منطق ارسطویی برای امروز کافی نیست/ نمی توان منطق را کنار گذاشت
منطق یکی از علوم حوزوی است که همه طلاب در سطح یک و بعضی از رشتههای تخصصی در سطح دو و سه به عنوان یک علم ابزاری میخوانند؛ برای هیچ طلبهای علم منطق به مانند اصول، فقه یا تفسیر هدف نهایی نیست و صرفا ابزاری برای درست اندیشیدن است.
از طرفی دیگر بسیاری از اهل فن علم منطق را ناکافی دانسته و بازنگری در این علم را ضروری میدانند؛ عدهای دیگر نیز کلا علم منطق را کنار گذاشته و ادعا میکنند نقص تحلیل میآورد.
سرویس حوزه و روحانیت خبرگزاری رسا در راستای ارج نهادن به ساحت علمی نهاد حوزه علمیه به بررسی علم مغفول مانده منطق پرداخته است.
در اولین مصاحبه با حجت الاسلام مصطفی زارعی استاد منطق حوزه علمیه قم که در مقاطع مختلف تحصیلی در حوزه های علمیه کشور به خصوص قم به تدریس منطق پرداخته است، گفتگو کرده ایم. این استاد حوزه علمیه با تدریس کتب مختلف منطقی از جمله، المنطق مرحوم مظفر، منطق الشفاء ابوعلی سینا، منطق در آیین معارف اسلامی و کتاب «معرفت بشری و زیرساخت» در علم معرفت شناسی سابقه موفقی در تدریس علم منطق در مراکز تخصصی حوزه را دارا است.
در ادامه متن کامل مصاحبه خبرنگار رسا با حجت الاسلام زارعی را میخوانید:
رسا- در بعضی از مباحث دانشگاهی تأکید میشود که علم منطق نقص در تحلیل میآورد، چون گزارههای منطقی به فرمولهای جبر ریاضی بسیار شبیه هستند از همین رو برای علوم انسانی که فرسنگها با ریاضیات فاصله دارد کارایی ندارد؛ بسیاری محافل دانشگاهی ایران و غرب نسبت به این ابزار علمی بی رغبت هستند، اما در حوزه قرنها است درس اصلی بوده و همیشه با انتشار کتابهای جدید تلاشی برای گسترش این علم صورت گرفته است؛ اشکالاتی که به علم منطق از سوی فعالان علوم انسانی گرفته میشود چه ریشهای دارد و آیا میتوان به آنها پاسخ داد؟
ابتدا باید عرض کنم که شاید در میزان پرداختن به منطق، نظرهای مختلفی باشد، اما حتی منکر ضرورت منطق نیز ناچارا باید از منطق استفاده کند. البته تا مقداری که بنده اطلاع دارم بیشتر از لزوم یا عدم لزوم بکارگیری منطق، در نحوه بکارگیری آن و میزان توانایی منطق بحث است. یک سری گزارههای منطقی ناصحیح جلوه میدهند و اهل منطق راه حلی اساسی برای این اشکالات ندارند. در یک جواب بسیار ساده میتوان گفت که اگر ماده و صورت گزارههای منطقی صحیح باشد جواب نیز صحیح است. این جواب بسیار کلی است و اشکالات ریشهای در منطق وجود دارد که منتقدان را قانع نمیکند.
اهداف ارسطو از تدوین منطق چه بود؟
اگر منصفانه و با دقت به اشکالی که شما مطرح کردید نگاه کنیم باید گفت تا حد زیادی این ایراد صحیح است؛ اما باید دقت کرد که با وجود یکسری اشکالات، کل منطق را نمیشود زیر سوال برد. برای موشکافی باید به پیدایش منطق رجوع کنیم؛ اولین مدون علم منطق یعنی ارسطو علوم را به دو دسته حکمت و طب و حکمت را هم به دو قسمت عملی و نظری تقسیم میکند؛ ریاضیات، طبیعیات و الهیات ذیل حکمت نظری قرار میگیرند و حکمت عملی نیز شامل اخلاق فردی، تدبیر منزل و سیاست مدن میشود؛ منظور از سیاست مدن نیز اجتماع داری و شهرداری و نکاتی از این دست است.
منطقی که ارسطو تدوین میکند با سه هدف و با در نظر داشتن این تقسیم بندی ترسیم شده است؛ اول اینکه ایشان میخواهد سراغ کلیات رود، چون کار عقل درک کلیات است؛ دومین هدف ارسطو رسیدن به واقعیات بوده و فضای سومی که دنبال میکند رسیدن به یقین است بنابراین منطق ارسطویی به دنبال وهم، ظن و شک نیست.
از همین جا اشکالات وارده به علم منطق مشخص میشود؛ با این حساب منطق با جزئیات کار ندارد، اما آیا نیازی نیست که در تاریخ، جغرافیا، فقه، رجال و... از گزارههای منطقی برای رسیدن به صدق یک قضیه استفاده کرد؟ منطق یک ابزار قانونی است چطور نباید در جزئیات دخالت کند؟ پس چرا از مغالطات حرف میزند؟
از طرفی نیز گفته میشود منطق ارسطویی برای واقعیات کاربرد دارد پس با این حساب باید اعتباریات کلا حذف شوند، مثل عدالت و ملکیت؛ منطق ارسطویی پاسخی برای اینها ندارد. منظور از اعتباریات همان معقولات ثانی فلسفی هستند که جایگزین مستقلی در خارج ندارند؛ برای مثال درخت در خارج نیز درخت هست و مورد اشاره قرار میگیرد، اما عدالت یا ملکیت چگونه واقعیت خواهد داشت تا بتوان از آن بحث منطقی کرد؟ در واقع عدالت، چون جنس و فصل ندارد نمیتوان در این منطق از آنها سخن گفت.
«یقین به معنای اخص» چیست؟
درباره هدف سوم نیز باید گفت منطق ارسطویی به دنبال «یقین به معنای اخص» است که سه ویژگی دارد؛ یعنی در منطق ارسطویی دنبال یقینی هستیم که طرف مرجوح احتمال ندارد و کسی که شک وارد کند شک هم در شما اثر نگذارد و از این بالاتر جزمی دارید که مطابق با واقع نیز هست؛ حال با این ملاکها شما نمیتوانید وارد فقه شوید و باید منطق در فقه به طور مطلق ناکارآمد خواند. حتی ظنون در زندگی که عقلا بر اساس آن امورات خود را میگذرانند، باید از منطق پیروی نکند، ولی مشخص است که این طور نیست و یک منطق با نقص و تکاملی که دارد، در زندگی همه مردم جاری است. روشن است که منطق ارسطویی را باید بازسازی کرد.
اشکال دیگری که به نظر میرسد این است که در منطق ارسطویی بهترین ماده، برهان بوده که به دنبال یک نتیجه یقینی است، چون قیاسی است که از یقینیات تألیف شده است؛ البته در خصوص همین ادعاها اشکال وجود دارد و سؤالاتی است که باید منطق ارسطویی پاسخگو باشد. برای مثال در مبادی برهان، مجربات را وارد میکنند یعنی قائل میشوند که با تکرار، یقین به معنای اخص حاصل میشود. درست نبودن این نیاز به تامل زیاد ندارد. یا در حدسیات که جزئی هستند چگونه میتوان پذیرفت که آنها، مبدأ برهان قرار گیرند؟ طبق منطق ارسطویی متواترات هم مبدأ برهان قرار میگیرند و یک شرط خبر متواتر این است که علم داشته باشیم این جمع خبر دهنده با هم تبانی نداشتند؛ اینجا سؤال میشود که این علم مورد اشاره چگونه پیش میآید؟ حتی در بقیه مبادی برهان هم میتوان اشکال کرد.
جایی در برهان داریم که ظنون معتبر هستند، ولی باید اول ثابت شود که ظنی هست و ظهوری دارد که پس از اثبات اینها حالا باید گفته شود معتبر هست یا نیست که در دو مرتبه قبل، منطق ارسطویی نمیتواند پاسخ دهد راه اثبات ظن چیست؟ با قیاس که ثابت نشد پس چگونه اثبات میشوند؟
به هر حال با این سوالات یا ابهامات میخواستم عرض کنم که منطق ارسطویی چالشهای زیادی دارد؛ باید علم منطقی دیگر تدوین شود یا همین منطق بازسازی شود که ظنیات را هم شامل شود؛ باید برای این سؤالات جواب قانع کننده داده شود البته تلاشهایی شده است که در قرن هشتم فلاسفه و منطق دانهای اسلامی منطق را پیش بردند و حتی میتوان گفت متورم کردند؛ یا برخی از این ایرادات را پاسخهایی داده اند، ولی به گمانم، تا جایی که بنده دیده ام، نمیتوانند نگاه منطقی جامع را به دست دانشجویان بدهند.
رسا- این چالشها علم منطق را از کارایی خارج نمیکند؟
باید گفت خیر؛ اینها ابهاماتی است که باید با تعامل منطق با فلسفه و معرفت شناسی حل شوند و پایههایی بنیادین طراحی شود که چارچوبی منسجم برای معرفتهای ذهنی ارائه دهد.
رسا- با توجه به این چالشها علم منطق میتواند برای ورود طلاب به علوم انسانی کمک حال طلاب باشد؟
در علوم انسانی از ۴ روش برای اثبات و بررسی گزارهها استفاده میشود؛ روش عقلی، عقلایی، تجربی و وحیانی.
۱- در روش عقلی (فلسفه) منطق بسیار کارآمد است، چون فیلسوف دنبال تحلیل کردن است و بدون تحلیل، فلسفه پاسخگوی هیچ چیز نیست؛ طلبهای که به تازگی «اصالة الوجود» را خوانده بود برای من «اصالة الماهیه» را رد کرد و از من سؤال کرد چرا در خصوص اصاله الوجود تا این اندازه بحث و سؤال وجود دارد؟ اگر کسی منطق نخوانده باشد، نمیتواند تشخیص دهد که دعوای فلاسفه در «اصاله الوجود» و «اصاله الماهیه» چیست چون تصور دقیقی از مسأله و لوازم آن ندارد.
توان منطقی ملاصدرا گزاره های عرفانی را بیان کرد
منطق فواید زیادی دارد؛ یک فایده مهم اینکه انسان را از ساده فهمی دور کرده و فهم را تقویت میکند؛ ملاصدرا در اسفار تأکید میکند بسیاری از مطالبی که میگویم عرفا به آن رسیده بودند، اما نمیتوانستند بیان کنند و اصلا برایشان مهم نبوده که بیان کنند؛ مرحوم قیصری، چون توان منطقی ملاصدرا را نداشته نتوانسته فهم خود را با یک نظام منسجم بیان کند.
۲-برای توجه به کاربرد منطق در روش عقلائی مثلا ببینید فقیه در استنباطهایی که انجام میدهد به دنبال دلیل است و وقتی به قید میرسد از خود میپرسد این قید به دلیل آسیب میزند یا خیر؟ خب این یک فرایند عقلانی است که اگر انسان منطق نداند نمیتواند به خوبی پیش برود. چنانچه اشاره شد حتی عرف هم از منطق استفاده میکنند و اگر دلیل شما درست نباشد، قانع نمیشود حتی اگر ماده و برهان شما درست هم بوده باشد باز کار منطق است که گره تصوریِ او را باز کند. فقه را از باب مثال گفتم حال شما همین روش را در علوم اجتماعی، اقتصاد و... ملاحظه میکنید.
۳-با منطق تجربی نمیشود یک حکم یقینی به دست بیاوریم؛ یقین به معنای اخص که قطعا شدنی نیست، اما اگر بپذیریم یقین به معنای اعم میتوان داشت بحث از منطق صوری اینجا بسیار کمک خواهد کرد. استفاده از روش تجربی با روش استقرائی که فرانسیس بیکن طراحی کرد خیلی از علوم انسانی حاضر را پیش میبرد.
شارع هم باید در چارچوب عقلانی با مکلفین صحبت کند
۴-روش وحیانی چهارمین روشی است که در علوم انسانی به کار میرود و منطق اینجا نیز کارآمد است؛ وقتی شارع میخواهد با مکلفین صحبت کند باید در چارچوب عقلانی صحبت کند که مکلف بپذیرد؛ حتی اگر بخواهد ایمان به غیب را مطرح کند که شما حق ندارید از چرایی دو رکعتی نماز صبح سؤال کنید اول باید از نظر منطقی مقدمه چیده شود شارع اموری دارد که قصد داشته ملاک آن مشخص نباشد و وقتی چنین چیزی پذیرفته شد پس کسی سؤال نمیکند چرا نماز صبح دو رکعت است؟
هیچ پیامبری سراغ نداریم یک دفعه به کاری امر و از کاری نهی کند؛ اسلام هم یک دفعه نگفته است که شرب خمر حرام است بلکه مراحلی را طی کرده است.
هر چهار روش علوم انسانی باید منطبق بر منطقی باشند که دارای این فوائد است: سرعت در فهم آورده، ذهن را عمیق کرده و احتمال خطا را بسیار کم میکند (صفر نمیکند) بنابراین در هر چهار روش منطق جریان دارد.
رسا- در کنار این ابزار قانونی ابزار دیگری نیاز هست یا فرد به کار گیرنده ابزار با کمک ویژگیهای شخصی خود این نواقص علم را جبران کند؟
منطق ارسطویی برای همان علومی که ارسطو در نظر داشت ساخته شده و امروز مکفی نیست، چون در زمانه امروز با اعتباریات سر و کار زیادی داریم؛ در دوران معاصر منطق جدید برای جبران نواقص علم منطق نوشته شد. مثلا فرگه تلاش کرد تا با علائم سرعتی که در فیزیک یا ریاضیات پیش آمده، در منطق نیز ایجاد کند. اما همان طور که میدانید چندان موفق نبود؛ یکی از دلایلش این بود که تمام تلاش ایشان در بخش صوری منطق بود و ماده را تامین نمیکرد و پیوند صورت و ماده چیزی نیست که برای کاربردی کردن منطق، از آن چشم پوشید. باید دقت کرد به غیر از اشکالاتی که به منطق جدید نیز وارد است ما نمیتوانیم از منطق قدیم دست بکشیم، چون منطق ارسطویی طبق یکسری قواعد عقلی است که حقایق عالم نمیتوانند از آن قواعد تخطی کنند و این بنیانها بسیار مستحکم است و حتی فرگه هم تلاش میکند تا منطق خود را بر اساس همین بنیانها چیدمان کند.
قواعد عقلی هیچ گاه نقض نمی شوند
بنابراین منطق از قواعد عقلی تبعیت میکند و ذهن طوری خلق شده که قواعد عقلی هیچ گاه تغییر نمیکنند برای مثال هیچگاه اجتماع نقیضین ممکن نمیشود و منطق هم از کارآمدی نمیافتد، ولی نقصهای آن باید جبران شود؛ بنابراین برای بازسازی منطق نیاز به احاطه به انواع منطق است. نیاز به فلسفه و معرفت شناسی و آشنایی با روش شناسی علوم بنظر میرسد ضروری باشد. ویژگی شخصی موثر مانند ذکاوت و قدرت تحلیل هم بسیار موثر است.
برای فراگرفتن منطق چه کتبی مناسب است
رسا- در حوزه علمیه طلابی که میخواهند وارد تبلیغ یا فضای ارائه شوند از پایه نهم به بعد اقدام میکنند، اما علم منطق را پایه دوم میخوانند و تا زمان ورود به اجتماع فراموش میکنند؛ به نظر شما نباید تغییری در برنامه ریزی آموزشی صورت گیرد؟
بنظر میرسد منطق باید در سه سطح خوانده شود، فواید بیشتری خواهد داشت.
۱- در سطح اول باید به صورت عمومی برای هر طلبه و دانشجویی این حداقل خوانده شود. کتابهایی مانند منطق منتظری یا المنطق مرحوم مظفر بسیار مناسب این سطح هستند.
۲- در سطح دیگر باید متناسب برای هر رشته به بخش بیشتری که مورد نیاز است توجه شود. مثلا کسانی که در فضای تبلیغی کار میکنند باید علاوه بر گذرندان دوره عمومی، در قسمت صناعات خمس خصوصا مغالطات و جدل به خوبی کار کنند. کتاب مغالطات از آقای خندان برای این دسته مناسب است. یا کسانی که در کلام، فقه و حقوق، شاخههای علوم انسانی مشغول هستند باید در قسمت صوری منطق نیز مهارت بیشتری کسب کنند تا بتوانند حد وسط کلام اهل بیت (ع) یا قرآن کریم را به راحتی بدست آورند و ارتباط قیدها و تخصیصات را در فرآیند اجتهاد بکار ببرند.
کتاب «منطق در آینه معارف بشری»، «معیار دانش» از آقای سلیمانی، «منطق» قراملکی و «رساله البرهان» علامه طباطبایی به نظر برای این گروه مناسب باشند. یا محصلین در فلسفه علاوه بر موارد قبل باید باب برهان و مبادی آنرا موشکافانه بررسی کنند. کتاب «الجوهر النضید» یا «منطق منظومه»، «تحلیل منطقی استدلال» از آقای عظیمی، و «برهان شفاء» برای این گروه لازم است. این سطح با توجه به رشته متفاوت خواهد بود و باید دقت کرد که برای هر رشتهای این سطح ضروری خواهد بود.
خیلی وقتها ساعتها بحث علمی صورت میگیرد و بعد که دقت میکنیم متوجه میشویم از اول دعوا لفظی بوده یا تصورها از ابتدا مختلف بوده است. در این بخش دانشجویان با کاستیهای منطق ارسطویی آشنا میشوند و نیاز به تدوین منطق دیگری باید در جان آنان قرار داده شود. از طرفی «منطق جدید» هم در این بخش باید آغاز به آموختن شود؛ و بسته به میزان نیاز هر علم لازم است به یادگیری آن پرداخته شود. متکلمین و فلاسفه در صف اول نیاز به یادگیری این منطق قرار دارند.
لازم است «منطق فازی» گسترش پیدا کند
کار دیگری که در این بخش، خصوصا برای اهل فلسفه و پیشگامان در تولید علوم انسانی اسلامی لازم است خواندن «منطق فازی» است. اصطلاح فازی یعنی مبهم و نا مشخص. من ندیده ام در حوزه و دانشگاه آنچنان که باید به این مورد توجه کنند و اگر کاری هم میشود در بخش صنعتی است. در علوم انسانی ما به «منطق فازی» بسیار نیاز داریم. برای مثال رنگ خاکستری چه حکمی دارد؟ سیاه است یا سفید؟ نه سیاه نه سفید! طبق تعبیر ملاصدرا تشکیکی است.
در نگاه ملاصدرا اصالت با وجود است و تشکیک نیز ناشی از همین وجود است که اینجا وحدت در عین کثرت را مطرح میکند و اگر با نگاه منطق ارسطویی نگاه شود، این جمع نشدنی است؛ چون یا وحدت میبینیم یا کثرت و نمیشود که وحدت در عین کثرت دیده شود؛ یا مثلا در گزارهای دیگر فلاسفه میگویند قوه محض در عین قوه بودن خود فعلیت دارد و سؤال پیش میآید چگونه قوهای که هیچ فعلیتی ندارد در نگاهی دیگر فعلیت خواهد داشت. با منطق ارسطو این مورد تناقض نما است، اما با منطق فازی میتوان به این مورد پرداخت و حل کرد. منطق فازی سیستمی میدهد که میتوان به راحتی به اینگونه مسائل نگاه کرد.
در فضای دین هم اینگونه موارد دیده میشود برای مثال آیه قرآن «ما رَمَیْتَ إِذْ رَمَیْتَ وَ لکِنَّ اللَّهَ رَمی» احتیاج به تحلیل دارد و سؤال پیش میآورد چگونه وقتی کسی تیراندازی میکند تیراندازی نکرده است؟ یا آیه «ثُلَّةٌ مِنَ الْأَوَّلِینَ وَ قَلِیلٌ مِنَ الْآخِرِینَ». منطق فازی در فضای ادراک نیز جریان دارد و باید ساختار این فضا را به خوبی استنباط و کار کرد.
این نکته را اضافه کنم که منطق یک مهارت است و در این دو سطح باید متناسب هر رشته برای منطق وقت گذاشت. مثلا کسی که فقه میخواند شاید نیاز نباشد متن برهان شفاء را مفصل بخواند بلکه بعد از «المنطق» و «منطق در آینه معارف بشری»، یک دور «قبسات الیقین» از آقای ابوالحسنی را ببیند، بنظر این مقدار کافی باشد. یا کسی که اهل تبلیغ است بجای «قبسات الیقین»، مغالطات آقای خندان و مغالطههای پرکاربرد ریچارد پل را بخواند. خواستم عرض کنم در این دو سطح باید به منطق بعنوان مهارت نگاه شود نه علم؛ و هرکسی به میزان نیاز به یادگیریِ آن بخش که نیاز دارد بیشتر همت گمارد.
۳- در سطح سوم باید کسانی باشند که متمرکز در علم منطق باشند. این دسته کارشان تولید علم در بخش منطق خواهد بود و تمام ایراداتی که به منطق وارد است را باید با راه حل خرد یا کلان پاسخ گو باشند؛ و در صورت نیاز یک ساختار جدید منطقی ارائه دهند.
رسا- این منطق فازی کجا ارائه شده است؟
اولین بار حدود ۵۵ سال پیش توسط مرحوم دکتر لطفی زاده مطرح شد. ایشان در باکو دفن شدند. منطق فازی ابتدا در دانشگاه برکلی مورد استفاده قرار گرفت. در آن زمان در دستگاههای دیجیتال متوجه حالتی شدند که این دستگاهها توانایی شبیه سازی مثل انسان را ندارند و فقط دو حالت درست و غلط را میتواند بازخورد داشته باشد. ایشان مدل و منطقی را برای حالتی بین صفر و یک طرح ریزی کردند. این منطق بعدها در ژاپن در تکنولوژی بسیار استفاده شد و الان در هوش مصنوعی و رایانهها استفاده میشود. البته ما میتوانیم در بخش علوم انسانی از این منطق استفاده کنیم تا مواردی که منطق ارسطویی یا منطق جدید جوابگو نیست، گزارههای چند ارزشی را زیر تیغ منطق ببریم تا مرتبه هر گزاره مشخص شود.
مرحوم دکتر لطفی علیعسکرزاده مشهور به لطفی زاده
البته در بخش معرفتیِ این منطق در حوزه علوم انسانی اسلامی هنوز کار خاصی انجام نشده است. استاد واسطی یک مقالهای دارند تحت عنوان «کاربرد منطق فازی در تحلیل گزارههای دینی» که بسیار عالی است. وقتی انسان نگاه میکند تاسف میخورد که چرا این کار ادامه پیدا نکرده است و اهل منطق این مسیر را ادامه نداده اند.
رسا- با این وضعیت، در علوم انسانی اسلامی، چگونه میتوان منطق ارسطویی را بازنویسی کرد؟
بعد از اینکه قوت و اشکالات منطق ارسطویی روشن شد. باید دانشجویان و طلاب را به کتابهایی که این نقدها را بیان کرده اند یا گامهایی در ساختار سازی برداشته اند ارجاع داد. اصولا علم یک حالت تکاملی دارد که متناسب با سوالات دانشمندان خود را از پرده برون میآورد. کتابهایی وجود دارد که برخی از اشکالات منطق ارسطویی را روشن کرده و راه حلهای قابل تاملی ارائه میدهد؛ مثلا «المقرر» سعی کرده اشکالات منطق ارسطویی را جواب دهد و تبیینهای خوبی را طرح کرده است.
کتاب «منطق و شناخت شناسی از منظر آیت الله مصباح» سعی کرده به این سمت برود و تلاشهای قابل تأمل و راه حلهای شایستهای به روی متفکر باز میکند. همچنین آقای حسین زاده یزدی مجموعه کتابهایی دارند مانند «معرفت بشری و زیرساخت ها» یا «تصدیقات یا قضایا» که تلاش میکنند یک سری مسائل را با مبانی معرفت شناسی ملاصدرا تبیین کند؛ این کتاب گرچه بر اساس نگاه معرفت شناسانه طرح ریزی شده است، اما به خاطر پیوند منطق و «اپیستمولوژی» بسیار قابل استفاده است.
همان طور که عرض کردم مسیر شکل گیری منطق جدید به کندی در حال شکلگیری است. کاری که لازم است اساتید بر آن اهتمام ورزند، سرعت بخشیدن به ارائه منطقی منسجم است. علوم انسانی معطل نمیماند، اما اگر میخواهیم با مبانی اسلام، علوم انسانی را بازتولید کنیم باید توجه ویژهای به فلسفه ملاصدرا داشت. روش فلسفی ایشان بنظر بنده بهترین و نزدیکترین راه برای علوم انسانی اسلامی است. ملاصدرا کتاب منطقی هم دارند و مدتی است آقای سلیمانی کتاب خیلی خوبی را با نام «منطق متعالی در نظام صدرایی» را چاپ کرده اند و تلاش نموده اند نظرات منطقی مرحوم آخوند را مستند ارائه کنند. با تمام این تلاشها هنوز تا رسیدن به تدوین یک منطق جامع فاصله داریم. منطقی که بتواند مساله اش را با «اصالت وجود، تشکیک در وجود، ماهیات و میزان نقش آنها در معرفت، منطق معقولات ثانی فلسفی، میزان یقین آوری گزارها، چگونگی ارتباط گزاره با خارج و خصوصا با جزئیات، نقش نفس الامر در گزارههای منطقی و...» حل کند و مدل ارائه دهد.
گفت و گو از علی نژاد
مصاحبه قشنگی بود.