۱۷ ارديبهشت ۱۴۰۴ - ۱۴:۱۶
کد خبر: ۷۸۰۵۴۳
رئیس مرکز فقهی ائمه اطهار تأکید کرد؛

ضرورت واکاوی نقش محوری حوزه علمیه قم در تحولات صد سال اخیر

ضرورت واکاوی نقش محوری حوزه علمیه قم در تحولات صد سال اخیر
آیت الله فاضل لنکرانی گفت: اگر کسی بخواهد، عظمت بازتأسیس قم را در صدسال پیش بررسی کند باید تاریخ آن زمان ایران و تحولات حوزه و شکل گیری انقلاب اسلامی را مورد بررسی قرار دهد.

به گزارش سرویس سیاسی خبرگزاری رسا، آیت الله محمدجواد فاضل لنکرانی رئیس مرکز فقهی ائمه اطهار(ع) در سخنانی به مناسبت یکصدسالگی بازتاسیس حوزه علمیه به بررسی نقش آیت‌الله حائری در شکل‌گیری و توسعه حوزه علمیه قم پرداخت و اظهار داشت: ما اگر بخواهیم قضاوتی جامع درباره این صد سال داشته باشیم و کارنامه کاملی از این یکصد سال حوزه ارائه دهیم، باید محورهای زیادی را مورد توجه قرار دهیم. یکی از این محورها، خودِ حضور آیت‌الله‌العظمی حاج شیخ عبدالکریم حائری(قدس سره) در قم است. محور دیگرش علمایی هستند که قبل از حاج شیخ در قم حضور داشته‌اند؛ مثل حاج میرزامحمد ارباب قمی؛ بزرگ خاندان اشراقی که شخصیت بسیار مبرّزی بوده است، شیخ محمدتقی بافقی، میرزامهدی حَکَمی که میزبان حاج شیخ بوده است، آیت‌الله کبیر قمی که امام(قدس سره) از ایشان به عظمت یاد می‌کردند. به این شخصیت‌ها نیز باید نگاهی اجمالی داشته باشیم.

هم‌چنین وضعیت کشور ایران و حکومت‌هایی که در آن روی کار آمده و دولت‌هایی که پدید آمده‌اند و نیز وضعیت سیاسی، اقتصادی، فرهنگی و دینی ایران باید مورد توجه قرار بگیرد؛ یعنی ما اگر ایران در آن زمان را نشناسیم، مثل این است که بخواهیم، راجع به اسلام قضاوت کنیم، بدون این‌که جاهلیت را بشناسیم. چطور اگر کسی بخواهد عظمت اسلام را درک کند، باید تاریخ جاهلیت را بداند و بداند که در جاهلیت چه قضایا و حوادثی رخ داده است؛ هم‌چنین اگر کسی بخواهد، عظمت بازتأسیس قم را در صدسال پیش بررسی کند، لازم است که تاریخ آن زمان ایران را فی‌الجمله مورد توجه قرار دهد.

علاوه بر این، برای بررسی کامل این دوران صدساله باید دید چه تحولاتی در خود حوزه اتفاق افتاد تا منتهی شد به قیام امام(قدس سره) و انقلاب اسلامی؟ هم‌چنین این‌که چه‌مقدار درس در این حوزه گفته شده است؟ چه متونی در این حوزه از صدسال پیش بوده یا الآن هست و چه متونی جای‌گزین پیدا کرده است؟ در حوزه چه اساتیدی بوده‌اند؟ این حوزه چقدر استاد تاکنون تربیت کرده است؟ در حوزه چقدر کتاب نوشته شده است؟

پیشنهاد آیت‌الله فاضل لنکرانی(قدس سره) به مدیر وقت حوزه‌های علمیه

مرحوم والد ما(قدس سره) شاید بیش از 20 سال پیش، به آیت‌الله حسینی بوشهری فرمودند: یک نمایشگاهی را در قم ترتیب بدهید و در آن، تمام کتاب‌هایی را که از 100 سال پیش تا حالا به‌برکت این حوزه نوشته شده است، به نمایش بگذارید تا مردم با محصولات حوزه در موضوعات مختلف فقهی، اصولی، تفسیری، فلسفی، کلامی، تاریخی، اعتقادی، اخلاقی و ... در طول این صدسال آشنا شوند. ما اگر بخواهیم عظمت این یکصد سال را به تصویر بکشیم، باید همه این ابعاد را مورد بررسی قرار دهیم. هم‌چنین تاریخچه انتشار مجلات در حوزه معرفی گردد. مراکز تبلیغی حوزه قبل و بعد از انقلاب و مبلغان تراز اول و اساتید اخلاقی که قبل از حاج شیخ و بعد از حاج شیخ در این حوزه فعالیت داشتند، به مردم معرفی شوند.

مرحوم حاج شیخ زمانی که به قم آمدند، زعیم حوزه شدند. زعیم یعنی که کسی دارای تصرف و نفوذ اولی- چه در خود حوزه، چه میان مردم و چه در میان مسئولان- است. زعیم بودن در هر زمان منحصر در یک نفر است؛ البته آیه و روایتی در خصوص این انحصار نداریم؛ اما به هر حال در یک زمان، حتی با وجود چند مرجع تقلید، تنها یک نفر از آنان زعیم است؛ البته پیش از ورود حاج شیخ به قم، بزرگانی همچون مرحوم حاج میرزا ارباب قمی، صاحب کتاب «اربعین حسینیه» که از شاگردان میرزای شیرازی(رحمهما الله علیه) بوده‌اند، حضور داشته‌اند. ایشان با مرحوم حاج شیخ نیز دوستی داشته و در سامرا در درس میرزای شیرازی حضور می‌یافته و سپس با هم به نجف رفته و در درس میرزا حبیب‌الله رشتی و آخوند خراسانی(قدس سره) شرکت می‌کنند. بعد از این‌که مرحوم ارباب به مرحله اجتهاد می‌رسند، به قم می‌آیند.

در کتاب «تحفة الفاطمیین»1 درباره مرحوم آمیرزا محمد ارباب این‌گونه آمده است: ایشان از آیات الهیه و از براهین قاطعه طریقه حقیه جعفریه در فقاهت و اجتهاد است. شهرت در فقاهت داشته و یکی از مدرسین تراز اول بوده و حتی حدود جاری می‌کرده است و این یعنی اینکه ایشان  نفوذ زیادی داشته است. در آخرین سفری که مرحوم حاج شیخ به قم می‌آیند، مرحوم آمیرزا محمد ارباب و مرحوم آیت‌الله آقا شیخ ابوالقاسم قمی کبیر- که امام از ایشان مکرر به عظمت یاد می‌کردند- به دیدن مرحوم حاج شیخ می‌روند. وقتی از جلسه خارج می‌شوند، مرحوم ارباب به مرحوم کبیر می‌گوید: این آقای حائری، با همه‏ ما فرق دارد و هرجا این مرد سکونت پیدا بکند، آن‌جا حوزه ایران شکل می‌گیرد و این سخن آقای کبیر به این معناست که مرحوم آقای حائری، اگر به قم هم نمی‌آمد و در شهری غیر از قم هم سکونت می‌گزید، به اعتبار علمی او، حوزه در آن‌جا شکل می‌گرفت. البته بی‌تردید، عنایات حضرت معصومه(سلام الله علیهما) نقش ویژه‏ای در شکل‌گیری و استمرار حوزه در قم داشته و دارد؛ اما مقصود نوع تعبیر مرحوم ارباب در مورد حاج شیخ بود. بنابراین ایشان در جلسه‏ بعدی از مرحوم آیت‌الله حائری می‌خواهند که ایشان در قم بمانند. ابتدا ایشان نمی‌پذیرند؛ اما پس از اصرار، امر ماندن را به استخاره موکول می‌کنند. در پاسخ این آیه می‌آید: «اذْهَبُوا بِقَمِیصِی هذا فَأَلْقُوهُ عَلى‌ وَجْهِ أَبِی یَأْتِ بَصِیراً وَأْتُونِی بِأَهْلِکُمْ أَجْمَعِینَ»2.  پس از این استخاره می‌گویند: تکلیف ما روشن شد. اهل و عیالشان را از اراک به قم می‌آروند و در آنجا مقیم می‌شوند.

علاوه بر مرحوم ارباب، در آن زمان بزرگان دیگری نیز در قم حضور داشته‌اند؛ همچون: آیت‌الله شیخ ابوالقاسم، آیت‌الله بافقی که ایشان نیز، نقش مهمی در ماندن مرحوم حاج شیخ در قم ایفا نموده‌اند. در آن زمان در قم مرجعیت حضور نداشت، مرجعیت در نجف بود؛ بنابراین قم زعیم نداشت. مرحوم حاج شیخ، علی‌رغم پیغام مرحوم شیخ محمدتقی شیرازی که طی آن، از ایشان برای تصدی مرجعیت پس از رحلت سید محمدکاظم یزدی(قدس سره) در نجف، دعوت می‌کند، پاسخ می‌دهد که الآن وظیفه من ماندن در ایران و تأسیس حوزه است و این نشانه اوج تقوا و تکلیف‌گرایی و نیز بی‌اعتنایی ایشان به مقامات دنیایی است. علاوه بر این، نشان‌گر درجه بالای تقوای عالمانی بود که هر یک خود مجتهد بودند و نفوذ کلمه داشتند؛ اما چون احساس می‌کنند که باید در قم فردی به‌عنوان زعیم حضور داشته باشد تا دست کم برای شیعیان در ایران محوریت داشته باشد، از مرحوم حاج شیخ دعوت می‌کنند.

در ابتدای ورود مرحوم حاج شیخ به قم، میزبان ایشان مرحوم میرزامهدی حکمی، معروف به پایین شهری -پدر علی-اکبر حکمی‌زاده، صاحب کشف‌الأسرار- بود. آقا شیخ مهدی حکمی، در سامرا با مرحوم حاج شیخ دوستی داشته است. با ورود مرحوم حائری، به دستور حاج میرزا محمد ارباب و دیگر بزرگان، بازار قم برای استقبال از ایشان تعطیل می‌گردد.3 و نقل شده است که مرحوم ارباب نماز جماعت خود در صحن نو را به ایشان واگذار می‌کند و مرحوم سلطان‌الواعظین، از منبری‌های معروف آن زمان، در مراسم استقبال از ایشان سخنرانی می‌کند.

نقش حاج شیخ میرزامهدی حکمی بروجردی در بیت حاج شیخ

ورود مرحوم حاج شیخ به قم در سال 1301 ش است. یکی از کسانی که در قم به ایشان کمک شایانی در اداره حوزه نمود، مرحوم میرزامهدی بروجردی بود که پیش‌تر در اراک هم با مرحوم حاج شیخ همراه بود. زندگی‌نامه آمیرزامهدی بروجردی هم واقعاً خواندنی است. ایشان در مدیریت و فهم مسائل اجتماعی جامعه مرد کم‌نظیری بوده است. اساساً نظامی را که مرحوم حاج شیخ در حوزه تأسیس کرده بود، مرحوم آمیرزامهدی اداره می‌کرد. آمیرزامهدی فقط دنبال این نبود که وجوهات را دریافت کند و آن را به طلبه‌ها تقسیم کند و کار تمام شود؛ بلکه در استفتائات نیز فرد ملایی بود. مدیریت و تدبیر ایشان را می‌توان در داستان ملاقات مرحوم حاج شیخ با رضاشاه دید. معروف است که رضاشاه در سفر خود به قم درصدد بود، با مرحوم حاج شیخ دیدار کند. بین اطرافیان مرحوم حاج شیخ بحث بر سر این بود که آیا رضاشاه به دیدن حاج شیخ بیاید یا ایشان برای دیدار با رضاشاه بروند؟ مرحوم آمیرزامهدی تدبیری اندیشید. به مرحوم حاج شیخ گفت: من برنامه را تنظیم می‌کنم.

سپس ایشان از رضاشاه می‌خواهد که در مکانی بنشیند تا مرحوم حاج شیخ بیایند. وقتی که حاج شیخ وارد می‌شود، رضاشاه ناچار می‌شود، در مقابل ایشان از جایش برخیزد. آمیرزامهدی بعدا به حاج شیخ گفت: من دیدم اگر از رضاشاه برای حضور در منزل شما دعوت کنیم، شما باید به استقبال او بروید و این در شأن شما نیست؛ اما حالا که شما رفتید، او ناچار شد، پیش پای شما از جا بلند شود.  نقل کرده‌اند که پس از این ماجرا، رضاخان به دستیارش گفته بود که این نقشه، نقشه میرزامهدی بود؛ نه دیگران و نه حتی خود حاج شیخ!

دردهای بی‌درمان ایران در دهه بیست از نگاه میرزامهدی بروجردی

 میرزامهدی آدم سیّاس و باهوشی بوده است و قضایا و خاطرات زیادی از ایشان برجای مانده است. به نظر من، اگر کسی بخواهد، تاریخ ایران را - در دورانی که مرحوم حاج شیخ به قم آمدند- مطالعه کند، می‌تواند از کتاب‌های میرزا مهدی استفاده کند. ایشان کتابی به‌نام «درد بی‌درمان» نوشته که در آن تمام مشکلات آن دوران آمده است؛ اعم از مشکلاتی که دولت به آن گرفتار بوده و نیز مشکلات فرهنگی، اقتصادی، سیاسی و مشکلات حوزه را برمی‌شمارد و شگفت آن‌که راهکار حل این مشکلات را هم ارائه می‌کند! و این خیلی عجیب است که در صد سال پیش در حوزه فردی کارگزار درجه اول مرحوم حاج شیخ عبدالکریم است که نسبت به همه‏ مشکلات و جوانب موضوعات اشراف دارد و اشکالات را مطرح می‌کند و راهکاریی از اسلام برای حل مشکلات ارائه می‌دهد.

حکومت رضاخان در آن دوره، به‌سرعت به دنبال حذف دین از زندگی مردم بود. از این‌رو با ظواهر دینی به مبارزه می‌پرداخت و تلاش می‌کرد، نشانه‌ها و شاخصه‌های دینی را از مردم بگیرد؛ البته رضاخان در ابتدا - به‌قصد فریب مردم- مثلاً در دسته‌های عزاداری حضور پیدا می‌کرد؛ اما پس از سفر به ترکیه، کاملاً سیاستش نسبت به مساجد، حسینه‌ها و به‌ویژه نسبت به حجاب تغییر کرد. اگر ما شرایط حاکم بر آن دوره را از نظر دور بداریم، نمی‌توانیم ارزش و عظمت حوزه و تأسیس آن را دریابیم.

برای شناخت شرایط آن دوره، همان‌گونه که گفتم، مراجعه به آثار میرزامهدی بروجردی لازم است. تا کسی میرزامهدی را نشناسد، نمی‌تواند تاریخ آن زمان و عظمت حوزه را درست درک کند. با بررسی تاریخ آن دوران، می‌بینید که مرحوم آمیرزامهدی در 100 سال پیش، به فکر اعزام مبلغ به خارج از کشور بوده است. برخی گمان می‌کنند که اعزام مبلغ به خارج از زمان مرحوم آیت‌الله بروجردی(قدس سره) شروع شد؛ درحالی‌که پیش از آقای بروجردی، آمیرزامهدی این موضوع را در برنامه‏های پیشنهادی خود قرار داده است. وجود این طرز فکر در آن زمان، یعنی اینکه در دستگاه یک زعیم، باید افرادی باشند که دارای نگاهی وسیع باشند که نه‌تنها به نیازهای حوزه و حوزویان توجه داشته باشند؛ بلکه نسبت به موضوع اعزام مبلغ در داخل و به خارج از کشور هم اهتمام داشته باشند.

اسلام و مستمندان  از نگاه آیت‌الله میرزامهدی بروجردی

با مراجعه به کتاب‌های میرزامهدی، به نوع نگاه ایشان به موضوع دین پی می‌بریم. ایشان در یکی از کتاب‌هایش می‌گوید: اگر کسی فکر کند، دین فقط برای آخرت است و نه دنیا، در اشتباه است. گفتن این حرف پیش از انقلاب، خیلی عجیب است.  اینکه یک فرد حوزوی که اداره همه‏ امور مرحوم حاج شیخ با او بوده است، این نگاه را داشته باشد، خیلی مهم است. البته ایشان حتماً از خود حاج شیخ متأثر بوده است. از نظر میرزامهدی، غرض از وضع قوانین دینی، هم آبادی این جهان و برخورداری از کمال رفاه در زندگی است و هم، آبادی آخرت و این یعنی بخش مهمی از دین مربوط به اجتماع است.

میرزامهدی کتابی به‌نام «اسلام و مستمندان» نگاشته است. بعد از جنگ جهانی دوم، به‌خاطر گسترش فقر، میان مردم کوپن توزیع می‌شد. یکی از افرادی که با این طرح مخالفت می‌کرد، میرزامهدی بود. ایشان معتقد بود، باید برای حل این مشکل به دنبال راهکارهای بهتری بود. از جمله این‌که می‌گفت: اگر حاکم زکات را از مردم جمع‌آوری کند و به نیازمندان بدهد، دیگر نیازمندی باقی نخواهد ماند.

اما در عین حال وقتی به دوره پهلوی دوم می‌رسیم، با وجود این نگاه، باز در بین علما، برخی حوزه را به ارتجاع متهم می‌کنند و حوزویان را انسان‌های مرتجعی می‌دانند. خود مرحوم میرزامهدی بروجردی، در آن زمان که عموم متدینین رفتن دختران به مدارس را حرام می‌دانستند، با رفتن آنان به مدارس مخالفتی نداشت؛ اما معتقد بود باید کاری کرد که عفت آنان حفظ گردد. روشن است که حکومت طاغوت دغدغه باسواد کردن دختران را نداشت؛ بلکه می‌خواست، آنان با ورود به محیط‌های آموزشی، عفت خود را از دست داده و بعد جامعه را به فساد بکشانند.

حوزه علمیه پویا وکارآمد از نگاه میرزا مهدی بروجردی

حتی موضوع تخصصی کردن حوزه را که بعد از انقلاب به‌صورت جدی مطرح شد، می‌توان در افکار میرزامهدی دید. عجیب است که ایشان در 100 سال پیش، به این نکته توجه داشته که فقه به‌قدری گسترده شده که باید در هریک از ابواب آن، متخصص تربیت شود و این نکته بسیار مهمی است.

نکته‌ای که نباید از نظر دور داشت، آن است که در عین حالی که میرزا‌مهدی این فطانت را و ذکاوت را داشته است؛ اما بدون شک ریشه‌های آن را از خود مرحوم حاج شیخ فرا گرفته است؛ زیرا در محضر ایشان بوده و این نوع حرف‌ها را شنیده و سپس آن‌ها را به قلم درآورده است.

ایشان هم‌چنین به بحث رتبه‌بندی در حوزه نیز توجه داشته است. به این موضوع که حوزویان دارای مراتب مختلف حوزوی باید رتبه‌بندی گردند. در حال حاضر، در زمان ما در حوزه‏، هنوز این رتبه‌بندی صورت نگرفته است. هنوز ضابطه‌ای برای این‌که چه کسی آیت‌الله، چه کسی آیت‌الله‌العظمی، چه کسی حجت‌الاسلام و چه کسی ثقة‌الاسلام است، وضع نشده است؛ اما در آن زمان، یکی از افکار میرزامهدی این بوده که باید حوزه را رتبه‌بندی کنیم. یک رتبه برای مجتهدین تراز اول که می‌شوند مرجع و یک رتبه برای مجتهدین تراز دوم که هرکدام بروند علمای یکی از بلاد بشوند. ببینید این چقدر فکر دقیقی است؟

ایشان می‌گوید: اگر کسی می‌خواهد عالم اول یک بلد بشود، باید مجتهد باشد؛ اما این فرد مجتهدی است که اگر در حوزه بماند، به مرجعیت نمی‌رسد؛ پس باید از حوزه قم به استانی دیگر برود و در آنجا به‌عنوان مجتهد اول مطرح شود. عده‌ای نیز مدرس شوند و گروهی دیگر مبلغ و .... . در خصوص امر تبلیغ نیز، ایشان قائل به رتبه‌بندی مبلغان بود. به این شکل که عده‌ای فقط مسئله‌گو باشند، عده‌ای مباحث اعتقادی را بیان کنند و عده‌ای روضه‌خوان باشند.

 سیری در زندگی علمی آیت‌الله مؤسس

اما درباره تحصیلات خود مرحوم حاج شیخ، می‌توان گفت تحصیلات ایشان از مهرجرد میبد شروع شد. ایشان بعد از آن به اردکان و از آنجا به مدرسه محمدتقی خان در یزد رفته‌اند. درآنجا ادبیات را نزد سیدحسین وامق و سیدیحیی بزرگ - معروف به مجتهد یزدی - فرا گرفتند. ایشان در سال 1298 قمری در سن 22 سالگی راهی عراق می‌شوند. ابتدا به کربلا رفته و زیر نظر فاضل اردکانی(رحمه الله تعالی) قدری از درس‌ها را فرا می‌گیرند و سپس در سال 1300 قمری راهی سامرا شده و تا سال 1312 قمری در آنجا در محضر بزرگانی چون شیخ فضل‌الله نوری، میرزا ابراهیم محلاتی شیرازی، میرزا مهدی شیرازی و نیز درس خارج آقا سیدمحمد فشارکی و میرزا محمدتقی شیرازی و  میرزا حسن شیرازی (میرزای بزرگ) شرکت می‌کنند. پس از درگذشت میرزای بزرگ، ایشان همراه با مرحوم فشارکی به نجف می‌روند. در نجف مرحوم فشارکی با اصرار از مرحوم حاج شیخ می‌خواهد که مرجعیت را بپذیرند؛ اما ایشان قسم یاد می‌کند و می‌گوید: والله من خود را اعلم می‌دانم؛ اما حاضر به پذیرش مرجعیت نمی‌شود. ایشان در نجف در درس مرحوم فشارکی و مرحوم آخوند و دیگر بزرگان شرکت می‌کند. سپس  در سال 1316 قمری به ایران بازگشته و در شهر اراک اقامت می‌گزیند. البته علل مختلفی را برای بازگشت ایشان به ایران برشمرده‌اند؛ از جمله قضایای مربوط به مشروطه و نیز مشکلاتی که در خود حوزه عراق وجود داشته است. به هر صورت، ایشان پس از مدتی اقامت در اراک، دوباره به حوزه نجف بازگشته و پس از هشت سال حضور در نجف، سرانجام در سال 1333 قمری، به دعوت یکی از شخصیت‌های اراک، به ایران بازگشته و در اراک ساکن می‌شوند.

پس از چند سال اقامت در عراق، در سال 1340 قمری- 1301 شمسی ایشان وارد قم می‌شوند و به درخواست علما و با استخاره به قرآن کریم، در قم ماندگار می‌شوند. مرحوم حاج شیخ، از نظر علمی شخصیتی در ردیف مرحوم محقق نائینی- و حتی در برخی موارد قوی‌تر از ایشان- بوده است. برای درک قوت علمی و اصولی مرحوم حاج شیخ، همین بس که کسی مثل مرحوم محقق اصفهانی در حاشیه کفایه همان‌طوری که نظرات مرحوم نائینی را مورد توجه قرار می‌دهد، گاهی از کتاب «دررالفوائد» مرحوم حاج شیخ عبدالکریم نیز مطالبی را نقل می‌کند و این نشان می‌دهد که مرحوم حاج شیخ، در اثر درک محضر اساتید بزرگ و نیز به‌مدد استعداد و هوش سرشاری که داشته و فعالیت زیادی که در حوزه مسائل فقهی و اصولی نموده، به مرتبه‏ بالایی از اجتهاد دست پیدا کرده بود. نگاهی به کتاب «دررالفوائد» مرحوم حاج شیخ کافی است تا به اتقان ایشان در مباحث اصولی پی برد. در قم، بزرگانی چون آیات عظام امام خمینی، سید محمدتقی خوانساری، سیداحمد خوانساری، گلپایگانی، اراکی، جد بزرگوار ما و... در درس ایشان حضور می‌یابند.

نکته‏ مهمی که اینجا باید بگویم این است که چرا در زمان ما دیگر در حوزه‌ها از آن زحمات علمی و بسیار غنی مرحوم حاج شیخ خبری نیست؟ چرا در درس‌های حوزه نظرات بزرگانی از نجف هم‌چون مرحوم نائینی، عراقی، اصفهانی نقل می‌شود؛ اما دیدگاه‌های کسی که مؤسس این حوزه بوده و دارای فکر و مبنا بوده است، مطرح نمی‌گردد.  البته شکی نیست که حوزه قم، باید از میراث علمی و کهن حوزه نجف استفاده کند؛ اما ما نباید از میراث کهن خودمان غافل شویم.

به‌نظر بنده، لازم است، مسئولان حوزه کارگروه‌هایی را برای تحقیق در میراث کهن حوزه علمیه قم تشکیل دهند. در یکصدمین سال تأسیس حوزه، سؤال یک طلبه‏ امروز این است: امتیازات «درر الفوائد» چیست؟ مبانی اصولی مرحوم حاج شیخ چیست؟ امتیازات اصولی حاج شیخ نسبت به مرحوم نائینی چیست؟ روش سامرایی که حاج شیخ آن روش را با خود به حوزه علمیه‏ قم آورد، چه ویژگی‌هایی دارد و تفاوتش با روش نجفی در چیست؟

من به‌عنوان انتقاد عرض می‌کنم- در عین قدردانی از زحمات فراوان مسئولان حوزه در دهه‌های گذشته- که یکی از اموری که به‌نظر مورد غفلت واقع شده است آثار مؤسس حوزه قم است. چرا در کنار طرح مبانی بزرگان نجف، دیدگاه‌ها و مبانی مرحوم حاج شیخ و دیگر بزرگان مانند مرحوم امام و... که صاحبان و بنیان‌گذاران اصلی این حوزه-اند، در آن مطرح نمی‌شود؟ این نکته‏ای است که من واقعاً انتظار دارم، در بزرگداشت یکصدمین سال حوزه به آن توجه شود که اگر  همین یک نکته مورد توجه قرار گیرد، گام مهمی برای بقا و استمرار حوزه برداشته شده است.

ما امروزه شاهدیم که برخی اصرار دارند، حتماً متنی را که در حوزه‏ نجف نوشته شده باشد، در قم مطرح کنند که البته اگر واقعاً متنی است که از هر جهت قوی و عمیق است، باید مطرح شود؛ اما این در فرضی است که ما خودمان متن عمیق و قوی نداشته باشیم. «درر الفوائد» یک متن بسیار عمیق، روان و دقیق است که مرحوم آقا شیخ محمدحسین، در حاشیه‏ کفایه‌اش، خیلی به آن نظر دارد و این گویای آن است که ایشان مرحوم حائری را می‌شناخته است.

بعد از «درر الفوائد» به سراغ آثار مرحوم امام می‌رویم.4 شما ببینید، مرحوم امام چقدر نظرات حاج شیخ را مورد توجه قرار داده است! به نظرم حضرت امام «مناهج الوصول» را به‌عنوان یک متن درسی برای حوزه نوشته است. در این کتاب آرای بزرگانی چون نائینی، اصفهانی، عراقی، بروجردی و نیز حاج شیخ مطرح می‌شود و این یعنی متن اصولی امام، جامع همه این مبانی و آراست؛ اما در کتاب‌های اصولی و فقهی‌ای که در 50 ساله اخیر در نجف انتشار یافته، نه آرای آیت‌الله بروجردی در آ‌ن‌ها مطرح است، نه آرای آیت‌الله حائری، نه آرای امام و نه آرای محقق داماد و این یکی از ضعف‌های کتاب «حلقات» مرحوم شهید صدر است؛ با همه محسناتی که برای این کتاب قائل هستم. من فکر نمی‌کنم، مرحوم صدر حتی یک‌جا مطلبی را از آیت‌الله حائری، امام یا بروجردی(قدس سره) نقل کرده باشد. من فقط این اواخر در اصول مرحوم حاج حسین حلی(رحمه الله علیه) دیدم که ایشان چندجا از مرحوم آیت‌الله بروجردی نقل می‌کند؛ ولی بقیه اصلاً مطرح نمی‌کنند.

روش فقهی آقای بروجردی، روش فقهی بسیار جامع و قوی‌ای است؛ اما نه حوزه قمِ ما به‌درستی از آن خبر دارد و نه حوزه نجف. مرحوم والد ما(قدس سره) و مرحوم آیت‌الله منتظری، قدری از روش فقهی آیت‌الله بروجردی را مطرح می-کردند. من از بعضی از آقایان از جمله برخی از نجفی‌ها درباره «اصول متلقاة»  پرسیدم که چیست؟ گفتند: نمی‌دانیم؛ درحالی‌که اگر کسی اصول متلقاة را به‌درستی نفهمد، نمی‌تواند حدیث صحیح را از غیرصحیح و حدیث معتبر را از غیرمعتبر تشخیص دهد. مرحوم آیت‌الله بروجردی درباره اصول متلقاة می‌گوید که اگر خبر واحدی با آن معارض باشد، خبر واحد کنار گذارده می‌شود.

در خصوص اصول متلقاة مرحوم بروجردی(قدس سره) معتقد است، علما و فقهای اول ما، مثل شیخ صدوق، شیخ مفید، شیخ طوسی، ابن‌زهره و ابن‌حمزه آنچه را که یداً به یدٍ از گذشتگان گرفته بودند، در متن کتاب‌هایشان آورده‌اند و این یعنی این‌که متن کتاب «نهایه» شیخ طوسی و نیز «الهدایه» شیخ صدوق، از اصول متلقاة است؛ به این معنا که محتوای این کتاب‌ها عین آن عبارتی است که راوی از امام شنیده و از او به دیگری منتقل شده و به‌همین ترتیب تا به شیخ صدوق رسیده است؛ پس نیاز به بررسی سندی ندارد و در صورت مخالفت خبر واحد و حتی خبر متواتر با این اصول، این خبر واحد و متواتر است که کنار گذاشته می‌شود. به‌عنوان مثال، در بحث صلاة مسافر، مرحوم آقای بروجردی در این مسئله که اگر کسی 30 روز با حالت تردید در جایی که وطن او نیست، بماند، می‌گوید که باید روز سی و یکم، نمازش را تمام بخواند. بعد ایشان می‌گوید: این حکم در اصول متلقاة آمده است؛ پس دیگر لازم نیست، سراغ کتب اربعه برویم و ببینیم که آیا این حدیث در کتب اربعه هم آمده یا نیامده است؛ بلکه همین قدر که در اصول متلقاة آمده، کافی است. خوب این اصول متلقاة به فقه شیعه و به فقه اهل‌بیت(علیهم السلام) جان می‌دهد. اگر کسی از این اصول بی‌اطلاع باشد، در واقع از روح فقه بی‌اطلاع است.

جا دارد در یکصدمین سال حوزه ابداعات مرحوم حاج شیخ عبدالکریم و بعد از ایشان، ابداعات آیات ثلاث و نیز مرحوم آقای بروجردی و شاگردان آقای بروجردی تا دوران معاصر در مسائل فقهی و مسائل اصولی استخراج شده و در کتابی تحقیقی گرد آید. هر چند این کار چندان آسان نیست و نیاز است فردی که خود در علم اصول فحلی است و قدرت تشخیص ابداعات مرحوم حاج شیخ و مرحوم آقای بروجردی را داراست به این کار اقدام کند.

سیری در حیات سیاسی مرحوم حاج شیخ

یکی دیگر از مباحث مربوط به حاج شیخ، بُعد سیاسی ایشان است. درباره این بُعد فقط می‌خواهم، همین جمله را عرض کنم: درست است که حاج شیخ در مسئله ولایت فقیه -بر حسب آنچه که در کتاب البیع و بعضی کتاب‌های دیگرش دارد- با امام هم‌نظر نیست؛ اما در اصل اینکه در زمان غیبت، مسلمان‌ها باید حکومت داشته باشند، با ایشان موافق است؛ هرچند معتقد نیست که حکومت را باید فقیه اداره کند؛ اما اصل اینکه مسلمان‌ها باید حکومت داشته باشند و این حکومت باید دینی باشد و قوانین آن باید اسلامی باشد، مورد قبول حاج شیخ بوده است.

مرحوم حاج شیخ درباره ائمه معصومین(علیهم السلام) معتقد بود که آنان همانند رسول‌خدا(صلی الله علیه)منصوب از طرف خداوند هستند؛ اما در خصوص زمان غیبت ایشان معتقد است که دیگر نصبی وجود ندارد؛ پس در این دوران، آن اموری که برای شارع مطلوب است را باید خود مسلمان‌ها عهده‌دار شوند. پس این‌که بگوییم حاج شیخ گفته باشد، ما اصلاً کاری به سیاست نداریم و دولت و حاکم جائر هر کاری می‌خواهد بکند، بکند، حرف غلطی است که متأسفانه در کلمات بعضی از افراد به‌بهانه همین یکصدمین سال حوزه، مطرح شده است. مرحوم حاج شیخ مسئله اداره امور مسلمان‌ها را به‌عنوان امور حسبیه قبول دارد؛ بنابراین هر کسی صلاحیت دارد و می‌تواند، متصدی این امور بشود، باید متصدی بشود. پس ایشان حکومت را شأن خاص فقیه نمی‌داند؛ بلکه در زمان غیبت، حکومت را از وظایف عمومی مسلمانان می‌داند و این فرق دارد [با اینکه] بگوییم، اصلاً در زمان غیبت حکومت به ما چه ربطی دارد. پس این مطلب باید مدنظر قرار بگیرد. از سوی دیگر، ولایتی که حاج شیخ برای رسول‌خدا(صلی الله علیه) بر طبق آیه «النبی اولی بالمؤمنین من انفسهم» قائل است، نه‌تنها ولایت بر اجتماع که ولایت بر شخص را نیز شامل است. پس ایشان چنین اطلاقی را برای این ولایت قائل است.

موضع آیت‌الله حائری راجع به واقعه کشف حجاب

اما در قضیه کشف حجاب، عده‏ای از متدینان تهران، خدمت حاج شیخ رسیدند و پرسیدند: چه کنیم؟ حرف اول حاج شیخ این بود که استقامت کنید؛ ولو کشته شوید؛ اما آیت‌الله بهجت(قدس سره) نقل کرده  که ایشان نخست این حرف را زد؛ اما بعد با خود اندیشید، اگر این مطلب اعلام رسمی بشود، عده زیادی از بین خواهند رفت و نتیجه‌اش معلوم نیست. فردای آن روز نمی‌گوید مقاومت نکنید؛ بلکه می‌گوید، به من ارتباطی ندارد و هر کسی بر طبق وظیفه‌اش عمل کند؛ اما نمی‌گوید: مقابله‌کردن حرام است. حتی میرزامهدی بروجردی به ایشان می‌گوید: اگر در موضوع حجاب دخالت نکنید، از طرف متدینین مورد هتک قرار می‌گیرید؛ زیرا مردم می‌گویند: این چه مرجع و چه زعیمی است که راجع به حکم اسلام حرفی نمی‌زند؛ اما حاج شیخ در پاسخ می‌گوید: والله می‌دانم مهتوک واقع می‌شوم؛ اما تکلیف من فعلاً چیز دیگری است.

پس زمان، زمانی بوده است که حاج شیخ نمی‌توانسته، آنچه را که واقعاً دین است، به میدان بیاورد؛ نه اینکه بگوییم حاج شیخ مخالف اجرای احکام اسلامی بوده است.5 خیر، در آن زمان شرایط این‌گونه اقتضا می‌کرد؛ به‌ویژه بعد از قضایای مشروطه و بعد از اینکه روحانیت قدری مطرود شد و شیخ فضل‌الله نوری بر دار رفت، حاج شیخ می‌دید که باید ریشه روحانیت را محکم کرد و این را وظیفه خودش دانسته است و به‌خوبی به این وظیفه عمل کرده است.

فارق اصلی بین زمان حاج شیخ و زمان مراجع ثلاث؛ یعنی آیات عظام محمدتقی خوانساری، سید حجت کوه‌کمره‌ای و سید صدرالدین صدر که بعد از 1315 و درگذشت مرحوم حائری آمدند، این بود که در زمان آنان، هرچند همگی از فحول بودند و حوزه را نیز مشترکاً اداره می‌کردند؛ اما هیچ‌یک از این بزرگان زعیم نبودند؛ بنابراین در آن زمان حوزه زعیم نداشت؛ از این‌رو ما هیچ رشدی را در حوزه در دوره 9 ساله حضور این مراجع ثلاث نمی‌بینیم؛ اما نوبت به مرحوم آقای بروجردی که می‌رسد، ایشان به‌عنوان یک زعیم در حوزه ظاهر می‌شود و رشد و شکوفایی حوزه رقم می‌خورد. در تاریخ حوزه، چه تاریخ حوزه نجف، چه حوزه قم، چه حوزه مشهد و چه حوزه‌های دیگر، یک زعیم حضور داشته و زعامت می‌کرده و این زعامت باعث رشد و شکوفایی حوزه و دین و اقتدار دین شده است. با مراجعه به کتاب «بدر الظاهر» آیت‌الله بروجردی(قدس سره) می‌بینیم که ایشان مانند امام(قدس سره) قائل به ولایت مطلقه فقیه بوده‌اند و بنده معتقدم که مرحوم امام اصل نظریه ولایت مطلقه را از آقای بروجردی گرفته است. آقای بروجردی حتی می‌گوید: در مسئله ولایت فقیه، نیازی به مقبوله عمربن حنظله هم نداریم و ولایت فقیه را از راه دیگری اثبات می‌کند.

ببینید در دوران زعامت آیت‌الله بروجردی(قدس سره) شیعه چه اقتدار و نفوذی یافت. مرحوم آیت‌الله بروجردی در داخل و خارج از کشور و حتی میان اهل‌سنت نفوذ داشت و این‌ها همه به‌خاطر زعامت است. موضوع پذیرش مذهب شیعه، به‌عنوان یکی از مذاهب معتبر اسلام، با فتوای شیخ شلتوت به‌برکت زعامت آقای بروجردی بود. امام هم، وقتی عنوان زعامت پیدا کرد، جرقه انقلاب زده شد. در آن زمان امام(قدس سره) در نجف بود؛ اما بسیاری از مردم ایران مقلد ایشان بودند و ایشان به‌عنوان زعیم حوزه، مورد قبول حوزه بود. مهم‌ترین برکتی که حوزه تا به حال در این 100 ساله داشته -به نظر من- همین انقلاب است و امیدواریم که این انقلاب بماند و مشکلاتش برطرف شود و روز به روز به‌برکت این انقلاب، حوزه بتواند، دین و ابعاد مختلف آن را مطرح کند.

.............................

پی نوشت:

1. تحفةالفاطمیین فی ذکر احوال قم والقمیین، تألیف حسنبنمحمد قمی.

2. یوسف: 93.

3.اینها نکاتی است که باید برای مردم تبیین گردد که چگونه مردم به علما احترام میگذاردند.

4. اما مرحوم آقای بروجردی چون شاگرد حاج شیخ نبوده است، طبیعی است نظرات حاج شیخ را نقل نکرده است.

5. در همان زمان برخی علما معتقد بودند که تا زمان ظهور باید دست روی دست گذاشت و هیچ اقدامی نکرد. هر بلایی سر اسلام و مسلمانان و بیتالمال و احکام اسلام بیاید، به ما هیچگونه ارتباطی ندارد.

ارسال نظرات