خرید خون با ریال و فروش آن به دلار/ خونبهای مفت!

در ماههای اخیر، روند جدیدی در برخی شهرها شکل گرفته که طی آن، برخی شرکتهای خصوصی با تبلیغاتی محدود و غیررسمی از افراد دعوت میکنند برای اهدای پلاسما مراجعه کنند؛ اهدایی که برخلاف رویههای رایج اهدای خون، با پرداخت وجه نقد همراه است. این فرآیند عمدتا در سکوت تبلیغاتی انجام میشود اما مراجعهکنندگان پس از اهدا، مبلغی تا سقف ۲ میلیون تومان در هفته دریافت میکنند.
تکرار این اقدام تا ۲ بار در هفته مجاز دانسته شده و همین ویژگی باعث شده برخی افراد، بویژه از طبقات کمدرآمد، این کار را به عنوان منبع درآمد منظم تلقی کنند. در این سازوکار، پلاسما نه به عنوان بخشی از یک فرآیند داوطلبانه، بلکه بهمثابه یک کالای قابل خرید و فروش در گردش است.
این روزها اهدای پلاسما بهتدریج از یک کنش داوطلبانه انسانی به روشی برای کسب درآمد بدل شده است. بر این اساس برخی هفتهای یک یا ۲ بار به مراکز جمعآوری پلاسما مراجعه کرده و در قبال ارائه بخشی از ترکیب حیاتی بدن خود، مبلغی محدود دریافت کند؛ مبلغی که ممکن است در بهترین حالت، به ۲ میلیون تومان در هفته برسد اما با توجه به تبعات منفی آن پیامدهای پزشکی ناگواری را به دنبال دارد، که جبرانناپذیر است.
این روند اما تنها در سطح مناسبات فردی باقی نمیماند. شرکتهای خصوصی فعال در این حوزه، پلاسما را نه برای تولید داخلی داروهای مشتقشده از خون، بلکه عمدتا برای صادرات جمعآوری میکنند.
طبق برخی گزارشها، این پلاسما پس از فرآوری اولیه، به شرکتهای بزرگ داروسازی خارجی منتقل شده و در قالب داروهایی مانند ایمونوگلوبولینها، آلبومین و فاکتورهای انعقادی با قیمتهای بسیار بالا در بازارهای جهانی به فروش میرسد؛ داروهایی که کشور ما نیز در مواردی ناچار به واردات آنهاست، این یعنی زنجیرهای غیرعادلانه که از پلاسمای فرد نیازمند در تهران یا مشهد آغاز میشود و پس از عبور از مسیرهای صادراتی، با ارزی چند ۱۰ برابری، دوباره به سیستم درمانی کشور بازمیگردد.
برای درک بهتر این چرخه، میتوان به داروی «ایمونوگلوبولین» اشاره کرد. این دارو از پلاسما استخراج میشود و در درمان بیماریهایی مانند نقص ایمنی، گیلنباره، یا حتی عوارض نادر واکسیناسیون استفاده میشود. هر ویال از این دارو در بازار جهانی، بسته به خلوص و برند، تا چندصد دلار قیمت دارد. در ایران اما تولید آن محدود است و بخش زیادی از نیاز کشور از طریق واردات تأمین میشود.
به این ترتیب، ما از یک سو پلاسما را به بهای ناچیز از نیازمندان میخریم و از سوی دیگر، فرآوردههایش را به بهای چندین برابر وارد میکنیم؛ چرخهای که نه برای نظام سلامت پایدار است و نه برای جامعه منصفانه. این رویه، بیانگر پرسشهای بسیاری است از جمله اینکه آیا شکلگیری چنین بازاری، بدون نظارت و سیاستگذاری مشخص، تبعات اخلاقی، اجتماعی و حتی اپیدمیولوژیک در پی ندارد؟ و مهمتر اینکه آیا میتوان سلامت عمومی را بر پایه نیاز مالی طبقات آسیبپذیر بنا نهاد؟
مرگ خاموش اهدای داوطلبانه خون
در حاشیه رونق گرفتن بازار پرسود پلاسما، آنچه آرام و بیسروصدا در حال خاموش شدن است، فرهنگ غنی و دیرپای اهدای داوطلبانه خون است؛ فرهنگی که دههها، با زحمت، تبلیغ، آموزش و مشارکت ملی در ایران نهادینه شده بود. این فرهنگ، برخلاف بسیاری از کشورهای در حال توسعه، توانسته بود ایران را در رده کشورهایی قرار دهد که بیش از ۹۵ درصد نیاز خونی خود را از طریق اهدای داوطلبانه تأمین میکنند؛ نه از طریق خرید و فروش و نه با تکیه بر منابع مشکوک یا بازار سیاه.
اما حالا با ورود مراکز خصوصی که برای پلاسما پول پرداخت میکنند، تعادل این فرهنگ انسانی و داوطلبانه در حال از بین رفتن است و درست در همین نقطه، مسؤولیت اجتماعی جای خود را به انگیزه مالی میدهد. نخستین قربانی این تغییر نگاه، سازمان انتقال خون است؛ نهادی که مأموریتش تأمین خون سالم و ایمن برای نیازمندان است و اساس کارش بر اهدای داوطلبانه استوار شده. در نبود سازوکار پرداخت مالی، این سازمان اکنون باید با مراکزی ناسالم رقابت کند و در بلندمدت، این رقابت ناعادلانه میتواند منجر به کاهش شدید منابع خونی قابل اعتماد کشور شود.
برای مثال، در سالهای گذشته در برخی کشورها مانند پاکستان یا هند، گسترش «اهدای فروشی» و کاهش اهدای داوطلبانه، منجر به افزایش شدید انتقال بیماریهایی مثل هپاتیت B و HIV از طریق خون شد چون در سیستم خرید و فروش، عمدتا نظارتهای اخلاقی، دقت در انتخاب اهداکننده و خوداظهاری صادقانه اهداکننده بهشدت کاهش پیدا میکند. در حالی که در اهدای داوطلبانه، فرد معمولا انگیزهای غیرمالی داشته و صادقانهتر درباره سابقه بیماری، رفتار پرخطر یا مصرف دارو اظهار میکند.
اما پیامد دوم، پیامدی است که مستقیما جان هزاران انسان را تهدید میکند. در مواقع بحرانی، از بلایای طبیعی مانند زلزله تا تصادفهای جادهای یا عملهای جراحی بزرگ، سیستم سلامت باید به ذخایر خونی فوری دسترسی داشته باشد. اگر این ذخایر، به خاطر کاهش اهدای داوطلبانه، افت کند، کشور در لحظات حیاتی خلع سلاح میشود.
این دقیقا همان خطری است که در سالهای اخیر در برخی استانها، مانند در زمان بحران کرونای شدید، نمود پیدا کرد؛ جایی که حتی یافتن یک واحد خون سالم برای بیمار دچار خونریزی، به چالشی مرگبار بدل شده بود. در واقع، در حالی که اهدای خون در اغلب کشورها جزو افتخارات ملی و نمودهایی از همبستگی اجتماعی تلقی میشود، شکلگیری بازار نیمهپنهان خرید پلاسما در ایران، نوعی واگذاری تدریجی این سرمایه اجتماعی است به نفع منافع تجاری شرکتهای خاص. حالا میتوانیم بهراحتی بپذیریم زیرساختی که طی سالها با تلاش هزاران فعال سلامت و مشارکت صدها هزار داوطلب ساخته شده، تنها در عرض چند سال قربانی سازوکار یک تجارت سودآور شود؟
تجارت نابرابر؛ پلاسما کالای صادراتی
در ساختار فعلی جمعآوری پلاسما توسط شرکتهای خصوصی، آنچه رخ میدهد بیش از آنکه یک سازوکار درمانمحور باشد، نوعی تجارت دلالمسلک است؛ تجارتی که در آن خون مردم به کالایی با ارزش دلاری بدل میشود و سودش نه به سیستم درمان داخلی میرسد، نه به اهداکنندهای که جسم و جان خود را در این معامله صرف کرده است.
در عمل، شرکتهای خصوصی هر واحد پلاسما را با پرداخت رقمی حدود یک میلیون تومان از افراد دریافت میکنند. این پلاسما پس از جمعآوری، به کشورهای خارجی صادر میشود و در آنجا به داروهای مشتقشده از پلاسما تبدیل میشود؛ داروهایی مثل ایمونوگلوبولین یا آلبومین که در بازار جهانی با قیمتهایی دهها برابر ارزش اولیه پلاسما به فروش میرسند.
به عبارتی ساده، شرکت ایرانی پلاسما را به قیمت ریالی از مردم میخرد اما سود نهایی را به شکل دلاری در بازارهای خارجی به جیب میزند. اگر یک بسته فرآوریشده پلاسما در اروپا تا چند صد یورو قیمتگذاری میشود، شرکتی که در ایران با یک میلیون تومان آن را خریده، حالا در هر معامله، میلیونها تومان سود خالص نصیب خود میکند؛ در حالی که اهداکننده، نه از سود این زنجیره سهمی دارد، نه حتی بیمه یا حمایت درمانی برای عوارض احتمالی این فرآیند دریافت میکند.
از این منظر، این شرکتها عملا به دلالهای سلامت بدل شدهاند؛ واسطههایی که بدون ایفای نقش درمانی واقعی، تنها از اختلاف قیمت خرید و فروش، آن هم از خون فقیرترین اقشار جامعه، به سود کلان میرسند. حتی اگر بپذیریم برخی داروهای مشتق از پلاسما در نهایت دوباره به کشور وارد میشوند، باز هم منفعت این چرخه به مردم ایران نمیرسد، چرا که داروها با قیمتهای دلاری به واردکنندگان فروخته میشوند و در نهایت یا در بازار آزاد با قیمتهای نجومی عرضه میشوند، یا با یارانه دولتی وارد شده و بار مالی مضاعفی بر دوش نظام سلامت میگذارند.
در حقیقت، ماجرا مثل این است که کشوری نفت خام خود را بفروشد، سپس بنزین را به قیمت چندبرابر وارد کند اما این بار، کالا نه یک منبع طبیعی، بلکه مایعی حیاتی از جان انسانهای زنده است. و چه غمانگیز که این خون، بیشتر از هم از رگهای همان کسانی گرفته میشود که از همه فقیرترند و بیش از همه، محتاج حمایت سلامت عمومی.
نظارت کجاست؟
در شرایط کنونی، فعالیتهای شرکتهای خصوصی در زمینه جمعآوری و صادرات پلاسما بدون نظارت دقیق و شفاف همچنان ادامه دارد. این در حالی است که وزارت بهداشت باید اطلاعات دقیقی از میزان صادرات پلاسما در اختیار داشته باشد، چرا که این ماده حیاتی برای تولید داروهای ضروری استفاده میشود. عدم نظارت کافی بر این تجارت میتواند تبعات سنگینی برای کشور به همراه داشته باشد.
پلاسما، مادهای بیولوژیک که به درمان بیماریهای خاص و نادر کمک میکند، در حال حاضر به صورت گسترده از کشور خارج میشود. این صادرات عمده نهتنها موجب کاهش ظرفیت داخلی در تولید داروهای مشتق از پلاسما میشود، بلکه در صورت بروز بحرانهای دارویی یا تحریمهای بینالمللی، دسترسی کشور به این داروها را با مشکل جدی مواجه خواهد کرد.
واگذاری چنین فرآیند حساسی به بخش خصوصی بدون نظارت شفاف، میتواند به تهدیدی جدی برای سلامت و امنیت زیستی کشور تبدیل شود. کشورهایی که از داروهای پلاسما بهرهمند هستند، زمانی که منابع داخلی این داروها کاهش یابد، عملا با بحران دارویی مواجه خواهند شد. از این رو، نظارت و سیاستگذاری دقیق برای مدیریت منابع پلاسما امری ضروری است. ادامه این روند بدون توجه به عواقب آن، میتواند در آیندهای نهچندان دور کشور را در تأمین داروهای ضروری برای بیماران در شرایط بحرانی ناتوان کند.
مرز اخلاق پزشکی در کجا گم شد؟
در قلب هر نظام سلامت، اخلاق پزشکی همچون ستون فقراتی است که بدون آن، دانش پزشکی به ابزاری سرد و بیروح برای مدیریت بدن انسانها بدل میشود اما آنچه امروز در گوشهای از همین نظام رخ میدهد، چیزی است که نهتنها با کرامت انسانی بیگانه است، بلکه بهنوعی خیانت به روح پزشکی محسوب میشود. ماجرای خرید پلاسما از طبقات فرودست جامعه، بیش از آنکه موضوعی صرفا اقتصادی باشد، مسالهای اخلاقی است؛ مسالهای درباره اینکه چگونه میتوان از فقر یک انسان، برای تأمین سود شرکتی سوداگر، سرمایه تولید کرد.
هیچ مکتب اخلاقیای، چه سکولار و چه دینی، اجازه نمیدهد از ناتوانی و نیاز یک انسان، ابزار سوداگری ساخته شود اما در مدل فعلی جمعآوری پلاسما، دقیقا همین اتفاق میافتد. فردی که برای اجاره خانهاش، یا برای خرید سادهترین مایحتاج زندگی، به بنبست رسیده وقتی وارد مرکز اهدای پلاسما میشود، بهراستی انتخابی «آزادانه» نکرده است. انتخاب او، انتخابی برخاسته از اجبار است، نه اختیار. معاملهای است میان جان او و نیاز او؛ و این دقیقا همان نقطهای است که اخلاق پزشکی باید ورود کند و هشدار دهد.
در نظریات کلاسیک اخلاق پزشکی، ۴ اصل بنیادین وجود دارد. احترام به خودمختاری بیمار، نیکوکاری (فعل خیر)، پرهیز از زیان و عدالت. در این تجارت پنهان اما همه این اصول زیر پا گذاشته شدهاند. آیا واقعا احترام به خودمختاری رعایت شده وقتی فردی به دلیل فقر، ناچار به فروش بخشی از وجود خود میشود؟ آیا میتوان در این روند نشانی از فعل خیر دید وقتی شرکت خصوصی، نه برای سلامت جامعه، بلکه برای سود صادرات، خون را جمعآوری میکند؟ و از همه مهمتر آیا این روند، عادلانه است وقتی تنها فقیراناند که ناچار به اهدای پلاسما میشوند و داروهای تولیدشده با همین پلاسما، در انحصار بیمههای خاص یا بازار آزاد قرار میگیرد؟
چه باید کرد؟
فناوری پلاسمافرزیس و فرآوردههای مشتق از پلاسما بدون شک به پیشرفتهای پزشکی کمک کردهاند اما این پیشرفتها نباید به بهای از دست دادن اصول انسانی، اخلاق پزشکی و امنیت زیستی کشور تمام شوند. در این شرایط، دولت باید فوراً وارد عمل شده و اقدامات لازم را برای ساماندهی این فرآیندها انجام دهد. نخستین گام ضروری، شفافسازی قراردادها و میزان صادرات پلاسما توسط بخش خصوصی است. این اطلاعات باید برای عموم مردم و نهادهای نظارتی قابل دسترسی باشد تا از سوءاستفادههای احتمالی جلوگیری شود.
همچنین، ضروری است تعداد دفعات مجاز اهدا در سال بر اساس ملاحظات علمی و پزشکی تعیین شود تا سلامت اهداکنندگان حفظ شود. در کنار این، تبلیغات صحیح برای ترویج اهدای پلاسما به صورت داوطلبانه از طریق مراکز عمومی و دولتی باید در اولویت قرار گیرد تا مردم به این کار بهطور خودخواسته و با انگیزههای انساندوستانه بپردازند، نه از سر ناچاری اقتصادی. در نهایت، تقویت و حمایت از سازمان انتقال خون برای مدیریت بهینه و متمرکز این فرآیند و جلوگیری از دستبرد به منابع انسانی حیاتی کشور امری ضروری است.
آنچه امروز به نام «اهدای پلاسما» تبلیغ میشود، در واقع تبدیل شده به تجارت خون. این وضعیت را نباید عادیسازی کرد. پلاسما، جان مردم است؛ آن را به بازی نگیریم.