تلاشی ماندگار در راهبرد وحدت
به گزارش خبرنگار سرویس حوزه و روحانیت خبرگزاری رسا، مدت ها است که دشمنان دین و قرآن تلاش دارند تا با اختلاف افکنی میان مسلمانان بر آنان حکومت کنند و اموال آنان را به غارت ببرند؛ روزی با اختلافات قومیتی به بر طبل اختلاف می کوبیدند و روزی دیگر به جهت اعتقادات.
در مذاهب ساختگی توسط انگلیس نیز مهم ترین عنصر مذهب را مخالفت با سایر مذاهب اسلامی عنوان می کردند تا از همان ابتدا تنها دغدغه نوکیشان یورش به سایر مسلمانان و حتی اماکن مقدس دیگر مذاهب باشد تا اختلاف خونی میانشان برپا شود.
اگرچه که همواره با هوشمندی علمای اسلام این نقشه ها از میان رفته است اما سالیانی امت اسلامی را دچار اختلاف کرده و از پیشرفت بازمانده اند.
برای نمونه حکومت خود خوانده داعش که هر آن کس را با خود نمی دید، دشمن خود می خواند و خونش را مباح می شمرد و با فجیع ترین حالت سر از بدنش جدا می کرد؛ هر چند که می خواست مسلمان باشد و حتی از اهل تسنن یا اهل تشیع باشد؛ برای آنان این مسئله فرقی نداشت؛ تنها و تنها همراهی و پیروی از داعش برایشان مهم بود.
داعش که با طراحی آمریکایی ها و خباثت برخی بومیان تحقق یافت نمونه ای از طراحی دشمنان دین و قرآن است؛ اتفاق ناگواری که یک دهه منطقه را به خاک و خون کشید و اموال مسلمین توسط غربی ها به غارت رفت و صحنه ای از وحشت در جهان به نمایش گذاشت.
اگرچه این طرح تنها منحصر به عراق و سوریه نبود؛ زیرا آمریکایی ها تلاش داشتند تا در مناطق دیگر از جمله افغانستان و ایران نیز این ایده را پیاده سازی کنند اما با هوشمندی مقامات هر کدام با کمترین خسارت حل و فصل شد و از خون ریزی جلوگیری شد.
به هر صورت همان طور که بارها نیز پیش از این مطرح شده است، راه حل پیشگیری از این دست اتفاقات اتحاد مسلمین با یکدیگر است؛ اتحادی که سبب می شود تا مسلمانان با صلح در کنار یک دیگر زندگی کنند هرچند در باورهای مذهبی با یک دیگر اختلاف نظر داشته باشند.
به عبارتی مسئله های اختلافی دینی که طی هزار سال حل و فصل نشده است هیچگاه به دست بشر عادی نیز حل وفصل نخواهد شد زیرا به هر صورت این ختلافات اعتقادی عمیق است و در هر صورت هر کس به دلایلی مذهب خود را حق می داند و بر آن اصرار می ورزند و طرف مقابل را قبول نمی کند.
هرچند این سخن به معنای تعطیلی مباحث علمی و مناظرات دینی نیست و این کار بسیار مفید است و برای جویندگان حقیقت کافی است؛ اما منظور سخن این است که باید این اختلافات دینی به رسمیت شناخته شود برای توازن در عین اختلاف برنامه ریزی کرد.
این اختلاف و تضاد در همه کشورها پیرامون دیگر مسائل اعم از مباحث دینی نیز وجود دارد اما ملیت ها برای آرامش کشور و برقراری صلح این اختلافات را به رسمیت شناخته اند و از این رو در کشور خود توازن بر قرار ساخته اند.
این رسمیت می تواند با اجازه حضور سیاسی در پست های اجرایی و سیاسی کشور در هر کدام از کشورهای اسلامی باشد؛ برای نمونه در کشور عربستان به شیعیان اجازه داده شود تا در فرآیند سیاسی کشور حاضر شوند و از حقوق خود دفاع کنند.
لازم به ذکر است لازمه تمامی این اقدامات حل مسئله اتحاد فرهنگی به عنوان نخستین گام اساسی در ایجاد صلح میان مسلمانان است؛ به عبارتی دیگر مسلمانان اختلافات اعتقادی خود را بپذیرند و تنها در مباحث علمی به مناظره و مباحثه بپردازند و در سیر اجتماعی و زیست مردم بر اتحاد فرهنگی تاکید کنند.
اقدامی که بارها توسط علما پس از انقلاب اسلامی ایران دنبال شد و با تاسیس نهادهای مختلف بر حسن اجرای این رهنمودها تاکید شد.
البته که تاکید بر اتحاد میان مسلمانان تنها به بعد از انقلاب اسلامی ایران منحصر نیست، به عبارتی پس از انقلاب حکومت نیز در اجرای این ایده همراه شد اما جرقه این اقدام سالها پیش از انقلاب توسط علمای پیشین شروع شده بود.
از جمله افرادی که در این زمینه بسیار تلاش کردند، شیخ محمدتقی قمی موسس دار التقریب بین المذهب الاسلامیه بود.
وی که دغدغه اتحاد فرهنگی در میان مسلمانان را داشت، با اعلام مرجعیت آیت الله بروجردی نزد ایشان رفت و اجازه تاسیس این مرکز را گرفت.
به همین خاطر به مصر رفت و با بزرگان الازهر مصر به گفت و گو پرداخت؛ گقت و گوهایی که بسیار برای اتحاد مفید واقع شد و در نهایت الازهر مذهب شیعه را به رسمیت شناخت و عمل به فقه امامی را جایز دانست.
این دست آورد بزرگ پایه مباحث اتحاد شیعه و اهل تسنن را رقم زد و فرصتی شد تا در سالهای بعد دیگر مباحث کلان بر اساس این پایه شکل بگیرد و فرصت های بی نظیری برای دو طرف به ارمغان بیاورد.
البته دسیسه دشمنان دین و قرآن ادامه یافت و با پیروزی انقلاب اسلامی، محمدتقی قمی به انزوا رفت.
شیخ محمدتقی قمی هر چند با پیروزی انقلاب، این دست آورد را به امام تبریک گفت اما ضدانقلاب با دیدارهای ساختگی با وی تلاش کردند نا چهره ضدانقلاب از وی بسازند؛ هر چند ایشان در گفت و گویی با یکی از دوستان خود این موضوع را تصریح می کند و خبر از دسیسه ضدانقلاب می دهد.
به هر صورت وی در پاریس می ماند؛ و سالها بعد در زمان رهبری حضرت آیت الله خامنه ای که طرح مجمع جهانی اهل بیت مطرح می شود با محمدتقی قمی تماس هایی برای احیای فعالیت ها گرفته می شود.
شیخ محمدتقی قمی مامور می شود تا بار دیگر به مصر سفر کند و فعالیت های جدید را دنبال کند؛ اما در حادثه تصادفی در پاریس از دنیا می رود و دومین حرکت مهم وی در راستای وحدت ناتمام می ماند.