۳۰ فروردين ۱۴۰۴ - ۱۵:۵۹
کد خبر: ۷۷۹۲۰۶

از ارتشی که گریخت تا ارتشی که ایستاد!

از ارتشی که گریخت تا ارتشی که ایستاد!
سحرگاه سوم شهریور ۱۳۲۰ وقتی ارتش انگلیس از جنوب و روس‌ها از شمال وارد کشور شدند، سربازان ارتش فرار کردند، افسرها لباس‌ها را آتش زدند و هر دو لشگر تهران از هم پاشید.

سحرگاه سوم شهریور ۱۳۲۰ منصورالملک نخست وزیر در خانه بزرگ و مجلل خود خوابیده بود که با صدای پیشکارش از خواب بیدار شد. سفیر انگلیس و روس پشت درب خانه نخست وزیر ایران بودند و به جناب منصور اطلاع دادند ارتش انگلیس از جنوب و روسها از شمال وارد کشور شده اند و ایران دیگر کشور بی طرف نیست. همان صبح گاه برخلاف عادت، جناب نخست وزیر به کاخ رضاشاه رفت و از سلیمان بهبودی خدمتکار امین شاه خواست که اعلیحضرت قَدرقدرت را بیدار کند که مملکت و پادشاهی او در خطر است. چه کسی جرات دارد رضاشاه را بیدار کند؟ وحشتناک تر اینکه چه کسی جرات دارد این خبر را به شاه برساند!!

سربازان ارتش فرار کردند، افسرها لباس ها را آتش زدند، جوانان تهرانی سَرهای خود را تراشیدند تا سربازها شناسایی نشوند هر دو لشگر تهران از هم پاشید. رضاشاه از شاهی افتاد و به ژوهانسبورگ تبعید شد. بعدتر انگلیسیها قصد داشتند نواده قاجار را به قدرت بازگرداند اما او که افسر نیروی دریایی ارتش انگلیس بود حتی فارسی نمی‌دانست با اصرار و زیرکی فروغی انگلیسی‌ها به ادامه حکومت پهلوی رضایت دادند. البته گزینه و چاره ای دیگری هم نداشتند.

 تهرانی‌های جنگ زده

ترس عمومی از احتمال حضور روس‌ها در تهران بود. انزلی و رشت سقوط کردند. انگلیسی‌ها از جنوب وارد کشور شدند. مردم قطحی زده، در کشور اشغال شده، با بحران نان و آرد، به خیابان ریختند.

تصور این بود که رضاشاه طرفدار دارد ومردم در دفاع از او به خیابان‌ها آمده‌اند و قرار است از شاهشان دفاع کنند. اما مردم با پایکوبی فرش‌ها را در خیابان آویزان کردند. آویزان کردن فرش برای آراستن شهر سنتی بود که در جشن‌ها برپا می‌شود. کشور سقوط کرده. قحطی. جنگ. جشن برای چیست؟ جشنِ سقوط شاهنشاه بود. رضاشاه از کشور باید برود. مردمی که شاهنشاه را با تمام وجود درک کرده و با او زندگی کرده بودندف از رفتن او شاد بودند. اما دهه‌ها بعد منوتو و ایران اینترنشنال مستندهای تاریخی متعددی ساختند که نسل امروز بگوید: روحت شاد!

 سوم تا ۲۰ شهریور سال ۱۳۲۰ را مطالعه کنید. هیچ‌گاه برایتان نقل نمی‌کنند چون اُبهت تصویری که از پهلوی ساخته‌اند فرومی پاشد.

فریدون جم داماد رضاشاه شهریور ۱۳۲۰: پس از حمله متفقین وارد پادگان تهران شدم سربازها و افسران آنقدر با سرعت فرار کرده‌اند که اسلحه‌ها روی زمین مانده! خودم را به کاخ رساندم اعلیحضرت لای درختان قدم میزد سربازان کاخ هم گریخته بودند/۲۴ نوامبر ۱۹۸۱ تاریخ شفاهی هاروارد

ارسال نظرات