من به میهمانی افطار نمیآیم
مصطفی محمدی فرمانده تیپ مکانیزه امام زمان عج الله تعالی فرجه الشریف تعریف میکند: «ماه رمضان بود و ما در سوریه بودیم که یکی از افسران ارشد سوری به ضیافت افطار دعوتمان کرد. با تعدادی از رزمندگان از جمله شهید مدافع حرم محمودرضا بیضائی به میهمانی رفتیم. خیلی هم تشنه بودیم.
۳ـ۲ دقیقه بیشتر تا افطار نمانده بود و میخواستیم وارد سالن غذاخوری شویم، اما محمودرضا منصرف شد و گفت: «من برمیگردم.»
رزمندگان لبنانی اصرار داشتند که با آنها به افطاری برود. من هم مُصِر بودم که دلیل برگشتنش را بدانم. شهید بیضائی به من گفت: «شما ماشین را به من بده که برگردم. شما بروید و افطارتان را بخورید. بعد از افطار که برگشتید دلیلش را میگویم.»
بعد از افطار گفت: «اگر خاطرت باشد این افسر قبلاً هم یک بار ما را به مهمانی ناهار دعوت کرده بود. آن روز بعد از ناهار دیدم تهمانده غذای ما را به سربازانشان دادهاند و آنها از شدت گرسنگی آن را با ولع میخورند! امروز که داشتم وارد سالن میشدم فکر کردم اگر قرار است تهمانده غذای افطاری مرا به این سربازها بدهند، من آن افطاری را نمیخورم.»
منبع: کتاب «تو شهید نمیشوی»