۰۱ بهمن ۱۴۰۱ - ۱۳:۱۵
کد خبر: ۷۲۷۹۹۲
به روایت کتاب «شرح اسم»؛

نقش آیت‌الله خامنه‌ای در تحصن روحانیون در دانشگاه تهران

نقش آیت‌الله خامنه‌ای در تحصن روحانیون در دانشگاه تهران
آقای خامنه‌ای پیشنهاد کرد تا بازگشت امام تحصن کنند. سایرین نیز موافقت کردند. سپس بحث درباره مکان تحصن بود. [مسجد دانشگاه تهران پذیرفته شد.]این مسجد از جهت وابستگی به دانشگاه، شبیه بیمارستان [امام رضا] بود...

با فرار محمدرضا پهلوی از ایران، زمزمه بازگشت امام خمینی به کشور، آن هم پس از 15 سال تبعید، قوت گرفت.

در نهایت اعلام شد امام روز ششم بهمن را برای بازگشت به ایران در نظر گرفته‌اند. با اعلام این تصمیم، بختیار در صدد برآمد تا به هر نحوی از این اتفاق جلوگیری کند. مسدود کردن باند فرودگاه مهرآباد توسط تانک‌ها و کامیون‌های ارتش از مهمترین کارهای او بود و در نهایت اعلام شد کلیه‌ پروازهای فرودگاه مهرآباد به مدت سه روز، لغو خواهد بود.

روحانیون مبارزی که در تهران بودند در اعتراض به این حرکت بختیار، تصمیم به برگزاری تحصن در مسجد دانشگاه تهران گرفتند. آنچه در ادامه می‌خوانید، قسمتی از کتاب «شرح اسم» نوشته هدایت‌الله بهبودی است که این تحصن را با محوریت نقش آیت‌الله خامنه‌ای، مسئول کمیته‌ تبلیغات این تحصن، روایت کرده است.

***

«آقای خامنه‌ای پیشنهاد کرد تا بازگشت امام تحصن کنند. «سایرین نیز موافقت کردند. سپس بحث درباره مکان تحصن بود. [مسجد دانشگاه تهران پذیرفته شد.] این مسجد از جهت وابستگی به دانشگاه، شبیه بیمارستان [امام رضا] بود. بنا شد برنامه پنهان بماند، جز برای افراد خاص از دانشگاهیان، چرا که امکان داشت رژیم درهای دانشگاه را ببندد.

قرار بود یکشنبه،‌ هشتم بهمن آغاز تحصن باشد.

شنبه، هفتم بهمن/ 28 صفر چهارمین راهپیمایی بزرگ، پس از روزهای تاسوعا، عاشورا و اربعین، در تهران و دیگر شهرهای بزرگ و کوچک انجام شد. کشتار مردم تهران در روز جمعه نتوانسته بود میل آنان را برای شرکت در این گردهم‌آیی بزرگ از بین ببرد. وقتی قطع‌نامه هشت‌ماده‌ای در ضلع شرقی میدان آزادی خوانده می‌شد، دنباله جمعیت در خیابان آیزنهاور [آزادی] موج می‌زد.

«صبح روز بعد [هشتم بهمن] گروهی از جمله آقای [محی‌الدین] انواری برای آماده کردن مسجد به دانشگاه تهران رفتند. [چندی بعد] من و [آقای] بهشتی به سمت دانشگاه روانه شدیم. آنجا آقای انواری مژده داد که همه چیز بر وفق مراد است.»

پس از اعلام خبر تحصن، نخستین بیانیه نیز خطاب به مردم صادر شد. در این اعلامیه، کشتار روز جمعه در شهرهای تهران، تبریز، رشت، گرگان، آبادان و سنندج و نیز بسته شدن فرودگاه تهران محکوم و در ادامه تأکید شد که «اینجانبان به عنوان اعتراض به اعمال ضدانسانی دولت غیرقانونی بختیار از ساعت 9 صبح روز یکشنبه 8 بهمن‌ماه جاری تا بازگشت آیت‌الله‌العظمی امام خمینی دام‌ظله به وطن و آغوش پر از مهر ملت در مسجد دانشگاه تهران تحصن اختیار می‌کنیم و از این محل مقدس در کنار برادران دانشجوی خود ندای حق‌طلبانه خود را به گوش جهانیان خواهیم رساند. برقرار باد جمهوری اسلامی به رهبری امام خمینی. روحانیون متحصن مسجد دانشگاه تهران.»

شمار روحانیان در همان روز اول به یکصد تن رسید. چیزی نگذشت که مردم برای حمایت از این بَست سیاسی، دانشگاه تهران و خیابان‌های اطراف آن را پر کردند. حمایت‌ها به تهران محدود نشد، بلکه شبیه چنین اقدامی در دیگر شهرها شکل گرفت. «دانشجویان به تنهایی برای پر کردن مسجد و اطراف آن کافی بودند. مسجد به مرکزی برای فعالیت‌های گوناگون تبدیل شد. ما برای مردمی که به ملاقات تحصن‌کنندگان می‌آمدند، سخنرانی می‌کردیم. با خبرنگاران داخلی و خارجی مصاحبه داشتیم. تصویر این گفت‌وگوها همچنان در ذهنم هست. نشریه‌ای به اسم تحصن منتشر می‌کردیم که دو شماره آن را هنوز دارم. شبانه‌روز مشغول کار بودیم.»

در روزهای تحصن که چهار روز به درازا کشید، جلسه‌ها و نشست‌های گوناگونی برگزار شد که مهم‌ترین آن تقسیم مسئولیت پس از بازگشت امام خمینی بود. این نشست‌ها فقط به آقایان بهشتی، خامنه‌ای، هاشمی رفسنجانی، باهنر و اردبیلی محدود نبود؛ تعداد بیشتری از روحانیان شرکت می‌کردند. وقتی بحث بالا گرفت، آقای خامنه‌ای پیشنهاد کرد هر کس مسئولیت بعدی خود را، خودش مشخص کند. پذیرفتند. «گفتم: من می‌خواهم مسئول دادن چای در محل استقرار امام باشم. همه خندیدند. آنها از من که عضو شورای رهبری انقلاب بودم انتظار شنیدن چنین حرفی نداشتند. گفتم: صادقانه می‌گویم. چای را دوست دارم و خوب بلدم دم کنم و پذیرایی. برای این کار صلاحیت دارم. این پیشنهادم راه مجادله و دلخوری را بست و بحث پایان یافت. به یاد ندارم ادامه جلسه چه شد. آیا کارها تقسیم شد یا نه؟ اما مسئولیت‌های من پس از ورود امام کارهای فرهنگی و تبلیغی بود؛ از جمله انتشار روزنامه‌ای که شماره‌هایی از آن را دارم.»

دومین سخنرانی آقای خامنه‌ای در تهران آن روزها، در یکی از روزهای تحصن ایراد شد. آن روز دهم بهمن بود. از صبح تا آخرین ساعات بعد از ظهر تظاهرات زیادی در دانشگاه تهران و خیابان‌های اطراف رخ داد. یکی از این تظاهرات مربوط به کارکنان صنایع نظامی بود. شاید سخنرانی آقای خامنه‌ای به این تظاهرات مربوط بوده باشد. 4500 نفر از اعضای این سازمان نظامی با خودروهایی که عکس‌های امام خمینی بر آنها نصب بود در حال نزدیک شدن به دانشگاه تهران بودند که با جلوگیری عوامل حکومت نظامی تهران مواجه شدند. آنان به عنوان اعتراض بر زمین نشستند و فریاد زدند: ما پرسنل نظامی هستیم، ما منتظر خمینی هستیم. «به یاد دارم که مأموران از ورود جماعتی که قصد دیدن یا ملحق شدن به ما را داشتند جلوگیری کرده، با آنها درگیر شدند که این درگیری منجر به شهادت یکی از آنان گردید. خبر که به ما رسید پیشنهاد کردیم همگی به محل حادثه برویم... به در دانشگاه که محل درگیری بود نزدیک شدیم اما تعدادی از دانشجویان با شتاب آمدند و مانع ادامه راه ما شدند... تأکید می‌کردند که شما باید خود را حفظ کنید؛ رهبران ما هستید... باید از محل خطر دور باشید. با پافشاری ما را به مسجد بازگرداندند و ما را تا پله‌های مسجد همراهی کردند. من در پله بالا ایستادم و سخنرانی نمودم. این دومین سخنرانی من برای انقلابیون در تهران بود که عکس آن نیز هست.»

روزنامه آیندگان نوشت: «حدود پنج بعد از ظهر در حالی که آیت‌الله سیدعلی خامنه‌ای در مسجد دانشگاه تهران سخنرانی می‌کرد، عده‌ای از در ورودی دانشگاه به طرف مسجد آمدند و شعار «رهبران، رهبران، ما را مسلح کنید» را فریاد می‌زدند.»»

احسان قنبری نسب
ارسال نظرات