اسوه انقلابی
به گزارش خبرنگار گروه سیره امامین انقلاب خبرگزاری رسا، مرحوم آیت الله حاج شیخ محسن عندلیب در هزار و سیصد و بیست و هفت در شهر تهران دیده به جهان گشود. ایشان از یاران دیرین امام و انقلاب و مبارزین نهضت بزرگ انقلاب اسلامی بود که پس از عمری مجاهدت در مسیر ترویج معارف اهل بیت(ع) و تربیت طلاب و دفاع از آرمان های ارزشمند انقلاب و نظام مقدس جمهوری اسلامی در سیزدهم دی ماه ۱۴۰۱ «روز ملی مقاومت» و همزمان با سالگرد شهادت سپهبد حاج قاسم سلیمانی به ملکوت اعلی پیوست. در ادامه مروری بر مهمترین فرازهای حیات علمی، سیاسی و اجتماعی آن عالم ربانی مینماییم.
آغاز فعالیت های سیاسی
ایشان فعالیت های سیاسی خود را از ابتدای نهضت امام خمینی(ره) با پخش اعلامیه های که از امام جماعت مسجد محل سکونتشان در تهران گرفته بودند آغاز کردند.
ورود به حوزه علمیه
در سال 1344 هجری شمسی وارد مدرسه علمیه مروی تهران شدند و پس از دو سال به حوزه عملیه مقدسه قم وارد شدند. و اولین تدریس خود را با رساله شریف توضیح المسائل امام خمینی(ره) آغاز کردند و بعدها تدریس دروس مقدمات تا سطوح عالی را در حوزه های علمیه قم و اراک ادامه دادند.
اعلمیت حضرت امام(ره)
خرداد سال 49 بود که مرجع تقلید شیعیان جهان آیت الله سید محسن حکیم درگذشت. پس از رحلت آیت الله حکیم، دوازده تن از اساتید و فضلای برجسته حوزه علمیه قم با انتشار اعلامیهای حضرت آیت الله العظمی امام خمینی را به عنوان مرجع مسلمانان معرفی کردند. مرحوم آیت الله عندلیب با همراه استاد خود مرحوم آیت الله جلیلی تبریزی جهت معرفی اعلمیّت حضرت امام (ره) به شهرهای همدان، کرمانشاه، سنندج و زنجان سفر کردند و با برگزاری جلسات با علمای آن شهرها و عموم مردم درباره معرفی و ترویج مرجعیت حضرت امام (ره) گام های شایسته ای را برداشتند.
آذرماه 1349 اوج فعالیتهای سیاسی و اولین دستگیری
در یکی از روزهای جمعه آذرماه 1349 بود که ایشان را به همراه یکی دیگر از مبارزین در مقابل مدرسه فیضیه قم به همراه 50 عدد رساله ملحقات حضرت امام خمینی(ره) دستگیر و به ساواک قم منتقل کردند. ایشان در این باره می گوید: «در آن زمان رئیس شهربانی شخصی بنام اصغر کامکار بود که رعب و وحشت زیادی را در میان مردم ایجاد کرده بود. او با چهرهای ترسناک و برافروخته وارد سلول شد و نگاهی به من کرد و رفت. پس از اینکه هر کدام از ما را به سلول انفرادی بردند، باز جویی آغاز شد. در ابتدای بازجویی شرطی گذاشتم و این چنین شروع کردم: «اگر به حضرت امام (ره) و یا مادرم جسارت کنید یک کلمه حرف نمیزنم». بازجو پرسید: جزوه ها را از کجا آوردهاید؟ فهمیدم که اینها دنبال چاپخانهای هستند که در قم این جزوات را منتشر میکند گفتم: از تهران. گفت: از کجای تهران؟ گفتم: «از مسجد حاج عزیزالله؛ بیرون آمدم یک آقای جلو آمد و گفت این جزوه ها هر کدام یک تومان من هم شصت تومان داشتم و شصت تا جزوه خریدم. میدان شوش سوار ماشین شدم و با رفیقم آقای جوادی همسفر شدم که ایشان گفتند ده تا از این جزوه ها را به من بده، بنده هم ده تا از این جزوه ها را به ایشان دادم». سعی کردم با کلی گویی و ابهام بند را لو ندهم. چنانچه این مشخصات به دور از واقعیت جلوه نمیکرد و بازجو به جایی راه نمیبرد. بازجو گفت: آن قدر میزنمت که راستش رو بگی! من هم که بحمدالله آن روز بدن قوی و تنومندی داشتم گفتم یک نفری که حریفم نیستی من چند تای شما رو حریفم. مامور با عصبانیت گفت: پیراهنت رو در بیار! من هم با کمال خونسردی پیراهنم را در آوردم که یک دفعه تلفن زنگ زد و از اتاق بیرون رفت بعد از دقائقی آمد گفت پیراهنت را بپوش شکنجهات نمیکنیم.». بعد از آن ایشان را به کمیته ضد خرابکاری تهران منتقل کردند و پس از چند روز به زندان قزل قلعه منتقل کردند. بعد از آن نیز به زندان قصر منتقل شدند. در این ایام نیز دادگاه محاکمه ایشان تشکیل شد. ایشان در این باره میگوید: « در دادگاه بدوی شرکت کردیم و چون در قانون آمده بود که باید برای متهم وکیل تسخیری گرفته شود برای ما وکیل صوری گرفته بودند. در جلسه دادگاه اسم شاه را بردند همه بلند شدند ولی من از روی صندلی بلند نشدم ، یک دفعه وکیل ما گفت: آقای قاضی! ببینید اسم اعلاحضرت همایونی بر ده شد ولی این آقا بلند نشد؟! من گفتم : سالبه به انتفاء موضوع است من اصلا به شاه علاقه ای ندارم تا بخواهم به احترام او بلند شوم. ». ایشان در بیان خاطره ای از ایام زندان می گویند: « یک روز دیگر «ساقی» مرا به اتاقش احضار کرد. به من پیشنهاد همکاری داد و گفت: اگر با ما همکاری کنی برایت زن می گیریم، ماشین خوب، حقوق و مزایا... پرسیدم: همکاری یعنی چه ؟ با تعجب گفت: نمی دونی همکاری یعنی چه ؟ گفتم: نه! گفت: تو را به قم بر می گردانیم، هرکس را دیدی که از این جزوه ها داشت مخفیانه یک تلفن به ما بزن، حتی نمیگذاریم ماموران ما در قم تو را بشناسند. هیچ کس، هیچ چیز نمیفهمد و این موضوع بین خودمان می ماند. گفتم: عیبی ندارد ولی یک شرطی داره! با خوشحالی گفت: چه شرطی ؟ گفتم : به شرطی که خدا هم نداند من با شما همکاری می کنم. یعد برخاستم و از اتاق بیرون آمدم. و ساقی هم چنان بهت زده بر جایش نشسته بود...». همچنین دربیان خاطره ای از سید آزادگان مرحوم حجت الاسلام و المسلمین ابوترابی فرد می گویند: « در آن ایام که در زندان به سر می بردیم، هرشب نوبت یکی از دوستان بود که ظرف ها را بشوید. اما این عزیز- مرحوم آقا سید علی اکبر ابوترابی(قدس سره)- نمیگذاشت دوستان ظرف ها را بشویند. بارها دیدم نیمه های شب از خواب برخاسته و پس از نماز شب، آرام آرام مشغول شستن ظرفها میشدند. وقتی دوستان از خواب بر میخاستند و این صحنه را میدیدند خجالت زده و شرمگین شده و با تشکر فراوان از ایشان می خواستند که این زحمت دیگر تکرار نشود. ولی فایده ای نداشت و ایشان به کار خودشان ادامه میدادند. عمل و رفتار ایشان، مرا به یاد سیره امام العارفین حضرت سجاد(علیه السلام) میانداخت که در سفرهای خود خصوصا در سفر معنوی حج، سعی می کردند ناشناخته بمانند تا کارهای دیگران را انجام دهند و به دیگران خدمت کنند. آری!اخلاق و عرفان عملی در رفتار و کردار آن عزیز موج میزد.». ایشان پس از تحمل یک سال از زندان آزاد گردیدند.
دستگیری مجدد و تبعید در قالب گروه ۲۵ نفری
مردادماه سال ۱۳۵۲ که به دستور مستقیم «رئیس ساواک ایران» و پس از مشورت با شخص محمدرضا پهلوی که گفته بود: «شما که آنها را میشناختهاید چرا تا به حال اقدامی نکردهاید. توجه داشته باشید به منطقه بلوچستان تبعید نشوند.» و با هدف منزوی کردن و جلوگیری از فعالیتهای لیدرهای اصلی نهضت امام خمینی (ره)، ۲۵ نفر از علما و اساتید طراز اول حوزه علمیه قم را به شهرهای مختلف تبعید مینمایند. مرحوم آیت الله عندلیب نیز در ابتدا به شهربابک و سپس به همراه مرجع عالیقدر مرحوم آیت الله العظمی فاضل لنکرانی به شهر یزد به مدت سه سال تبعید شدند. در تبعیدگاه نیز علاوه بر فراگیری دروس فقه و اصول از محضر اساتید حوزه یزد درس خصوصی مکاسب و کفایه را در محضر آیت الله العظمی فاضل لنکرانی فراگرفتند. همچنین با تشکیل هستههای کوچک مبارزتی و با همکاری دو معلم مبارز آقایان رحیمی و صانعی به پخش اعلامیهها حضرت امام و همچنین سفرهای تبلیغی به روستاهای اطراف فلسفه نهضت امام خمینی را برای مردم تبیین میکردند.
ادامه فعالیت های مبارزاتی تا پیروزی انقلاب اسلامی
مرحوم آیت الله عندلیب پس از پایان دوران تبعید تا پیروزی انقلاب اسلامی به فعالیت های مبارزاتی خود ادامه دادند و با سفربه شهرها و روستاهای ایران و توزیع اعلامیه های حضرت امام خمینی و سخنرانی و وعظ مردم را دعوت به مبارزه علیه رژیم سفاک پهلوی می کردند. تا اینکه در دی ماه سال 1356 برای چندمین بار از سوی ساواک ممنوع المنبر گردید.
فعالیت ها و اقدامات پس از پیروزی انقلاب اسلامی
فعالیت های مرحوم آیت الله عندلیب پس از پیروزی انقلاب اسلامی به تدریس، تبلیغ و تاسیس مساجد و ایجاد موسسات خیریه عام المنفعه و هیات مذهبی معطوف گردید. ایشان سالها در کسوت تدریس در حوزه علمیه اراک اشتغال به تدریس دروس سطوح عالی داشتند. همچنین همواره در ایام تبلیغی در شهرهای مختلف کشور خصوصا شهر اراک سخنرانی می کردند و هیات مذهبی با محوریت جوانان تاسیس کردند. حل اختلاف بین افراد، خانواده ها، اقوام، طوائف و حتی مردم روستاها یکی دیگر از فعالیت های برجسته این مبارز انقلابی بود. تاسیس مسجد جامع روستای لنجاب از توابع شهر خنداب، خریداری نصف زمین و ساخت کل بنای مسجد حضرت ولی عصر واقع در میدان توحید قم، مسجد و مجتمع فرهنگی و صندوق قرض الحسنه حضرت امام صادق(ع) واقع در شهرک صنعتی اراک که به همت آیت الله محسنی گرکانی و با پیگیریهای مرحوم آیت الله عندلیب تاسیس شد. همزمان با پیروزی شکوهمند انقلاب اسلامی ایران، ایشان اقدام به تاسیس صندوق قرض الحسنه رسالت واقع در محله نیروگاه کردند. این صندوق تاکنون میلیاردها تومان به صورت قرض الحسنه به مردم اعطاء کرده است و ده ها باب منزل و مغازه را به صورت اقساطی در اختیار طلاب و مومنین قرار داده است و منشا خیرات و برکات فراوانی شده است. همچنین این موسسه اقدام به توزیع سبدهای غذایی بین خانواده ها ایتام و مستمندان در طول سال می نماید. همچنین ایشان چند سال امامت جماعت حرم مطهر امام خمینی(ره) را به عهده داشتند.
پاسخ منفی به هیئت سکولار
از آنجایی که مرحوم آیت الله عندلیب با عنایت الهی و اهل بیت(ع) از سخنرانی و صدا و نوای خوشی برخوردار بودند برخی گروههای غیر انقلابی تمایل داشتند در مراسم های خود از ایشان استفاده کنند. ایشان می گویند: بعد از یکی از مجالسی یکی از مسئولین این گروه ها به مقابل هیئتی که سخنرانی می کردم آمده بود. مرا دید و خیلی تعریف و تمجید کرد. گفت حاج آقا! شما سخنران دائمی برنامه های ما شوید تمام مخارج زندگی شما را به نحو شایسته تامین می کنیم. فقط به این شرط که به امام، رهبری و شهدا دعا نکنید! بنده گفتم: از عمق وجود به امام، رهبری و شهدا اعتقاد و باور دارم و هرگز بدون نام و یاد این بزرگوارن منبر نمی روم! وی که جدیت و عصبانیت ایشان را دیده بود محل را ترک کرده بود.
سلوک شخصی
یکی از جنبههای بسیار نمایان و آشکار این عالم ربانی، تقوا و پرهیزکاری و احتیاط ایشان است. اهتمام به اقامه نماز اول وقت، روزههای مستحبی، قرائت قرآن، انجام اعمال روزهای خاص و... همگی جلوههای زیبا از تقوای ایشان است. همچنین تقید به کسب روزی و درآمد حلال و دقت در پاک بودن مالی که به دست میآید نیز از نکات برجسته در سیره عملی ایشان است. تذکر مرتب و یادآوری قیامت و توشه برداری برای آن یکی دیگر از نشانه های تقوای ستودنی در این عالم بزرگوار است. همچنین ایشان به برپایی مجالس عزاداری برای اهل بیت(ع) و انجام عزاداری سنتی و راه اندازی روضه های خانگی همواره تاکید داشتند. در فرازی از وصیت نامه ایشان آمده است: «و بدانید اینکه ما هرچه داریم از عنایات اهل بیت(ع) می باشد و توصیه به تقوای الهی می نمایم زیرا امام معصوم(علیه السلام) فرمود: «به ولایت ما نمی رسید مگر با تقوی و ورع» و چه خوش است در مجالس اهل بیت(ع) با طهارت وارد شوید»
استقامت در صراط مستقیم ولایت فقیه
پس از پیروزی انقلاب اسلامی و قرار گرفتن برخی از مبارزین انقلابی در طیف های سیاسی موسوم به «چپ» بارها از ایشان برای حضور در جلسات و محافل این جریانات دعوت به عمل آمد لکن ایشان هیچ گاه در جلسات این گروه شرکت نکردند و همواره از ولایت فقیه حمایت و پیروی کردند. به طوری که رکن رکین همه ی سخنرانی های ایشان بیان ارزش های انقلاب، امام و رهبری بود. در فرازی از وصیت نامه ایشان آمده است: «و همه را توصیه می کنم به پیروی از مقام منیع ولایت فقیه، حضرت آیت الله العظمی خامنه ای (مدظله العالی) چرا که امام راحل عظیم الشان و قائد بزرگ انقلاب فرمودند: «پشتیبان ولایت فقیه باشید تا به این مملکت آسیبی نرسد»
آخرین سفارش
در فراز پایانی وصیت نامه ایشان نیز آمده است: «در خاتمه همگان به خصوص همسر و فرزندان را توصیه و سفارش می کنم در نماز جماعت و جمعه شرکت نمایند و در مجالس روضه خوانی و مجالس مذهبی شرکت نموده و حسن سلوک با اقوام و دوستان و همسایه ها و با خودشان را تقاضامندم و پشتببانی همه جانبه از نظام مقدس جمهوری اسلامی که یادگار ارزشمند امام راحل عظیم الشان است. و از همه التماس دعا دارم و همگان را به خداوند متعال سپرده و در ظل عنایات اهل بیت (علیهم السلام) بوده باشند.»