وقتی که پلیسهای جوان منجی میشوند
همه چیز از دست به دست شدن یک ویدیو در فضای مجازی شروع شد که نشان میداد پلیسهای جوان، جان یک شهروند تشنج کردهی ایذهای را نجات میدهند.
این عملیات نجات در موقعیتی رقم میخورَد که ماموران پلیس در این راستهی بازار، مسئولیتی فراتر از وظایف سازمانیشان ندارند اما یک انسان، بیهوش شده و روی جدول کنار خیابان افتاده و فوری پلیسها جان او را نجات میدهند و سوال اینجاست که چرا پلیسهای جوان وارد عمل میشوند؟ بهتر است بقیه ماجرا از زبان این دو پلیس جوان و نوعدوست بشنویم.
علیرضا حسینی و غفار تقدسی فرد، دو مامور پلیسی هستند که اگر چه به سختی و از روی کم حرفیشان در مقابل خبرنگار این رسانه مصاحبه مفصلی با آنها حاصل نشد اما محبت دل بزرگ و منش پلهوانیشان بود که در میان این کم صحبتی موج میزد تا این گفتوگوی دوستانه بتواند بر دل بنشیند، گفتوگویی که تمام واژگان آن حرفهای محبتآمیزی بود که یک جوان با دلی بزرگ بر زبان میآورد تا مانند بسیاری از جوانان این دیار قهرمان پرور، چراغ روشنی برای فردای منطقه باشد.
نیروهای پلیس
علیرضا حسینی، از روی صندلی بلند شد و با حیا، چشمهایش را از دوربین گرفت و به زمین دوخت: «از نیروهای پلیس شهرستان ایذه هستم که نزدیک به ۵ سالی میشود که در این جایگاه خدمت میکنم.» پرسیدم: «آن روز چه شد؟» کلاهش را روی سرش مرتب کرد:«آن روز وظیفه من و همکارانی که همراهم بودند مثل همیشه، تامین امنیت بازار بود تا مردم با خیال راحت خریدهایشان را انجام دهند. واقعا هم همه چیز خوب بود و عادی پیش میرفت که من و همکارم که گوشه خیابان ایستاده بودیم متوجه شدیم یک شهروند تشنج کرده و ناخودآگاه توی کانال کنار جدول پرت شده است. با سرعت دویدیم و او را از کانال بیرون کشیدیم اما هنوز تشنج داشت و تمام بدنش با شدت میلرزید و حالش وخیمتر میشد. باید کاری میکردیم تا زنده بماند. خدا را شکر میکنم که در امدادرسانی سررشتهای داشتم وگرنه معلوم نبود چه بشودـ»
پلیس امدادگر
پرسیدم: «یعنی احیا و اینجور کارهای اورژانسی بلدید؟!» آرام سر تکان داد: «حسی زیباتر از کمک به هم نوع خودت نیست و از اینکه به عنوان یک شهروند توانستهام جان همشهریام را نجات دهم خیلی خوشحالم. خب راستش برای این کمکهای اولیه در دوره آموزشی،چنین اقداماتی را یاد گرفته بودم آن موارد این روز و در چنین موقعیتی به کارم آمد و بسیار خوشحال هستم که توانستهام کاری را برای نجات جان یک انسان انجام دهم.»
پلیس بیتفاوت
با جدیت گفتم: «میتوانستی بگویی به من ربطی ندارد و نهایتا شماره اورژانس را بگیری.» ابروهایش را بالا انداخت: «نجات جان یک انسان یک حس لذت بخش است و متقابل با آن اگر چنین حرکتی را انجام نمیدادم الآن حسی جز عذاب وجدان نداشتم. نمیخواهم شعار بدهم اما پلیس حافظ جان و مال مردم است، اصلا وظیفه ما این است و اگر باز هم در چنین شرایطی باشم، واکنشی جز این کار را نخواهم داشت.»
وظیفه اخلاقی
غفار تقدسیفر دیگر نیروی پلیس بود که همراه با علیرضا حسینی کار خارج کردن این شهروند را از جوی آب انجام داد و سپس با مرکز اورژانس تماس گرفت تا پس از احیای این شهروند و نجات از شرایط موجود، جهت درمان، او را به بیمارستان منتقل کنند.
او نیز در گفتوگویی کوتاه درباره این اقدام خود و همکارش گفت: «وظیفه اخلاقی خود در قبال جامعه را انجام دادیم. پلیس پس از برقراری نظم و امنیت؛ وظیفه حفاظت از جان، مال و ناموس مردم را بر عهده دارد و در این خصوص هیچ منتی بر کسی نداریم، زیرا وظیفه ما خدمترسانی به مردم است.»
پلیس در بُعد اجتماعی مددکار است
سرهنگ هدایت شهبازی، فرمانده انتظامی شهرستان ایذه هم با تقدیر از دو پلیس جوان گفت: «پلیس در بین مردم، از مردم و برای مردم است و فلسفه وجودی آن خدمتگذاری به مردم است و این رفتارِ نیروهای انتظامی شهرستان ایذه از روی وظیفهشناسی آنها در قبال همشهریان خود بود.
سرهنگ با بیان اینکه این رفتار باعث تقدیر و تشکر شهروندان شده است، دستی به شانهی پلیسهای جوان کشید: «بُعد اجتماعی پلیس مساله مددکاری اجتماعی؛ همکاری و همیاری این قشر است و از یک طرف پلیس در مقابل مخلان نظم و امنیت مردم با صلابت ایستادگی میکند و از طرف دیگر نیز در حوزه اجتماعی خود را ملزم به خدمت و همکاری با مردم میداند.»
این پلیس باید الگوی مسئولیتپذیری مسئولان باشد
یکی از کسبه محل هم آن روز را اینطور تعریف داد: «زمانی که این شهروند بهدلیل تشنج به درون جوی آب سقوط کرد، پرسنل پلیس اولین افرادی بودند که برای نجات وی دست بهکار شدند و این در حالی است که برخی از شهروندان از مساله بهوجود آمده شوکه شده بودند یا اینکه نمیدانستند برای کمک به این شهروند دچار حادثه شده باید چه اقدامی انجام دهند.»
به عنوان شاهد عینی ماجرا از سرعت عمل پلیسهای جوان پرسیدم که گفت: «در جریان این مشکل نیروی پلیس با شجاعت وارد میدان شد و تلاشهایی که انجام داد باعث نجات این فرد دچار تشنج شده شد. از این که میبینیم در شهرمان چنین افراد مسئولیتپذیر و دلسوزی در حال فعالیت هستند خوشحال میشویم.»