۲۴ ارديبهشت ۱۴۰۳ - ۲۲:۳۰
کد خبر: ۷۵۷۱۱۳
محمدرضا پهلوی چگونه به ژاندارم امریکا در منطقه تبدیل شد؟

قرارداد نظامی ۱۹۷۲؛ چک سفید نیکسون به شاه به بهای حفظ منافع امریکا

قرارداد نظامی ۱۹۷۲؛ چک سفید نیکسون به شاه به بهای حفظ منافع امریکا
پس از ملاقات با نیکسون، شاه متوجه شد که برای خرید هر سلاحی که لازم می‌داند، چک سفیدی در اختیار دارد و دفاع از منافع آمریکا در خلیج‌فارس را به عهده می‌گیرد. شاه خرید‌های عظیمی را آغاز کرد و بین جولای و نوامبر ۱۹۷۲ نزدیک به ۳.۵ میلیارد دلار سخت‌افزار نظامی سفارش داد.

در ماه می 1972 [ اردیبهشت 1351]، ریچارد نیکسون به تهران سفر کرد و قراردادی را با محمدرضا پهلوی امضا کرد که به شاه ایران اجازه می‌داد هرگونه سیستم تسلیحاتی به استثناء تسلیحات هسته‌ای را به هر مقدار که می‌خواهد از ایالات متحده خریداری کند. این به اصطلاح چک سفید یک تغییر انقلابی هم در سیاست کلی فروش تسلیحات ایالات متحده به مشتریانش در سطح جهان و هم در روابط بین ایالات متحده و ایران بود. این مؤلفه اصلی سیاست ایالات متحده در منطقه خلیج فارس را شکل می‌داد به وجه عمده دکترین نیکسون تبدیل شد. بررسی جزئیات چگونگی و چرایی این توافق و تغییرات قابل توجهی که ایجاد کرد، بخشی مهم و نادیده گرفته شده‌ای از تاریخ جنگ سرد را تشکیل می داد.

سرآغاز تبدیل شاه به ژاندارم منطقه خلیج فارس

تا اوایل دهه هفتاد، سیاست‌گذاران در واشنگتن عمدتاً نسبت به برنامه‌های شاه برای تبدیل‌شدن به قدرت برتر در خلیج‌فارس خوش‌بین نبودند. سیاست کمک‌های بلاعوض نظامی (و اقتصادی) مختص به ایران از سال 1950 تا اواسط دهه شصت میلادی دنبال شد. ولی پس از افزایش درآمد نفتی ایران، شاه خود تبدیل به خریدار قوی و اعتباری تسلیحات شد. با این حال، هیچ انگیزه‌ای در واشنگتن برای فروش چیزی بیش از حد متعارف تسلیحات به شاه وجود نداشت. از دوره ریاست جمهوری هری ترومن، سیاست آمریکا تلاش برای تعدیل جاه‌طلبی‌های نظامی شاه بود که اغلب به عنوان ویران‌کننده ثبات و ظرفیت‌های اقتصادی و سیاسی ایران تلقی می‌شد. ایران به عنوان حامی منافع آمریکا در منطقه حساس و ژئوپلیتیک خلیج فارس باید عامل پایدار نگه داشتن فضا باقی می ماند و تقویت نظامی بیش از حد آن می توانست منجر به یک مسابقه تسلیحاتی و تنش آفرین در منطقه گردد.

اما شماری از رویدادهای اثرگذار در اواخر دهه شصت، باعث شد سیاست‌گذاران ایالات متحده مجبور شوند طرز فکر خود را تغییر دهند. ظهور ناسیونالیسم عربی و فروش گسترده سلاح از سوی شوروی کشورهای هم‌پیمانش مثل مصر، عراق و هند زمینه‌ساز اصلی این تغییر نگرش شد. تأثیرات جنگ شش‌روزه در سال 1967 نیز مزید بر علت شد که حمایت از اسرائیل به یک مشکل جدی برای ایالات متحده در منطقه تبدیل گردد. وقتی این عوامل در کنار اعلام خروج نیروهای نظامی مهم بریتانیا از خلیج فارس در سال 1971 در نظر گرفته شد، نیاز به بازنگری کلی در سیاست منطقه‌ای ایالات متحده بیش از پیش نمایان می شود. هرگونه دورنمای خلاء قدرت در پی خروج بریتانیا یک نگرانی استراتژیک جدی بود.

سرآغاز تبدیل شاه به ژاندارم منطقه خلیج فارس

حتی با درنظرگرفتن ناآرامی‌های منطقه‌ای و اعلامیه خروج بریتانیا از خلیج‌فارس، دولت لیندون جانسون (1963-1969) در مورد قرارداد فروش سلاح به ایران که از سال 1950 وجود داشت عقب‌نشینی کرد. در عوض، در مواجهه با لابی‌های شدید و مداوم از طرف شاه، جانسون با افزایش اعتبار نظامی موقت خرید تسلیحات توسط ایران در سال‌های 1964، 1966 و 1968 موافقت کرد. دولت جانسون متوجه شده بود که شاه به‌عنوان سرسخت‌ترین و مشتاق‌ترین رهبر منطقه‌ای حافظ منافع آمریکاست. شاه ایران در طول دهه شصت میلادی بارها به‌وضوح اعلام کرد که بهای هواداری او از ایالات متحده  فروش تجهیزات نظامی پیشرفته‌ای ست که او هر لحظه آماده پرداخت هزینه آنهاست. او در کنار این اظهار نظرها بلافاصله خاطر نشان می کرد که اگر قراردادهای اعتباری نظامی را که انتظار داشت به دست نیاورد، برای یافتن گزینه‌های جایگزین به شوروی روی می‌آورد.

بنابراین، تا زمان روی کار آمدن ریچارد نیکسون در ژانویه 1969، ایران به بزرگترین خریدار تسلیحات آمریکا تبدیل شد ولی این کافی نبود. نیکسون نه تنها آن الگوی تصاعدی فروش تسلیحات با ایران را تغییر داد، بلکه جایگاه ایران را در دکترین سیاست خارجی ایالات متحده در مورد نقش منطقه‌ای ایران را کاملاً بازبینی کرد. در پایان اولین دوره ریاست جمهوری خود، نیکسون از سیاست منطقه‌ای خاورمیانه‌ای ایالات متحده عمدتاً حول محور یک قدرت نظامی قوی و طرفدار ایالات متحده استفاده کرده بود. ایران به شدت تشویق می‌شد تا هزینه‌های نظامی بی‌سابقه‌ای را تقدیم آمریکا کند. این یک راه حل برد-برد هم برای نیکسون و هم برای شاه بود. نیکسون با تأسیس یک پلیس منطقه‌ای ایرانی به راه‌حلی پس از خروج بریتانیا از خلیج فارس دست یافت و شاه در نهایت توانست ارتشی را که برای دو دهه آرزوی آن را داشت، بسازد. در نتیجه، در اواسط سال 1972، خریدهای سالانه نظامی ایران از آمریکا، تقریباً یک شبه از ده‌ها میلیون به چند میلیارد دلار رسید.

نیکسون یک سیاست‌گذار توانمند بود که با برنامه تغییر اکثر برنامه‌های اصلی سیاست خارجی آمریکا وارد کاخ سفید شد. او در قالب راهبردی منافع ایالات متحده در حوزه سیاست خارجی، توانسته بود در حوزه‌های مهمی همچون گشایش روابط با چین، تنش‌زدایی با اتحاد جماهیر شوروی، پایان‌دادن به جنگ ویتنام و پیشرفت دیپلماتیک پس از جنگ اعراب و اسرائیل در سال 1967 موفق عمل کند. در طول دهه شصت میلادی، محمدرضا پهلوی نظریه‌ای در سیاست خارجی را پیگیری می‌کرد که در آن معتقد بود شوروی در مصر و عراق درگیر «جنگ‌های نیابتی» خواهد شد تا در نهایت به تسلط بر نفت خلیج‌فارس دست یابد و دسترسی غربی‌ها را به این منافع نفتی مختل کند.

 سرآغاز تبدیل شاه به ژاندارم منطقه خلیج فارس

قراردادهای فروش سلاح؛ تداوم یا تغییر

سفیر وقت آمریکا در ایران داگلاس مک آرتور در خاطراتش نوشته: «ما باید به‌آرامی سطحی از واقع‌گرایی را به میل سیری‌ناپذیر شاه برای خرید سلاح تزریق می‌کردیم». در دولت نیکسون، هنری کیسینجر به‌عنوان یک شخصیت قوی طرف‌دار تلاش می‌کرد فضای محافظه‌کارانه در مقابل خریدهای نظامی شاه را تغییر دهد؛ ولی در سوی مقابل دفتر اطلاعات و تحقیقات وزارت امور خارجه گزارش داد که: «هیچ تهدید نظامی فوری برای ایران وجود ندارد که واردات تجهیزات نظامی جدید را توجیه کند» و نتیجه‌گیری کند که: «ایران باید بتواند امنیت خود را حفظ کند و پس از خروج بریتانیا از خلیج‌فارس در سال 1971، حتی در سطوح تسلیحاتی پیش‌بینی‌شده فعلی بر اساس تعهدات تسلیحاتی موجود ایالات متحده، با هرگونه تهدید نظامی قابل‌قبول مقابله کند.»

روند دشوار ارتقا نیروی هوایی شاه با بلاتکلیفی او تشدید شد. زیرا شاه به یک مدل خاص متعهد نبود. او مرتباً بین گزینه‌های مختلف از جمله F-15 بسیار گران‌قیمت در نوسان بود. این واقعیت که شاه با خوش‌بینی به دنبال خرید هواپیمای پیشرفته‌ای مانند F-15 بود، نشانه روشنی از تحول بزرگ در میل او به تأمین فناوری‌های به‌روز نظامی بود. این نقطه‌ای بود که دولت نیکسون شروع به درک این نکته کرد که یک تحول همسو و مشابه نیز در سیاست ایالات متحده ضروری است. در صورت عدم موفقیت در چنین تغییری، نفوذ آمریکا بر شاه در بهترین حالت با واردشدن به یک رابطه نظامی با یک رقیب کاهش می‌یابد، یا در بدترین حالت با روی‌آوردن به شوروی برای سخت‌افزارهای پیشرفته‌اش، از دست می‌رود. باتوجه‌به اینکه فروش اعتباری همچنان در سقف محدودکننده سالانه تحمیل شده توسط کنگره قفل شده بود و اشتها و درخواست‌های شاه به‌سرعت در حال افزایش بود. اگر قرار باشد ایران از F-5E صرف‌نظر کند و F-15 را انتخاب کند، سقف اعتبار موجود فقط اجازه تأمین شش یا هفت هواپیما - نه حتی نیم اسکادران – را ایجاد می‌کرد. در چنین شرایطی اهمیت و جایگاه قرارداد نظامی تهران بین آمریکا و ایران در اردیبهشت 1351/می 1972 به‌خوبی روشن می‌شود.

قرارداد نظامی تهران

شاه در سال 1971 توانست امتیاز نفت جدیدی را به دست آورد، با تصرف جزایر ابوموسی و تنب در خلیج فارس قدرت نظامی ایران را به نمایش گذاشته بود و جشن باشکوهی به مناسبت 2500 سال امپراتوری ایران در تخت جمشید برگزار کرده بود. شاه برای رسیدن به مقاصد خود سناتور استوارت سیمینگتون را به تهران دعوت کرد و او در ژانویه 1972، تلاش کرد از طریق نقش خود در کمیته روابط خارجی شخصاً وضعیت توانمندی نظامی ایران را ارزیابی کند. ایران بزرگترین دریافت‌کننده اعتبار نظامی بود در حالی که کنگره مستمراً نسبت به فروش تسلیحات نظامی هشدار می داد. شاه به سیمینگتون خلاصه‌ای طولانی از نگرانی‌های امنیتی منطقه‌ای ایران ارائه کرد: تداوم تقویت نظامی عراق با حمایت شوروی، اهمیت فزاینده نفت خلیج فارس، «آسیب‌پذیری وحشتناک» افغانستان و پاکستان - و البته دلیل اصلی که خروج انگلستان از خلیج فارس بود. ایران در این ایام خود را محدود به خرید سلاح از آمریکا نکرده بود و مجموعه تسلیحاتی خود را متنوع کرده بود. تا سال 1972، ایران تقریباً نیمی از تجهیزات دفاعی خود را به طور منظم از منابع غیر آمریکایی خریداری می‌کرد، حتی تلاش کرده بود روابط تسلیحاتی گسترده ای با شوروی ایجاد کند. شاه در یکی از این تلاش‌ها، او در اواخر ژوئن سفری به بریتانیا ترتیب داد تا به دنبال سفر نیکسون، به انگلیسی‌ها بفهماند که این سفر باید عقد قرارداد در حوزه فروش تسلیحات نظامی ختم شود.

وزارت امور خارجه آمریکا نیز با درک این شرایط، یک تحلیل توجیهی طولانی به نیکسون ارائه کرد و از "نگرانی عمیق" شاه در مورد رشد نفوذ شوروی در منطقه هشدار داد. به‌عبارت‌دیگر، وزارت امور خارجه آمریکا توصیه کرد که نیکسون با تحلیل شاه موافقت کند و تأکید کرد که آمریکا کاملاً قصد دارد از دوستان خود در منطقه «با کمک مالی و نظامی و حمایت مالی» حمایت کند. این مقاله در مورد انتقال فناوری درجه اول نظامی آمریکا به ایران، رویکرد بسیار سهل‌گیرانه‌ای داشت. فی‌المثل از فروش بمب‌های هدایت‌شونده لیزری حمایت می‌کرد و پیشنهاد می‌کرد که F-14 و F-15 را پس از ادغام کامل در ارتش آمریکا به ایران پیشنهاد دهد. این گزارش تحلیلی پیشنهاد می‌کرد که برخلاف آنچه پنتاگون پیشنهاد داده بود، باید با شاه با صراحت کلام و افشای کامل اطلاعات مواجه شد وگرنه به روحیه پارانویا و بدگمان او دامن زده می‌شود.

سرآغاز تبدیل شاه به ژاندارم منطقه خلیج فارس

موقعیت وزارت امور خارجه،  با افزایش نفوذ شوروی در خاورمیانه و ضعف مداوم داخلی افغانستان نیز تقویت شد. در همین ایام هند و پاکستان که اختلافات مرزی طولانی بر سر پاکستان شرقی داشتند، در دسامبر 1971 وارد جنگ شده بودند. شکست تحقیرآمیز پاکستان در تنها سیزده روز باعث نگرانی گسترده‌ای شد مبنی بر اینکه شوروی تمایل دارد به سمت مرزهای جنوبی حرکت کند. از این جنبه نیز نظریه شاه در مورد طرح‌های ملموس شوروی در خاورمیانه تأیید می‌شد. اوضاع زمانی بسیار وخیم‌تر شد که شوروی با کشور مهم مصر که بیش از 15000 نفر نیروی نظامی داشت پیمان دوستی منعقد کرد و در آوریل 1972 قرارداد مشابهی را با عراق امضا کرد که منجر به فروش تسلیحات پیشرفته به این دو کشور شده بود. تحلیل وزارت امور خارجه با پشتوانه این تحولات که همگی به ضرر منافع آمریکا بود ادعا می‌کرد که «دوستان آمریکایی در منطقه محاصره شده بودند و عدم موفقیت در برابر هجوم تسلیحات شوروی به تضعیف روحیه نیروهای میانه‌رو در خاورمیانه و تسریع رادیکالیزه‌شدن منطقه کمک می‌کند».

سال‌های ریاست‌جمهوری نیکسون باتوجه‌به موضوع فروش تسلیحات به ایران به‌آرامی آغاز شد. پس از ملاقات با نیکسون، شاه متوجه شد که برای خرید هر سلاحی که لازم می‌داند، چک سفیدی در اختیار دارد و دفاع از منافع آمریکا در خلیج‌فارس را به عهده می‌گیرد. وسعت امکاناتی که نیکسون در برابر شاه بازکرده بود بسیار چشمگیر بود. شاه خریدهای عظیمی را آغاز کرد و بین جولای و نوامبر 1972 نزدیک به 3.5 میلیارد دلار سخت‌افزار نظامی سفارش داد. بااین‌حال شاه تازه در آغاز راه بود. او در اوایل نوامبر 1972 سخنرانی مهمی ایراد کرد و اعلام کرد قصد دارد قدرت ضربتی دریایی ایران را افزایش دهد و مرزهای دفاعی ایران را فراتر از خلیج‌فارس گسترش دهد. بدون شک توافق می 1972 را می‌توان قمار نیکسون بر ایران برای حفظ دیوار آتش در مقابل منافع ایالات متحده در خلیج فارس تعبیر کرد. این قرارداد سیاست ایالات متحده در قبال ایران را متحول کرد و عصر جدیدی از روابط را آغاز کرد تا جایی که از اواسط سال 1972 تا آخرین ماه های سلطنت شاه در زمستان 1978-1979، فروش سالانه چند میلیارد دلاری تسلیحات تبدیل به یک سنت ثابت و پایدار در روابط ایالات متحده و ایران شد.

ارسال نظرات