رهبران اصلاحات نماد بارز فرهنگ آنگلوساکسون و مدرنیته
اشاره: جریان آنگلوساکسون از ابتدای شکل گیری و به قدرت رسیدن، هیچگاه آرام و قرار نداشت. روزگارانی را که جامعه اسلامی در حال رونق و پیشرفت میگذاراند، جامعه آنگلوساکسون زندگی بدوی داشتند. آنها برای رسیدن به عزت و شکوه جامعه مسلمین، استعمارگری را سرلوحه قرار دادند و قسم خوردند که تا به پیشرفت نرسیدند، از هیچ مکر و حیلهای فروگذاری نکنند؛ اما فراموش کردند که خداوند متعال فرموده است «وَمَکَروا وَمَکَرَ اللَّهُ وَاللَّهُ خَیرُ الماکِرینَ»
از این رو خبرنگار سرویس سیاسی خبرگزاری رسا به سراغ حجتالاسلام محمدجواد نوروزی، عضو هیئت علمی مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی (ره) رفت تا درباره مشی فکری و سیاسی آنگلوساکسونها و راهاندازی جریان استعمار در جهان تا پدیده افول آمریکا بهعنوان یکی از مهمترین و بارزترین نمادهای فرهنگ آنگلوساکسون را مورد بحث و بررسی قرار بدهد.
رسا ـ فرهنگ آنگلوساکسونی چه مشخصات و ویژگیهایی از نظر سیاسی و خط مشی فکری داشت و چطور به دنبال تحمیل خود به سایر مردم جهان به سمت استعمارگری رفت؟
فرهنگ آنگلوساکسونی نتیجه دو اندیشه رنسانس و مدرنیته در تقابل با مذهب است. این فرهنگ در عینیت خارجی موجب شکل گیری استثمار، استعمار و پدیده تحمیل اراده بر کشورها، ملتها و جوامع دیگر شد. فرهنگ آنگلوساکسونی مبتنی بر نفی خدا، مادیگرایی مبتنی بر اومانیسم و نفی توحید مبتنی بر خودبزرگ بینی بود. خوی نژاد پرسانه آنها نیز بر اساس همین خود برتر بینی و به هیچ انگاشتن ملتهای دیگر شکل گرفت.
آنها با پایبندی به این ارزشهای منحط که ناشی از ارزشهای غربی و مدرنیته بود، به دنبال تحمیل خود بر عالم و آدم رفتند. از این رو ما شاهد این بودیم هر جایی که این فرهنگ آنگلوساکسونی رسوب پیدا کرد، خلق و خوی استکباری، خودبرتربینی و به هیچ انگاشتن ملل و جوامع دیگر پیدا شد. ما میتوانیم بهوضوح این مسأله را در بنیانهای فکری کشورهای مختلفی که دارای این خلق و خو بودند، مشاهده کنیم.
یک روز کشورهایی مثل اسپانیا و پرتغال، دورانی دیگر در کشورهایی مانند انگلستان، فرانسه و بلژیک و در نهایت در رفتار آمریکاییها شاهد بنیانهای فکری فرهنگ آنگلوساکسون هستیم. آمریکاییها در سال ۱۸۱۵ تحت استعمار انگلیسیها قرار داشتند و بعد از استقلال این کشور در بین سالهای ۱۸۱۵ تا ۱۸۲۳ در سه مرحله تلاش میکنند تا این رفتار را در مواجهه با کشورهای دیگر به بروز و ظهور برسانند.
رسا ـ ریشه کشف آمریکا، مهاجرت به آن و قتل عام سرخپوستان در کجای ارزشهای فرهنگ آنگلوساکسونی وجود داشت و بعد از آن شاهد چه تغییرات و دگرگونیهایی شد؟
با توجه به نکاتی که بیان شد، مشخص گردید که فکر و فرهنگ آنگلوساکسونی فرآورده الحاد، مادیت، فرهنگ اومانیستی و نفی توحید در اروپا است. عینیت آن نیز بر این اساس است که کشورهای اروپایی برای استعمار کشورهای دیگر و جمع آوری اموال، جواهر گرانقیمت و ثروتهای بیشتر راهی کشورهای دیگر میشوند. حتی در این میان یکی از اقداماتی که رقم میخورد سفر کریستف کلمب در اواخر قرن چهارم میلادی است که به کشف آمریکا منجر میشود.
ما بعد از کشف آمریکا توسط کریستف کلمب شاهد قتل عام وسیع سرخپوستان بومی قاره آمریکا هستیم. بعد از این فرآیند نیز ورود بازرگانان و استعمارگران انگلیسی به این قاره آغاز میشود. البته حرکتی علیه استعمارگران انگلیسی در سالهای بهاصطلاح انقلاب آمریکا شکل میگیرد.
فرهنگ منحط اروپایی که بر ارزشهای خود برتر بینی، روحیه استکباری، الحاد، مادیگری، حاکمیت هوا پرستی و ... مبتنی است، وقتی وارد قاره آمریکا میشود، در قالب کشور و دولت آمریکا علیه سایر کشورهای جهان عمل میکند. آمریکا در مرحله اول تلاشهای فراوانی را انجام میدهد تا آمریکای لاتین را به عنوان حیات خلوت خود استعمار کند. وقتی که این قدرت را در خود نمیبیند، برای حضور در کشورهای دیگر آماده میشود.
کشورهای اروپایی بعد از جنگ جهانی اول و دوم در حقیقت به لحاظ اقتدار اقتصادی و سیاسی فرو میپاشند؛ بنابراین این بستر مهیا میشود تا آمریکا بهعنوان قدرتی که کمترین آسیب را در جنگهای جهانی دیده است، به عنوان یک استعمارگر منحصر به فرد در اقصی نقاط دنیا مطرح شود.
رسا ـ نفوذ و تهاجم نرم فرهنگ آمریکایی در فرهنگ و لایههای سیاستی کشور ایران مانند جریان غربگرایی، محافظهکاری و نومحافظهکاری را چگونه ارزیابی میکنید؟
استعمار جدید که در قالب انگلیس و سپس دولت آمریکا ظهور و بروز پیدا کرد یک شاخص داشت و آن این بود که وقتی وارد هر کشوری میشدند، تلاش میکردند تا فرهنگ خودشان را در آن کشور مستولی کنند. استعمار انگلیس در کشور ما از اواسط قاجاریه تا کودتای ۲۸ مرداد غالب بود. آمریکاییها نیز بعد از کودتای ۲۸ مرداد قدرت مسلط ایران به شمار میرفتند. هم آمریکاییها و هم انگلیسیها تلاش میکنند برای باز کردن جای پای بیشتر در کشور و استمرار نفوذ خود، احزاب، گروهها و جریانهای فکری را بر اساس نگاه خودشان ایجاد کنند.
بر همین اساس بعد از نهضت مشروطه و کودتای ۲۸ مرداد شاهد شکل گیری گروهها، جریانها، احزاب و جمعیتهایی هستیم که به لحاظ فکری در دو چارچوب طبقه بندی میشوند. یکی گروههایی هستند که بهطور کامل و تمام معنا، فکر و اندیشه غرب و ارزشهای آمریکایی و انگلیسی را پذیرفتند. گروه دوم نیز جریانهای التقاطی هستند که به حسب ظاهر از شعارهای اسلامی و ظواهر اندیشه دینی بهره میگیرند؛ ولی باطن آنها اندیشه غربی و آنگلوساکسونی است.
هر چند ممکن است به حسب ظاهر فرجام این دو جریان شاهد اختلافاتی باشد؛ اما آنها در تحولات بعد از انقلاب حتی اگر لازم بشود در یک جبهه واحد علیه اسلام ناب محمدی قرار میگیرند و به ادامه مبارزه میپردازند.
مهمترین ویژگی این گروه بندیها و شکل گیری جریانهای همفکر و همسو با جریان نفوذ، جریان غرب و فرهنگ آنگلوساکسونی در جامعه ایران این نکته است که به هیچ وجه پذیرای گفتمان انقلاب اسلامی به عنوان یک گفتمان علیه نظام سلطه نیستند.
آنها تلاش میکنند یا به طور دربست در خدمت مدرنیته و فرهنگ آنگلوساکسونی باشند و یا همواره میکوشند اسلام را به شکلی تعبیر و تفسیر کنند که فرجام آن سیادت فرهنگ آنگلوساکسونی و مدرنیته باشد. ما این مسئله را بهطور مشخص در رهبران فکری جریان اصلاحات میبینیم.
رسا ـ نتیجه نهایی در تقابل میان دو فرهنگ آمریکایی و فرهنگ ایرانی اسلامی چه خواهد بود؟ افول فرهنگ آمریکایی چطور رقم خواهد خورد؟
فرهنگ غرب در دو سه دهه اخیر به طور مشخص در سکولاریسم، اومانیسم، تفکرات الحادی و ارزشهای مدرنیته متجلی شده است که امروز در یک بن بست جدی به سر میبرد.
رویکرد تمدنی انقلاب اسلامی در مقابل فرهنگ غرب طی چهار دهه ظهور و بروز توانسته هم در میدان نظر و هم در ساحت عمل گامهای بسیار بلندی را بردارد؛ بنابراین فرجام تفکر آنگلوساکسونی در ساحت نظر با بن بستهای تئوریک روبرو است.
ما اگر بخواهیم به شاخصههای این بن بست اشاره کنیم باید نگاه استراتژیستهای غربی مثل فوکویاما، هنری کیسینجر، برژینسکی و نویسندگان متعدد دیگری که آینده پژوهی را در رویکرد جوامع غرب دارند، مورد مطالعه قرار دهیم. سکولاریسم به عنوان یک مشخصه فکر آنگلوساکسونی به بن بست رسیده است.
ما امروزه شاهد شکل گیری گفتمانی تحت عنوان پسا سکولاریسم هستیم که میتواند در اندیشههای هابرماس، پیتربرگ و دیگر نویسندگان غربی آن را بیابیم. میتوانیم بگوییم که منازعه و رویارویی انقلاب اسلامی با نگاه استعماری و آنگلوساکسونی غرب، یک مقابله تمدنی با رویکرد بنیادین است. این چنین نیست که اگر ما در مسائلی مثل برجام با آنها به توافقی برسیم، این تقابل و چالش به پایان برسد.
فرجام این چالش با نگاه تمدنی که ما داریم و در اعتقادات خود مییابیم که غلبه نهایی با جریان حق است. ما امروزه در مناطق مختلف دنیا شاهد عدم توانایی تفکر غربی در حل مسائل مختلف هستیم و فرجام همه این ناتوانیهای آنها فروپاشی نظام سلطه خواهد بود.
رسا ـ ممنون از فرصتی که در اختیار خبرگزاری رسا قرار دادید.