۰۵ مرداد ۱۴۰۴ - ۱۸:۱۱
کد خبر: ۷۸۲۵۴۴
بهرامی:

اگر روایت بومی ارائه ندهیم، هویت نوجوانان را روایت‌های بیرونی شکل می‌دهند

اگر روایت بومی ارائه ندهیم، هویت نوجوانان را روایت‌های بیرونی شکل می‌دهند
بهرامی با تأکید بر لزوم شناخت دقیق مسائل نسل جدید هشدار داد: اگر نتوانیم روایتی جذاب، معنادار و متناسب با دغدغه‌های نوجوانان از هویت بومی خود ارائه دهیم، فضای ذهنی آن‌ها با محتوای رسانه‌ای بیگانه پُر خواهد شد.
اشاره: در سال‌های اخیر، پدیده‌هایی مانند کی‌پاپ و سریال‌های کره‌ای نه تنها در سطح جهانی، بلکه در میان نوجوانان ایرانی نیز محبوبیت چشم‌گیری پیدا کرده‌اند. این موج فرهنگی که با عنوان هالیو شناخته می‌شود، فراتر از سرگرمی صرف، حامل مؤلفه‌های متنوعی از سبک زندگی، هویت، زبان، زیبایی‌شناسی و ارزش‌های اجتماعی است که توانسته بر ذهن و رفتار نسل جوان اثرگذار باشد.
در چنین شرایطی، غفلت از تحلیل دقیق این جریان‌ها می‌تواند به از دست رفتن فرصت‌ها و گسترش چالش‌های فرهنگی منجر شود. به‌ویژه آن‌که نوجوانان ما امروز در فضایی زندگی می‌کنند که رقابت فرهنگی شدیدی در آن جریان دارد و اگر ما نتوانیم روایت مؤثری از هویت و ارزش‌های بومی ارائه دهیم، طبیعتاً روایت‌های بیرونی جای آن را خواهند گرفت.
 
در همین راستا خبرنگار سرویس فرهنگی و اجتماعی خبرگزاری رسا، با امیرمحمد بهامیر به گفتگو نشسته که مشروح آن در ادامه می‌آید:
 
رسا: چه شباهت‌ها و تفاوت‌هایی بین فرهنگ هواداری کیپاپ و سریال های کره‌ای وجود دارد؟
 
اگر منظورتان این باشد که این سریال‌ها چه چیزهایی را از فرهنگ خودشان به دنیا معرفی می‌کنند، باید بگویم که من هم همین برداشت را دارم. سریال‌های کره‌ای را می‌توان نوعی ابزار معرفی فرهنگ کره دانست. آن‌ها با محتوای نمایشی، تلاش می‌کنند تصویر مشخصی از هویت، سبک زندگی، پوشش، رفتار اجتماعی، غذا، معماری، موسیقی، و حتی زبان خود را ارائه دهند.
 
مثلاً بازیگران سریال‌های معروف، اغلب عضو گروه‌های پاپ کره‌ای هستند یا با آن‌ها همکاری دارند، و این اتصال بین صنعت موسیقی و درام، یک هم‌افزایی فرهنگی ایجاد کرده که تأثیرگذاری‌اش بیشتر است. این روند تقریباً از ۱۰ تا ۱۲ سال پیش با جدیت شروع شده و تا الان هم ادامه دارد.
 
رسا: چه عواملی باعث شده که کیپاپ و سریال ها در بین نوجوانان ایرانی تا این اندازه محبوب شوند؟
 
نکته مهم این است که بسیاری از سریال‌هایی که در فضای رسانه‌ای ما در دسترس هستند، از نظر محتوایی مناسب نوجوانان نیستند. موضوعاتی مانند خیانت، جنایت، خشونت یا ناهنجاری‌های اخلاقی، بیشتر در این آثار دیده می‌شود و در مقابل، سریال‌هایی که مستقیماً به دغدغه‌ها و سؤالات نوجوانان بپردازد – مثل آینده شغلی، دوستی، هویت‌یابی، رشد فردی، و حتی موسیقی سالم – کمتر دیده می‌شود.
 
در حالی‌ که نوجوان امروز دنبال محتوایی است که به زبان خودش، درباره مسائل خودش حرف بزند. مثلاً موسیقی‌ای که از دل تجربه و احساس نوجوان بیرون بیاید، یا روایتی از زندگی نوجوانانه که با واقعیت‌های روز جامعه همخوانی داشته باشد. اگر چنین محتوایی تولید شود، نوجوان با آن ارتباط برقرار می‌کند و دیگر به سراغ محتوای بیگانه نمی‌رود.
 
رسا: آیا می‌توان گفت که هواداری از کیپاپ به نوعی نشان‌دهنده تمایل به هویت‌یابی جهانی است؟
 
در مورد موج کره‌ای هم باید بگویم که این موج بیشتر از بستر شهری شکل گرفته و در اصل ترکیبی است از عناصر فرهنگ بومی کره و جذابیت‌های فرهنگ غربی. نوعی «هویت شهری مدرن» را شکل می‌دهد که در عین حال که کره‌ای است، با سلیقه جهانی هم هماهنگ شده. این باعث می‌شود برای نوجوانان در کشورهای مختلف جذاب باشد.
 
رسا: به نظر شما، چه تاثیری می‌توان برای این پدیده‌ها بر سبک زندگی، هویت فرهنگی و ارزش‌های اجتماعی نوجوانان ایرانی متصور شد؟
 
قطعاً دارد. هیچ محتوایی بی‌تأثیر نیست. ما هر روز می‌بینیم که یک سریال یا یک ترانه، چطور یک سبک پوشش، نوع حرف زدن، یا حتی رفتار اجتماعی خاصی را بین نوجوانان ترویج می‌دهد. بنابراین اگر ما محتوا تولید نکنیم، دیگران با محتوای خودشان جای خالی ما را پر خواهند کرد.
 
وقتی درباره تأثیر موج کره‌ای یا محتوای رسانه‌ای کره‌ای صحبت می‌کنیم، باید به یک نکته مهم توجه داشته باشیم: بسیاری از عناصر فرهنگی که در ظاهر ساده به‌نظر می‌رسند، به‌طور عمیق بر هویت و سلیقه نوجوانان ما اثر می‌گذارند. مثلاً وقتی یک نوجوان عکس یک سلبریتی کره‌ای را روی کفش یا لباسش چاپ می‌کند یا از استایل و مدل مو و حتی لوازم آرایشی مشابه آن‌ها استفاده می‌کند، این نشان‌دهنده تأثیرپذیری عمیق از آن سبک زندگی است.
 
در واقع، این تأثیر تنها به سطح ظاهر محدود نمی‌شود. گاهی حتی مفاهیم و ارزش‌ها هم از دل این محتواها منتقل می‌شود؛ مثلاً برخی هواداران کره‌ای حتی بخش‌هایی از آهنگ‌ها را حفظ می‌کنند یا از زبان کره‌ای استفاده می‌کنند، بی‌آنکه آن را کامل بفهمند. این یعنی محتوای فرهنگی توانسته تا سطح «مصرف روزمره» نفوذ کند.
 
البته این تأثیر، بسته به سن و درک مخاطب متفاوت است. هر چه سن پایین‌تر باشد، میزان تأثیرپذیری بیشتر است. کودک و نوجوان راحت‌تر با ظواهر ارتباط برقرار می‌کنند. بنابراین وقتی در انیمیشن‌ها، موزیک‌ویدیوها یا محصولات فرهنگی با پیام‌هایی جذاب و حرفه‌ای مواجه می‌شوند، تأثیرپذیری آن‌ها بیشتر از بزرگسالان است.
 
این تأثیر هم وجه منفی دارد، هم وجه مثبت. مثلاً در سریال‌های کره‌ای، توجه به خانواده، روابط عاطفی سالم، و احترام به بزرگ‌ترها بعضاً پررنگ است. این‌ها نقاط مثبتی هستند که می‌توان از آن‌ها الگوبرداری کرد. اما از آن‌طرف، ترویج مصرف‌گرایی، زندگی لوکس، یا فشارهای زیبایی و بدنی، جنبه‌های منفی این موج فرهنگی‌اند. باید آگاه بود و آن را تفکیک کرد.
 
رسا: آیا مواجهه با فرهنگ‌های بیگانه مانند کیپاپ و سریال ها می‌تواند به تقویت یا تضعیف هویت فرهنگی جوانان ایرانی منجر شود؟
 
نکته مهم دیگر این است که ما هنوز در کشور خودمان، تعریف مشخص و دقیقی از «هویت نوجوان ایرانی» ارائه نداده‌ایم. شناخت از نوجوان داریم، ولی آن را تبدیل به یک هویت روشن، ملموس و قابل تقویت نکرده‌ایم. در نتیجه، نوجوان ایرانی در فضایی زندگی می‌کند که امکان دارد از هویت‌های بیرونی تأثیر بگیرد – چون جایگزین داخلیِ پررنگی وجود ندارد.
 
اگر بخواهیم جلوی این نفوذ منفی را بگیریم یا دست‌کم آن را مدیریت کنیم، باید از خود نوجوان و مسائل واقعی‌اش شروع کنیم. باید «نظام مسائل نوجوان» را در سطح ملی تعریف کنیم. نوجوان امروز دغدغه‌های خاص خودش را دارد؛ از هر طیف و با هر سبک زندگی که باشد. ما باید این مسائل را بشناسیم، بفهمیم، و بعد بر مبنای آن‌ها، محتوا و هویت متناسب بسازیم.
 
در نهایت، اگر ما یک هویت نوجوان ایرانی با پشتوانه فرهنگی قوی تعریف و ترویج نکنیم، طبیعتاً سبک زندگی‌های دیگر، حتی با سرعت و عمق زیاد، جای آن را خواهند گرفت. اما اگر این هویت را تقویت کنیم، نوجوان ایرانی می‌تواند با افتخار به خودش، با جهان هم ارتباط برقرار کند، بدون آنکه هویت خود را از دست بدهد.
 
رسا: چگونه می‌توان از این تجربیات به عنوان فرصتی برای تقویت هویت بومی استفاده کرد؟
 
ما وقتی می‌خواهیم در حوزه نوجوانان سیاست‌گذاری کنیم، باید اول بدانیم که با چه نسلی و با چه اقتضائاتی مواجه هستیم. الان بسیاری از نوجوان‌ها در «جهان برندها» زندگی می‌کنند. یعنی هویت، سلیقه، و سبک مصرفشان تحت تأثیر برندهایی شکل گرفته که از دل نظام سرمایه‌داری جهانی بیرون آمده‌اند. اگر بخواهیم تأثیرگذار باشیم، باید دقیقاً مثل همان مسیری که آن‌ها رفتند، عمل کنیم: اول مشکلات نوجوان را بشناسیم، بعد براساس آن تولید محتوا و طراحی محصولات انجام بدهیم.
 
به‌عبارت دیگر، وقتی کره جنوبی هزاران محصول فرهنگی تولید کرد، پشت آن یک سازوکار شناخت دقیق از مسائل نوجوان و جوان وجود داشت. ما هم باید همین کار را بکنیم: اول بفهمیم نوجوان امروز ما چه مسائلی دارد، چه دغدغه‌هایی دارد، چه نیازهایی دارد، و بعد برایش طراحی کنیم. نمی‌شود بدون شناخت، صرفاً با شعار، وارد تولید فرهنگی شد.
 
مثلاً یکی از مسائلی که در سریال‌های کره‌ای خیلی پررنگ است، مسئله «قربانی شدن» در مدرسه یا محیط آموزشی است؛ مسئله‌ای که ما هم در مدارس خودمان داریم ولی کمتر در رسانه‌مان به آن پرداخته‌ایم. آن‌ها این مسئله را وارد روایت‌ها و درام‌هایشان می‌کنند، ما هم باید بتوانیم با الهام از همین الگو، تولید محتوا داشته باشیم. این‌جاست که «خلق محتوا» نه‌فقط به‌عنوان یک کار فنی، بلکه به‌عنوان یک ابزار اثرگذار فرهنگی، اهمیت پیدا می‌کند.
 
رسا: چگونه می‌توان مخاطبان جوان را به تفکر انتقادی و تحلیل محتوای رسانه‌ای این آثار ترغیب کرد؟
 
از طرف دیگر، بسیاری از نوجوان‌ها الان خودشان دارند کار تحلیلی و انتخابی روی محتواها انجام می‌دهند. مثلاً وقتی یک آهنگ جدید از یک خواننده محبوب منتشر می‌شود، طرفدار ایرانی می‌رود موزیک‌ویدیو را می‌بیند، زیرنویس فارسی‌اش را می‌گذارد، و حتی از روایت‌های دینی یا شخصی خودش برای تحلیل آن استفاده می‌کند. این اتفاق الان در شبکه‌های اجتماعی ما هم دارد رخ می‌دهد، حتی با نگاه‌های مذهبی.
 
اما اگر بخواهیم این مسیر را مدیریت کنیم، باید اول تعریف روشنی از هویت فرهنگی نوجوان داشته باشیم. باید بفهمیم نوجوان امروز دقیقاً کیست، چه شاخص‌هایی دارد، چه تیپ‌هایی در جامعه‌اش وجود دارند، و جریان‌های فکری‌اش به چه سمتی می‌روند. بدون این شناخت، نه می‌توانیم تولید محتوای اثرگذار انجام دهیم، نه می‌توانیم برنامه‌ریزی فرهنگی کارآمد داشته باشیم.
 
رسا: چه نقش‌هایی می‌توان برای رسانه‌های محلی و نهادهای فرهنگی در مدیریت این تعاملات فرهنگی متصور بود؟
 
به نظرم یکی از چالش‌های جدی امروز ما، نبود همین شناخت است. بارها دیده‌ام که حتی برخی نهادهای رسمی در سطح ملی هم شناخت دقیقی از نسل نوجوان ندارند. من در پژوهشی که انجام دادم، به این نتیجه رسیدم که حدود ۸۰ تا ۹۰ درصد محتوایی که الآن در فضای رسانه‌ای ما منتشر می‌شود، به‌نوعی در تقابل با ذائقه واقعی نوجوان است. نه به زبان اوست، نه به دغدغه‌اش توجه دارد.
 
وقتی بدون شناخت و گفت‌وگو وارد تقابل فرهنگی می‌شویم، نتیجه‌اش چیزی جز شکست نیست. ما باید اول شناخت پیدا کنیم، بعد وارد تعامل و تولید محتوا شویم. حتی اگر موج کره‌ای یا پدیده‌هایی مثل کی‌پاپ از نظر برخی نهادها امنیتی تلقی می‌شود، باز هم باید قبل از هر برخورد، آن را بشناسیم. بدون شناخت، فقط واکنش نشان می‌دهیم و هیچ دستاوردی نداریم.
 
در نهایت، اگر واقعاً می‌خواهیم در حوزه جوان و نوجوان کار فرهنگی مؤثر کنیم، باید بفهمیم با چه گروهی مواجهیم، چه ساختار ذهنی دارند، و چه چیزی برایشان اهمیت دارد. این پایه کار است. بدون این شناخت، هر تلاشی بیشتر به مقاومت منجر می‌شود تا اثرگذاری.
ارسال نظرات