ماجرای تذکر مرحوم آیت الله فاضل لنکرانی به خواننده ایرانی در شب قدر
به گزارش خبرنگار سرویس سیاسی خبرگزاری رسا، آیت الله محمدجواد فاضل لنکرانی به بیان خاطره ای از اهتمام ویژه مرحوم حضرت آیت الله فاضل لنکرانی به مقام اهل بیت پرداخت و خاطرنشان کرد: مرحوم والد در ایام ماه مبارک رمضان برای درمان به لندن رفته بود که به ایشان خبر دادند خواننده ای از ایران در شب شهادت امام علی علیه السلام قرار است کنسرت اجرا کند. این ماجرا اسباب ناراحتی آن مرحوم را فراهم کرد و پیغامی برای خواننده فرستاد.
متن خاطره آیت الله فاضل لنکرانی به این شرح است:
در جریان درمان کسالت قلب پدرم در لندن، که در ماه مبارک رمضان سال 1369ه.ش بود در بیمارستان به ایشان خبر می دهند قرار است خوانندهای که از ایران به لندن آمده، شب 21 رمضان کنسرتی در تالار آلبرت هال برای ایرانیها برگزار کند، و چهار هزار بلیط هم فروخته شده است. پدرم از شنیدن این خبر خیلی ناراحت میشود، به کاردار سفارت ایران که خدمتشان بود می گوید این پیغام مرا به آن خواننده برسان به او بگو فاضل سلام رساند وگفت: تو یا مسلمانی یاغیر مسلمان؛ اگرمسلمان هم نباشی همه غیرمسلمانها نیز به حضرت علی(ع) احترام می گذارند. برای چه درشب شهادت آن حضرت کنسرت گذاشته ای؟
در صورتی که کنسرت را برپا کنی، اگر تحت این عمل زنده نمانم که آن دنیا یقه تو را میگیرم، اما اگر باشم و به تهران برگردم بلایی به سرت میآورم که نتوانی هرگز به ایران برگردی. آن شخص می رود و پیغام آقا را می رساند.
آن بنده خدا از جیبش برگه ای در می آورد و می گوید این زیارت عاشوراست که من مرتب می خوانم؛ به ایشان سلام برسانید و بگویید این برنامه را به تاریخ میلادی تنظیم کرده بودند و من در بین راه متوجه شدم که مصادف با 21 رمضان است، خدمتشان بفرمایید نگران نباشند من این مجلس را طوری اجرا میکنم که حضرت علی(ع) از دست من راضی باشند. سپس آن فرد خدمت اقا رسید وجواب او را گفت و افزود ما خودمان رفتیم در آن مجلس، چنان با هنرمندی اشعاری درمورد حضرت علی(ع) خواندند که مجلس از اول تا آخر همه اش اشک بر حضرت بود، آن هم در مراسمی که همه جور افرادی درآن شرکت کرده بودند.
پدرم خیلی خوشحال شد و فرمود: اگر از این سفر هیچ نتیجه ای جز این نگیریم ما را بس است. نکته جالب این است پس از آنکه قلب ایشان را عمل کردند هنگام به هوش آمدن چشمشان را که باز کردند فرمود السلام علیک یا علی بن ابیطالب یا امیرالمؤمنین و دوباره بیهوش شدند، معلوم شد دفاع از حرمت امیرالمومنین (ع) مورد نظر قرار گرفت و اینطور روی ایشان تأثیر گذاشت دوباره که بهوش آمدند آب طلب کردند وگفتند تشنه اند؛ من گفتم پزشکان فعلا اجازه نمی دهند. آقا با یک لبخند فرمودند از آب هم مضایقه کردند کوفیان و دوباره بیهوش شدند.