از ادعای تحول خواهی در حوزه تا شاذگویی برای جلب توجه
آقای محمد تقی اکبر نژاد در سالهای ابتدایی دهه نود با ادعای «تحول در حوزه های علمیه» اقداماتی را آغاز وموسسه ای تحت عنوان «موسسه فقاهت وتمدن سازی اسلامی» را تاسیس کرد. ایده ی اولیه ی وی جایگزینی «کتاب های فارسی» به جای کتابهای عربی به خصوص «رسائل، مکاسب و کفایه» بود. وی جلساتی تحت عنوان «نقد مکتب شیخ انصاری» برگزار کرد و مجموعه ی اقدامات وی سبب اعتراض اساتید و بزرگان حوزه قرار گرفت. یکی از مهمترین انتقادهای به وی این بود که اولا وی به هیچ وجه دروس سطوح عالی را تدریس نکرده است ولی در کمال تعجب منتقد کتب سطوح عالی شده است؟ ثانیا آنان که با تراث ارزشمند فقه و اصول شیعه آشنا هستند می دانند مطالعه و آشنایی با میراث گرانبهای فقها مستلزم آن است که فرد کتابهای فقهی و اصولی بزرگان را به صورت سلسه وار مورد مطالعه قرار دهد و اگر طلبه ای بدون ارتباط با کتب فقهی و اصولی بخواهد یکباره با جواهر الکلام و کتب استنباطی آشنا شود امکان پذیر نیست. به عبارت دیگر ارتباط دانش پژوه فقه و اصول با تراث ارزشمند گذشتگان که گنج رنج هزار ساله فقیهان امامیه است منقطع و غیر ممکن می گردد. به هر حال ایده ی آقای اکبرنژاد توفیق چندانی پیدا نکرد و مورد اقبال عموم حوزویان وطلاب جوان قرار نگرفت و همان طور که پیش بینی می شد این جریان به محاق رفت.
شاذ گویی برای جلب توجه
به نظر می رسد استراتژی آقای اکبرنژاد «شاذ گویی برای جلب توجه» است. ایده وی وقتی وی مورد اقبال طلاب جوان قرار نگرفت خود را ناامید از «قم» دید و به «تهران» مهاجرت کرد تا از طریق «دانشگاهیان» تحول در «حوزه علمیه» را ایجاد کند؟! اما آنچه می توانست هنوز «نام» وی را «زنده» نگه دارد اظهار نظرهای شاذ و گاه بی گاه وی می باشد. هرچند مروری بر سخنرانی های ایشان ، هر تحلیل گری را به مجموعه ای از ادعاهای متناقض و متضاد می رساند. از یک از سو از «کتب عربی» انتقاد می کند از سوی دیگر از جایگزینی «حلقات شهید صدر» تقدیر میکند؟! اما اخیرا شاذگویی ها به انقلاب اسلامی و مکتب امام خمینی رسیده است.
تخطئه انقلاب اسلامی و امام خمینی(ره)
با کمال تعجب و پس از گذشت چند سال آقای محمدتقی اکبرنژاد که خود را انقلابی و پیرو امام و رهبری میدانست به منتقد انقلاب اسلامی ،امام خمینی و برخی رویکردهای نظام مقدس جمهوری اسلامی ایران شده است. وی اخیرا سخنرانی های تحت عنوان «جمهوری اسلامی در مقایسه با استراتژی سیاسی امامان شیعه» را ایراد می کند. وی در اظهار نظرهای به جای استفاده از واژه «امام خمینی» از واژه «آیت الله خمینی» استفاده می کند آنها که با ادبیات انقلابی آشنا هستند می دانند که به کاربردن واژه آیت الله خمینی با ادبیات انقلابی هم خوانی ندارد ومعمولا کسانی که با امام و انقلاب میانه ی خوبی ندارند از این واژه استفاده می کنند. همچنین در سلسله اظهار نظرهای «مخالفت علمای طراز اول» را با «انقلاب اسلامی» مطرح می کند و می نویسد: «برخلاف چیزی که مردم گمان میکنند، اکثریت علمای طراز اول حوزههای قم و نجف و مشهد و ... نه تنها دنبال انقلاب و تشکیل حکومت نبودند که قویاً با آیت الله خمینی در این موضوع اختلاف نظر داشتند و این مخالفت را نیز به ایشان ابراز داشتند و حرف آنها بالاتفاق یک چیز بود؛ «حوزه توانایی مملکت داری را ندارد و این کار باعث بدنامی و رویگردانی مردم از دین و روحانیت خواهد شد.» زمانه نشان داد که چه کسی حوزه و جامعه را بهتر میشناخته است!»(منتشر شده در کانال آقای اکبرنژاد مورخ 1402/09/7) در این اظهار نظر اولا ترجیح نظریه علمای مخالف انقلاب اسلامی بر دیدگاه امام خمینی بیان شده است ثانیا درک وشناخت علمای مخالف انقلاب اسلامی را بهتر از امام خمینی معرفی کرده است. این درحالی است که وی فقط به نیمه خالی لیوان نگاه کرده است و این حجم از موفقیت ها و پیروزی های انقلاب اسلامی را در زمینه های مختلف نادیده انگاشته است. آنچه که آقای اکبرنژاد از آن غافل است این است که اگر انقلاب اسلامی با هدایت امام خمینی به پیروزی نمی رسید اثری از اسلام و مسلمانی در این کشور باقی نمی ماند. شواهد تاریخی فراوان حاکی از آن است که جریان های التقاطی، کمونیستی، و فرقه ضاله بهاییت همگی در سالهای منتهی به انقلاب اسلامی هجمه ی سنگینی به باورها واعتقادات اصیل اسلامی داشته اند و از سوی دیگر اباحه گری و روشنفکری غرب زده نیز در صدد لا ابالی کردن جوانان این مرز وبوم بودند. اقدامات ضددینی رژیم منحوس پهلوی طوماری بلند می طلبد از تغییر تاریخ هجری شمسی به شاهنشاهی، برگزاری جشن های مختلط به همراه شراب خواری و میگساری به خصوص جشن های 2500 ساله شاهنشاهی و جشن هنر شیراز، ایرانِ زمان پهلوی، حیاط خلوت فراماسونها شده بود، قریب به ۸ هزار فراماسونر و ۵۴ لُژ در ایران زمان محمدرضا پهلوی طبق اسناد خود ساختار سیاسی در ایران فعالیت میکردند. در نظام دانشگاهی پهلوی نه تنها رفتارهای غیرادبی ترویج میشد، بلکه از رفتارهای ارزشی و اسلامی دانشجویان همانند حجاب دختران نیز ممانعت به عمل میآمد. برای نمونه، ریاست سازمان اطلاعات و امنیت کشور(ساواک) در پاسخ به درخواست شهربانی در سال 1355 برای جلوگیری از ورود دختران چادری به دانشگاه، چنین پیشنهاد میکند:
با مسخره کردن این دخترها و هو کردن کلاغ سیاه و نظیر آن، کاری کنند که نتوانند با چادر بیایند یا چادر را از سر بردارند. (همان: 285)
در بسیاری از دانشگاهها همانند دانشگاه شیراز، ورود دختران با حجاب به دانشگاه به صورت رسمی ممنوع شد و وزیر آموزش و پرورش نیز در سال1352 طی بخشنامهای دستور ممنوعیت پوشیدن چادر برای دختران دبیرستانی را صادر کرد (حسینیان، چهارده سال رقابت ایدئولوژیک شیعه در ایران: 877).
رژیم پهلوی در حجابزدایی تا بدان جا پیش رفتند که در سال 1355 «شورای هماهنگی امور اجتماعی» طرحی را به تصویب رساند که در بخشی از آن، چادر برای دانشآموزان، دانشجویان و کارمندان ممنوع شد و ورود زنان چادری به وزارتخانهها و سازمانهای دولتی، اتوبوسهای شرکت واحد، سینماها، فروشگاههای تعاونی شهر و روستا، کتابخانهها و مجامععمومی، ممنوع اعلام شد و اینان از مسافرت با هواپیما و خدمات سازمان اجتماعی محروم شدند. (نصری، همان: 246) اگر روزگاری میرزا آقاخان کرمانی از یگانگی لباس ایرانیان باستان با غربیان جدید سخن میگفت، اینک در سایه رژیم پهلوی این اندیشه جامه عمل میپوشید.
باری روبین، تحلیلگر آمریکایی مینویسد:
در دوران پهلوی در عرضه و معرفی فرهنگ و تمدن غربی به مردم ایران، بدترین و مبتذلترین جنبههای این فرهنگ انتخاب شد که ضربه حاصل از آن برای جامعه مذهبی و سنتگرای ایران قابل تحمل نبود. فیلمهای آمریکایی که بیشتر از انواع مبتذل آن بودند، بیش از سیدرصد برنامههای تلویزیونی و پردههای سینماها را اشغال کرده بود. (روبین، جنگ قدرتها در ایران: 194) به هر روی اقدامات ضددینی و اسلامی پهلوی به موارد پیش گفته منحصر نمی شد و شرح و تفصیل آن در این مختصر نمی گنجد.( برای مطالعه بیشتر: حسینیان، روحالله، چهارده سال رقابت ایدئولوژیکشیعه در ایران (56 ـ 1343)، تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، 1383.)
همچنین این شبهه ی که انقلاب اسلامی باعث دین گریزی مردم شده است نیز در جای خود پاسخ داده شده است . واقعیت این است که تجربه جهانی شدن و نسبتی که با دینداری پیدا کرده در تمام جوامع مدرن امروزی به کمرنگ شدن اعتقادات دینی انجامیده. آنچه در ایران شاهد آن هستیم در صورت صحت ادعا نمی تواند جدا از این روند تاریخی کلان باشد که در ادامه یک سیر جهانی و به نظر برخی جامعه شناسان ناگزیر است. بنابراین مشکل می توان کمرنگ شدن باورهای دینی مردم ایران را ( در صورت درستی این ادعا) فقط به شکل حکومت ها نسبت داد. از این منظر حتی شاید بتوان گفت رخداد انقلاب اسلامی به نوعی مانع موقت برای رشد شتابان دنیوی گرایی ( سکولاریسم/ عرفی گرایی) دین گریزی در جامعه ایران ایجاد کرد که با قوت و شدت بسیار زیاد در حکومت پهلوی ها دنبال می شد. این دیدگاه اقای اکبرنژاد بسیار ساده انگارانه است که تمامی اثرات منفی مورد ادعا بر دینداری ایرانیان را ناشی از تجربه یک شکل سیاسی جدید می داند و سایر عوامل مهم از جمله رشد روند فراگیر عرفی شدن و سرایت سریع آن را بر اثر گسترش وسایل ارتباط جمعی در مقیاس جهانی نادیده می گیرد.
براین اساس باید گفت بر خلاف ادعای یاد شده صرف وجود یک حکومت سکولار در ایران ( در صورت امکان تحقق) لزوما باعث افزایش دینداری مردم نمی شود. در اصطلاح پژوهشی، شکل حکومت، «متغیر مستقل» و سطح دینداری «متغیر وابسته» نیست و اساسا بین این دو رابطه ای پیچیده تر از این معادله ساده بر قرار است .
سخن آخر، «فاین تذهبون؟»
سخن آخر این قلم دار با آقای اکبرنژاد این است که روزی شما در زمره طلاب انقلابی و پیرو خط امام و رهبری بودید امروز شما را چه شده است که به انتقاد از امام خمینی و انقلاب اسلامی روی آوردید و هم داستان با جریان های ضد انقلاب و شبکه های معاند گردیده اید؟ این بود تحول در حوزه های علمیه؟! هدف شمااز انتشار مطالبی تحت عنوان «عدم موافقت بزرگان حوزه با انقلاب آیت الله خمینی» چیست؟ دلیل کاربرد واژه «تنش زدایی» که کلیدواژه ی جریان اصلاحات و اعتدالیون بود در سخنان شما چیست؟ تیتر «بنای جمهوری اسلامی بر گسل تنش» و ابراز تاسف از عملکرد حضرت امام خمینی و این اظهار نظر شما که: «متاسفانه آیت الله خمینی نه تنها در صدد کنترل شور و هیجان کاذب انقلابی بر نیامد و از عصبانیت ملت نکاست که با آن همراه شد. برای همین کشور به سمت تنش بیشتر و تصمیمات خلق الساعه در حوزههای سرنوشت ساز مانند سیاست خارجی، فرهنگ و مدلهای اداره کشور و نیز آزادی بیان انجامید.»(منتشر شده در کانال آقای اکبرنژاد مورخ 1402.09.06 ) چه پیامی دارد؟ جسارت به محضر امام خمینی و تقطیع سخنان ایشان و نوشتن این مطلب که «آیا ممکن است کسی که پیچیدگیهای حکومتداری در عصر مدرن را میداند، اینگونه سخن بگوید؟ اوقاف را در اختیار ما قرار بدهید تا فقر را ریشه کن بکنیم. بخشی از رادیو را به ما بسپارید تا مردم را با معارف دین آشنا کنیم.»( منتشر شده در کانال آقای اکبرنژاد مورخ 1402.09.06 https://eitaa.com/akbarnejad_ir/12147) آیا حضرت امام خمینی پیچیدگی های حکومت داری را نمی دانست که توانست با پانزده سال مبارزه شبانه روزی و با نداشتن امکانات مادی و عدم وابستگی به قدرت های مادی کشتی انقلاب را یک دهه و با سخترین و سنگین ترین حملات دشمنان اسلام و انقلاب و تجمیع تمام ملت کفر در مقابل اسلام پیروزمندانه به ساحل آرامش برساند و موجبات تعجب و بهت همه تحلیل گران سیاسی و اندیشکده های غرب و شرق را فراهم آورد؟!
وااسفاه! متاسفانه جریان نفوذ در حوزه های علمیه که مورد هشدار رهبر بصیر و فرزانه انقلاب اسلامی قرار گرفته است از تلاش بازنایستاده و اکنون پس از چهاردهه از پیروزی شکوهمند انقلاب اسلامی و فتح قله های بزرگ با تردید رواداشتن در انقلاب امام خمینی و ملت بزرگ ایران سعی در سست کردن باورهای عمومی و طلاب جوان دارند همان خطری که قائد عظیم الشان انقلاب اسلامی حضرت روح الله الموسوی الخمینی (قدس الله نفسه الزکیه) پیش بینی کردند و فرمودند: «روحانیون وابسته و مقدس نما و تحجرگرا هم کم نبودند و نیستند. در حوزههای علمیه هستند افرادی که علیه انقلاب و اسلام ناب محمدی فعالیت دارند. امروز عدهای با ژست تقدس مآبی چنان تیشه به ریشه دین و انقلاب و نظام میزنند که گویی وظیفهای غیر از این ندارند. خطر تحجرگرایان و مقدس نمایان احمق در حوزههای علمیه کم نیست.
طلاب عزیز لحظهای از فکر این مارهای خوش خط و خال کوتاهی نکنند، اینها مروّج اسلام آمریکاییاند و دشمن رسول الله. آیا در مقابل این افعیها نباید اتحاد طلاب عزیز حفظ شود؟
استکبار وقتی که از نابودی مطلق روحانیت و حوزهها مأیوس شد، دو راه برای ضربه زدن انتخاب نمود؛ یکی راه ارعاب و زور و دیگری راه خدعه و نفوذ در قرن معاصر. وقتی حربه ارعاب و تهدید چندان کارگر نشد، راههای نفوذ تقویت گردید. اولین و مهمترین حرکت، القای شعار جدایی دین از سیاست است که متأسفانه این حربه در حوزه و روحانیت تا اندازهای کارگر شده است تا جایی که دخالت در سیاست دون شأن فقیه و ورود در معرکه سیاسیون تهمت وابستگی به اجانب را به همراه میآورد؛ یقیناً روحانیون مجاهد از نفوذ بیشتر زخم برداشتهاند. گمان نکنید که تهمت وابستگی و افترای بی دینی را تنها اغیار به روحانیت زده است، هرگز؛ ضربات روحانیت ناآگاه و آگاه وابسته، به مراتب کاریتر از اغیار بوده و هست.
در شروع مبارزات اسلامی اگر میخواستی بگویی شاه خائن است، بلافاصله جواب میشنیدی که شاه شیعه است! عدهای مقدس نمای واپسگرا همه چیز را حرام میدانستند و هیچ کس قدرت این را نداشت که در مقابل آنها قد علم کند. خون دلی که پدر پیرتان از این دسته متحجر خورده است هرگز از فشارها و سختیهای دیگران نخورده است. وقتی شعار جدایی دین از سیاست جا افتاد و فقاهت در منطق ناآگاهان غرق شدن در احکام فردی و عبادی شد و قهراً فقیه هم مجاز نبود که از این دایره و حصار بیرون رود و در سیاست [و] حکومت دخالت نماید، حماقت روحانی در معاشرت با مردم فضیلت شد... البته هنوز حوزهها به هر دو تفکر آمیختهاند و باید مراقب بود که تفکر جدایی دین از سیاست از لایههای تفکر اهل جمود به طلاب جوان سرایت نکند و یکی از مسائلی که باید برای طلاب جوان ترسیم شود، همین قضیه است که چگونه در دوران وانفسای نفوذ مقدسین نافهم و ساده لوحان بیسواد، عدهای کمر همت بستهاند و برای نجات اسلام و حوزه و روحانیت از جان و آبرو سرمایه گذاشتهاند... طلاب جوان باید بدانند که پرونده تفکر این گروه همچنان باز است و شیوه مقدس مآبی و دین فروشی عوض شده است. شکست خوردگان دیروز، سیاست بازان امروز شدهاند. آنها که به خود اجازه ورود در امور سیاست را نمیدادند، پشتیبان کسانی شدند که تا براندازی نظام و کودتا جلو رفته بودند... راستی اتهام امریکایی و روسی و التقاطی، اتهام حلال کردن حرامها و حرام کردن حلالها، اتهام کشتن زنان آبستن و حِلیّت قمار و موسیقی از چه کسانی صادر میشود؟ از آدمهای لامذهب یا از مقدس نماهای متحجر و بیشعور؟! فریاد تحریم نبرد با دشمنان خدا و به سخره گرفتن فرهنگ شهادت و شهیدان و اظهار طعنها و کنایهها نسبت به مشروعیت نظام کار کیست؟ کار عوام یا خواص؟ خواص از چه گروهی؟ از به ظاهر معممین یا غیر آن؟ بگذریم که حرف بسیار است. همه اینها نتیجه نفوذ بیگانگان در جایگاه و در فرهنگ حوزههاست، و برخورد واقعی هم با این خطرات بسیار مشکل و پیچیده است.»( صحیفه امام خمینی » جلد 21 » صفحه 281-278)
به واقع باید خون گریست که چگونه می شود طلبه ای که موجودیت خود و اینکه توانسته بر سر سفره دریای علوم اهل بیت(ع) بنشیند را مدیون مجاهدت های حضرت امام خمینی و انقلاب اسلامی است این چنین ناجوانمردانه و بی رحمانه بر مقتدای ملت و حوزه های علمیه هجوم برد؟! متاسفانه جریان انتقام از «امام خمینی»، «انقلاب اسلامی» و «روحانیون مبارز» هم چنان فعال است و برچهره نورانی ایشان چنگ می زند و لکن این جریان محکوم به شکست است چرا که وعده صادق الهی این چنین است: «يُرِيدُونَ أَنْ يُطْفِئُوا نُورَ اللَّهِ بِأَفْوَاهِهِمْ وَيَأْبَى اللَّهُ إِلَّا أَنْ يُتِمَّ نُورَهُ وَلَوْ كَرِهَ الْكَافِرُونَ» (توبه : 32).
حجت الاسلام حسین عندلیب، استاد حوزه و دانشگاه