پیشوایی علمای دین؛ نقطه اشتراک نهضت ها در مقابله با استبداد
اشاره: روحانیت مهمترین فعال اجتماعی است که به نظر جلال آل احمد تأثیر فراوانی را در نهضتهای معاصر ایران در کنار جریان روشنفکری داشته است. هرچند به گفتمان جلال آل احمد در این مسأله در دیدگاه انقلاب اسلامی به تاریخ معاصر انتقاداتی وجود دارد؛ اما روحانیت آگاه، بیدار و هوشیار که شجاعانه در میدانهای مبارزات و نهضتها ایستادند، تا شهادت برای آگاهیبخشی دست از مسیر خود برنداشتند. یکی از مشخصات، مختصات و ویژگیهای نمونه در انقلاب اسلامی، الگوبرداری از مقاومت علما در برابر استبداد و استعمار در کنار عبرتآموزی از آن وقایع مهم تاریخی بود.
از این رو خبرنگار سرویس سیاسی خبرگزاری رسا به سراغ حجتالاسلام ابوذر مظاهری، عضو هیئت علمی مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی (ره) رفت تا نقش روحانیت در نهضتهای دوره معاصر و نقش آیت الله کاشانی در نهضت ملی شدن صنعت نفت را واکاوی کند. متن این مصاحبه در ادامه تقدیم میشود.
رسا ـ مشروطه با چه هدفی آغاز شد و سفارت انگلیس چگونه آن را به انحراف کشاند؟
ما در تاریخ معاصر ایران نهضتهای مهمی داشتهایم که نهضت مشروطه مهمترین نهضت پیش از انقلاب اسلامی به شمار میرود. نهضت مشروطه جنبش و نهضتی بر علیه ناکارآمدی و ناشایستگی، ظلم و فسادی بود که در دستگاه و سلطنت قاجار جریان داشت.
از ابتدای دوران قاجار در ۱۲۰۰ هجری قمری نارکارآمدی و ناشایستگی، ظلمها و بیلیاقتی شاهان قاجاری دیده میشد. حرکتهایی هم به رهبری علما و روحانیت و با همراهی مردم قبل از نهضت مشروطه بر علیه سیاستهای حکومت قاجار شکل میگرفت؛ اما هیچکدام از این حرکتها، رویاروییها و تقابلها به حد و اندازه نهضت مشروطه نبود. تمام آن اعتراضها مقدمهای برای نهضتی بزرگتر به نام نهضت مشروطه شدند.
نهضت مشروطه در هدف اصلی خود کنترل استبداد را دنبال میکرد. خواسته مردم این بود که سلطنت مطلقه به سلطنت مشروط و مقید به احکام اسلام، قوانین شریعت و خواستههای مردم تبدیل شود. در آن مرحله تاریخی این خواستهها بسیار بزرگ تلقی میشد. کشورهای بسیاری در جهان هنوز در این مسیر قدم برنداشته بودند. البته پیش از این انقلابهایی مانند انگلیس و فرانسه در اروپا رقم خورده بود؛ اما هنوز این نوع حرکت برای کشورهای پیرامون و همسایه اسلامی تازگی داشت.
خواسته اصلی مردم و علما در نهضت مشروطیت تبدیل سلطنت مطلقه به سلطنت مشروطه و مقید بود. شاهان در حوزه سیاست خارجی و داخلی با اختیار تام تصمیم میگرفتند و اقداماتی را صورت میدادند. قبل از نهضت مشروطه در دوره ناصری در اثر همین تصمیمات نادرست در حوزه سیاسی بخشهای مهمی از کشور از شمال غرب، شمال شرق، شرق کشور و مناطق بسیار مهم و استراتژی که حتی گاهی به لحاظ ظرفیتهای کشاورزی و ... غنی بودند را از دست دادیم.
گاهی سیاستگذاریهایی در حوزههای داخلی مانند سیاسی، اجتماعی و فرهنگی شاهد بودیم که کشور را روز به روز ضعیفتر میکرد. کشور ما از طرفی زیر سلطه و نفوذ قدرتهای استعماری انگلیس و روس بود که دائم نفوذ خود را گسترش میدادند و سیاستهای موجود مانع از نفوذ استعمار نمیشد که گاهی زمینه را برای گسترش استعمار فراهم میکرد.
مجموع سیاستها، اقدامات، بی لیاقتی و ناشایستگیها باعث شد در آستانه نهضت مشروطیت جرقههایی برای قیام، نهضت و اعتراض بزرگی علیه دستگاه سلطنت قاجار شکل بگیرد که در قدم اول با بست نشینی علما در حرم عبدالعظیم حسنی آغاز شد. تأسیس نهادی به نام عدالت خانه خواستهای بود که از آنجا مطرح شد و در ادامه به مشروطیت تبدیل و پیش رفت. علمای متحصن در حرم عبدالعظیم از مظفرالدین شاه خواستند تا در نهادی به نام عدالت خانه جمعی از بزرگان کشور اعم از اشراف، علما، درباریان، تجار و دیگر اقشار جامعه تصمیماتی به صلاح کشور اخذ یا تصمیمات گرفته شده را با مصلحت کشور بسنجند.
عدالتخانه نهاد بومی پیشنهادی بود که با ورود جریان روشنفکری و استعمار که در واقع انگلیسیها بودند به مرور مفهوم عامه فهم عدالت خانه که از مفهوم عدالت برخاسته بود را به یک مفهوم خواسته مشروطهخواهی تبدیل کردند.
مشروطهخواهی مفهومی بومی نبود و در این زمینه تجربهای نداشتیم. وقتی این خواسته، مفهوم و شعار برجسته شد خاستگاه خودش را پیدا کرد. آن خاستگاه جایی نبود بهجز آنچه که در کشورهای غربی مانند انقلاب مشروطه انگلیس یا جمهوریخواهی فرانسه اتفاق افتاده بود. عمده کسانی که این شعار را مطرح و برجسته میکردند باید شعار، گفته و بیان خودشان را به این قیام و انقلابهایی که در کشورهای غربی رقم خورده بود ارجاع میدادند.
این ارجاع الگوگیریهایی را شکل داد که مردم و مبارزان ما به دنبال بررسی اتفاقات انقلاب انگلیس و فرانسه رفتند. الگوهایی به مرور مطرح شد که به مرور نهضت عدالت خواهی را به نهضت مشروطه خواهی تبدیل و آن را به انحراف کشاند.
قدرت استعماری مثل انگلیس قطعاً به دنبال این است که اگر قرار است در کشور ایران اتفاقی موجب تضعیف سلطنت و شکل گیری نهاد مردمی شود، نباید یک نهاد مردمی از نوع اصیل خود باشد تا در مقابل استعمار بایستد. استعمار انگلیس تا زمانی به مردم بها میدهد که در مقابل اعتبار و جایگاه انگلیس نایستند. کسانی که شیفته و مقلد غرب و غرب زده باشند در مقابل استعمار انگلیس مقاومت نمیکنند. گرچه انگلیس از مردمی شدن حکومت در آن زمان سخن میگفت و از نهضت مشروطه حمایت میکرد؛ اما از این باب بود که غرب زدهها کار را دست بگیرند؛ و نه مردم بومی و اصیل مذهبی که پیرو دین و مشروطیت مشروعه هستند.
رسا ـ آیا میتوان بین نهضت ملی شدن صنعت نفت و نهضت مشروطه اشتراکاتی را یافت؟ نقش اساسی روحانیت در پیشبرد نهضتهای معاصر چگونه بود؟
اولین نقطه اشتراک نهضت مشروطیت و صنعت ملی نفت این بود که جریان روحانیت در هردو نهضت، شروع کننده و رهبری ابتدایی را برعهده داشت. استبداد در نهضت مشروطه هدف حمله و تهاجم جریان روحانیت قرار گرفت تا تحدید و تضعیف شود. استعمار نیز در نهضت ملی شدن صنعت نفت هدف اصلی بود. اگر در جریان نهضت ملی شدن صنعت نفت استبداد و نظام سلطنتی هم مورد هجوم و اعتراض قرار میگرفت به صورت غیر مستقیم بود.
در ایران اسلامی معاصر از حداقل ۵۰۰ سال اخیر که تشیع به عنوان مذهب رسمی ایران شناخته شد و علمای شیعه در جایگاه پیشوایی مردم قرار گرفتند، نهضتهایی شکل گرفته و و قیامها علیه استبداد و استعمار با سردمداری پیشوایان مذهبی شکل گرفته است. دلیل عمده آن است که میان مردم و این پیشوایان مذهبی رابطه وثیقی وجود دارد و پیشوایان مذهبی قدرت بسیج کردن مردم را دارند. بسیج عمومی مردم در نهضتها، قیامها و انقلابها مهمتر از هر چیزی است. تا زمانی که بسیج عمومی شکل نگیرد و تودهای از غالب مردم عزم اعتراض و حضور در صحنههای اجتماعی را پیدا نکنند، شورش، انقلاب یا نهضت شکل نمیگیرد. پیشویان مذهبی میتوانند به مردم بگویند جان خود را کف دستانتان بگیرید و در مقابل استبداد و استعمار بجنگید.
در جریان قراردادهای استعماری و نهضت تحریم تنباکو یا مقابله با قرارداد رویتر شخصیتهای مذهبی و روحانی مثل میرزای شیرازی و ملا علی کنی میایستند. در نهضت مشروطه نیز عالمانی مانند شیخ فضل الله نوری و سید عبدالله بهبهانی حضور داشتند که نهضت را تقویت میکردند. نهضتهایی در دوره رضاخان توسط عالمانی مثل نورالله اصفهانی، مرحوم حسین قمی و یا مرحوم بافقی شکل گرفت.
نهضت ملی شدن صنعت نفت نیز با افرادی مثل مرحوم آیت الله کاشانی که از حوزه علمیه و دستگاه مرجعیت و روحانیت برخاسته بود، زمینههایی را برای ملی شدن صنعت نفت به وجود آوردند. البته عملکرد آیت الله کشانی در کنار جان فشانی امثال مرحوم نواب صفوی و فداییان اسلام نهضت ملی شدن صنعت نفت را به پیش برد؛ وگرنه این نهضت میتوانست در نطفه خفه شود. به همین جهت میتوان نقطه اشتراک همه نهضتهای تاریخ معاصر در تقابل با استبداد و استعمار را پیشوایی رهبران مذهبی، علمای دین و همراهی مردم و جانفشانی آنها دانست.
رسا ـ شاهد هستیم که با ورود انگلیس یا جریانهای نفوذی که باعث شدند روحانیت از نهضتها فاصله بگیرد، هر نهضتی به انحراف کشیده شد. علت و فلسفه اینکه پیوند روحانیت موجب گم نشدن خطوط اصلی نهضتها میشد، چیست؟
نکته در این مسأله نهفته است که این نهضتها اصالت خود را از دست میدادند. اگر نهضتهای شکل گرفته در ایران معاصر بخواهد اصلاحی باشد و به دنبال رقم زدن وضعیت بهتری میرود، باید اصالتهای خود را حفظ کند و نباید به نهضتی بر ضد خود تبدیل شود. هر نهضتی اهدافی متعالی دارد که میخواهد با هدف مبارزه با استبداد و استعمار برای به دست آوردن آزادی، استقلال یا عزت در مقابل استعمار بکوشد.
چه کسی میتواند اصالت این اهداف متعالی را حفظ کند و آن را به شکلی پیش ببرد که این اهداف کمرنگ نشوند، آرمانها از دست نروند و بر ضد خود تبدیل نشوند؟ قاعدتاً رهبرانی میتوانند این اصالت را حفظ کنند که خودشان از همین اندیشههای ملی و مذهبی برخاسته باشند. یعنی جنس آنها باید از درون همین خاک و بین همین مردم باشد. در تاریخ معاصر ما نهضتی که از بیرون نشأت و الهام گرفته باشد نمیتواند در راه اصلی خود تداوم داشته باشد.
نهضت سالمی در تاریخ معاصر را پیدا نمیکنیم که رهبری آن در دستان روشنفکران بوده باشد و بتواند آرمانهای خود را حفظ و به آنها خیانت نکند. رهبری جریان غربگرا موجب میشود که نهضتی به این شکل پای استعمار را بهطور طبیعی در کشور باز کند.
همین مسأله در نهضت مشروطیت، نفت و حتی انقلاب اسلامی دیده میشود. رهبر معظم انقلاب در بیانیه گام دوم تصریح میفرمایند که چهل سال بدون خیانت به آرمان گذشت. چرا خیانت نشد؟ چون مکتب امام اصالت این انقلاب را حفظ کرد. اگر آنچه که در ابتدای انقلاب و رهبری این نهضت به نهضت آزادی سپرده میشد، اهدافی، چون استقلالخواهی و عزت خواهی در برابر سلطه آمریکاییها تأمین نمیشد.
اگر رهبری انقلاب به جریان نهضت آزادی سپرده میشد، به آرمانهای انقلاب خیانت میکردند. وقتی روحانیت با ابزارهای مختلف از نهضتها کنار گذاشته میشود، شاهد انحراف نهضتها هستیم. اگر تجربههای نهضت نفت و مشروطیت نمیبود، امام نمیتوانست اصالت این نهضت را حفظ کند.
وقتی نهضت آزادی اصرار میکنند که نام این نظام جدید جمهوری دموکراتیک اسلامی گذاشته شود، امام شدیداً مخالفت میکنند که جمهوری اسلامی نه یک کلمه بیشتر و نه یک کلمه کمتر؛ زیرا تجربه نهضت مشروطه را پیش چشم دارد که ابتدا از عدالتخانه و سپس از مشروطه صحبت شد که شعار مشروطه از دل سفارت انگلیس بیرون آمد. شاید رهبران مذهبی فکر میکردند تبدیل شدن شعار عدالت خواهی به مشروطه خواهی مشکلی ندارد و میتوانند اصالت نهضت را حفظ کنند. همین تغییر شعار نهضت مشروطیت آن را به سمت انحراف برد. امام در جایگاه رهبری محکم قرار گرفت و مبتنی بر تجربههای گذشته انقلاب اسلامی را به معنای واقعی کلمه رهبری کرد. ایشان جایی عقب نشینی یا تسامح نکرد و از آرمانها کوتاه نیامد.
نفوذ بیگانه و قشر غرب گرا به عنوان پیاده نظام استعمار در نهضتهای گذشته این انحرافها را پدید آورد. شیخ فضل الله نوری در مشروطیت بر اصالتها پافشاری کرد که او را حذف میکنند تا اصالت نهضت از بین برود. هر جایی جریان روحانیت تا پای جان بر اصالت نهضت پافشاری و مقاومت کرد، آن نهضتها اصالت خود را حفظ کردند. البته اگر در هر نهضتی حمایت مردم وجود نداشته باشد، جریانهای غیربومی به ویژه جریان استعمار میتوانند بهتر ورود کنند و آن نهضت را به انحراف بکشند. نهضت مشروطیت و نهضت ملی شدن صنعت نفت دو نمونه بارز این مسأله بودند.
رسا ـ از وقت و فرصتی که در اختیار خبرگزاری رسا قرار دادید سپاسگزاریم.