۳۱ خرداد ۱۴۰۲ - ۱۵:۰۰
کد خبر: ۷۳۶۶۴۴

از حکایت عاشقی و ازدواج شهید چمران چه می‌دانید؟

از حکایت عاشقی و ازدواج شهید چمران چه می‌دانید؟
روایت عشق شهید چمران و غاده جابر، سراسر نکته است و پند. دکتر چمران با اندیشه‌اش غاده را جذب خود و خدایش کرده بود و وقتی غاده دلداده او شد با یک هدیه رسالتش را کامل کرد. در این گزارش گوشه‌ای از سبک زندگی این شهید را می‌خوانید.

یلبوردهای شهر گاهی چنان آدم را به فکر فرو می‌برند که مگو و مپرس. مانند یک قلاب آدم را گیر می‌اندازد و ساعت‌ها در ذهن‌ جا می‌گیرند؛ مانند تصاویر و جملات شهید«مصطفی چمران» که با نزدیک شدن سالروز شهادت‌شان، فضای شهر را معنوی کرده است. روی یکی از بیلبوردها از قول شهید چمران نوشته بود: «خدایا مرا به خاطر گناهانی که در طول روز با هزاران قدرت عقل توجیهشان می‌کنم ببخش!» همین جمله کافیست تا ساعت‌ها و روزها برایش فکر کرد. به اینکه چقدر شهید گونه زندگی‌کرده‌ایم و می‌کنیم؟! چقدر سبک زندگی‌مان چمران گونه است؟! از چمران نوشتن و حرف زدن سخت است.

در یکی از یادداشت‌های شهید چمران خواندیم، از او خواستند خاطره‌ای تعریف کنند، ایشان فرمودند: من وقتی برای آمریکا بورسیه شده بودم و عازم سفر بودم، مادرم در فرودگاه به من گفت: «پسرم خدا را فراموش نکن»! شاید این جمله در نظرمان خیلی ساده باشد، اما با کمی تفکر به این نکته پی می‌بریم که یک پیشینه بزرگی از آموزش توحیدی در آن نهفته است که شهید چمران در داخل خانه و در کنار پدر و مادر آن را دیده است. «طاهره همیز» استاد حوزه و دانشگاه  این جمله را چنین تفسیر می‌کند: «شهید چمران یک زندگی توحیدی عارفانه را در خانواده تجربه کرده بود که مادرش تنها با یک جمله آن را یادآوری می‌کند. سبک زندگی این شهید بزرگوار از اخلاص نشئت گرفته است و او با خدا بودن را از کودکی چشیده بود.» 


«طاهره همیز» استاد حوزه و دانشگاه

*همه چیز از یک شمع آغاز شد/ روایت یک عشق پاک و بی‌شیله پیله!

استاد حوزه و دانشگاه با بیان اینکه ظواهر مادی در چشم شهید چمران ارزش نداشت، می‌گوید: «گمشده شهید چمران، خدا بود و در یادداشت‌ها و نوشته‌ها عارفانه و عاشقانه می‌بینیم که چقدر عاشقانه با خدا سخن می‌گوید. وقتی به زندگی شهید چمران و ملاقاتشان به خانم «غاده جابر» می‌رسیم، می‌بینیم که هردو گمشده‌شان خدا بود و عاشقانه دنبال خدا و رضایت خدا می‌گشتند و خدا این دو را به هم می‌رساند، چون خدا مقلب القلوب است.» 

در روایت عشق بین شهید چمران و غاده، مردی را می‌بینیم که با یک نقاشی، زنی را افسونِ عشقِ «شمع» ی می‌کند. یک نویسنده لبنانی در «صور». عشقی که صدها حکمت و نکته در دل آن نهفته است. یک عشق حقیقی که با نقاشیِ یک شمع آغاز می‌شود. شمع کوچکی که وسط سیاهی می‌سوزد و نورش در مقابل این ظلمت خیلی کوچک است. زیر این نقاشی به عربی شاعرانه‌ای نوشته است؛ «من ممکن است نتوانم این تاریکی را از بین ببرم، ولی با همین روشنایی کوچک فرق ظلمت و نور و حق و باطل را نشان می‌دهم و کسی که به دنبال نور است این نور هرچقدر کوچک باشد در قلب او بزرگ خواهد بود.» 


تصویری از نقاشی شمع، اثر دکتر مصطفی چمران 

این آغاز ماجرا بود! البته برای «غاده جابر»؛ همسر شهید مصطفی چمران. اما برای او، نمی‌دانم! شاید از همان زمانی که بدون اینکه غاده را دیده باشد، درون او را دیده بود، اندیشه‌اش را و با خواندن نوشته‌ها و یادداشت‌هایش او را درک کرده بود! غاده‌ای که بی‌حجاب بود، اما او ظاهرش را قضاوت نکرد و غاده‌ای که تصورش از چمران ترسناک بود. چمرانی که مرد میدان و جنگ بود. در تصور غاده خارج بود که مردی با این هیبت چیزی از احساس و شاعری و نقاشی بداند. حتی وقتی به او گفتند: ایشان دکتر چمران هستند؛ جا خورد. ترسید. باور نکرد. فکر می‌کرد که کسی‌که نامش با جنگ گره خورده و همه از او می‌ترسند، باید آدم غسی‌ای باشد! اما لبخند او و آرامشش، غاده را غافلگیر کرد. 

در بخشی از خاطرات «غاده جابر» می‌خوانیم؛ «مصطفی تقویمی آورد مثل آن تقویمی که چند هفته قبل سید غروی به من داده بود، نگاه کردم گفتم: من این را دیده‌ام. مصطفی گفت: همه تابلوها را دیدید؟ از کدام بیشتر خوشتان آمد؟ گفتم: شمع، شمع خیلی مرا متاثر کرد. توجه او سخت جلب شد و با تاکید پرسید: شمع؟ چرا شمع؟ من خود به خود گریه کردم، اشکم ریخت. گفتم: نمی‌دانم. این شمع، این نور، انگار در وجود من هست، من فکر نمی‌کردم کسی بتواند معنی شمع و از خودگذشتگی را به این زیبایی بفهمد و نشان دهد. مصطفی گفت: من هم فکر نمی‌کردم یک دختر لبنانی بتواند شمع و معنایش را به این خوبی درک کند. پرسیدم: این را کی کشیده؟ من خیلی دوست دارم ببینمش، و با او آشنا شوم. مصطفی گفت: من. بیشتر از لحظه‌ای که چشمم به لبخندش و چهره‌اش افتاده بود تعجب کردم شما! شما کشیده‌اید؟ مصطفی گفت: بله، من کشیده‌ام. گفتم: شما که در جنگ و خون زندگی می‌کنید، مگر می‌شود؟ فکر نمی‌کنم شما بتوانید این قدر احساس داشته باشید.» 

اما بعد اتفاق عجیب‌تری افتاد. شهید چمران شروع کرد به خواندن نوشته‌های غاده و به او گفت: «هر چه نوشته‌اید خوانده‌ام و دورادور با روحتان پرواز کرده‌ام. و اشک‌هایش سرازیر شد.» این اولین دیدارشان بود. غاده با فرهنگ اروپایی بزرگ شده بود. حجاب درستی نداشت، اما دوست داشت جور دیگری باشد. 


شهید دکتر مصطفی چمران در کنار همسرش غاده جابر در بازگشت به ایران 

* اولین کادوی چمران به غاده/ او را مانند یک بچه کوچک، قدم به قدم به اسلام آورد

در روایت عشق شهید چمران و غاده جابر، سراسر نکته است و پند. دکتر چمران با اندیشه‌اش غاده را جذب خود و خدایش کرده بود و وقتی غاده دلداده او شد با یک هدیه رسالتش را کامل کرد. اولین هدیه او به غاده یک روسری گل‌گلی بود، یک روسری قرمز با گلهای درشت. غاده بعد از دیدن آن جا خورد، اما شهید چمران لبخند زد و با مهربانی گفت: «بچه‌ها دوست دارند شما را با روسری ببینند.» از آن وقت او روسری بر سر گذاشت. غاده در خاطراتش می‌گوید: «من می‌دانستم بچه‌ها به مصطفی حمله می‌کنند که چرا شما خانمی را که حجاب ندارد می‌آورید موسسه، اما برایم عجیب بود که مصطفی خیلی سعی می‌کرد، خودم متوجه می‌شدم، مرا به بچه‌ها نزدیک کند. می‌گفت:ایشان خیلی خوبند. اینطور که شما فکر می‌کنید، نیست. به خاطر شما می‌آیند موسسه و می‌خواهند از شما یاد بگیرند ان شاالله خودمان بهش یاد می‌دهیم. نگفت این حجابش درست نیست، مثل ما نیست، فامیل و اقوامش آن چنانی‌اند. این‌ها خیلی روی من تاثیر گذاشت. او مرا مثل یک بچه کوچک قدم به قدم جلو برد به اسلام آورد. نه ماه. نه ماه زیبا با هم داشتیم و بعد با هم ازدواج کردیم.» 

همیز استاد حوزه و دانشگاه در این باره می‌گوید: «غاده از نظر احکام اسلام، اطلاعات کمی داشت، شهید چمران با دادن یک هدیه او را تکمیل می‌کند و به او می‌فهماند ما در مسیر بندگی باید اطلاعات‌مان هم نسبت به رفتارهای ظاهری‌مان تکمیل کنیم. اگرچه غاده بی‌حجاب بوده، اما قصد ربودن احساسات دکتر چمران را نداشته است. همان جمله حضرت فاطمه زهرا (س) که می‌فرماید: « بهترین چیز برای زن این است که نه او مردی را ببیند و نه هیچ نا محرمی او را ببیند.» یعنی از جلوه جنسیتی همدیگر را نبیند، این دقیقا در رابطه غاده و چمران دیده می‌شود. این خودش یک سبک زندگی است که ما در تعاملات اجتماعی‌مان خدا را در نظر بگیریم.» 


دکتر مصطفی چمران

* او در تمام عمر به دنبال مردی مانند چمران می‌گشت!/ او هیچ چیز نداشت و همه چیز داشت

غاده جابر قانع نمی‌شد که مثل میلیون‌ها مردم ازدواج کند. او به دنبال مردی مثل شهید چمران می‌گشت؛ یک روح بزرگ، آزاد از دنیا و متعلقاتش. اما این چیزها به چشم فامیل و پدر ومادرش نمی‌آمد. غاده می‌گوید:‌«آن‌ها در عالم دیگری بودند و حق داشتند بگویند نه، ظاهر مصطفی را می‌دیدند و مصطفی از مال دنیا هیچ چیز نداشت. مردی که پول ندارد، خانه ندارد.» اما غاده تصمیم گرفته بود به هر قیمتی که شده با این مرد که هیچ چیزی ندارد، اما همه چیز دارد، ازدواج کند! 

در گفته‌ها و یادداشت‌های افرادی که توفیق حضور در کنار شهید چمران داشتند، می‌خوانیم که ویژگی‌های خارق‌العاده‌ای به شهید چمران نسبت می‌دهند. یکی از این افراد شهید «رضا همیز» است که در چهلم شهید چمران به شهادت رسیدند و در باب شهید چمران گفته‌اند:‌ «چمران، انسان‌ها را مانند مغناطیس به سمت خدا جذب می‌کرد، کاری نداشت که این فرد آلوده است و ظاهر آن‌ها را قضاوت نمی‌کرد و به فطرت ذاتی انسان که پاک و خدایی است، توجه می‌کرد و همین خصوصیت باعث می‌شد که در جبهه همه عاشق او بودند.» 


اردیبهشت‌ماه سال ۱۳۵۸.  سمت راست شهید چمران مهدی چمران و سمت چپ او همسرش و خواهر امام موسی صدر دیده می‌شوند.

 *این عشق را دریابید!

روایتی که شاید به کرات آن را در فضای مجازی شنیده‌اید، ماجرای کچل بودن شهید چمران و متوجه نشدن غاده است. در خاطرات غاده جابر می‌خوانیم که دو ماه از ازدواجشان می‌گذشت که دوستش مسئله را پیش کشید و به او گفت: «غاده! در ازدواج تو یک چیز بالاخره برای من روشن نشد. تو از خواستگارانت خیلی ایراد می‌گرفتی، این بلند است، این کوتاه است؛ مثل اینکه می‌خواستی یک نفر باشد که سر و شکلش نقص نداشته باشد. حالا من تعجبم چطور دکتر را که سرش مو ندارد، قبول کردی؟!» غاده دلخور شد و بحث کرد که نه مصطفی کچل نیست، تو اشتباه می‌کنی! آن روز همین که شهید چمران به خانه رسید و چشم غاده به او افتاد، شروع به خندیدن کرد و گفت: مصطفی، تو کچلی؟ من نمی‌دانستم! و آن وقت مصطفی هم شروع کرد به خندیدن و حتی قضیه را برای امام موسی صدر هم تعریف کرد. از آن به بعد آقای صدر همیشه به مصطفی می‌گفت: شما چه کار کرده‌اید که شما را ندید؟ »

همیز استاد حوزه و دانشگاه با بیان اینکه غاده آنقدر شیدای روحیه و کلمات عرفانی شهید چمران بوده است که متوجه کچل بودن همسرشان نشد، می‌گوید: «این نشان می‌دهد که هردوی آن‌ها با جلوه‌های عرفانی با هم ملاقات داشتند.» 


«غاده جابر» همسر دکتر چمران

* و شمعی که حلقه زن شد!

در خاطرات غاده می‌خوانیم که روز عقدشان مراسم بسیار ساده‌ای برگزار شد و دکتر چمران با همان لباس‌های همیشگی آمد. مرسوم است که در روز عقد داماد انگشتری را برای هدیه به عروس بیاورد، ولی دکتر چمران کادویی متفاوتی برای غاده برد. کادویی که شروع این عشق بود. شمعی به همراه نوشته کوتاه و زیبایی که در کنار آن بود. غاده از ابتدا می‌دانست که این یک ازدواج معمولی نیست، چرا که چمران یک انسان معمولی نبود. این شمع همانی بود که این عشق را رقم زد و بدون شک در آن روز بهترین هدیه برای غاده بود!


تصویر زیبایی از شهید چمران در میان بچه‌های مدرسه صنعتی جبل عامل  زیر بمباران‌های رژیم صهیونیستی 

* سبک زندگی چمران را الگو قرار دهید

همیز استاد حوزه و دانشگاه می‌گوید: «شهید چمران خدا را یافته بود نه اینکه او را شناخته باشد. خیلی‌ها می‌گویند ما خدا رامی‌شناسیم و اما در عمل اینطور نیست و زوایای پنهان‌شان با آشکارشان فرق می‌کند، اما کسی که خدا را بیابد محال است چنین کاری کند. جسم و آسایش برای شهید چمران مهم نبود. او می‌خواست خدا از او راضی باشد. بهترین سبک زندگی، سبک زندگی‌ای است که ما خدا را یافته باشیم و بنده او باشیم و برای جلب رضایت او قدم برداریم، مانند شهید چمران و خداوند درخشش شهید چمران را به همه نشان می‌دهد.» 

از ابتدا گفتیم که از چمران نوشتن بسی سخت و دشوار است؛ خوبی‌های  این شهید بزرگوار به قدری زیاد است که زبان از گفتن  آن قاصر است. در این گزارش سعی کردیم بر گوشه‌ای از سبک زندگی دکتر چمران اشاره کنیم تا شما عزیزان هرچه بیشتر با او آشنا شوید. 

احسان قنبری نسب
منبع: فارس
ارسال نظرات