیروهای انقلابی داد و آنها توانستند خود را در برابر دشمنی که سال‌ها زندان، تبعید و فشارهای سخت را برای انقلاب رقم زده بود، دوباره سامان دهند و وارد مرحله‌ای تازه یعنی «جنگ رو در رو» شوند. اگرچه جنگ ظاهراً بین ایران و عراق بود، اما در واقع پشت صدام حدود ۳۷ کشور و مجموعه بزرگی از قدرت‌ها قرار داشتند.

این نگاه وسیع امام، ناشی از سعه صدر، دوراندیشی و درک عمیق از معادلات جهانی بود؛ و همین نگاه باعث شد ایران، انقلاب اسلامی و اصل اسلام از دل یک بحران بزرگ نجات پیدا کند.

امروز نیز وضعیت مشابهی حاکم است. بسیاری از نیروهای انقلابی و حتی بعضی چهره‌های داخل ساختار نظام، همچنان در چهارچوب مسائل داخلی و مرزهای ایران متوقف می‌مانند؛ در حالی که رهبر معظم انقلاب همانند امام خمینی بارها و بارها هشدار داده‌اند که دشمنی‌ها تنها محدود به داخل کشور نیست. در فتنه‌های مختلف نیز تأکید داشتند که ریشه اصلی این حوادث در خارج از کشور است و نباید مسئله را تنها به افراد داخلی فروکاست.

این همان «نگاه امت‌محور» و «دیده‌بانی کلان» است که رهبر معظم انقلاب، مانند امام، نسبت به استکبار جهانی دارند. ایشان بارها تأکید کرده‌اند که اگر مسئولان غفلت کنند، دشمن از همین خواب‌آلودگی استفاده و ضربه وارد می‌کند. بنابراین دیدگاه رهبر انقلاب فقط متمرکز بر مشکلات داخلی نیست و همین نگاه باعث شد بتوانند بحران‌های سنگین و پیچیده را مدیریت کنند؛ بحرانی که تمام ناتو، غرب، کشورهای عربی و حتی آمریکا در آن علیه ایران حضور داشتند.

با این حال یک تفاوت مهم میان دوران امام خمینی و دوران رهبری حضرت آیت‌الله خامنه‌ای وجود دارد. در دوران دفاع مقدس، فرمانده کل قوا امام بودند، اما بخش اجرایی جنگ و تصمیم‌گیری‌های عملیاتی در دست افرادی بود که گاهی نگاه متفاوتی داشتند و حتی تلاش می‌کردند جنگ را هر چه زودتر پایان دهند؛ در حالی که امام بارها نسبت به این نگاه هشدار داده و خطر پیوستن به جریان صهیونیستی را متذکر شده بودند.

اما امروز ماجرا متفاوت است. در این دوره، فرماندهی کل قوا مستقیماً در اختیار رهبر انقلاب است و ایشان از ابتدا مسیر درست را ترسیم کرده‌اند. در ماجرای جنگ ۱۲ روزه نیز تنها در یک روز ورق جنگ برگشت و جمهوری اسلامی توانست به پیروزی برسد. این بار، برخلاف دوران امام، هیچ تردید و دوگانگی در سطح فرماندهی وجود نداشت. همه چیز به‌صورت منسجم و با هدایت مستقیم رهبری انجام شد و البته این موفقیت، علاوه بر تدبیر ایشان، ناشی از نصرت الهی، رشد شعور سیاسی ملت و افزایش سطح ایمان و آگاهی مردم بود.

اگرچه در دوران امام، پذیرش قطعنامه و پایان جنگ با دشواری‌های فراوان همراه بود، اما در دوره رهبری آیت‌الله خامنه‌ای، پیروزی بدون تحمیل خواسته‌های دشمن و بدون آن مشکلات رقم خورد. شباهت دو دوره در این است که هر دو رهبر با نگاه امت‌محور و جهانی بحران‌ها را مدیریت کردند؛ و تفاوت در آن است که امروز فرماندهی و تصمیم‌گیری در بالاترین سطح کاملاً در اختیار رهبر انقلاب است؛ و ایشان، برخلاف امام خمینی که گاه فشارها را به صراحت بیان می‌کردند، هیچ‌گاه درباره سختی‌ها و بار سنگینی که بر دوش داشتند، گلایه‌ای نکرده‌اند؛ زیرا شرایط برای پیروزی انقلاب بسیار مناسب‌تر و زمینه‌های همراهی مردم بسیار گسترده‌تر شده است.

رسا ـ رهبر معظم انقلاب در آن دوران حساس جنگ 12 روزه با چه روش‌ها و اقداماتی توانستند وحدت و اتحاد ملی و بین گروه‌های مقاومت را حفظ و تقویت کنند؟

اگر بخواهیم حقیقت «وحدت» را درست بفهمیم، باید آن را با «ولایت» گره بزنیم. قرآن تأکید می‌کند که اتحاد و همدلی تنها زمانی شکل می‌گیرد که حول محور ولایت باشد. اگر امام و ولیّ جامعه نباشد، اصلاً امکان ایجاد وحدت واقعی وجود ندارد. ولایت همان نعمتی است که اتحاد را پدید می‌آورد.

اما اگر از سطح حقیقت نظریِ ولایت به میدان عمل نگاه کنیم، نقش رهبری باز هم خود را نشان می‌دهد. در سال‌های گذشته، اختلافات داخلی به‌ویژه بین دو جناح سیاسی، و حتی در درون جریان اصولگرایی، بسیار تشدید شده بود. پیش از آغاز جنگ اخیر نیز موج اختلافات به اوج رسیده بود. اما رهبر معظم انقلاب هر جا نشانه‌ای از شکاف و نزاع می‌دیدند، خودشان وارد میدان می‌شدند و اجازه نمی‌دادند اختلاف‌ها عمیق و خطرناک شود. ایشان قبل از آنکه دشمن حمله کند، فضای کشور را آرام کردند و نگذارند شکاف‌های سیاسی به بحران تبدیل شود.

در فضای مجازی شاید افراد و گروه‌ها با یکدیگر درگیر شوند، اما وقتی رهبری با صراحت با افراط و انحراف مخالفت می‌کنند، موج اختلاف فروکش می‌کند. نمونه‌ روشن آن، سخنان ایشان خطاب به جوانان انقلابی در ایام اربعین بود. ایشان به جوان‌ها ـ که بدنه فعال و کُف میدان انقلاب هستند ـ فرمودند که «فکر درست، هدف درست و حرکت درست» تنها با مراجعه به قرآن امکان‌پذیر است. تأکید کردند که این مسیر بدون اتکا به قرآن تحقق پیدا نمی‌کند.

در همه این سال‌ها، تنها کسی که در جبهه انقلاب به وحدت عمیقاً باور داشت و آن را پیگیری می‌کرد، شخص رهبر انقلاب بود. به همین دلیل، با ورود ایشان، موج اختلافات به‌شدت کاهش یافت و کشور پیش از آغاز جنگ به نوعی وحدت نسبی رسید.

در حالی‌ که برخی گروه‌های انقلابی گاهی می‌خواستند ابتدا رقیب انقلابی خود را کنار بزنند و سپس سراغ برطرف کردن اختلافات دیگر روند، رهبری پیش و پس از انتخابات وارد میدان شدند و حتی در مواردی دستور به حمایت از دولت دادند؛ با اینکه اختلافات ریشه‌ای وجود داشت. ایشان با این رویکرد توانستند عمق شکاف‌ها را کنترل کنند. حتی نسبت به دولت مستقر نیز با وجود انتقادها، از وحدت ملی دفاع کردند؛ چراکه در آن مقطع خطر اختلاف بسیار جدی بود.

آقا می‌دیدند که جبهه اسلام و جبهه مقاومت در آستانه آزمونی بزرگ قرار دارد. اگر جامعه درگیر خود و غافل می‌ماند، دشمن از همین غفلت بهره‌برداری می‌کرد؛ اما وقتی برخی خواب بودند، رهبر انقلاب بیدار بود. این نگاه بیدار و مسئولانه از یک سال قبل از ماجرای جنگ کاملاً مشهود بود. ایشان در هر مقطعی که نزاع و چنددستگی دیده می‌شد، شخصاً به میدان آمدند و عملاً وحدت را در فضای عمومی جامعه برقرار کردند.

وقتی جنگ ۱۲ روزه آغاز شد، تازه بسیاری فهمیدند که این وحدت چه اندازه ضروری و کارساز بوده است. رهبر انقلاب هیچ‌گاه خود را در کنار یک جناح سیاسی تعریف نکردند. در دهه ۷۰ حتی نقدهای تند به برخی جریان‌ها داشتند، اما در این مقطع از همه ظرفیت‌ها حمایت کردند؛ حتی جریانی را که روزی به او انتقاد داشتند نیز متوقف کردند تا وحدت حفظ شود. چون خطر، بسیار بزرگ‌تر از دهه ۷۰ بود.

به لطف الهی و با تدبیر ایشان، این بحران با موفقیت مدیریت شد. خداوند نیز این مسیر را تأیید و امت اسلامی را یاری کرد و ملت توانست از این مرحله دشوار عبور کند. امروز که روند تحولات را مرور می‌کنیم، روشن است که اگر این مسیر ادامه پیدا کند، انسجام ملی آسان‌تر و مدیریت کشور سریع‌تر و کارآمدتر خواهد شد. واقعاً می‌توان همه قوای یک کشور را با وحدتی حقیقی و عملی پشت یک هدف بزرگ قرار داد.

رسا ـ در بخش رسانه‌ای و روایت جنگ ۱۲ روزه، رهبر معظم انقلاب چگونه فضای افکار عمومی داخل را هدایت کردند و مانع انحراف شدند؟

یکی از ابزارهایی که دشمن در همه جنگ‌ها به کار گرفته، جنگ روانی است؛ چه در دوران دفاع مقدس و چه در حوادث اخیر. قرآن هم نشان می‌دهد که جنگ روانی همیشه بخشی از میدان نبرد بوده؛ هدفش هم این است که دل مردم و نیروهای جبهه حق را خالی کند. البته ما هم در مقابل همین سلاح را داریم: خدا ترس را در دل دشمن می‌اندازد. همان‌طور که شیطان برای پیشبرد کارش روی ترس و تردید تکیه می‌کند، دشمن هم با القای ناامیدی کار می‌کند.

تلاش می‌کنند جامعه را به این باور برسانند که «ما نمی‌توانیم»، که توان مقاومت نداریم، و همان‌طور که در ابتدای دفاع مقدس عده‌ای می‌گفتند باید صلح کنیم و تسلیم شویم، امروز هم همان خط ادامه دارد. اسرائیل حمله می‌کند و بعضی در داخل می‌گویند باید از آمریکا بخواهیم جلویش را بگیرد؛ یعنی همان ذهنیت وابستگی. امروز هم همان جریان در قالب جنگ روانی داخلی و فشار خارجی، به‌دنبال القای تغییر مسیر کشور یا تغییر رفتار حاکمیت است. فشار روانی از داخل گاهی اثرش از تهدیدهای مستقیم ترامپ هم بیشتر می‌شود.

در چنین شرایطی، نقش رهبر معظم انقلاب تعیین‌کننده بود. ایشان با قدرت و صلابت وارد میدان شدند. به دولت اعتماد دادند. چندین بار تأکید کردند که دشمن قابل اعتماد نیست و مذاکره فایده‌ای ندارد. هم‌زمان، امید را به مردم منتقل کردند و در منطق نبرد، دشمن را در موضع ضعف نشاندند. بسیاری از مردم از بسیاری جزئیات امنیتی و میدانی باخبر نبودند، اما ایشان با روشنگری، روحیه عمومی را تقویت کردند.

این همان الگویی بود که امام خمینی در دوران دفاع مقدس هم داشتند. آن روز هم معادلات نظامی دنیا علیه ایران بود، اما امام فرمودند همان نقطه‌ای که باید، همان‌جا عمل کنید. ما همان‌جا به توفیق الهی پیروز شدیم چون اعتماد به امام داشتیم و باور داشتیم که نصرت حق همراه ماست. امروز هم همین الگو ادامه پیدا کرد. رهبر انقلاب امید دادند، میدان را آرام کردند و وحدت ایجاد کردند؛ این خودش مقابله مستقیم با جنگ روانی بود. تقویت نیروهای نظامی هم مقابله با جنگ روانی بود.

وقتی دشمن سرداران ما را هدف قرار داد، هدفش فروپاشی روحیه بود. اما رهبر انقلاب حتی لحظه‌ای اظهار ضعف نکردند. پیام ناامیدی ندادند. بلافاصله فرماندهان جدید را معرفی کردند. این کار، ضربه اصلی به جنگ روانی دشمن بود. درحالی‌که تصور می‌کردند روحیه نیروهای ما فرو می‌ریزد، خودشان دچار تردید شدند. آنها فکر می‌کردند موفق بوده‌اند، اما بعد از این مقاومت و مدیریت مستقیم رهبری، فهمیدند سخت اشتباه کرده‌اند.

حضور رهبر انقلاب در اتاق فرماندهی کل قوا، مدیریت بحران را یک‌پارچه کرد. این حضور، ستون روحیه نیروهای نظامی شد. از دلِ تجربه‌های جنگ می‌دانیم که دیدن فرمانده در سخت‌ترین لحظه‌ها چند برابر انرژی می‌دهد. همان‌طور که در عملیات‌ها، فرماندهان حضورشان امیدآفرین بود، امروز هم مدیریت مستقیم رهبری در قلب بحران، ساختار جنگ روانی دشمن را شکست.

در حالی که برخی گروه‌های داخلی با رفتارهای نسنجیده به جنگ روانی دامن می‌زدند و بعضی جریان‌های انقلابی با حماقت، تصویر غلطی از توان کشور ارائه می‌کردند، رهبری با اتکا به سنت الهی و با تدبیر، اجازه ندادند این فضا بر کشور مسلط شود. هم امید دادند، هم آرامش، هم دستوردهی دقیق عملیاتی. نقطه‌زنی‌ها که سال‌ها رهبری بر توسعه آن تأکید کرده بودند، امروز نتیجه‌اش را نشان داد. وقتی موشک دقیقاً نقطه اصلی را می‌زند، روحیه دشمن فرو می‌ریزد. در جنگ ۱۲ روزه، همه دنیا دیدند که ایران با دقت بالا مراکز حساس اسرائیل را هدف قرار داد؛ مراکزی که برای آنها حیاتی بود. همین کافی بود که اعتراف کنند که «ما دیگر توان مقابله نداریم». این فقط قدرت نظامی نبود، ضربه به قلب جنگ روانی دشمن بود.

دشمن با دیدن این دقت و این سطح از فرماندهی، احساس کرد از درون تهی شده است. فرماندهی مقتدر، نقطه‌زنی دقیق و یکپارچه‌سازی میدان، خودِ جنگ روانی دشمن را علیه خودش برگرداند. خداوند ترس را در دل دشمن انداخت.

ارسال نظرات