کشف اسناد جدید از فعالیتهای استعماری بریتانیا در خلیج فارس

اسناد نویافتهای از فعالیتهای بریتانیا در قرن هجدهم و نوزدهم میلادی در پهنه خلیج فارس نکتههای تازهای را در باب فعالیتهای استعمارگران در این مناطق و همچنین روابط آنها با برخی از امرای ایرانی بازگو میکند.
این اسناد که بخشی از آن برای اولینبار منتشر میشود، مربوط به بازه زمانی 1790 تا 1813 میلادی و دربرگیرنده اسناد بسیار مهمی است از جابهجایی و سپس تعادل قوای اروپایی در برابر ایران در این آبراهه استراتژیک. بیشتر این اسناد، نامههای مبادلهشده میان نیروهای انگلیسی در دربار شاهزاده حسینعلی میرزا فرمانفرمای فارس و دربار تهران و تعدادی نیز گزارشهای نادیده از نیروهای ایرانی تحتامر بریتانیا است.
این اسناد در حقیقت حلقه مفقوده تثبیت قدرت، بسط ید و نفوذ بریتانیا بر دیگر دولتهای اروپایی در این منطقه است. بسیاری از این اسناد مکمل بخشهایی از تاریخنویسی محلی و سیاسی ایران در ابتدای عصر قاجار و گسترش روابط میان دربار تهران و کمپانی هند شرقی هستند. این مراسلات و مکاتبات علاوه بر نکات مهم تاریخی و سیاسی که در خود دارند، افراد مهمی را هم به ما معرفی میکنند که شاید در برخی از سطور کتابهای تخصصی درباره خلیج فارس به آنها پرداخته نشده و اطلاعات چندانی درباره این اشخاص تأثیرگذار وجود نداشته باشد.
نکته جالب آنکه، فصل مشترک این اسناد، زبان فارسی است؛ بهطوری که مکاتبات بین نیروهای انگلیسی و ایرانی به این زبان در آن برهه تاریخی بوده است.
از دیگر نکات جالبی که اسناد نویافته از خلیج فارس بازگو میکند، رقابت دولتهای استعمارگر است، بهعبارت دیگر، آنچه در این میان از اهمیت فراوانی در معادلات بینالمللی در خلیج فارس برخوردار است، آغاز بسط و قدرت مطلقه بریتانیا بهمدت بیش از دو قرن و نزاع سیاسی بین این دولت و دولت فرانسه است که در انتها به حذف کلی فرانسه از معادلههای قدرت در خلیج فارس انجامید.
دولت فرانسه از سالهای پایانی قرن هجدهم در تلاش بود تا با اشغال بخشی از جزایر خلیج فارس و تنظیم عهدنامه و مقاولهنامهها با دولت ایران، نفوذ استعماری خود را گسترش دهد، اما چنانکه از متن تاریخ و اسناد قابل استنباط است، توسط دولت بریتانیا، ابتدا در خلیج فارس محدود و سپس حذف شد و نفوذ خود را تنها از راه فرهنگی مانند اعزام دانشجو به اروپا و جریانات فرهنگی و اجتماعی ادامه داد. از میان نامهها، رونوشت اسناد و اسناد اصیل، میتوان بخشی از تاریخ نشنیده و ندیده خلیج فارس را مجدداً بررسی و نگارش کرد.
میان اسناد نویافته، بخشهایی از تاریخ روابط انگلستان و ایران در سواحل جنوبی و شمالی خلیج فارس روایت میشود؛ مجموعهای از این اسناد که بهطور عام به حکمرانی و حکمروایی ایران بر این پهنه مهم استراتژیک اشاره دارد، در لابهلای سطور آن بسیاری از ناگفتههای تاریخی روابط کمپانی شرقی دیده میشود.
سیاستهای بریتانیا ـ بهروایت اسناد خلیج فارس ـ همواره در قبال ایران رویکردی مغرضانه بوده است و این جهتگیریها بهنفع منافع خود بهخوبی در اسناد تاریخی منعکس شدهاند، بهعنوان نمونه «لیتویت»، دیپلمات بریتانیایی که از سال 1936 تا 1943 بهعنوان دبیر نایبالسلطنه هند لرد لیناینگو، فعالیت داشت در گزارشهای خود نیز نشانههایی از این رویکرد مغرضانه را به نمایش میگذارد.
در این گزارشها مشاهده میشود که بسیاری از مواضع و تحلیلهای او با هدف تضعیف جایگاه و حقوق ایران تدوین شدهاند که نمونهای از آن را میتوان در گزارش او برای اداره هند، درباره وضعیت جزایر تنب، تنب کوچک، ابوموسی و سیری و حاکمیت ایران بر این مناطق دید.
جمعبندی نهایی این گزارش در رابطه با نفی مستندات خود بریتانیاییها به دو مورد ختم شده است؛ نخست، نفی این واقعیت که بخشی از این اعراب متجاوز (به حریم ایران) بعدها به مقام رعیتی ایران دست پیدا کردند و بهعنوان والی یا فرمانداران محلی بهنمایندگی از دولت ایران اختیار امور را در این جزایر بهعهده گرفتند. دوم، نفی دو نقشه و اشتباه قلمداد کردن آنها؛ نقشه نخست نقشهای است که لرد کرزون در سال 1892 از ایران تهیه کرده است و در آن جزایر با رنگهای ایرانی نشان داده شدهاند. نقشه دوم، نقشه پیمایش هند است که توسط خود بریتانیاییها به چاپ رسیده بود.
در ترجمه بخشی از گزارش لیتویت آمده است:
"موقعیت تنب و ابوموسی متفاوت بود، در هیچ مرحلهای ادعای ایران بهصورت رسمی تأیید نشد و در هیچ مرحلهای اجازه داده نشد که بیچونوچرا از این جزایر عبور کنند. مطابق بند 34 در بالا، استدلال در تأیید آخرین ادعای ایران را میتوان تا جایی که ارزش دارد با این واقعیت مستند قرار داد که این جزایر در نقشه لرد کرزون (نایبالسلطنه هندوستان و وزیر امور خارجه) از ایران بهسال 1892 با رنگهای ایرانی نشان داده شدهاند؛ در نقشه پیمایش هند در سال 1897 نیز همینطور است؛ با این حال اشتباه در این موضوع از طرف دولت اعلیحضرت موجب تأسف بود و نمیتوان آن را بهعنوان موضع رسمی دولت اعلیحضرت در مورد این جزایر تلقی کرد.
این واقعیت که بخشی از این اعراب متجاوز (به حریم ایران) بعدتر به مقام رعیتی ایران دست پیدا کردند و بهعنوان سران قبیله با فرمانداران محلی بهنمایندگی از دولت ایران اختیار امور را در این جزایر بهعهده گرفتند، تأثیری بر حقوق اولیه و اصیل قبایل قاسمی بر شیخنشینهای عرب و شیخنشینهای پارس ندارد؛ ولو اینکه این شیخنشینها اشتراکاتی نیز با هم داشته باشند.
بهنظر میرسد که ارتباطی صمیمی مابین این دو بخش از شیخنشینها برقرار بوده و جزایر بهعنوان دارایی آنها باقی مانده است و به قلمروی ایران ملحق نشده است، همچنین در جزایری که یک شیخ از طرف قبیله بر آن حاکم بوده است، این قدرت وجود نداشت آن را ملک شخصی خود بداند و حق حاکمیت آن را از آن خود بداند".