جنگ شناختی و ماهی گیری دشمن از آب گل آلود
به گزارش سرویس سیاسی خبرگزاری رسا، از زمان شکلگیری قدرتهای دینی در عالم، دشمنان، برای نابودی و ناکار آمد نشان دادن حکومتهای دینی، از راهبردهای مختلفی استفاده کردهاند. بیشترین بهرههای دشمن از جنگهای سخت، نرم و جنگهای قومی و قبیلهای بوده است و تا حدود زیادی نیز موفق شدهاند. امروزه جهان بشری به سبب دسترسی به اخبار آنی یکدیگر، در تلاشند با دشمنی در قالب جنگ شناختی با یکدیگر مبارزه کنند و بدون ردپایی از خود رقیب را از صحنه به در کنند.
در جنگ شناختی، ماهیت، ماهیتی موذیانه است، از این رو، درک و واکنش معمولی ما را نسبت به حوادث مختل میکند، باطل را به جای حق و حق را به جای باطل مینشاند، جای دوست و دشمن را عوض میکند. در چنین جنگی، دشمن بدون اینکه از خود رد و پایی بگذارد، با استفاده از رسانههای جدیدتر و فضاهای مجازی، افرادی را که تزلزل فکری داشته یا نسبت به نظام گلهمندیهایی دارند، تحت تأثیر خبری خود قرار داده و به تدریج مانند موریانهای که ساختار چوب را از داخل از بین میبرد، افکار جامعه را مسموم، باورها را تضعیف و حاکمیت را ناکارآمد نشان میدهد، اعتمادزدایی، ناامیدسازی جامعه، ناکارآمد نشان دادن حاکمیت
با شکلگیری انقلاب اسلامی، فعالیت دشمن برای براندازی انقلاب و نظام جمهوری اسلامی بیشتر شد. فعالیتی که یک طرف آن، فعال نمودن جریانهای نفاقگون داخلی، حزب خلق، کومله، کمونیست و تحمیل جنگ هشت ساله علیه نظام بود و طرف دیگر آن، تحریک همسایگان علیه انقلاب، ایجاد بدبینی در جهان علیه نظام اسلامی و ایجاد اختلاف و دودستگی بین مذاهب اسلامی بود.
در این جنگ سخت و شناختی، از هر کاهی کوهی ساختند، از آبهای گلآلود ماهی گرفته و هر حادثهای را به پیراهن خونی عثمان و فتنهای بزرگ علیه حاکمیت و انقلاب اسلامی تبدیل کردند.
البته امروزه مسأله کمی پیچیدهتر و سخت تر شده است زیرا در جنگ شناختی دشمن علیه نظام اسلامی و حاکمیت دینی، رسانهها و فضاهای مجازی به کمک اندیشه مسموم دشمن آمده و با بمباران خبری دروغ و شبههگون تشخیص حق و باطل را برای برخی مردم سخت نموده و راه را برای فتنه، آشوب، براندازی هموار میکند.
هرچند برخی از حوادث تلخی که در جامعه رخ میدهد جای دفاعی ندارد و عاملان آن باید مؤاخذه و به دست قانون سپرده شوند اما نباید فراموش کرد که چنین حوادثی گاهی به سبب ندانستنیها، خوراک رسانههای غربی و دشمنان انقلاب و نظام شده و از آن فتنهای بزرگ ایجاد میکنند.
در ماجرای مهسا امینی هر چند این حادثه، حادثهای تلخ و دردناک بوده و باید از مجرای قانونی آن علت فوت پیگیری شود، اما دشمن به خوبی از آن استفاده ابزاری نمود و توانست با کمک رسانههای فارسی بان و فضایهای مجازی رها شده، آن را رمز فتنه و اغتشاشات سراسری خود قرار دهد.
فتنهای که خواسته یا ناخواسته، جاهلانه یا عامدانه بازیگران و رسانههای زیادی در آن نقش ایفا کردند. از مزدوران عدالتخوار تا منافقین، از سیاسیون داخلی و از مقامات سابق، از اصلاح طلب تا اصولگرا، از ضدانقلاب تا شیعه انگلیسی، از فوتبالیست تا بازیگر، شبکههای ماهوارهای، اکانتهای توییتری، پیج های اینستاگرامی و کانال های تلگرامی.
بازیگرانی که گاهی جواب سلام یکدیگر را نمیدهند اما چه شده که برای یک چنین حادثهای، همه پای کار آمده، دست رفاقت داده و سیل عظیمی از محتواها و تحلیلهای درست و غلط ارائه دادهاند. مهمترین بهرهای که دشمن از این ماجرا برد این بود که اربعین با آن عظمت را به حاشیه و از زبانها انداخت، دستاوردهای دولت به حاشیه رفت، شادی مردم در نایب قهرمانی کشتیگیران به تلخی منتهی شد و ... .
در چنین جنگ شناختی، که دشمن موریانهوار ارزشها را میبلعد، جبهه خودی و غیر خودی را به نفع خود متحد میکند، فراخوان اغتشاش و اجتماع علیه نظام و انقلاب میدهد، باید با هوشیاری و بصیرت نافذ به تبیین و تحلیل حقایق پرداخت و با برداشتن گامهای معقول، اجازه موج سواری به دشمن در چنین حوادثی را نداد.
بصیرتی که 14 قرن قبل امیرالمؤمنین آن را بهترین گام معقول در برون رفت از مشکلات سیاسی دانست: «کُنْ فِی الْفِتْنَهِ کَابْنِ اللَّبُونِ لَا ظَهْرٌ فَیُرْکَبَ وَ لَا ضَرْعٌ فَیُحْلَبَ؛[1] در فتنه ها، چونان شتر دوساله باش، نه پشتی دارد که سواری دهد، و نه پستانی تا او را بدوشند.» در این تمثیل، فرض بر این است که آحاد جامعه سیاسی قادر به دو کار ویژه حمل قدرت سیاسی و تغذیه آن هستند. فتنه سیاسی برای تداوم خود به این دو کار ویژه مردم نیاز دارد و مردم چون با روی آوردن به فتنه، آشوب اجتماعی را حمل و تغذیه می کنند، لذا مردم ممکن است خود، تداوم بخش فتنه و آشوب سیاسی شوند.
بنابر این در چنین حوادثی که دشمن آن را رمز فتنه خود برای آشوب قرار میدهند، مردم برای عبور از فتنه باید گامهای معقول بردارند و بهترین گام، این است که نه حامل فتنه شوند و نه تغذیه کننده آن؛ به عبارت دیگر: فتنه و آشوب را در صحنه سیاست، تنها بگذارند.
پینوشت:
[1]سید رضی، نهج البلاغه، حکت اول.
محمد زاهدی مقدم