تلاشی برای آزادی جنسی به اسم «تظلم خواهی زنانه»

آتش گرفتن و سوختن زنان کارگر کارخانه نساجی شهر نیویورک آمریکا روز 8 مارس را جاودانه کرد. جاودانگی ای که برای زنان آزادی خواه یک معنی دارد و برای مردانی که زن را ابزاری برای هوسرانی خود می دانند، یک معنی.
به گزارش سرویس فرهنگی و اجتماعی خبرگزاری رسا، تظاهرات و یک پارچگی زنان علیه تبعیض های کارگری و کار طاقت فرسا، نمونه ای از مقابله با خشونت ساختاریافته جامعه مردسالار امریکایی بود.
روزهای بعد از جنگ جهانی و فقر و مرگ مردان در جنگ، آغاز حضور زنان در کارخانجات شهرها بود تا بتوانند با لقمه نانی شکم خود و فرزندان را سیر کنند؛ روز هایی که زنان برای فرار از اباحه گری و حفظ پاکدامنی دست به کارهای سخت زدند اما تن به فحشا ندادند.
«یوسف بیوک خان» کارشناس حوزه زنان و خانواده بر این باور است که «این مبارزه اما هر روز سخت تر و نابرابرتر شد. زنان علاوه بر تحمل رنج و سختی کار باید تحمل خشونت و زورگویی، حقوق نابرابر و تعرض جنسی هم به جان میخریدند. طاقت ها تمام شد و باید فکری برای مقابله با این خشونت ساختار یافته کرد.
سال ها بعد از واقعه 8 مارس، مسیر سوءاستفاده از زنان و تبعیض جنسیتی رنگ و بوی مدرن به خود گرفت؛ تحرکات آزادی خواهانه که نتیجه اش درخواست آزادی بیشتر برای مردان بود تا زنان.

چه کنیم آمار تجاوز و تعرض کاهش پیدا کند؟!
مردان و سرمایه داران کارخانه ها فهمیده بودند که به جای کار پشت دستگاه باید از زیبایی زنان برای جلب توجه، تبلیغات و فروش بیشتر استفاده کنند و پشت تظلم خواهی های آزادی طلب زنانه بایستند و زنان را از قید خانواده بیرون بیاورند و تجارت با زنان را اغاز کنند.
همین باعث تغییراتی شد.اگر قبلا حق رأی و برابری مسئله زنان بود امروز هرگوشه دنیا زنها برای چیزدیگری تظاهرات میکنند و مسئله مهم کشورها اینست: «چه کنیم آمار تجاوز و تعرض کاهش پیدا کند؟!»امروز اروپا هم مانند امریکا در میانهی آشفتگی بزرگی است؛ یک بحران اخلاقی و قانونی که ریشه در آمار رو به رشد تجاوز جنسی دارد و سؤالات بنیادینی را دربارهی تقابل رضایت، تعرض و آزادی و نقش دولت در آن برانگیخته است.
از خیابانهای پرهیاهوی مادرید تا کافههای روشنفکرانهی پاریس، بحث داغ است: «چگونه میتوان قانونی ساخت که از زنان محافظت کند، بدون آنکه حقوق مردان را زیر پا بگذارد و روابط انسانی را به مجموعهای از قراردادهای قانونی بدل کند؟»
با تمام لحظات خاکستری و مبهمی که در روابط انسانی وجود دارد خداحافظی کنیم
ماجرا از اسپانیا شروع شد، جایی که پروندهای تکاندهنده موسوم به «La Manada» – «گلهی گرگها» – جامعه را به لرزه درآورد. ماجرا از جایی شروع شد که در یک مراسم گاوبازی معروف در پامپلونای اسپانیا 5 پسر در گروهی معروف به «گله گرگ» به یک دختر 18 ساله تجاوز کردند و فیلم گرفتند. اما یک قاضی ادعا کرد که این افراد فقط به جرم سرقت تلفن دختر باید متهم بشوند، چون هیچ مقاومتی نمیکند و معلوم است که راضی است.
این حکم جرقهای بود برای خشم عمومی و جنبشی که به تصویب قانونی جدید منجر شد: «فقط بله یعنی بله». بر اساس این قانون، هرگونه رابطهی جنسی بدون رضایت صریح و آگاهانهی هر دو طرف، تجاوز محسوب میشود.
اما قانون جدید، هرچند با نیت خیر، با انتقادات جدی روبرو شده است. منتقدان هشدار میدهند که این قانون میتواند به ابزاری برای انتقامجویی و اتهامات نادرست تبدیل شود. فرض کنید زنی پس از یک رابطهی یکشبه پشیمان شود و ادعا کند که واقعاً رضایت نداشته است. آیا مردی که با او بوده، ناگهان به متجاوز تبدیل میشود؟ و چگونه میتوان «رضایت آگاهانه» را در عمل ثابت کرد؟ آیا به امضای قرارداد قبل از هر رابطهی جنسی نیاز است؟
این سؤالات باعث شده تا فرانسه، مهد آزادی و روشنفکری، با احتیاط به این موضوع نگاه کند. فرانسویها نگرانند که قانون جدید، با جرمانگاری هرگونه رابطهی جنسی که در آن رضایت «صریح» وجود نداشته باشد، میتواند به فلج شدن سیستم قضایی و نابودی روابط عاشقانه منجر شود. منتقدان فرانسوی میپرسند: «آیا باید با تمام لحظات خاکستری و مبهمی که در روابط انسانی وجود دارد خداحافظی کنیم؟ آیا هر بوسه و هر نوازش باید با امضای یک قرارداد قانونی همراه باشد؟
آیا فرانسه واقعاً مدافع حقوق زنان است؟
اما در پس این نگرانیها، واقعیت تلخی نهفته است. فرانسه، کشوری که خود را مدافع حقوق بشر میداند، آمار نگرانکنندهای از خشونت جنسی دارد. بسیاری از جرایم جنسی در فرانسه، از متلکهای خیابانی گرفته تا دستدرازیهای ناخواسته، اصلاً جرم محسوب نمیشوند. زنان فرانسوی هنوز هم از ترس مورد آزار و اذیت قرار گرفتن، از استفاده از وسایل حمل و نقل عمومی میترسند. آیا فرانسه واقعاً مدافع حقوق زنان است؟
اکنون اروپا در دوراهی قرار گرفته است. یک راه، سختگیری بیش از حد و جرمانگاری هرگونه رابطهی جنسی بدون رضایت صریح است که میتواند به سرکوب آزادیهای فردی و ایجاد فضای بیاعتمادی منجر شود. راه دیگر، سهلانگاری و نادیده گرفتن خشونت جنسی است که میتواند زنان را در معرض خطر و آسیب قرار دهد.
اما دوراهی اروپایی بر سرمسئله تعرض ریشه در جایی دیگر دارد. دقیقا همان جایی که زنان ایرانی را تحریک میکنند تا در مقابل خانواده بایستند؛ در مقابل حجاب تظاهرات کنند و الگوی 8 مارس را نشان آنها میدهند.
الگویی که قصه آن را تغییر داده اند و امروز خود گرفتار این تغییرات شده اند؛ تغییراتی که هر روز خشونت علیه زنان را عمیق تر میکند و هیچ راه قانونی تا امروز نتوانسته آن را کاهش دهد.
چون گرامی داشت 8 مارس به جای تظلم خواهی و برابری خواهی به سمت آزادی جنسی میل کرده است و هیچ حقوقدان و رئیس جمهوری نتوانسته طرحی در اندازد که جلوی تعرض و تجاوز جنسی را بگیرد، چون گله گرگ ها آزاد و زنان در فرانسه و اسپانیا و.. در دسترس اند.»
ارسال نظرات