۰۹ تير ۱۴۰۲ - ۲۲:۵۴
کد خبر: ۷۳۶۹۷۱

بازگشت به امام برای حفظ امام

بازگشت به امام برای حفظ امام
امام خمینی با بازتعریف و تئوریزه کردن نظام «ولایت فقیه» توانسته است پیوند بین مذهب و دال مرکزی تئوری مدرن قدرت یعنی مردم را برقرار کند.

به گزارش گروه سیره امامین انقلاب خبرگزاری رسا، به‌جرئت می‌توان مهم‌ترین تقابل انقلاب اسلامی با همه نظام‌های سیاسی مدرن را تقابلی ماهیتی دانست نه صرفا کارکردی؛ امام خمینی با بازتعریف و تئوریزه کردن نظام «ولایت فقیه» توانسته است پیوند بین مذهب (یعنی همان رکن فراموش شده در دولت مدرن برآمده از اومانیسم) و دال مرکزی تئوری مدرن قدرت (یعنی مردم) را برقرار کند. این اتفاق در ضدیت کامل با همه آن چیزی است که از قرن ۱۷ به بعد در سپهر اندیشه سیاسی به‌عنوان امری مسلم شناخته شده است. اومانیسم در سیاست به دموکراسی، در اقتصاد به امپریالیسم و در فرهنگ به سکولاریسم می‌رسد و در همه این عرصه‌ها آنچه حذف شده «مذهب» است.

امام خمینی با طرح دوباره نظریه «ولایت فقیه»، مذهب را بار دیگر به همه عرصه‌های نظام‌سازی برگرداند. همین مسئله مهم‌ترین عنصر ماهوی نظام جمهوری اسلامی را تشکیل داده و آن را در تقابل جدی با نظام طاغوتی قرار داده است.

این عنصر بیش از هرچیز متاثر از شخص حضرت امام و هستی‌شناسی اوست. نظام سیاسی که درباره انسان، آزادی انسان، برابری انسان‌ها، حقوق انسان، تکالیف انسان و دیگر مفاهیم صحبت می‌کند وقتی توسط امام خمینی و با تکیه بر هستی‌شناسی او تدوین می‌شود تعاریفی منحصر به‌فرد پیدا می‌کند و همین تعاریف است که ماهیت و کیفیت نظام جمهوری اسلامی را مشخص می‌کند.

به‌همین دلیل است که برای شناخت بهتر نظام ولایت فقیه، باید شخص امام خمینی و دستگاه معرفتی او بررسی شود. در اندیشه امام راحل، این عالم فقط محصور در عالم مادی نیست، بلکه عالم غیب هم وجود دارد و این غیب در امور دنیای مادی هم موثر است. معتقدین به عالم غیب همان‌ها هستند که برای اقامه قانون الهی قیام کرده‌اند و در مقابل کسانی قرار می‌گیرند که تنها به عالم مادی اعتقاد پیدا کرده‌اند. رهبر عالم مادی طاغوت است و رهبر رویکرد معتقد به غیب، الله. بنابراین تفسیر امام در حوزه سیاسی متشکل از دوگانه «حق» و «باطل» است. این دوگانه، دوگانه متعارض و نسبت بین آن دو، تقابلی است. این تقابل با نظام طاغوت در همه ارکان و مفاهیم اندیشه سیاسی امام متجلی است و اولین محل انزجار و نفرت دشمنان نظام اسلامی از امام، ذکر، یاد، نام و هرچه از امام راحل باقی است، همین محل است.

انسان ذاکر خمینی در مقابل انسان غافل غربی

عنصر اصلی و دال مرکزی در نظام جمهوری اسلامی برخاسته از اندیشه امام راحل، «انسان بنده» است. انسان در اندیشه سیاسی حضرت امام، مانند انسان غربی بریده از عالم بالا نیست. انسان در این دستگاه آمده است تا در روی زمین مقدمات عروج فردی و جمعی را فراهم کند. نگفته پیداست اولین ویژگی این انسان، ذکر است و چنین انسانی پیش و بیش از هرچیز باید ذاکر باشد و نه غافل. ذکر در مقابل غفلت که ویژگی اصلی انسان در اندیشه سیاسی غرب است. امام خمینی بار دیگر مفهوم بندگی را در قالب نظامی سیاسی اجتماعی تدوین کرد و به همه بشریت معرفی می‌کند. همچنان که نظام طاغوت انسان را غافل و سرگرم در امور دنیا می‌خواهد، اندیشه سیاسی برخاسته از معرفت‌شناسی خمینی کبیر، او را ذاکر و متوجه آخرت می‌داند. تلاش امام برای تربیت چنین انسانی است که یکی از زمینه‌های مخالفت با او را هم فراهم کرده است. «عالم محضر خداست...» در چنین حالتی امکان به‌غفلت واداشتن انسان توسط نظام طاغوت وجود ندارد و افسار زدن بر انسان بیدارشده‌ متذکر معاصر امکان‌پذیر نیست.

جهان؛ جهان تقابل تاریخی است

در دستگاه معرفت‌شناسی امام خمینی، زمان و مکان، صحنه اصلی تقابل خیر و شر است. از ابتدای تاریخ بشر و حتی پیش از آن، تاکنون، جنگ بین خیر و شر وجود داشته و تا انتهای تاریخ هم وجود خواهد داشت. امام خمینی در تلاش است تا با بیدار کردن انسان‌ها، آن‌ها را وادارد در این تقابل، جبهه خود را به درستی انتخاب کنند. جمهوری اسلامی، تبلور این تلاش امام است. با ایجاد نظام این است که زمینه برای سازماندهی جبهه خیر فراهم شده و امکان یارگیری در تقابل با جبهه شر مهیا می‌شود. البته شر هم بی‌کار نمی‌نشیند و در تلاش است یارگیری کند. هردو جبهه رهبرانی دارند. از منظر امام خمینی، رهبر نظام شر، شیطان است و رهبر جناح خیر، خداوند. بدون شک نه امام خمینی و آن‌ها که به اندیشه او اعتقاد دارند، اهل سازش هستند و نه جناح شر حاضر است از مواضع و منافع خود کوتاه بیاید. لذاست که مخالفت‌ها شکل گرفته و ادامه هم خواهد داشت تا زمانی که یکی از این دو جبهه از درون مضمحل یا از بیرون منهزم شده و برای مدتی، دیگری غلبه پیدا کند.

جهاد تاریخی؛ جهاد مقدس

تفسیر امام خمینی در حوزه سیاسی، تفسیر حق و باطل است. انسان بیدار، سرباز خداوند است و انسان درخواب و غفلت‌زده، ابزاری در اختیار شیطان. این جنگ، جنگ مقدسی‌است. سربازان جبهه حق در این جنگ یا پیروز می‌شوند و موفق به توسعه نظام الهی می‌شوند یا در این مسیر کشته می‌شوند که شهید و در همان حالت هم پیروز هستند. انسانی که به ‌این دو سرنوشت نیکو معتقد باشد، در برابر هیمنه نظام طاغوت سر خم نمی‌کند و خمینی بزرگ، مصداق مسلم این انسان است. با این نگاه تشکیل نظام، آنچنان که رهبر فقید انقلاب در کتاب «ولایت فقیه» خود تقریر می‌کند، مصداق کامل توسعه جبهه حق است. این نظام اسلامی با چنین کیفیتی که زمینه اعتلا و عروج انسان را فراهم می‌کند «حرم» است و حفاظت از آن جزو واجبات. به هر میزان که این نظام وسعت بیشتری پیدا کند، امکان بیداری انسان‌های بیشتری را فراهم می‌کند و با بیدار شدن انسان‌های بیشتر، سپاه شر لاغرتر و ضعیف‌تر می‌شود. امام خمینی با تشکیل نظام اسلامی، آن را به مثابه «شب قدر» تاریخ معاصر از عالم مفهوم به وادی عینیت وارد کردند. بدون شک این شب قدر هر روز و هر ساعت زمینه را برای بیداری انسان‌های بیشتر فراهم می‌کند و تنها راه مقابله با آن دگرگونی و قلب ماهوی آن است؛ امری که نظام طاغوتی غرب تاکنون موفق به انجام آن نشده اما همچنان به دنبال آن است.

دنیا مزرعه آخرت

اگرچه امام خمینی، انسان را بیدار و او را متوجه آخرت می‌کند اما همواره نسبت به رهبانیت برحذر می‌دارد. دنیا در نظر امام عالم ناسوت است و محل برداشتن اولین گام‌ها در رسیدن به عالم لاهوت. هدف اصلی انسان حرکت به سمت عالم لاهوت است. پیامبران از عالم لاهوت به عالم ناسوت آمدند تا دست انسان را بگیرند و او را دوباره به عالم لاهوت برگردانند. جمهوری اسلامی هم آمده است تا مسیر این سفر را برای مردم آسان و هموار کند. لذا نمی‌توان به جمهوری اسلامی اعتقاد داشت و در وادی رهبانیت صرف گام برداشت. خمینی بیزار از رهبانیت صرف است و حتی «خرمقدسینی» که آن را تبلیغ می‌کنند، ایادی نظام طاغوت می‌داند. این ویژگی دیگر مکتب امام است که زمینه مخالفت‌ها را برانگیخته است. متعبدینی که صبح تا شب در گوشه مساجد و معابد سر به سجده داشته باشند، همچون وزوز زنبور قرآن تلاوت کنند و تسبیح بچرخانند تا جایی که پیشانی‌ها و انگشتانشان پینه ببندد، اما کاری به کار دنیا نداشته باشند، برای نظام سلطه چندان خطری هم ندارند. چه بسا اگر امام خمینی هم چنین نظامی را نهادینه می‌کرد و چنانکه برخی از گوشه و کنار می‌گویند، مردم را متعبد می‌خواست، غرب هم چندان مخالفتی با او نداشت و حتی به ‌او کمک هم می‌کرد.

بازگشت به امام برای حفظ امام

این ویژگی‌ها در اندیشه سیاسی امام باعث شده تا دشمن با همه آنچه رنگ‌ و بوی او دارد مخالف باشد، اما این مخالفت جنبه عملی هم پیدا می‌کند. در کنار حملات سخت و نرم که دشمن برای تقابل با نظام اسلامی انجام داده و می‌دهد، «تحریف امام» اولین و چه‌بسا موثرترین تاکتیک در تقابل با خط واقعی امام است؛ تعریف امامی جدید با سواستفاده از سیره و سخنان خود امام! تحریف، مقدمه قلب و تغییر ماهیت است. در چنین وضعیتی مهم‌ترین اقدام، تعریف امام به ‌عنوان یک جریان و تبیین شاخص‌های جریان «خط امام» است. امامی که ولایت فقیه را تئوریزه کرد و با طرح آن همزمان پاسخ اندیشمندان غربی و شرقی را داد، شاخص‌هایی دارد که باید فهرست شود تا از هرگونه تغییر ماهیتی محفوظ بماند. این شاخص‌ها پیش و بیش از هرجایی در سخنان امام نهفته است. او در طول 10سال ابتدایی عمر نظام و پیش از انقلاب در طول 15سال مبارزه، اصول و شاخص‌های حرکت خود را تدوین کرده‌اند.

اتکا بر خداوند

 اعتماد به وعده الهی و تکیه بر خداوند اولین شاخص حرکت امام است. او از همان ابتدای شروع قیام و در حالی‌که هنوز هیچ یک از بزرگان قوم یا از ترس یا از خوف حاضر به همراهی با او نبودند، با اتکال به خداوند علم قیام را بلند کردند و تا آخرین روز حیات بر این وعده الهی اعتماد کامل و راسخ داشتند. این اعتماد امام به قدرت الهی در بطن خود انزجار از قدرت‌های غیرالهی را هم همراه دارد. به همین دلیل است که خمینی کبیر هیچ‌وقت مرعوب قدرت ظاهری و پوشالی نظام سلطه نشد.

مبارزه همیشگی با طاغوت

شاخص دیگر خط امام، تقابل همیشگی و اصولی او با نظام جهانی طاغوت است. در طول دوران ستم‌شاهی، طاغوت اصغر شخص شاه بود و پس از سرنگونی شاه هم هدف مبارزه نظام سلطه به رهبری آمریکا است. اینکه آمریکا از منظر امام با عبارت «شیطان اکبر» توصیف می‌شود ناشی از همین معرفت امام خمینی است. نظام سیاسی ایالات متحده با استیلا بر جهان، در حال حاضر مهم‌ترین ابزار شیطان و طاغوت برای ممانعت از جریان کلمه الله است و از آنجا که مبنای مبارزه امام قیام لله است، سازش با چنین موجودی امکان پذیر نیست.

اعتقاد به مردم

مردم در اندیشه امام، یکی از ارکان مشروعیت‌بخشی به نظام هستند. اصلا نظام اسلامی آمده است که مردم را آن را عینیت ببخشند وگرنه بدون حضور مردم، «ولایت فقیه» صرفا‌ در حد یکی از ابواب در کتب حدیث باقی می‌ماند. اعتقاد واقعی به مردم زمینه را برای تحقق جمهوری واقعی فراهم می‌کند و این همان مسئله مهمی است که غرب و نظام سلطه تلاش دارد روی آن اثر بگذارد. همه آنچه غرب در قالب جنگ هیبریدی در تلاش است انجام دهد، گرفتن همین مردم از انقلاب است. چرا که جدایی مردم از انقلاب، به منزله گامی بزرگ در جهت تغییر ماهوی نظام محسوب می‌شود.

حمایت از مستضعفان

حمایت امام خمینی از مستضعفان آنچنان در سخنان و اندیشه او پررنگ است که عملا به یکی از شاخص‌های حرکت او تبدیل شده است. به‌این معنا، هر اقدام، برنامه و یا طرح و قانونی که به تضییع حقوق این قشر از جامعه منتج شود خودبه‌خود از حیز انتفاع ساقط است. از آن طرف حمایت او از قشر مستضعف صرفا لسانی نیست، بلکه نظام اسلامی وظیفه دارد، جمعیت محرومین و مستضعفین را توانمند سازد و آنها را از ظلمی که در آن گرفتار شده‌اند نجات دهد.

وحدت به‌مثابه شاخص

امام خمینی با هرگونه تفرقه در جامعه اسلامی مخالف است. او رمز اصلی پیروزی انقلاب را همین وحدت جامعه در قول و عمل دانسته و همواره برای حفظ آن در جامعه تلاش کردند. البته این وحدت به‌معنای کوتاه آمدن از اصول اسلام برای خوش آمد عده‌ای شخصیت یا برخی احزاب سیاسی نیست. برعکس در تقابل با این گروه‌ها، امام با قاطعیت کامل برخورد کرده و آن‌ها را از مردم جدا می‌کند. در نتیجه همین قاطعیت برخی احزاب که در دل، حب طاغوت را دارند یا مرعوب جلال و شکوه نظام سلطه شده‌اند، نمی‌توانند با امام کنار بیایند و همواره تلاش می‌کنند در مسیر انقلاب کارشکنی کنند.

شناخت امام خمینی و معرفت به ابعاد وجودی او با نگاهی به شاخص‌های حرکت او موثرین اقدام علیه تلاش دشمن برای تحریف اوست. خمینی کبیر، نمونه انسان بیدار در عصر ما بود و شبیه شدن هرچه بیشتر به او، همان گزاره‌ای است که دشمن از آن وحشت و نفرت دارد.

مهدی زارع

 

ارسال نظرات