دولت ترامپ همان دولت بوش است؛ جنگطلب و مهاجرستیز

وقتی دونالد ترامپ در سال ۲۰۱۶ با شعار «اول آمریکا» وارد کاخ سفید شد، بسیاری تصور کردند او قرار است فاصلهای جدی با سنت نئومحافظهکارانهی جرج بوش بگیرد؛ سنتی که بر جنگهای بیپایان، هزینههای سرسامآور نظامی و نفوذ بیحد پیمانکاران خصوصی تکیه داشت. اما همانگونه که مجله ژاکوبین در گزارش اخیر خود تأکید کرده، کارنامه ترامپ بیش از آنکه نوآوری باشد، تداوم همان الگوی بوش بود. تنها تفاوت اینجا بود که ترامپ آن را با لحنی عوامفریبانهتر و با شدت بیشتری در داخل آمریکا دنبال کرد.
تکرار الگوی بوش در لباس پوپولیسم
ترامپ خود را دشمن نخبگان واشنگتن معرفی میکرد؛ او به رأیدهندگان وعده داد با جنگهای بیمعنی پایان دهد، هزینههای اجتماعی را حفظ کند و نظام مالیاتی را عادلانهتر سازد. اما در عمل، دولت او دقیقاً به همان چیزی تبدیل شد که پیشتر بوش بنا نهاده بود: مالیاتزدایی برای ثروتمندان و سرمایهداران بزرگ، در کنار افزایش بیسابقه هزینههای نظامی و امنیتی.
به نوشته ژاکوبین، تصویب «لایحه بزرگ و زیبا» در دومین دوره ترامپ، بیش از یک تریلیون دلار از خدمات اجتماعی، چون مدیکید و کمکهای غذایی را قربانی کرد. این در حالی بود که صدها میلیارد دلار به ارتش، دستگاه پلیسی و نهادهای امنیتی تزریق شد. نتیجه این شد که طبقه کارگر و اقشار آسیبپذیر آمریکایی نه تنها هیچ بهبودی در زندگی خود ندیدند، بلکه زیر فشار مضاعف قرار گرفتند؛ همانگونه که در زمان بوش نیز هزینه جنگهای عراق و افغانستان از جیب شهروندان عادی پرداخت میشد.
«جنگ با ترور» جدید در لباس سرکوب داخلی
یکی از شاخصترین شباهتها میان دو دولت، تداوم «جنگ با ترور» بود. بوش با این شعار میلیونها نفر را در خاورمیانه قربانی کرد و شرکتهای خصوصی مانند هالیبرتن و بلکواتر را به ثروتهای افسانهای رساند. ترامپ نیز با وجود شعار «پایان دادن به جنگهای بیپایان»، عملاً همان سیاست را در مقیاسی تازه ادامه داد. تنها تفاوت آن بود که این بار تمرکز نه فقط بر خاورمیانه، بلکه بر مهاجران و شهروندان داخل آمریکا گذاشته شد.
بودجه اداره مهاجرت و گمرک آمریکا (ICE) در دوره ترامپ سه برابر شد و هزینه اخراج مهاجران از کل بودجه بسیاری از پلیسهای ایالتی و محلی فراتر رفت. همانطور که ژاکوبین اشاره میکند، این روند یادآور همان لحظه تاریخی است که بوش «امنیت ملی» را به دست پیمانکاران سپرد. اگر در دوره بوش، بلکواتر نماد خصوصیسازی جنگ بود، در دوره ترامپ، شرکتهایی مانند پالانتیر و کورسیویک این نقش را بر عهده گرفتند. سودهای کلان به جیب همین شرکتها رفت، در حالی که صدها هزار خانواده مهاجر از هم پاشیدند.
بمباران ایران و گسترش میلیتاریسم
ترامپ در سیاست خارجی نیز هیچ تفاوتی با بوش نداشت. او در دومین دوره خود دستور بمباران تأسیسات هستهای ایران را صادر کرد؛ اقدامی که هم از منظر حقوق بینالملل غیرقانونی بود و هم نشان داد که شعارهای انتخاباتیاش درباره «تمرکز بر داخل» توخالی است. به همان شیوهای که بوش جنگ عراق را با ادعای «سلاحهای کشتار جمعی» توجیه کرد، ترامپ نیز حمله به ایران را زیر لوای «امنیت آمریکا» و «مقابله با تهدید» پیش برد.
این بمباران نه تنها تنشهای منطقهای را افزایش داد، بلکه جایگاه آمریکا را به عنوان کشوری جنگطلب تثبیت کرد. کشورهای متحد واشنگتن نیز ناچار شدند هزینههای بیشتری صرف سازگاری با تصمیمات یکجانبه آمریکا کنند؛ وضعیتی که بار دیگر نشان داد سیاست خارجی ترامپ چیزی جز تداوم میراث بوش نبود.
خصوصیسازی دولت و وابستگی به پیمانکاران
یکی دیگر از ویژگیهای دولت ترامپ که ژاکوبین روی آن دست گذاشته، وابستگی روزافزون به پیمانکاران خصوصی بود. در حالی که او صدها هزار کارمند فدرال را اخراج کرد، نقش پیمانکاران در امور دولتی بیشتر شد. این همان مسیری است که بوش با واگذاری بخش بزرگی از جنگ عراق به شرکتهای خصوصی آغاز کرده بود.
ترامپ با شعار «کوچکسازی دولت» در واقع زمینهای فراهم کرد تا پیمانکاران امنیتی و فناوری جایگزین کارمندان رسمی شوند. شرکتهایی مانند پالانتیر امروز نه تنها در حوزه مهاجرت و امنیت داخلی نفوذ گستردهای دارند، بلکه به بخشی از سازوکار قدرت در واشنگتن تبدیل شدهاند. این روند به معنای خصوصیسازی جنگ و امنیت است؛ روندی که به سود شرکتها و به زیان شهروندان آمریکایی تمام شده است.
ملیگرایی تهاجمی و جنگ بیپایان خانگی
ترامپ در سیاست داخلی بیش از هر رئیسجمهور دیگری بر ملیگرایی تهاجمی و دشمنسازی داخلی تکیه کرد. او مخالفان سیاسی، مهاجران، رسانهها و حتی نهادهای دانشگاهی را بهعنوان «دشمن مردم» معرفی میکرد. این رویکرد، همانطور که ژاکوبین مینویسد، در عمل کشور را به سمت نوعی «جنگ بیپایان خانگی» سوق داد.
اگر بوش در عراق و افغانستان دشمن میساخت، ترامپ این دشمنی را به خیابانهای آمریکا کشاند. پلیسهای محلی با حمایت مالی فدرال بیش از پیش نظامی شدند، اعتراضات مسالمتآمیز به خشونت کشیده شد و فضای سیاسی کشور هر روز قطبیتر گردید. نتیجه این شد که جامعه آمریکا درگیر جنگی نانوشته با خود شد؛ جنگی که تا امروز ادامه دارد.
از بوش تا ترامپ؛ تغییر نامها، ثبات سیاستها
نکته کلیدی که گزارش ژاکوبین یادآور میشود این است که نباید فریب تفاوتهای ظاهری ترامپ و بوش را خورد. هر دو رئیسجمهور مدعی بودند که برای امنیت مردم آمریکا میجنگند، اما در عمل امنیت مردم را قربانی منافع شرکتها و میلیتاریسم کردند. هر دو رئیسجمهور مدعی بودند که میخواهند «آزادی» را گسترش دهند، اما در عمل آزادیهای مدنی را در داخل محدود کردند.
ترامپ با لفاظیهای پوپولیستی و شعارهای پرزرق و برق، همان سیاستهایی را پیاده کرد که بوش با ادبیات جنگی دنبال میکرد. حاصل این سیاستها چیزی نبود جز فقر بیشتر، سرکوب گستردهتر، و جنگهای بیپایان داخلی و خارجی.
ترامپ، بوشی دیگر در عصر پوپولیسم
با نگاهی به کارنامه دولت ترامپ، میتوان گفت او در واقع بوشی دیگر بود، با این تفاوت که به جای سخنرانیهای دیپلماتیک و لحن کلاسیک، از ادبیات پوپولیستی و عوامفریبانه استفاده میکرد. اما محتوا همان بود: جنگطلبی در خارج و مهاجرستیزی در داخل، همراه با خصوصیسازی بیسابقه دولت و تقویت پیمانکاران امنیتی.
به گزارش ژاکوبین، ترامپ میراث بوش را نه تنها ادامه داد، بلکه در برخی عرصهها حتی افراطیتر کرد. او آمریکا را بیش از پیش به سمت یک دولت امنیتی ـ نظامی سوق داد که اولویتهایش با منافع شرکتهای بزرگ تعریف میشود، نه نیازهای شهروندان.
در نهایت، آنچه از دولت ترامپ باقی مانده، تصویری است آشنا: دولتی جنگطلب، مهاجرستیز و ضددموکراتیک که زیر شعار «اول آمریکا» همان سیاستهایی را اجرا کرد که پیشتر به نام «جنگ با ترور» شناخته میشد. اگر بوش با حمله به عراق میراثی تاریک برجای گذاشت، ترامپ با ملیگرایی تهاجمی و جنگ بیپایان خانگی نشان داد که این چرخه همچنان ادامه دارد.