اغتشاشات دانشگاه شریف به اعتراف اساتید این دانشگاه، اعتراض دانشجویی نبود
اشاره: روزهای اخیر، آشوب دامن دانشگاه صنعتی شریف را گرفت. دانشگاه شریف که همواره یکی از کانونهای مهم دانش و علم در کشور به شمار میرود و همیشه در میان دانشگاههای دیگر، یکی از دانشگاههای فعال در زمینه سیاسی است، این بار قربانی تعداد قابل توجهی از شایعات شد. هرچند اراذل و اوباش این روزها در کشور زدند و شهید کردند و این روزها زحمتی بر زحمت نهادهای انتظامی و امنیتی افزودهاند؛ اما این اراذل و اوباش تحت عنوان دانشجو، در دانشگاه شریف حضور یافتند که برخی از این افراد که قصد حمله به دانشجویان معترض و متشنج کردن فضا را داشتند، با هوشیاری حراست و نهادهای امنیتی شناسایی و دستگیر شدند و ماجرا با آرامش به پایان رسید؛ اما رسانههای معاند که شهرت دروغگویی آنها قابل انکار نیست، این روزها به دنبال ارائه و طرح بحث دیگری از این دانشگاه هستند.
از این رو خبرنگار سرویس سیاسی خبرگزاری رسا به سراغ حجتالاسلام سیدفرید حاج سیدجوادی، محقق حوزه علمیه قم و دانش آموخته دانشگاه شریف رفت تا پیرامون ابعاد اغتشاشات اخیر که کشور را درگیر اتفاقات قابل توجهی کرد با وی گفتوگو کند.
رسا ـ هدف دشمن از برنامه ریزی برای اغتشاشات در دانشگاه صنعتی شریف که منجر به شعارهای توهین آمیز به نظام اسلامی شد و دو قطبی سازی در دانشگاهها چیست و چه توصیهای به دانشجویان برای پیگیری خواستههای خود از طریق مسالمتآمیز دارید؟
تقریباً دانشگاهها به مدت دو سال و نیم در حالت نیمه تعطیل قرار داشت. آنها برنامه درسی را به صورت غیرحضوری دنبال میکردند و البته دانشگاه شریف نیز دیرتر شروع کرد. برخی دانشگاهها بعد از تعطیلات نوروز شروع به تدریس حضوری کردند؛ ولی دانشگاه شریف با تأخیر شروع کرد و عملاً به زمان امتحانات رسید. اکنون شکاف و فاصلهای میان جمعی که الآن در دانشگاه هستند با فضای سابق دانشگاه بهوجود آمده است.
علت نیز آن است که دانشگاهها دو دوره ورودی دانشجو داشتند که در فضای دانشگاه و مناسبات دانشگاه قرار نگرفته بودند. البته دورهای هم ناقص قرار گرفته بودند و درواقع از دانشگاه نیمه کاره بهره برده بودند. بیشتر دانشجویان در این مدت خارج از دانشگاه بودند و ارتباطات آنها به صورت غیرحضوری در فضای پیام رسانها و شبکه اجتماعی شکل میگرفت.
اتفاق دانشگاه شریف نتیجه یک فضای درون دانشگاهی نیست. یعنی اینگونه نیست که این دانشجویان مدتها در دانشگاه بهصورت حضوری ارتباط داشتند که یک نظم مشترکی میان این افراد پدید آمده باشد. فضای اتفاقاتی که در دانشگاه شریف رقم خورده، هویت دانشجویی نداشت. حتی این را میتوان در نظرات برخی اساتیدی که با دانشجویان معترض همدل هستند و از آنها حمایت میکند، دید.
اساتیدی هم که حتی جزو مخالفین سیاسی جمهوری اسلامی به حساب میآیند بسیار صریح نسبت به روش اعتراضات دانشجویان واکنش نشان دادند. برای مثال آنها میگفتند ادبیاتی که شما به کار بردید و کلماتی که استفاده کردید با هویت دانشجویی سازگار نیست. آنها این نظر خودشان را بهصراحت در فضای داخلی خودشان اعلام کردند که حتی انعکاس پیدا کرد.
ما با صحنهای مواجه هستیم با اینکه فیزیکی در دانشگاه صنعتی شریف رقم میخورد؛ اما عقبه آن فضای عمومی جامعه و این نسل جوانی است که مسائلی دارند که در مصرف فرهنگی آنها رقم خورده است. برای همین نباید به این اتفاق دانشجویی به طور خاص نگاه کرد. ما سابقه اعتراضات دانشجویی را در دانشگاه شریف داریم که گاهی اوقات حتی سوگیری سیاسی جدی داشت؛ مانند اعتراض دانشجویان درباره هواپیمای اوکراینی که تعداد قابل توجهی از فارغ التحصیلان دانشگاه شریف در آن حضور داشتند و موجب تأثر فضای دانشگاه شد. آنها شمع روشن کردند و شب ماندند؛ اما هیچ زمان این تندی نشد که لحن و الفاظ بهصراحت به سمت ادبیات براندازی سوق پیدا کند. البته آن اتفاق در سال 1398 رقم خورد که نزدیک هم هست.
اتفاق رقم خورده از خلاء و وقفهای ناشی میشود که در این دو سال و نیم در ارتباطات فرهنگی جامعه بهویژه نظام با نسل جوان پیدا شده است. فضای ارتباطی توسط ارتباطات دیگری پر شده که بخش قابل توجهی از منابع خارج از ایران است که بخش عمدهای از آن در اختیار کسانی قرار دارد که نهتنها با جمهوری اسلامی ایران، بلکه با خود ایران مشکل دارند. آنها دوست دارند ایران ضعیف باشد یا حتی بدتر از آن دنبال تجزیه و فروپاشی سرزمینی ایران هستند.
طبعاً در خلاء ارتباطی جامعه فضاهایی پیدا شده است که آنها بر روی این نسل تأثیرات قابل توجهی گذاشتهاند. این نه پروژهای خاصی است که نقطهزنی باشد. به نظر من مانند اتفاقی است که بهجای استفاده از تسلیحات انفرادی، از تسلیحات کشتار جمعی استفاده کردهاند که گروه زیادی از جامعه را دربرمیگیرد؛ نه تنها دانشجویان دانشگاه شریف. برای همین تأکید من این است که نباید این اتفاقات را نقطهزنی تحلیل کرد.
افراد در محیط دانشگاه میتوانند در جو مخالفخوانی و اعتراض شرکت داشته باشند که همیشه رو به تزاید و افزایش بوده است. برخی افراد در آن محیط هستند که به تحریک و تشنج نیز میپردازند. من این افراد را نمیشناسم؛ ولی حتماً افرادی بودهاند که اعتراض را به سمت حاد شدند بردند که این برای دشمنان یک بازی دوسر برد است. از طرفی آنها یک نمایش ضدنظام را از دانشگاه شریف ایجاد میکنند و از طرفی واکنش نظام را برای تهییج احساسات دانشجویان استفاده کردند.
سیستم امنیتی باید بهجای برخورد پسینی برآورد داشته باشد تا عوامل خطشکن و هنجارشکن را که به دنبال این قبیل کارها هستند را از قبل مهار میکرد؛ ولی این اتفاق افتاده و یک شب پرهیاهو در دانشگاه گذرانده شد. جمع چند صد نفری از دانشجویان در این جو قرار گرفتند و ذهنیتی شکل داده شده است. به نظر میرسد که باید حاشیه را به شکلی برطرف کنند و فضا را عادی کنند. نباید مسأله را نقطهای دید؛ زیرا مسأله عامی است که در محیط دانشجویی که احساس متمایز بودن از جامعه دارند و برخی از آنها انگیزههای مهاجرت دارند، امکان شدید بودن را دارد.
رسا ـ تفاوتهای اغتشاشات این دوره با دورههای قبل به چه شکل بود و نقش جنگ نرم و ترکیبی دشمن در این اغتشاشات را چگونه ارزیابی میکنید؟
محمل اتفاق این اغتشاشات یک پدیده اجتماعی بود؛ ولی شدت پیدا کرد و به سمت و سوی سیاسی رسید. گروههایی که در میدان میآمدند، در حقیقت از حد اعتراض و به حد درگیری با نیروهای امنیتی اقدام میکردند. آنها بهجای مطرح کردن مطالبه فراتر میرفتند و وارد فاز درگیری میشدند که اصطلاحاً بدان اغتشاش میگویند. اغتشاش دقیقاً فازی است که درگیری و تخریب ایجاد میکنند.
البته این ویژگی نسل و گروه سنی جدیدی است که وارد این فاز میشود. آنها که از این مرحله عبور میکنند و وارد فاز درگیری و عملیاتهای تخریب میشوند، علقههای سیاسی گروهی که در میدان دیده شد با تمامی جریانهای اعم از اپوزیسیون و حتی جریانهای براندازهای داخلی که در داخل متهم به براندازی هستند و خواستار تغییرات بنیادین در ساختار سیاسی هستند، رابطهشان قطع بود. آنها مرجع سیاسی مشخصی نداشتند که بگویند خط سیاسی دارند. مرجع سیاسی مشخص، یک شخص یا حزب مشخص است.
حرکت آنها متأثر از جو و موجهایی بود که شکل گرفت که میتوانست مطالبه آنها را تند و تیز کند. اعتراض آنها میتوانست از گشت ارشاد شروع شود و به براندازی حکومت برسد. بضاعت آنها بسیار با کاری که دنبال میکردند فاصله داشت. بدنه اجتماعی آنها نحیفتر از این حرفها بود. آنها بهخاطر اینکه جوان بودند و لیدر سیاسی نداشتند فکر میکردند که میتوانند به این اهداف دست یابند. آنها لیدری نداشتند که از ظرفیت درکی داشته باشد و از آنها در فضای سیاسی بهره برداری کند.
البته از طرفی چهرههای سیاسی و سلبریتیهایی که با این افراد همراه شدند که بعضی از آنها خارج بودند و برخی از آنها بین داخل و خارج در رفت و آمد بودند، بیشتر موج سواری میکردند؛ نه هدایت و راهبری. کار سلبریتی این است که در چشم هوادار باشد. آنها از این فرصت استفاده میکردند که برای خود مخاطب جمع کنند. گاهی اوقات برای جمع کردن مخاطب علاوه بر همنوایی، ژست پیشتازی و رهبری هم میخواستند بگیرند.
گاهی اوقات چند نفر اسم و رسمدار معاند وابسته به محافل سیاسی غربی هم بودند که در آمریکا یا انگلیس حضور دارند و به دنبال فضای دیگری هستند. آنها با سلبریتیهایی که در فضای فرهنگی، ورزشی و هنری هستند، تفاوت دارند. این دشمنان اسم و رسم دار، سالهاست که علیه نظام خیمه زدند سالهاست کسب و کارشان این است که در این بازی چه در داخل و چه در جمع ایرانیان خارج از کشور فعالیت کنند. حساب و کتاب این افراد جداست که حتی شاید به تعداد انگشتان دو دست نمیرسند.
بخشی از هنرمندان و ورزشکاران که امکان دارد با این جریان همنوایی کرده باشند؛ امکان دارد که با این اعتراضات همفکر باشند؛ اما بیشتر این مسأله اقتضاء شهرت آنهاست که میخواهند از آن استفاده کنند و فکر میکنند که با این قبیل موضعگیریها شهرت خودشان را افزایش بدهند.
رسا ـ سکوت و اظهارات خلاف واقع برخی از خواص در قبال این اتفاقات نشانه چیست؟
به نظر من افراد و چهرههای نشانداری که میشناختیم از خواص، نخبگان و الیت سیاسی در این ماجرا کم فروغ بودند. چه کسانی هوادار و چه کسانی که مخالف نظام بودند به چشم نمیآمدند. البته تعداد معدودی از این افراد موضع گرفتند که مواضع آنها بیشتر بر اساس پیشفرضهای ذهنی و سابقه ذهنی بود که نسبت به مسائل داشتند.
آنها بر اساس همان پیشفرضها و ذهنیتها داوری داشتند که برخی بسیار تند محکوم کردند یا برخی دیگر بادی بر تنور میدمیدند. البته خلائی هم در این ماجرا در میان بود. هسته مرکزی این ماجرا فوت خانم مهسا امینی بود که پس از آن با اتفاقاتی که در روندهای انتظامی صورت گرفت. برخی از ابهامات که در روندهای برخورد با ناامنیهایی که پیدا میشد، در این مسأله بیتأثیر نبود.
برای مثال اتفاقاتی که در زاهدان افتاد با این وجود که در متن این اعتراضات نبود؛ اما در این بستر رقم خورد. ابهامی در این زمان به وجود آمد که ذهنها را درگیر میکرد. تراکم این ابهامات حتی افراد نخبه و سابقهدار در انقلاب را دچار ابهام میکرد. البته خصوصیات فرهنگی و اجتماعی جوانان معترض و آشوبگران به گونهای بود که نخبگان را از ورود به ماجرا باز میداشت. شاید چون نگران بودند معترضان هرگونه اظهارنظر را با تمسخر و توهین پاسخ دهند.
ابهام شکل گرفته، ناشی از خلاء اطلاع رسانی تأثیرگذار است. اطلاع رسانیها بهقدری رسمی و فاقد جزئیات است که روایت مشوش و بدبینانه و دارای جزئیات و زوایای انسانی متعدد دربرابر آن غالب میشود. روایت رسمی نیز توانایی و هماوردی با روایت مشوش ندارد که ذهنهای افراد بسیاری را درگیر میکند. بهنظر من در مجموع الیت یا نخبه سیاسی ما در این وقایع نقش بسیار کمرنگی داشتند. به هر دلیل این مسأله قابلیت بحث و بررسی دارد. به نظر میرسد یکی پیشفرضهای افراد و دیگری ابهام وضعیت میدانی باعث میشد مواضع آنها حداقل اگر نگوییم که مضر بود، مواضع کارسازی هم نبود.
رسا ـ از فرصتی که در اختیار خبرگزاری رسا قرار دادید، سپاسگزارم.