سریال سازی کشور با این روند مبتذل نابود میشود
به گزارش سرویس فرهنگی و اجتماعی خبرگزاری رسا، مدتهاست که در میان تولیدات نمایشی داخلی، اثر چشمگیر و پرمخاطبی به چشم نمیخورد. آن هم دقیقا در نقطهای که آمار کمی سریالهای تلویزیونی بیشتر از گذشته است. از سویی مخاطب در شرایط کنونی حاضر است به بهای پرداخت حق اشتراک نسبتا گران سامانههای پخش آنلاین فیلم، قید بسیاری از تولیدات تلویزیونی ضعیف و متوسط را بزند.
افت فاحش و از روی رفع تکلیف تولیدات نمایشی صداوسیما و عدم نظارت کیفی بر تولیدات، نکته آشکاری است که یکی از مهمترین حوزههای جذب مخاطب تلویزیون را از بین برده است.
در حوزه سریالهای طنز نیز مدتهاست که کار نو و خلاقانهای در سطح آثار شاخص دهه ۸۰ دیده نمیشود، مگر استثنائاتی معدود. آنچنان که مشهود است، تلویزیون در دوره مدیریت سابق، بیشتر از حوزه سریال روی ساخت برنامههای سرگرمیمحور با حمایت اسپانسرها متمرکز بود و موجی از برنامههای تاک شو نیز در مدت زمان تولید شد. از سوی دیگر حامیان مالی برنامههای تلویزیون، به دلیل سود ناکافی در حوزه تولیدات نمایشی، در بحث سریالسازی تلویزیونی مشارکتی نداشتند. به همین بهانه، در خصوص وضعیت نابسامان سریالسازی در صداوسیما، با سید مهدی ناظمی پژوهشگر حوزه فلسفه سینما و هنر و مدیر مدرسه عالی علوم انسانی روزگار نو به گفتگو نشستیم.
در ابتدا نظرتان را در رابطه با شرایط کلی حاکم بر تولیدات آثار شبکه نمایش خانگی، تولیدات صداوسیما و آسیبهای موجود در فضای فعلی تولیدات نمایشی بفرمایید.
مسلم است که در حال حاضر وی اوی دی ها هزینه بیشتری در حوزه تولید آثار نمایشی انجام میدهند و این موضوع آسیبهایی را نیز به کار سریال سازی صداوسیما وارد کرده است. اما اینکه این مسئله را علت وضعیت فعلی صداوسیما در حوزه سریال سازی بدانیم درست نیست.
علتش این است که صداوسیما فاقد یک ساختار سالم، استاندارد و قوی در حوزه تولید کارهای نمایشی است. از همان ابتدای کار رقابتی میان تولیدکنندگان آثار وجود داشته و در اثر این رقابت انحصار خلق میشود. افرادی برای ساخت و پیشبرد آثار نمایشی در صداوسیما انتخاب میشوند و بر اساس آن مواهب و امتیازاتی که بدست میآورند، موظفند در قبال برند صداوسیما متعهد باشند و به آن احترام بگذارند. مطابق با قوانین و مقررات، به طور مثال در تمام دنیا اگر رسانه شما دچار بحران مالی شد، چنین نیست که افراد به راحتی قید همکاری با آن را بزنند و به همکاری با رقبا مشغول شوند. بلکه اگر فرد قید همکاری با رسانه را بزند، باید بخش قابل توجهی از درآمدی که طی سالهای همکاری بدست آمده را به رسانه بپردازد.
در تمام سالهایی که رسانه ملی ملک طلق تولیدکنندگان آثار و فاقد ساختار تولید استاندارد بوده، رسانه حرفهای نداشتهایم. کیفیت تولید در برخی موارد بالا بوده اما رسانهداری و مدیریت رسانهای حرفهای نداشتهایم. چون کسانی که مدیریت رسانه کشور را بر عهده داشتند، اغلب مهندس بودند و عمدتا تولیدکنندگان برای آنان خلق ادبیات میکردند. در مواجهه با چهرهها نیز هم هزینه هنگفت صرف آنها شد، هم تعهدات فرهنگی - سیاسی که مد نظر داشتیم رعایت نکردند و هم اینکه در بزنگاهی که میتوانست به واسطه بسیاری از سلبریتیها هژمونی صداوسیما در روابط رسانهای تثبیت شود، برخی از آنان با صداوسیما خداحافظی کردهاند. این کار حرفهای نیست.
از طرفی لحظه تولد «وی او دی»ها در ایران نامشروع بوده و این روند باید اصلاح شود، محل ورود و خروج سرمایه باید مشخص و تحت نظارت دقیق قرار بگیرد. به طور مثال وقتی من به عنوان مصرف کننده اینترنت شاهد افزایش نرخ بستههای اینترنتی هستم، باید بدانم که درصدی از پول سلبریتیها را من پرداخت میکنم. این هزینههای هنگفتی که برای حضور سلبریتیها در «وی او دی»ها مصرف میشود، بخشی از آن به وسیله مصرف اینترنت مردم تأمین میشود و این چرخه قطعا باید اصلاح شود. نظام مالی «وی او دی»ها فاسد است، این چرخه از حق من شهروند سرقت میکند و در آنسو برای سلبریتیها پرداختهای چندین برابری صورت میگیرد. یک نوع فساد مالی نهادینه شدهای در «وی او دی»ها وجود دارد که باید اصلاح و تحت نظارت کارشناسی شده قرار بگیرد. علاوه بر این باید نظام مالیاتی مشخصی تدوین گردد و مالیات حضور سلبریتیها نیز مطابق با عرف جهانی و به شکلی روشن پرداخت شود.
از سوی دیگر، باید بررسی شود که در قراردادهای بین سلبریتیها و «وی او دی»ها، آیا تبانی صورت میگیرد؟ در حال حاضر برخی از قراردادهای جعلی «وی او دی»ها باعث فشار بر صداوسیما میشود و امکان فعالیت از صداوسیما در حوزه سریال سازی سلب میشود. پس در درجه اول مسئله قراردادهای جعلی، شائبه پول شویی و فساد مالی شدید باید حل و فصل شود.
با این حساب مداخلهای از سوی نهادهای مسئول و ضابطین مرتبط با مباحث مالی در فضای پلتفرمها باید صورت بگیرد؟
سرمایهداری ذاتا انحصارطلب است. با توجه به انحصاری که در حوزه «وی او دی»ها شکل گرفته، به لحاظ ساختاری باید «وی او دی» رقیب ایجاد کرد. این فرصت در اختیار روبیکا قرار داشت که متاسفانه به دلیل سوء مدیریت این موضوع حاصل نشد. در حال حاضر اولا باید یک «وی او دی» سالم ایجاد شود، دوم اینکه قوانین بازدارنده و مالیاتی با تناسب درآمدها – به عنوان یک اصل بدیهی- تدوین شود. این حجم از رها شدگی در هیچ کجای دنیا دیده نمیشود. این افسار گسیختهترین نوع سرمایهداری در جهان است. در بخش سریال سازی، «وی او دی»ها همان کاری را میکنند که در دهه ۵۰ فیلم فارسی سازها میکردند. البته در همان زمان هم فیلمهای شریفی توسط «کیمیایی» و «مهرجویی» ساخته میشد.
این استدلال بسیار غلطی است که برای پیشگیری از مشاهده محتوای سریالهای ماهوارهای توسط مردم، ذائقه مخاطب ایرانی را با تولید آثار مبتذل شکل دهیم. اکثریت شبکههای ماهوارهای مبتنی بر جاذبههایی هستند که شما امکان رقابت با آنها را ندارید. در وضعیت کنونی، باید در حوزه سریال سازی مزیت رقابتی شکل بگیرد. رقابت عادلانه بین «وی او دی»ها و صداوسیما باعث پیشرفت کار آنها میشود، اما وضعیتی که به ابتذال نیز آغشته شده نامش رقابت نیست. خانواده ایرانی ۲۰ سال به ایرج طهماسب با مجموعه کلاه قرمزی عادت کرده است. حالا میگوید ساخته جدید ما برای بچهها نیست. سنت سریال سازی کشور با این روند مبتذل نابود میشود.
در رابطه با سنت سریال سازی ما در مقطع کنونی، برخی معتقدند که آنچه از تولیدات شاهدیم در ظاهر با فرهنگ و عرف جامعه ایران قرابت چندانی ندارد، در این خصوص نظرتان را بگویید.
سنت سریال سازی ما در سالهای پیش از انقلاب و از روی شباهتهای موجود، احتمالا تحت تاثیر سنت سریال سازی ایتالیا و با آن حال و هوا شکل گرفته است. از این رو در سنت سریال سازی ما بذله گویی و شوخیهای مختلف سابقه داشت. بعد از انقلاب نیز سنت ملودرامهای خانوادگی شکل گرفت و تقریبا این دوپایه سنت سریال سازی ما را ادامه دادند و انواع و اقسام فرمها از آنها خلق شد.
در مورد اینکه ما باید چگونه سریالی بسازیم یا از چه فرمهایی تبعیت کنیم، مطلقا پژوهشی صورت نگرفته است. رویه سریال سازی از اساس این بوده که مدیر سفارش نمیدهد، بلکه تهیه کنندگان آثارشان را عرضه میکنند. به همین سادگی که عرض شد، یک اتفاق ساختاری در سریال سازی ما رخ داد. رویهای که تهیه کنندگان به فراخور مناسبتهای مختلف آثارشان را عرضه میکردند و با اندک اصلاحاتی از سوی مدیران به مرحله تولید میرفت. اغلب مدیران ابزار و دانش سنجش و پایش مواجهه با هنرمندان را ندارند. نتیجهای این کار سرکنگبینی شد که فقط صفرا میافزاید!
سازندگان برخی از آثار داخلی که آدمهای مستفرنگ و بیتعلقی به فرهنگ و اعتقادات بودند، برای ساخت آثار نیاز به یک الگویی داشته است. در این بین نیز نه خود او این انگیزه را داشته که الگویی خلق کند و نه مدیر برای او مسیر برای پژوهشی در راستای طرح الگو ترسیم میکند. اگر مثلا بخواهد با الگوی سریال سازی فرانسه یا ایتالیا نیز فیلم بسازد، مدیر به او اجازه پخش نمیدهد. مجبور است که صرفا ظاهر کاراکترها را متناسب با خواست مدیر طراحی کند و محتوا همانی است که الگویش تناسبی با فرهنگ داخل ندارد. این موضوع چرا رخ میدهد؟ این کار به این دلیل اتفاق افتاده که در ساختار تولیدی خود ابزار و دانش سنجش و کنترل کیفی فعالیتهای نمایشی را ندارید.