ایران جوان سال ۱۴۳۰ ضرورتی دسترس پذیر است
به گزارش خبرنگار گروه جمعیت و تعالی خانواده خبرگزاری رسا، کاهش نرخ باروری ایران در دهه هفتاد و هشتاد هجری شمسی به زیر نرخ جانشینی باعث شد تا کشور ما با خطر پیری جمعیت در آینده مواجه شود. معنای این خطر آن است که سهم افراد پیر (۶۰ ساله و بیشتر) از حدود ۱۱ درصد در سال ۱۴۰۰ به بیش از ۳۰ درصد در سال ۱۴۳۰ خواهد رسید.
۱. (بسیاری از تحلیلها و پیشبینیها وقوع بحران پیری جمعیت برای ایران را حتمی میدانند؛ اما موضوع از سوی برخی محققان و تصمیم سازان به گونهای القاء میشود که در این زمینه نمیتوان هیچ کاری کرد و عمالً انفعال به دستگاههای کشور تزریق میشود تا تالشی برای افزایش فرزندآوری ننمایند.
یکی از پایههای این تحلیلها مفهوم» پنجره جمعیتی «است. به نحوی که به کرّات ادعا میشود با پایان یافتن دوران پنجره جمعیتی (کمتر از ۱۰ سال آتی) دیگر نمیتوان کاری برای بحران پیری در ایران انجام داد و به اصطلاح کشور وارد» چاله جمعیتی «یا» سیاه چاله جمعیتی «میشود.
در این نوشتار نشان خواهیم داد که اساساً» پنجره جمعیتی «مفهومی انحرافی است و ارتباطی به فرصت کشور برای جبران پیری ندارد و از سوی دیگر، طبق مبانی علمی متفاوت، کشور فرصت و ظرفیت جبران این مسئله را خواهد داشت.
مفهوم «پنجره جمعیتی» به فرصت حل مسأله پیری ارتباط ندارد
با پیشرفت فناوری و توسعه اقتصادی، جوامع از نرخ بالی مرگ ومیر و موالید به نرخ پایین مرگ و سپس نرخ پایین موالید حرکت میکنند؛ ازآنجاکه در این فرآیند کاهش نرخ باروری دیرتر از کاهش نرخ مرگ ومیر رخ میدهد، یک رشد محسوس از جمعیت کودکان رخ میدهد.
زمانی که این کودکان به سن فعالیت اقتصادی میرسند، منبعی از نیروی انسانی پرشمار برای عملی کردن سیاستهای رشد اقتصادی به وجود میآید. در یک منطقه یا کشور، پنجره جمعیتی دورهای است که در آن کمتر از یک سوم جمعیت خارج از سنین فعالیت و بیشتر از دوسوم جمعیت در سنین فعالیت باشند. وضعیت پنجره جمعیتی که از آن با نام موهبت جمعیتی نیز نام برده میشود، معمولً چند دهه (حدود ۴ دهه) دوام میآورد. در ایران، این وضعیت، از اواخر دهه ۱۳۸۰ شروع شده و در دهه ۱۴۱۰ پایان مییابد.
در ایران، بازه سالهای ۱۳۸۰ تا ۱۴۱۰ را به عنوان دورة پنجره جمعیتی معرفی میکنند، سن فعالیت: سن فعالیت اقتصادی است که بین ۱۵ تا ۶۴ سال در نظر گرفته میشود. همانطور که روشن است پنجره جمعیتی مفهومی است که تنها به توصیف دسترسی کشور به نیروی کار فعال می پردازد و ناظر بر فرصت اقتصادی است و ارتباطی به ظرفیت باروری کشور ندارد. بنابراین، اساساً بسته شدن پنجره جمعیتی ارتباطی به محدودیت فرصت کشور برای جبران پیری ندارد. واقع امر آن است که مدعیان این موضوع ابتدا عنوان میکردند که به جای افزایش فرزندآوری از فرصت پنجره جمعیتی استفاده شود و بعد به تدریج عنوان شد که کشور تا انتهای پنجره جمعیتی فرصت جبران پیری را دارد.
بنابراین، اینکه کشور برای جوان سازی جمعیت خود تنها تا سال ۱۴۱۰ فرصت دارد و پس از آن دیگر امکان جبران نیست، ادعایی کامالً غیرعلمی است.
مفهوم کلیدی در حل مسئله پیری «نسبت زنان در سن باروری» است
ابتدا نشان خواهیم داد که با افزایش نرخ باروری بهتدریج و طی بیست سال امکان حل معضل پیری و حتی حرکت به سمت جوانی جمعیت را خواهیم داشت. سپس به توضیح این مطلب میپردازیم که مفهوم کلیدی در تشخیص فرصت کشور برای جوانی جمعیت» نسبت زنان در سن باروری «است که از قضا چنین فرصتی برای بیست سال آینده و حتی افزایش نرخ باروری وجود دارد.
افزایش نرخ باروری طی بیست سال میتواند معضل پیری را حل کند. آنچه آینده وضعیت پیری جمعیت ایران را تعیین میکند روند نرخ باروری است. هر قدر بتوان سریعتر و بیشتر نرخ بارروی را افزایش داد، سالهای بهتری را پیش رو خواهیم داشت. وضعیت پیری جمعیت با چند شاخص قابل بررسی است:
۱. سهم سالمندان (جمعیت بالی ۶۰ سال) از جمعیت کل کشور
۲. سهم جوانان (جمعیت ۱۸ تا ۳۴ سال) از جمعیت کل کشور
۳ «نسبت وابستگی سالمندی «۴. میانه سنی کل جمعیت کشور
در ادامه تأثیر افزایش نرخ باروری بر هر یک از شاخصهای فوق در آینده را بررسی می نماییم.
سهم سالمندان (جمعیت باالی ۶۰ سال) از جمعیت کل کشور
در نمودار ۲ سهم سالمندان در سناریوهای مختلف نرخ باروری کل (از ۳.۱ تا ۴ ) پیشبینی شده است. این نمودار نشان میدهد که برای سناریوهای نرخ باروری بیش از ۱.۲، با وجودی که سهم سالمندان تا ۱۴۳۰ افزایش پیدا میکند، اما پس از آن روند کاهشی خواهد داشت. یعنی اگر بتوان طی بیست سال آینده نرخ باروری کل را به بیش از ۱.۲ رساند، در آن صورت بحران پیری پس از سال ۱۴۳۰ کاهش پیدا میکند. همچنین درصورتی که این نرخ به عدد ۴ برسد، نه تنها این روند کاهشی را شاهد خواهیم بود، بلکه در همان سال ۱۴۳۰ نیز نسبت سالمندان تنها ۲۰ درصد خواهد بود و تا سال ۱۴۷۰ به نسبت فعلی سالمندان یعنی حدود ۱۰ درصد خواهد رسید. باید توجه داشت که در حال حاضر نسبت سالمندان در میان کشورهای دارای بحران پیری همچون ژاپن، آلمان و اسپانیا به ترتیب ۳۶، ۲۹ و ۲۶ درصد است. این به معنای آن است که کشور از بحران پیری عبور خواهد کرد. این شاخص نشان میدهد در ازای هر صد نفر ایرانی در سن فعالیت، چه تعداد سالمند وجود خواهد داشت.
آمار سال ۱۳۹۵ بر اساس نتایج سرشماری عمومی نفوس و مسکن در این سال در نظر گرفته شده است سهم جوانان (جمعیت ۱۸ تا ۳۴ سال) از جمع یت کل کشور: این موضوع در خصوص شاخص» سهم جوانان (۱۸ تا ۳۴ سال) در جمعیت «نیز به نوعی تکرار می شود.
نمودار نشان میدهد در همه سناریوهای نرخ باروری کل، سهم جوانان از حدود ۲۶ درصد در سال ۱۴۰۰ به ۲۱ درصد جمعیت در سال ۱۴۳۰ خواهد رسید. اما با سناریوهای نرخ باروری کل ۳ یا ۴، سهم جوانان تا سال ۱۴۵۰ به عدد ۲۴ تا ۲۵ درصد خواهد رسید و پس از آن تثبیت خواهد شد. این به معنای آن است که اگر طی یک برنامه ریزی نرخ باروری را به ۳ یا ۴ رساند، تقریباً سهم جوانان به عدد فعلی باز میگردد و پس از آن تثبیت خواهد شد.
آمار سال ۱۳۹۵ بر اساس نتایج سرشماری عمومی نفوس و مسکن در این سال در نظر گرفته شده است و نسبت وابستگی سالمندی: نمودار ۴ پیشبینی شاخص» نسبت وابستگی سالمندی «را برای سناریوهای مختلف نرخ باروری (از ۵.۱ تا ۴ (نشان میدهد. همانطور که دیده میشود هر چه نرخ باروری بالاتر میرود» نسبت وابستگی سالمندی «تا سال ۱۴۳۰ به کمتر از عدد ۳۰ درصد (به عنوان معیار پیر شدن جمعیت) میرسد؛ به نحوی که رقم این شاخص برای سناریوی نرخ باروری ۳ و ۴ به ترتیب به عدد ۲۹ و ۲۷ درصد خواهد رسید.
نکته آن است که از نرخ باروری ۳ به بال» نسبت وابستگی سالمندی «پس از سال ۱۴۳۰ کاهش پیدا میکند؛ تا جایی که در نرخ باروری ۴، برای سال ۱۴۷۰ این عدد به ۱۷ درصد کاهش پیدا میکند که بسیار کمتر از کشورهایی است که در حال حاضر دچار بحران پیری هستند. نسبت وابستگی سالمندان برای کشورهای دارای بحران پیری همچون ژاپن، آلمان و اسپانیا بهترتیب ۶۸، ۵۱ و ۴۴ درصد است. باید توجه نمود که این شاخص اکنون حدود ۱۰ درصد است؛ بنابراین درصورتیکه بتوان نرخ باروری کشور را طی بیست سال آینده (تا سال ۱۴۲۰ (به عدد ۴ رساند، ولو آنکه پس از آن این عدد ثابت بماند، میتوان امید داشت که هم نسبت وابستگی در سال ۱۴۳۰ کمتر هر سناریو نرخ باروری در این نمودار به این معناست که نرخ باروری تا سال ۱۴۲۰ به یک عدد معین برسد. مثالً سناریو نرخ باروری ۳ بدین معناست که نرخ باروری کل تا سال ۱۴۲۰ به عدد ۳ برسد.
میانه سنی کل جمعیت کشور
نمودار ۵ پیشبینی شاخص» میانه سنی کل جمعیت کشور «را برای سناریوهای مختلف نرخ باروری کل (از ۵.۱ تا ۴ (نشان میدهد. این نمودار نشان میدهد در سناریوی نرخ باروری ۳ فرزند، میانه سنی در سال ۱۴۳۰ به ۳۴ سال میرسد و پس از آن کاهش یافته در سال ۱۴۷۰ به عدد ۳۱ سال (یعنی کمتر از مقدار فعلی آن در سال ۱۴۰۰ معادل ۳۲ سال) میرسد. همچنین رقم این شاخص در سناریوی نرخ باروری ۴ فرزند، در همان سال ۱۴۳۰ به عدد ۲۹ سال میرسد که جوانتر از وضعیت فعلی خواهد بود و در ۱۴۷۰ به عدد ۲۴ سال خواهد رسید. نکته مهم آن است که در سناریوی نرخ باروری ۴ فرزند، روند افزایش میانه سنی تنها تا سال ۱۴۱۰ ادامه پیدا میکند و پس از آن روند کاهشی خواهد یافت. بنابراین، در مجموع اگر بتوان نرخ باروری را تا بیست سال دیگر به عدد ۴ فرزند رساند و پس از آن تثبیت نمود، نه تنها میانه سنی کشور در سال ۱۴۳۰ به مانند یک جامعه پیر نخواهد بود، بلکه از مقدار فعلی کمتر بوده و تا سال ۱۴۷۰ جامعه ایرانی جوانتر خواهد بود.
بنابراین، مجموع شاخصهای مربوط به پیری جمعیت نشان میدهد در صورتی که نرخ باروری کل در کشور طی بیست سال آینده به عدد ۴ فرزند برسد، ولو آنکه پس از آن در همین حد باقی بماند، میتوان گفت کشور در سال ۱۴۳۰ با بحران پیری مواجه نخواهد شد و حتی پس از ۱۴۳۰ کشور به سمت جوانتر شدن نیز پیش خواهد رفت.
عامل مهم در فرصت نرخ باروری» نسبت زنان در سن باروری «است، اما سؤال اساسی این است که مفهوم اساسی تعیین کنندة فرصت کشور برای افزایش نرخ باروری چیست؟ به عبارت دیگر به جای پنجره جمعیتی، چه مفهوم و شاخصی میتواند نشان دهنده فرصت کشور برای افزایش نرخ باروری و جبران پیری باشد؟ برای پاسخ به این سؤال، دو جامعه با جمعیت یکسان را در نظر بگیرید که سایر شرایط اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی و سیاسی آنها نیز یکسان باشند و همچنین سیاستهای مشابه افزایش فرزندآوری در آنها دنبال شود. اما در یک کشور ۱۰ درصد زنان توانایی باروری داشته باشند و در دیگری ۴۰ درصد. کدام کشور امکان افزایش فرزندآوری بیشتر را دارد؟ پاسخ این است: کشوری که نسبت بالاتری از زنان آن در سن باروری قرار دارند، از ظرفیت باروری و فرزندآوری بیشتری برخوردار است. بنابراین» نسبت زنان در سن باروری (۱۵ -۴۹ سال) «است که ظرفیت و امکان افزایش نرخ باروری در یک کشور را نشان میدهد و تا زمانی که یک کشور از این موهبت به هر میزان برخوردار باشد، به همان میزان امکان افزایش زادوولد برای آن متصور است. برای آنکه تأثیر شاخص» نسبت زنان در سن باروری «بر نرخ باروری را نشان دهیم ابتدا این تأثیر را در میان کشورهای مختلف نشان داده، سپس وضعیت حال و آینده شاخص» نسبت زنان در سن باروری «برای ایران را ترسیم مینماییم.
تأثیر نسبت زنان در سن باروری بر» نرخ باروری کل «در کشورهای مختلف در بخشهای قبلی به این جمعبندی رسیدیم که اگر نرخ باروری کل طی بیست سال به عدد ۴ فرزند برسد، درآنصورت کشور با معضل پیری روبرو نخواهد شد. حال سؤال این است که» نسبت زنان در سن باروری «در تجربه کشورها، طی بیست سال، چه تأثیری بر تغییرات نرخ باروری داشته و چه نقشی در افزایش آن دارد؟ نمودار ۶ نشان میدهد که در سال ۲۰۰۰ کشورهایی در آنها نسبت زنان در سن باروری بیشتر بوده، طی بیست سال بعد یعنی سال ۲۰۲۱ شاهد افزایش بیشتری در نرخ باروری بودهاند. این تحلیل با استفاده از دادههای ۲۳۶ کشور دنیا در گزارش سازمان ملل انجام شده است.
سؤال بعدی آن است که وضعیت نسبت زنان در سن باروری به عنوان پتانسیل فرزندآوری و تعیین کننده فرصت حل بحران پیری در حال حاضر و سالهای آینده در ایران چگونه خواهد بود؟ آیا این شاخص به گونهای است که کشور فرصت افزایش باروری و حل بحران پیری را داشته باشد؟ وضعیت فعلی و آینده» نسبت زنان در سن باروری «در ایران بر اساس سرشماری سال ۱۳۹۵، جمعیت زنان در سن باروری (۱۵ تا ۴۹ ساله) کشور معادل ۷.۲۲ میلیون نفر میباشند که ۷.۵۷ درصد جمعیت کل زنان را در این سال تشکیل میدهند. برای پاسخ به این پرسش که کشور تا چه زمانی فرصت جبران پیری را دارد، باید روند نسبت زنان در سن باروری را برای سالهای آینده پیشبینی کرد. نمودارهای ۷ و ۸، تعداد و نسبت زنان در سن باروری را برای نرخهای مختلف باروری، تا سال ۱۴۳۰ ترسیم مینمایند.
ابتدا ادعای کسانی که برمبنای پنجره جمعیتی، سال ۱۴۱۰ را آخرین فرصت میدانند، بررسی میکنیم. اگر ۶ فرض کنیم که وضعیت فعلی (نرخ باروری ۹.۱) استمرار یابد، تعداد زنان در سن باروری در سال ۱۴۱۰ معادل ۲.۲۳ میلیون نفر و نسبت آنها معادل ۸.۵۰ درصد زنان خواهد بود. چگونه میتوان ادعا نمود که با این تعداد و نسبت از زنان در سن باروری، فرصت کشور برای افزایش نرخ باروری و جوانسازی جمعیت پایان یافته است؟! در حالی که هنوز نیمی از زنان امکان باروری دارند. باید دقت نمود که امکان باروری به معنای وجود فرصت است و نه به معنای وقوع. بالفعل نمودن ظرفیت باروری سخن دیگری است که نیازمند سیاستهای فعال، بهینه و کارآمد جوانسازی است. اما روی سخن با کسانی است که از عدم امکان جبران پیری پس از سال ۱۴۱۰ دم میزنند!
این ظرفیت فرزندآوری حتی برای پس از ۱۴۱۰ نیز استمرار خواهد داشت. همانطور که دیده میشود حتی در سال ۱۴۳۰ که به عنوان مقطع آغاز پیری جمعیت ایران مطرح میشود، جمعیت زنان در سن باروری ۶.۲۱ میلیون نفر و ۷.۴۲ درصد آنها در سن باروری خواهند بود. مطابق نمودار ۷ و ۸، سهم این جمعیت پرظرفیت نسبت به جمعیت سایر زنان نیز با درنظر گرفتن سناریوهای مختلف باروری، باز هم قابل اتکا است و جای ناامیدی وجود نخواهد داشت. به طوری که بین ۴۰ تا ۵۵ درصد زنان، در سن باروری خواهند بود؛ بنابراین، میتوان امید داشت که ظرفیت فرزندآوری و امکان جوانسازی جمعیت ایران در دهههای آینده وجود دارد.
ظرفیت و فرصت عبور از بحران پیری وجود دارد با توجه به تجربه کشورها در زمینه تأثیر «نسبت زنان در سن باروری» برای افزایش نرخ باروری طی دو دهه و با توجه به آنکه در حال حاضر بالی پنجاه درصد زنان در سن باروری قرار دارند و این نسبت طی یک دهه آینده. در همه سناریوها، چندان تغییر نمیکند، لذا میتوان امیدوار بود که این ظرفیت و فرصت افزایش نرخ باروری برای کشور حتی پس از سال ۱۴۱۰ نیز وجود داشته باشد.
این موضوع کاملاً برخلاف اعتقاد کسانی است که انتهای پنجره جمعیتی، یعنی همان سال ۱۴۱۰، را آخرین فرصت جبران پیری در ایران میدانند. حال که کشور فرصت جبران پیری جمعیت و افزایش نرخ باروری دارد، چگونه میتوان از ظرفیت بالقوه» نسبت زنان در سن باروری «استفاده نمود؟ چگونه امکان بالفعل کردن ظرفیت بالقوه زنان در سن باروری وجود دارد؟ میانگین «نسبت زنان در سن باروری» در میان کشورهای جهان حدود ۵۰ درصد است و ایران حداقل تا سال ۱۴۱۵ از چنین ظرفیتی برخوردار است. برخی کشورها از این ظرفیت برای افزایش فرزندآوری استفاده کرده اند و برخی چنین نکرده اند. در ایران به دلیلی که در پی خواهد آمد، امکان استفاده از ظرفیت زنان در سن باروری برای افزایش نرخ باروری وجود دارد.
جامعه ایرانی هنوز به ازدواج و فرزندآوری تمایل دارد
تاریخچه کاهش فرزندآوری در ایران و کشورهای اروپایی و آمریکایی کاملاً متفاوت است. در کشورهای اروپایی و آمریکایی تغییرات تدریجی فرهنگی و اجتماعی، موجب کاهش تدریجی نرخ باروری شده است؛ اما در کشور ما، مداخلات دولت عامل مهم کاهش سریع نرخ باروری شده و از جنس تغییرات ذاتی فرهنگی و اجتماعی نبوده است.
نمودار تغییرات نرخ باروری در ایران و مقایسه آن با کشورهای اروپایی و آمریکایی این موضوع را نشان میدهد. امریکا در یک دوره ۲۰۰ ساله از نرخ باروری ۷ به ۲ رسیده است؛ درحالی که ایران طی ۲۰ سال و با الگوی سقوط نرخ باروری این کاهش را تجربه کرده است). همانطور که مشاهده میشود این تغییر در آمریکا و بریتانیا بیش از ۸۰ سال زمان برده است؛ درحالی این عدد در ایران ۰ سال است. مدت زمانی که حتی نسبت به کشور چین که سیاست تک فرزندی را در کشورش اجرا کرده کمتر است.
این شواهد نشان میدهد که نسبت به ازدواج و فرزندآوری در ایران تغییرات فرهنگی عمیق رخ نداده است. زیرا چنین تغییراتی عموماً در زمان طولانی رخ میدهند. نتایج تحقیقات و آمار اخیر به نوعی این موضوع را تأیید میکنند. در خصوص ازدواج باید گفت آخرین پیمایش ارزشها و نگرشها نشان میدهد ۸۸ درصد جوانان مجرد در سن ازدواج تمایل به ازدواج دارند. بنابراین، عمده جوانان تمایل به ازدواج دارند، اما موانع اجازه چنین کاری را به آنها نمیدهد.
در خصوص فرزندآوری، عمدتاً شاخص نرخ باروری مطرح میشود که در ایران، معادل ۷۴.۱ فرزند به ازای هر زن در سال ۱۴۰۰ بوده است. اما باید توجه نمود که در این شاخص زنان متأهل و مجرد، هر دو با هم در نظر گرفته میشوند. یعنی میانگین فرزندآوری در میان مجموع متأهلها و مجردها محاسبه میشود. اما در کشور ما از دختران مجرد انتظار باروری نمیرود. درحالیکه این گونه جاافتاده است که رقم ۷۴.۱ میانگین تعداد فرزندان در خانواده هاست. باید گفت شاخص دیگری بهنام نرخ باروری نکاحی وجود دارد که نرخ باروری را تنها در میان زنان متأهل محاسبه میکند و آخرین مقدار آن در سال ۱۳۹۹ معادل ۴.۲ بوده است.
نرخ باروری نکاحی برای سال ۱۳۹۵ معادل ۲.۳ بوده است و کاهش دید آن تا سال ۱۳۹۹ نمیتواند حاصل تغییرات فرهنگی و نگرشی باشد، بلکه بیشتر نشان دهنده وجود موانع فرزندآوری پیش پای مردم است. به عبارت دیگر، در کشور ما، چنانچه دختران ازدواج کنند، اقد ام به فرزندآوری خواهند کرد و حتی امید میرود تعداد مناسبی فرزند به دنیا بیاورند. در واقع، اما مشکل اساسی در تعداد بالی مجردان است. به نحوی که اکنون در کشور ۶.۱۱ میلیون مرد و زن مجرد در سن ازدواج وجود دارد تمایل به فرزندآوری در جامعه ایرانی در پیمایشهای متعددی تأیید شده است، پاسخ مردم به تعداد فرزندان مطلوب را در پیمایشهای ملی نشان میدهد. بر این اساس، طی دو دهه گذشته نه تنها از میانگین تعداد فرزندان مطلوب در نگاه مردم ایران کاسته نشده که با افزایشی محسوس به ۱.۳ فرزند در سال ۱۳۹۷ رسیده است.
بنابراین، علیرغم ادعاهای بسیاری که در خصوص تغییرات فرهنگی عمیق جامعه ایرانی در خصوص سبک زندگی، ازدواج و فرزندآوری مبنی بر حرکت به سمت عدم تمایل به ازدواج و فرزندآوری میشود، شواهد و قرائن نشان میدهد که هنوز جامعه ایرانی به ازدواج و فرزندآوری تمایل دارد و وضعیت جامعه ما مانند کشورهای اروپایی نیست و حداکثر آن است که این تمایل نسبت به دهه ۱۳۶۰ اندکی کاهش یافته است؛ ولی اینگونه نیست که بتوان ادعا نمود که تغییرات فرهنگی عمیقی رخ داده که بازگشت به گذشته مدتها به طول بیانجامد و لذا امکان افزایش فرزندآوری وجود ندارد.
سیاست بهینه در ایران رفع موانع است
نکته بسیار مهم آن است آنچه در ایران برای موضوع جمعیت رخ داده، چیزی از جنس مانع است که از دهههای گذشته پیش روی ازدواج و فرزندآوری گذاشته شده است. اگر این موانع برداشته شوند، امکان بازگشت سریع جامعه به نرخ ازدواج و فرزندآوری طبیعی موردنظر خود امکانپذیر خواهد بود؛ زیرا طبیعت عمیق فرهنگی جامعه ایرانی تغییر نکرده است؛ بلکه رفتار ظاهری آن تغییر کرده که تحت تأثیر این عوامل ظاهری بوده است؛ به مانند فنری که فشرده شده باشد، در صورت رفع موانع دوباره رها خواهد شد. باید دقت نمود دو نوع نگاه به سیاستهای افزایش فرزندآوری وجود دارد. نگاه اول که مرسوم و رایج است.
هزینه کرد و مشوقهای مالی و کار سنگین فرهنگی برای تشویق مردم به فرزندآوری است، که مانند هل دادن کُرة فلزی بزرگ از یک سربالیی است که نیازمند نیرو و انرژی فراوانی است. این نوع از سیاستها ریشه در تصور و شناختی از جامعه ایرانی دارد که این جامعه مانند جامعه غربی تمایلی به ازدواج و فرزندآوری ندارد. اما در نگاه و شناختی دیگر از جامعه ایرانی، جامعه ایرانی هنوز به ازدواج و فرزندآوری تمایل دارد؛ اما موانع اجازه عملی شدن آن را نمیدهند؛ در این نگاه آن کُر ة فلزی بزرگ در سرپایینی قرار دارد و تنها موانعی بر سر راه آن قرار دارد که با برداشتن حتی برخی از آنها، آن گلوله سربی در سرپایینی با نیروی خویش به حرکت خواهد افتاد. در صورت پذیرفتن این نگاه اولً امکان بازگشت فرهنگ ازدواج و فرزندآوری به شکل گسترده آن هم در مدت کوتاه قابل تصور است. ثانیاً برای چنین بازگشتی اساساً نیاز به هزینه کرد به معنای مشوقهای مالی و مانند آن نیست؛ بلکه تنها باید موانع اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی را از پیش پای مردم برداشت. آنگاه مردم و جامعه با نیروی خویش این مسأله را حل خواهد کرد. شرح این نوع از سیاستها در حیطههای اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی نیازمند مجال دیگری است. اما به طور مختصر در حیطه فرهنگی، برداشتن موانع فرهنگی کاملا سیاستی متفاوت با ترویج فرهنگی است. ترویج فرهنگی یعنی رسانهها مردم را به ازدواج و فرزندآوری تشویق نمایند و فرض آن است که جامعه ایرانی به دنبال فرزندآوری نیست.
درحالی که هنوز جامعه ایرانی، یک جامعه خانواده محور است. یکی از نمونههای برداشتن موانع فرهنگی آن است که کدهای رسانهای موافق کنترل جمعیت که در رسانه هایی، چون صدا و سیما تاکنون اعمال میشده؛ دیگر اعمال نشود و آن فیلم ها، پویانماییها و... که کنترل جمعیت را در افکار مردم تزریق میکردند پخش نشود. درواقع صدا و سیما و سایر رسانهها بیش از آنکه الزم باشد کاری انجام دهند، لازم است برخی کارها را انجام ندهند؛ و انجام ندادن کارها اساساً نیازمند هزینه نیست با سیاست برداشتن موانع فرهنگی است که جامعه در یک فضای طبیعی و به دور از فشارهای فرهنگی و هنجاری، فرصت تأمل طبیعی و بازگشت به میل طبیعی فرهنگی خود برای ازدواج را خواهد یافت و، چون جامعه در لایههای زیرین فرهنگی خویش دچار تغییرات عمیق نشده، لذا در مدت کوتاهی به گرایشهای واقعی فرهنگی خود در مورد ازدواج و فرزندآوری بازخواهد گشت و این بازگشت با نیروی خود جامعه و با هزینه بسیار اندک از سوی دولت و حاکمیت صورت خواهد گرفت.
جمع بندی
بسیار گفته میشود که کشور برای جبران مسئله پیری تنها تا سال ۱۴۱۰ فرصت دارد؛ زیرا در این سال پنجره جمعیتی بسته میشود. اما پنجره جمعیتی مربوط به ظرفیت نیروی کار کشور و یک مفهوم اقتصادی است و ارتباطی به ظرفیت فرزندآوری و جوان سازی جمعیت ندارد. مفهوم اصلی تعیین کننده ظرفیت کشور برای افزایش نرخ باروری «نسبت زنان در سن باروری» است. این نسبت هماکنون حدود پنجاه درصد زنان را تشکیل میدهد و نه تنها تا سال ۱۴۱۰، بلکه پس از آن و تا ۱۴۱۵ نیز حدود همین مقدار باقی میماند؛ بنابراین کشور هنوز ظرفیت افزایش نرخ باروری را دارد. چنانچه طی سالهای آینده از ظرفیت زنان در سن باروری استفاده شود و طی یک بازه بیست ساله نرخ باروری کل به تدریج به عدد ۳ یا ۴ برسد، نه تنها کشور در سال ۱۴۳۰ (سالی که به عنوان آغاز پیری در ایران مطرح شده است) با معضل پیری مواجه نخواهد شد، بلکه پس از آن وارد فاز جوانی جمعیت خواهد شد. مسأله در نحوه بالفعل کردن ظرفیت زنان در سن باروری است.
برخالف کشورهای غربی، آنچه باعث کاهش نرخ باروری در ایران شد ه است، تغییرات عمیق فرهنگی نبوده است و بر اساس شواهد و تحقیقات، جامعه ایرانی هنوز میل به ازدواج و فرزندآوری دارد. مسئله جمعیت در ایران، موانع اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی است که طی ۳۰ سال گذشته بر سر راه جامعه ایرانی قرار داده شد. اگر این موانع برداشته شود جامعه ایرانی بر اساس میل ذاتی فرهنگی خویش دوباره به ازدواج و فرزندآوری بایسته بازخواهد گشت. به طورخاص، در زمینه فرهنگ، به جای سیاستهای ترویج فرهنگی ازدواج و فرزندآوری در رسانه ها، باید سیاست رفع موانع فرهنگی را اتخاذ نمود که این سیاستها هزینه بسیار اندکی دارند. در مجموع میتوان گفت چنانچه در بیست سال آینده با استفاده از ظرفیت زنان در سن باروری و تمایالت درونی و طبیعی جامعه به ازدواج و فرزندآوری، سیاستهای رفع موانع اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی اتخاذ گردد، امید خواهد بود که کشور با بحران پیری جمعیت مواجه نشود و همچنان جوان بماند.
علاقه مندان برای مشاهد و دانلود کامل این یادداشت و نمودارهای مندرج در آن به اینجا کلیک کنند.