شفاف سازی؛ مطالبه رهبری
لبیک یا خامنهای!
حامد عبداللهی
مقام معظم رهبری در آخرین دیدار خود با نمایندگان مجلس خبرگان رهبری پس از اشاره به نکته کلیدی شجاعت در فهم و بیان مواضع و نیز بالا بردن بصیرت مردم، فرمودند «این را هم عرض بکنیم؛ بعضىها در فضاى فتنه، این جملهى «کن فى الفتنة کابن اللّبون لا ظهر فیرکب و لا ضرع فیحلب» را بد میفهمند و خیال میکنند معنایش این است که وقتى فتنه شد و اوضاع مشتبه شد، بکش کنار! اصلاً در این جمله این نیست که: «بکش کنار». این معنایش این است که به هیچ وجه فتنهگر نتواند از تو استفاده کند؛ از هیچ راه. «لا ظهر فیرکب و لا ضرع فیحلب»؛ نه بتواند سوار بشود، نه بتواند تو را بدوشد؛ مراقب باید بود. در جنگ صفین ما از آن طرف عمار را داریم که جناب عمار یاسر دائم مشغول سخنرانى است؛ این طرف لشکر، آن طرف لشکر، با گروههاى مختلف؛ چون آنجا واقعاً فتنه بود دیگر؛ دو گروه مسلمان در مقابل هم قرار گرفتند؛ فتنهى عظیمى بود؛ یک عدهاى مشتبه بودند. عمار دائم مشغول روشنگرى بود؛ این طرف میرفت، آن طرف میرفت، براى گروههاى مختلف سخنرانى میکرد - که اینها ضبط شده و همه در تاریخ هست - از آن طرف هم آن عدهاى که «نفر من اصحاب عبد اللَّه بن مسعود ...» هستند، در روایت دارد که آمدند خدمت حضرت و گفتند: «یا امیرالمؤمنین - یعنى قبول هم داشتند که امیرالمؤمنین است - انّا قد شککنا فى هذا القتال»؛ ما شک کردیم. ما را به مرزها بفرست که در این قتال داخل نباشیم! خوب، این کنار کشیدن، خودش همان ضرعى است که یُحلب؛ همان ظهرى است که یُرکب! گاهى سکوت کردن، کنار کشیدن، حرف نزدن، خودش کمک به فتنه است. در فتنه همه بایستى روشنگرى کنند؛ همه بایستى بصیرت داشته باشند. امیدواریم انشاءاللَّه خداى متعال ما را و شما را به آنچه میگوئیم، به آنچه نیت داریم، عامل کند؛ موفق کند.»
نقش عمارگونه ، نیازی است که امروز از خواص با بصیرت مورد توقع است اما از طرفی گویا مصلحتاندیشی نابجا و چهره مصالحهگرانه با همه طرفها و از همه مهمتر، ندیدن خطر و معضل و آسودگی غافلانه دیگر خواص، نه تنها در رفع مشکلات یاری نمیرساند که به غبار آلودگی فضا میانجامد.
این جاست که باز مقام معظم رهبری صریح تر از گذشته این دسته را مورد خطاب قرار میدهند و میفرمایند: « مشکل برخى از افراد و مجموعهها این است: بىایمان نیستند، بىشوق و بىمحبت هم نیستند؛ اما لحظهشناس نیستند. لحظه را باید شناخت، نیاز را باید دانست. فرض بفرمائید کسانى در کوفه دلهاشان پر از ایمان به امام حسین بود، به اهلبیت محبت هم داشتند، اما چند ماه دیرتر وارد میدان شدند؛ همهشان هم به شهادت رسیدند، پیش خدا هم مأجورند؛ اما کارى که باید بکنند، آن کارى نبود که آنها کردند؛ لحظه را نشناختند؛ عاشورا را نشناختند؛ در زمان، آن کار را انجام ندادند. اگر کارى که توابین در مدتى بعد از عاشورا انجام دادند، در هنگام ورود جناب مسلم به کوفه انجام میدادند، اوضاع عوض میشد؛ ممکن بود حوادث، جور دیگرى حرکت بکند. شناسائى لحظهها و انجام کار در لحظهى نیاز، خیلى چیز مهمى است.»
معظمله با بیان این که راهپیمایی 23 تیر و 9 دی امسال شناخت نیاز لحظه بود نسبت به تکلیف امروز میفرمایند: «دشمنان ملت از شفاف بودن فضا ناراحتند؛ فضاى شفاف را برنمیتابند؛ فضاى غبارآلود را میخواهند. در فضاى غبارآلود است که میتوانند به مقاصد خودشان نزدیک شوند و به حرکت ملت ایران ضربه بزنند. فضاى غبارآلود، همان فتنه است. فتنه معنایش این است که یک عدهاى بیایند با ظاهرِ دوست و باطنِ دشمن وارد میدان شوند، فضا را غبارآلود کنند؛ در این فضاى غبارآلود، دشمنِ صریح بتواند چهرهى خودش را پنهان کند، وارد میدان شود و ضربه بزند. اینى که امیرالمؤمنین فرمود: «انّما بدء وقوع الفتن اهواء تتّبع و احکام تبتدع»، تا آنجائى که میفرماید: «فلو انّ الباطل خلص من مزاج الحقّ لمیخف على المرتادین»؛ اگر باطل، عریان و خالص بیاید، کسانى که دنبال شناختن حق هستند، امر برایشان مشتبه نمیشود؛ میفهمند این باطل است. «و لو انّ الحقّ خلص من مزج الباطل انقطع عنه السن المعاندین»؛ حق هم اگر چنانچه بدون پیرایه بیاید توى میدان، معاند دیگر نمیتواند حق را متهم کند به حق نبودن. بعد میفرماید: «و لیکن یؤخذ من هذا ضغث و من ذاک ضغث فیمزجان»؛ فتنهگر یک تکه حق، یک تکه باطل را میگیرد، اینها را با هم مخلوط میکند، در کنار هم میگذارد؛ «فحینئذ یشتبه الحقّ على اولیائه»؛ آن وقت کسانى که دنبال حقند، آنها هم برایشان امر مشتبه میشود. فتنه این است دیگر. خوب، حالا در مقابل یک چنین پدیدهاى، علاج چیست؟ عقل سالم حکم میکند و شرع هم همین را قاطعاً بیان میکند: علاج عبارت است از صراحت در تبیین حق، صراحت در بیان حق. وقتى شما مىبینید یک حرکتى به بهانهى انتخابات شروع میشود، بعد یک عامل «دشمن»ى در این فضاى غبارآلوده وارد میدان شد، وقتى مىبینید عامل دشمن - که حرف او، شعار او حاکى از مافىالضمیر اوست - آمد توى میدان، اینجا باید خط را مشخص کنید، اینجا باید مرز را روشن کنید. همه وظیفه دارند؛ بیشتر از همه، خواص؛ و در میان خواص، بیشتر از همه، آن کسانى که مستمعین بیشترى دارند، شنوندگان بیشترى دارند. این وظیفه است دیگر: مرزها روشن بشود و معلوم بشود که کى چى میگوید. اینجور نباشد که باطل، خودش را در لابهلاى گرد و غبارِ برخاستهى در میدان مخفى کند، ضربه بزند و جبههى حق نداند از کجا دارد ضربه میخورد. این است که حرف دو پهلو زدن، از خواص، مطلوب نیست. خواص باید حرف را روشن بزنند و مطلب را واضح بیان کنند. این، مخصوص یک گرایش سیاسى خاص هم نیست. در داخل نظام اسلامى، همهى گرایشهائى که در مجموعهى نظام قرار دارند، اینها باید صریح مشخص کنند که بالاخره آن حمایتى که مستکبرین عالم میکنند، مورد قبول است یا مورد قبول نیست. وقتى که سران استکبار، سران ظلم، اشغالگران کشورهاى اسلامى، کُشندگان انسانهاى مظلوم در فلسطین و در عراق و افغانستان و خیلى جاهاى دیگر، مىآیند وارد میدان میشوند، حرف میزنند، موضع میگیرند، خوب، باید معلوم بشود این کسى که در نظام جمهورى اسلامى است، در مقابل این چه موضعى دارد؛ حاضر است تبرّى بجوید، بگوید من دشمن شمایم؟ من مخالف شمایم؟ وقتى در داخل محیط فتنه، کسانى با زبانشان صریحاً اسلام و شعارهاى نظام جمهورى اسلامى را نفى میکنند، با عملشان هم جمهوریت و یک انتخابات را زیر سؤال میبرند، وقتى این پدیده در جامعه ظاهر شد، انتظار از خواص این است که مرزشان را مشخص کنند، موضعشان را مشخص کنند. دوپهلو حرف زدن، کمک کردن به غبارآلودگى فضاست؛ این کمک به رفع فتنه نیست، این کمک به شفافسازى نیست. شفافسازى، دشمنِ دشمن است؛ مانع دشمن است. غبارآلودگى، کمک دشمن است. این، خودش شد یک شاخص. این یک شاخص است: کى به شفافسازى کمک میکند و کى به غبارآلودگى کمک میکند. همه این را در نظر بگیرند، این را معیار قرار بدهند.»
اینجاست که به نظر میرسد دیگر نمیتوان در باره مسائل پیشآمده پیرامون انتخابات، سکوت کرد یا موضع بیطرفانه یا دوپهلو گرفت. اما این مسائل کدام است و خواص به صورت مشخص و معین باید کدام پرسشها را پاسخ دهند؟
تعیین موارد مشخص و معدود میتواند در روشن شدن قضایا و قضاوت همسان مردم نقش مهمی داشته باشد چرا که اگر هرکس به فراخور حال و نگاه خود به بخشی از وقایع بپردازد و نگاه جامعی ارایه ندهد در واقع شفافسازی موردنظر، محقق نشده است.
برای برشماری مسائل باید به کلیدی بودن، کلی بودن، فراگیری و اثرگذاری آن و نیز نسبت زمانی آن به این مرحله خاص انقلاب توجه کرد.
1. اولین مسئله کلیدی که اظهارنظر شفاف خواص باید به آن معطوف شود، ولایت فقیه است. اصل فقهی و قانونی ولایت فقیه، جایگاه ولی فقیه و فصلالخطاب بودن سخن رهبری. این گزاره بدان معنا نیست که همه محفوظات در این باب تکرار شود . مراد این است که شخص دقیقا معین کند در حوادث اخیر چه نگاهی به رهبر انقلاب دارد و پایبندی به اصل ولایت فقیه و وفاداری به این اصل ماندگار از حضرت امام (ره) که مجدد آن بودند چه قدر است.
2. فرایند برگزاری انتخابات و عمل به قوانین مربوطه که از آغاز تا انجام طبق انتخاباتهای سی سال گذشته برگزار شد و نتیجه آن که در مجموع رئیسجمهور با شرکت هشتادوپنج درصدی مردم با حضور چهلملیونی برگزیده شد.
3. اصل اعتراض به روند انتخابات و بیانیههای صادره و انکار حقانیت و صداقت نظام در برگزاری انتخابات و نیز عدم تمکین در برابر معترضان برای لغو نظر اکثریت.
4. نقش برخی خواص، پیش از انتخابات ، همزمان با انتخابات و پس از آن در ملتهب کردن جامعه و راهحل بازگشت این دسته به موج خروشان ملت که در نهم دیماه، پیام خود را اعلان کرد.
5. حمایت آشکار و وقیحانه دشمنان از تحرکات پس از انتخابات و طرفداری از جریان خاص.
6. فتنه دانستن جریانات اخیر یا بحران دانستن آن و راهکار روشن و عادلانه برون رفت از این مسئله.
7. قضاوت در باره سران و صادرکنندگان بیانیهها و افراد اصلی دخیل در این جریان با توجه به اعترافات منتشر شده. و چگونگی برخورد با صاحب نفوذان و منتسبان.
8. اظهار نظر صریح در باره هتک حرمت تمثال عاشورا، امام خمینی،اصل ولایت فقیه، دیگر مقدسات و شعارهای اصیل انقلاب و آشوب و تخریب در خیابانها و شیوه برخورد قضایی با این پدیده.
9. خطاهای پیشآمده در جریان برخورد با معترضان و حادثه کهریزک و حمله به مسجد، پایگاه نظامی بسیج و قتل نفوس.
10. راهکار بازگشت عناصر خودی و تکلیف برخورد با مجرمان و نیز حکم افرادی که نخواهند از ادامه تعارض دست بردارند و به دامن دشمن پناهبرند.
برای شفاف سازی پیرامون انتخابات و حوادث پس از آن که فراتر از یک اختلاف حزبی پیگیری شد و رفتار و گفتاری خلاف مصالح نظام در سطوح مختلف پیشآمد به حکم فرمایش مقام معظم رهبری که در بالا یادآوری شد، اکنون همه نخبگان و خواص صاحب نفوذ موظفند بی محافظه کاری که در شأن یک مرد انقلابی نیست نسبت خود را با جرم بزرگ عناد با نظام مقدس جمهوری اسلامی روشن کنند که اگر نکنند گرچه ملت راه خود را و عهد خود را و امام خود را شناخته و به یاد دارند اما فتنههایی بزرگتر برای بیدار شدن دیر خواهد بود و هزینههمین سکوت یا دوپهلویی را برخلاف تصور عافیتطلبان، بالاتر خواهد برد.
نقش رسانهها نیز در این برهه،پر رنگ تر از هر زمان دیگری است . به نظر میرسد تکلیف لحظه رسانههای معتقد و پایبند به نظام مقدس جمهوری اسلامی این باشد که نه تنها فریب دشمن را باور نخورند و در دامهای رسانهای نیافتند که در راستای سیاست جذب حداکثری به سراغ شخصیتها رفته و اطلاع رسانی شفافی در این زمینه ارایه دهند.
/ی 702/902ح/
ارسال نظرات