بازخوانی یک بیانیه فریبنده؛ روایت همدلی با نقاب مطالبهگری سیاسی

متن بیانیه با عباراتی چون «تقدیر از فداکاری مردم و نیروهای مسلح» آغاز میشود تا نقابی برای اغراض پنهان خود دستوپا کند. اما دیری نمیگذرد که از دل این عبارات، همان خواستههای تکراری و فرسوده لیبرالی سر برمیآورد.
به گزارش سرویس سیاسی خبرگزاری رسا، در شرایطی که جمهوری اسلامی ایران با تهدیدات آشکار رژیم صهیونیستی، فتنهانگیزی مزدوران داخلی، و جنگ رسانهای بیسابقه مواجه است، انتشار بیانیهای با عنوان «ضرورت تضمین امنیت، ثبات و توسعه ایران» بیش از آنکه تلاشی برای همدلی ملی باشد، یک عملیات چندلایه رسانهایـسیاسی برای بازسازی پروژه ناکام اصلاحات است؛ آن هم درست در لحظهای که کشور در وضعیت آمادهباش امنیتی قرار دارد.
ظاهری همدلانه، باطنی مملو از اغراض سیاسی
متن بیانیه با عباراتی چون «تقدیر از فداکاری مردم و نیروهای مسلح» آغاز میشود تا نقابی برای اغراض پنهان خود دستوپا کند. اما دیری نمیگذرد که از دل این عبارات، همان خواستههای تکراری و فرسوده لیبرالی سر برمیآورد؛ آزادی زندانیان سیاسی، رفع حصر، بازنگری در ساختارهای امنیتی، رهایی از اقتصاد دولتی، و خروج نیروهای نظامی از صحنههای اقتصادی و رسانهای!
سؤال روشن این است: در حالی که حتی نظامهای لیبرال در شرایط بحران امنیتی، آزادیهای مدنی را محدود میکنند، چرا برخی در داخل، نسخهای معکوس برای ایران میپیچند؟!
تحریف امنیت به نفع آزادیهای بیضابطه
نویسندگان بیانیه تلاش دارند با مغالطهای هوشمندانه، امنیت را معلول آزادی معرفی کنند، حال آنکه هر انسان عاقل و صاحبتجربهای میداند که بدون ثبات و اقتدار امنیتی، هیچگونه توسعه و آزادیای متولد نمیشود. این دقیقاً همان خط بیصداقتی است که مدعیان توسعه، همواره در آن گرفتار بودهاند: جابهجایی عمدی میان مقدم و مؤخر، تا بتوانند گفتمان شکستخورده خود را در قالبی نو بازسازی کنند.
بیانیهای علیه حافظه تاریخی ملت
طنز تلخ ماجرا آنجاست که برخی امضاکنندگان، سالها در بالاترین سطوح تصمیمگیری بودهاند؛ اما اکنون در جایگاه مطالبهگر نشستهاند و خواستههایی را مطالبه میکنند که نهتنها خود در تحققش ناتوان بودند، بلکه بعضاً با همان مطالبات، فریبکارانه بر افکار عمومی سوار شدند و کشور را با تعلیق، بیتصمیمی و شعارزدگی عقب نگه داشتند.
چه کسی ساختار صداوسیما را در دهههای اخیر آماج فشار و تخریب قرار داد؟ چه کسانی با ریشخند مدافعان امنیت و مقاومت، بذر تردید در دل جامعه پاشیدند؟ اکنون چگونه خود را دلسوز امنیت معرفی میکنند؟
پروژهای تکراری با برچسب تازه: مطالبهگری پساجنگی
بیانیه مذکور، نه راهحل دارد، نه زمانبندی، نه فهمی از موقعیت بحران. آنچه دارد، تکرار کلیشههای قدیمی است در قالب واژگان آراسته؛ گویا برخی از چهرههای سیاسی قصد دارند دولت را زیر آوار مطالباتی ببرند که حتی در ایام آرامش کشور نیز قابلیت تحقق نداشت.
این بیانیه در واقع، ادامه همان پروژهای است که همواره در بزنگاههای ملی، بهجای تقویت جبهه داخلی، با زبانی دوپهلو، مردم را مقابل حاکمیت و امنیت قرار داده است.
هدف، نه امنیت که مهار گفتمان مقاومت است
در میانه عبارات به ظاهر ملیگرایانه، پیکان بیانیه درست به سمت گفتمان مقاومت نشانه میرود؛ همان گفتمانی که این روزها خار چشم دشمنان بیرونی و ستونپنجمهای داخلی شده است. زیرکی بیانیهنویسان در اینجاست: سیاست خارجی مقاومتمحور را در ردیف عوامل ناامنی جا میزنند تا زمینه ذهنی «تغییر جهت راهبردی» فراهم کنند؛ غافل از آنکه مردم ایران، ثمره مقاومت را با جان و دل لمس کردهاند، نه در کاغذپارههای بیانیهنویسی محفلی.
مخاطب امروز، فریب کلمات را نمیخورد
مردم ایران، هوشیارتر از آنند که با یک بیانیه پر زرقوبرق، اصل ماجرا را فراموش کنند. در این شرایط بحرانی، کشور به وحدت، صراحت، اقتدار و اقدام نیاز دارد، نه مطالبهگریهای بیپشتوانه که بیشتر از جنس عملیات روانی و مهندسی افکار عمومی است تا دغدغه توسعه.
اگر امضاکنندگان بیانیه بهراستی دلسوز ایراناند، بهتر است بهجای فرافکنی، ابتدا از دوران حضور خود در قدرت پاسخ بدهند و سپس در جایگاه منتقد بنشینند. سکوتشان در برابر دههها ناکارآمدی، بیشتر از هزار امضای طلایی ارزش دارد.
علی نعماوی
ارسال نظرات