۲۶ دی ۱۴۰۰ - ۱۴:۱۰
کد خبر: ۷۰۰۱۵۸
یادداشت آیت الله مکارم شیرازی؛

نگاهی به زندگانی حضرت ام البنین؛ از ازدواج تا شهادت فرزندان

نگاهی به زندگانی حضرت ام البنین؛ از ازدواج تا شهادت فرزندان
سیره حضرت ام البنین(س) به عنوان الگوی مادران شهید نشان می‌دهد که در میان مادران و همسران شهید چه احساساتى وجود دارد و چه اندازه با ایمانند.

به گزارش سرویس سیاسی خبرگزاری رسا، بی شک پيشرفت اسلام مرهون ایثار و فداکاری های زنان بزرگ و با شخصيتى همچون حضرت خديجه(س)، بانوى اسلام حضرت فاطمه زهرا(س) وحضرت زينب كبرى(س) است لیکن در این میان باید از جمعى از زنان شجاع یاد نمود که براى پيشرفت اسلام و اجراى حق و عدالت بزرگترين فداكارى را به خرج داده اند و با ايمانى محكم و تفكرى عالى، مردان و فرزندان خود را با تمام وجود در اين مسير حمايت كردندکه حضرت ام البنین(س) به عنوان همسر امام علی(ع) و مادر چهار شهید کربلا از جمله آن زنان شجاع و فداکار به شمار می رود.[1]

ازدواج امير المؤمنين با ام البنين

جناب امّ البنين همسر اميرمؤمنان بعد از فاطمه زهرا(س) است كه نام وى نيز فاطمه بود.[2] پس از آنكه امير المؤ منين على بن ابى طالب(ع) به سوگ پاره تن و ريحانه رسول خدا محمد بن عبد الله صلى الله عليه و آله يعنى سرور زنان عالميان حضرت فاطمه زهرا سلام الله عليه شهيده راه ولايت و امامت نشست، برادرش عقيل را که آگاهى وسيع نسبت به علم انساب داشت، و قبائل عرب را خوب مى شناخت و از نسبهاى آنها آگاه بود[3] و ازسرگذشت آنها در ايام جاهليت از همه داناتر بود[4]،[5] فرا خواند و از او خواست برايش همسرى از تبار دلاوران برگزيند. [6]

عقيل نیز ام البنين كلابيه(س) را براى حضرت على(ع) برگزيد كه قبيله و خاندانش، بنى كلاب، در شجاعت بى مانند بودند.[7]

جریان ازدواج ام البنین(س) با امیرالمؤمنین از زبان زهیر

روز نهم محرم وقتى كه شمر براى قمر بنى هاشم حضرت عباس(ع) امان نامه آورد[8] و عباس به شدت آن را رد كرد، زهير بن قين نگاهى از سر مهر و ارادت به عباس افكند و گفت:[9]«داستانى برايت بگويم: وقتى پدرت مى خواست ازدواج كند، به برادرش عقيل كه قبيله هاى عرب را مى شناخت فرمود: براى او از طايفه اى زنى انتخاب كند كه به رشادت و جنگاورى شهره باشند، مى خواست فرزندى پيدا كند كه يار حسين او در كربلا باشد، پدرت تو را برای این روز ذخیره کرده است. در یاری زن و فرزند برادرت و خواهرانت کوتاهی مکن!.[10]

عباس گفت: تو مى خواهى مرا بر يارى برادرم تشجيع كنى (من بيش از اين آماده فداكارى هستم)».[11]  

حضرت ام البنین(س) مادر چهار شهید کربلا

گفتنی است تربیت فرزندان شجاع در حمایت از اسلام و صبر در برابر شهادت جانسوز فرزند دلبندشان خود سهم زنان در جهاد به شمار می رود.[12]از این رو بخش زیادی از شوق آفرينی و شورانگيزی حماسه هاى كربلا مرهون فداکاری های مادران شهدا است که در این میان حضرت ام البنین(س) از جایگاهی ویژه برخوردار است[13]

آری حضرت ام البنین(س) به عنوان مادر چهار شهید به نام هاى عبّاس، عبداللَّه، جعفر و عثمان که در كربلا و در ركاب امام حسين (ع) به شهادت رسيدند. [14] از جمله زنان افتخارآفرین و برومندی است که توانست میوه های دل خود را به نهضت حسینی تقدیم کند. [15]

چگونگی شهادت‌ فرزندان حضرت ام البنین(س)

عبدالله بن علی(ع)

مادرش «ام البنين» است. او از برادرش حضرت ابوالفضل(ع) هشت سال كوچكتر است و در وقت شهادت اميرمؤمنان 6 ساله بوده است و در روز عاشورا بيست و پنج سال داشت.[16]

پس از شهادت عده اى از بنى هاشم در قیام عاشورا، حضرت ابوالفضل(ع) برادران خويش عبداللَّه، عثمان و جعفر را احضار كرد و فرمود: برويد جان خود را فداى برادر و امام خويش نماييد تا شما را در پيشگاه خدا به حساب آورم وانتقام شما را از دشمنان بگيرم.[17]

عبداللَّه كه از ديگران بزرگتر بود به ميدان رفت و اين رجز را خواند:

أَنَا بْنُ ذِي النَّجْدَةِ وَالْأَفْضالِ ذَاكَ عَلِيٌّ الْخَيْرِ فِي الْأَفْعالِ

سَيْفُ رَسُولِ اللَّهِ ذُوا النِّكالِ فِي كُلِّ يَوْمٍ ظاهِرِ الْأَهْوالِ [18]

«من فرزند صاحب افتخار و فضيلت ها، على بن ابى طالبم كه در رفتار از همه بهتر است. او شمشير رسول خدا در سختى ها بود و در هر روز براى دشمنان مايه ترس و رعب بود».[19]

او دلاورانه مى جنگيد تا آنكه «هانى بن ثبيت» بر او حمله كرد و شمشيرش را بر سرش فرود آورد. عبداللَّه در خاك افتاد و با چهره اى خونين به شهادت رسيد.[20]،[21]

عثمان بن علی(ع)

وى نيز از فرزندان «ام البنين» است كه دو سال از برادرش «عبداللَّه» كوچكتر است.[22]

او در زمان شهادت اميرالمؤمنين چهار ساله بود و در روز عاشورا بيست و سه سال داشت.[23]

هنگامى كه عبداللَّه بن على به شهادت رسيد، عباس به عثمان رو كرد و فرمود:«تَقَدَّمْ يا أَخِي ؛ اى برادر! قدم پيش نه».[24]

عثمان به سوى ميدان حركت كرد و اين رجز را مى خواند:[25]

إِنِّي أَنَا عُثمانُ ذُوالْمَفاخِرِ شَيْخِي عَلِيٌّ ذُوالْفِعالِ الظَّاهِرِ

وَابْنُ عَمٍّ لِلنّبِيِّ الطَّاهِرِ أَخي حُسَيْنٌ خِيْرَةُ الْأَخايِرِ

وَسَيِّدُ الْكِبارِ وَالْأَصاغِرِ بَعْدَ الرَّسُولِ وَالْوَصِيِّ النَّاصِر[26]

«منم عثمان، صاحب افتخارات و پدرم على، صاحب رفتار (نيك) روشن است. او پسر عمّ پيامبر پاك و برادرم حسين بهترين بهترين هاست. او سرور كهنسالان و جوانان است و پس از پيامبر و وصىّ (على)، يارى دهنده دين است».[27]

عثمان همچنان رجز مى خواند و بى باكانه مى جنگيد، تا آنكه هدف تير «خولى بن يزيد» قرار گرفت و به پهلو بر زمين افتاد. سپس شخصى به پيش آمد و سر مبارك او را از بدن جدا ساخت.[28]،[29]

شاید گفته شود که چرا امام على(ع) اسم فرزندش را عثمان ناميد مى گويند در پاسخ باید گفت به سبب علاقه آن حضرت به عثمان بن مظعون، صحابى بزرگوار رسول اللَّه علت این نامگذاری بوده است؛ لذا از آن حضرت نقل شده است كه فرمود: «إِنَّما سَمَّيْتُهُ بِإِسْمِ أخي عُثْمانَ بْنِ مَظْعُونَ؛ به خاطر علاقه‌اي كه به برادرم عثمان بن مظعون داشتم، اسم پسرم را عثمان گذاشتم.».[30]،[31]

جعفر بن علی(ع)

او كوچكترين فرزند ام البنين است كه دو سال پس از برادرش عثمان به دنيا آمد. او در عاشورا حدود بيست و يك سال داشت.[32]

وقتى كه آن دو برادرش به شهادت رسيدند، عباس، برادر كوچكش را نيز فرا خواند و به او فرمود: «تَقَدَّمْ إِلَى الْحَرْبِ حَتّى أَراكَ قَتيلًا كَأَخَوَيْكَ، فَأَحْتَسِبُكَ كَما أَحْتَسِبْتُهُما؛ به سوى نبرد بشتاب، تا تو را مثل دو برادرت شهيد ببينم، پس آن را به حساب خدا بگذارم آنگونه كه آن دو را به حساب خداوند گذاشتم».[33]،[34]

جعفر به سوى ميدان گام نهاد در حالى كه اين رجز را مى خواند:[35]

إِنّي أَنَا جَعْفَرُ ذُوا الْمَعالِي ابْنُ عَلِيِّ الْخَيْرِ ذُو النَّوالِ

ذَاكَ الْوَصِيُّ ذُوالسَّنا وَالْوالِي حَسْبِي بِعَمّي جَعْفَر وَالْخالِ

أَحْمِي حُسَيْناً ذِي النَّدى الْمِفْضالِ

«منم جعفر، صاحب مراتب والا، پسر علىِ نيكوكار و بخشنده. آن كه وصىّ پيامبر و داراى مراتب بلند و ولايت است. مرا كافى است كه به عمويم جعفر و دايى ام افتخار كنم و برتر از آن، اينكه حسين (ع) آن صاحب فضائل و كرم را حمايت نمايم».[36]،[37]

او جنگيد و مجروح شد سرانجام «خولى بن يزيد» قاتل برادرش، بر او حمله ور گرديد و او را به شهادت رساند.[38]،[39]

حضرت عباس(ع)

عباس بن على(ع) بزرگترین فرزند ام البنین(س) بود و در کربلا هنگامى كه ديد صداى العطش كودكان به گوشش رسيد، بى درنگ بر اسب شد و نيزه و مشك را برداشت و به سوى فرات روانه شد. چهار هزار تن از مأموران فرات، آن حضرت را محاصره كردند و هدف نيزه ها قرار دادند ولى آن حضرت دلاورانه لشكر دشمن را شكافت و هشتاد نفر از آنان را به خاك هلاكت افكند، و وارد فرات شد.آنگاه مشك را بر دوش راست خود نهاد و به سوى خيمه رهسپار شد.

دشمن پشت درختها كمين كرده بودند. در این بین «نوفل ازرق» دست راست قمر بنى هاشم را قطع نمود و آن جناب مشك را به دوش چپ نهاد و پرچم و شمشير را به دست چپ گرفت و اين رجز را خواند:[40]

وَاللَّهِ إنْ قَطَعْتُمُ يَميني إِنِّي أُحامِي أَبَداً عَنْ دينِي

وَ عَنْ إِمامٍ صادِقِ الْيَقينِ نَجْلِ الْنَّبِيِّ الطَّاهِرِ الْأَمينِ [41]

«به خدا سوگند! اگر چه دست راستم را قطع نموديد، ولى من پيوسته از دينم حمايت مى كنم و از امامى صادق الايمان كه فرزند پيامبر پاك و امين است، حمايت مى كنم».

آنگاه «نوفل ارزق» و «حكيم بن طفيل» از كمينگاه بر آن حضرت حمله كردند و دست چپ او را از بدن جدا كردند. آنگاه بنا به قولى، مشك را به دندان گرفت، چيزى نگذشت كه تيرى بر مشك اصابت كرد و آبهاى آن فرو ريخت. تير ديگرى بر سينه مباركش اصابت كرد و بعضى نوشته اند تيرى بر چشم حضرت نشست و مردى از قبيله تميم با عمود آهنين بر فرق مباركش زد كه از اسب به زمين افتاد «وَنادى بِأعْلى صَوْتِهِ: أَدْرِكْني يا أَخِي ؛ با صداى بلند فرياد زد: برادر مرا درياب».[42]،[43]

ام البنین(س) بعد از واقعه کربلا

ام البنین(س) در واقعه کربلا حضور نداشت. لیکن وى پس ازواقعۀ کربلا به ياد فرزندانش روزها به قبرستان بقيع مى رفت و عزادارى مى كرد.[44]

مرحوم حاج شيخ عباس قمى مى نويسد: امّ البنين در حالى كه دست فرزند عباس را كه عبيداللَّه نام داشت مى گرفت روزها به بقيع مى رفت و براى فرزندانش مرثيه سرايى مى كرد. مردم مدينه براى شنيدن مرثيه هاى جانسوز او اجتماع كرده و همنواى با او گريه مى كردند زیرا عزادارى او جانسوز بود ريخت.

مرثیه سوزناک حضرت ام‌البنین(س) در سوگ حضرت ابوالفضل(ع)

آن بانوى داغديده در سوگ حضرت ابوالفضل(ع) اشعارى مى سرود كه از آن جمله است:

يا مَنْ رَأَى الْعَبَّاسَ كَرَّ عَلى جَماهِيرِ النَّقَدِ وَوَراهُ مِنْ أَبْناءِ حَيْدَرَ كُلُّ لَيْثٍ ذي لَبَدِ

انْبِئْتُ أَنَّ ابْني أُصيبَ بِرَأْسِهِ مَقْطُوعَ يَدِ وَيْلي عَلى شِبْلي أَمالَ بِرَأسِهِ ضَرْبُ الْعَمَدِ

لَوْ كانَ سَيْفُكَ في يَدَيْكَ لَما دَنى مِنْهُ أحَدٌ[45]  

«اى كسى كه عبّاس را ديدى كه بر فرومايگان حمله ور شده و از پى او فرزندان حيدر كه هر يك شيرانى قوى بودند، قرار داشتند.

با خبر شدم كه بر سر پسرم در حالى كه دستش را قطع كرده بودند، عمود آهنين زده شد؛ واى بر شير بچه ام كه عمود آهنين بر فرقش فرود آمد!آرى؛ اگر شمشير در دستانت بود، هرگز كسى به تو نزديك نمى شد».[46]

دیگر مرا ام البنین نخوانید!

همچنين ام البنین(س) خطاب به زنان مدينه مى گفت:[47]

لاتَدْعُوَنِّي وَيْكِ امَّ الْبَنينَ تُذَكِّريني بِلُيُوثِ الْعَرينَ

كانَتْ بَنُونَ لي أُدْعى بِهِمْ وَالْيَوْمَ أَصْبِحْتُ وَلا مِنْ بَنينَ

أَرْبَعَةٌ مِثْلُ نُسُورِ الرُّبى قَدْ واصَلُوا الْمَوْتَ بِقَطْعِ الْوَتينِ [48]

«ديگر مرا ام البنين نخوانيد؛ چراكه مرا به ياد شيران بيشه (رزم و جهاد) مى اندازيد.[49]

مرا پسرانى بود كه به خاطر آنها امّ البنين خوانده مى شدم، ولى امروز ديگر مرا پسرانى نيست (تا به خاطر وجود آنان امّ البنين خوانده شوم).[50]

آن چهار پسرى كه (در ميدان جهاد) همچون عقاب هاى تيز پرواز بودند (آن قدر شجاعت و استقامت به خرج دادند كه) با رگ هاى بريده به ملاقات مرگ رفتند (و به شهادت رسيدند)».[51]

سخن آخر: (حضرت ام البنین (س) الگوی مادران شهدا است)

در خاتمه باید گفت سیره حضرت ام البنین(س) به عنوان الگوی مادران شهید نشان می دهد که در میان مادران و همسران شهید چه احساساتى وجود دارد، و چه اندازه گرمند و چه اندازه با ایمانند، و چه اندازه حامى اسلام و حق اند.[52]

این گونه است که می گوئیم، مادران شهدا به دعایشان در زیارت امام حسین(ع) (...یا لیتنا کنا معک؛ یا اباعبدالله!«ای کاش ما با تو بودیم») رسیده اند و به فوز عظیم نائل شدند، چه افتخارى از این بزرگ تر که انسان فرزندى تربیت کند و سال ها زحمت بکشد تا او را از آب و گل بیرون بیاورد جوانى برومند کند و در سبد اخلاص گذاشته و به اسلام و قرآن و انقلاب تقدیم کند، چه افتخارى از این بالاتر، این افتخارى است که نصیب همه کس نمى شود، لیکن مادران شهدا با الگوپذیری از ام البنین علیهاالسلام؛ آن بانوی مردآفرین لیاقت داشتند که خداوند این نعمت را نصیبشان کرد.[53]

پژوهش؛ تهیه و تنظیم؛ معاونت تحریریه خبر پایگاه اطلاع رسانی

دفتر حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی makarem.ir

[1] ترجمه گويا و شرح فشرده اى بر نهج البلاغه ؛ متن وترجمه(ج 1)؛ ص389.

[2] عاشورا ريشه ها، انگيزه ها، رويدادها، پيامدها؛ ص649.

[3] پيام امام امير المومنين(ع)؛ ج 8؛ ص412.

[4] بعضى او را يكى از نسّابهاى چهارگانه عرب شمرده اند،( شرح نهج البلاغه ابن ابى الحديد، ج 11، ص 250 به بعد، شرح نهج البلاغه مرحوم شوشترى، ج 6، ص 523 به بعد.)،( پيام امام امير المومنين (ع)؛ ج 8؛ ص412).

[5] ترجمه گويا و شرح فشرده اى بر نهج البلاغه؛ نص ج 2؛ ص598.

[6] پيام امام امير المومنين(ع)؛ ج 8؛ ص412.

[7] همان.

[8] عاشورا ريشه ها، انگيزه ها، رويدادها، پيامدها؛ ص447.

[9] همان؛ ص 448.

[10] همان.

[11] مقتل الحسين مقرّم؛ ص 209.

[12] شان نزول آيات قرآن؛ ص127.

[13] احكام عزادارى؛ ص22.

[14] عاشورا ريشه ها، انگيزه ها، رويدادها، پيامدها؛ ص649.

 

[15] بیانات حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازى در دیدار خانواده هاى شهدا؛ 11/4/1382.

[16] عاشورا ريشه ها، انگيزه ها، رويدادها، پيامدها؛ ص489.

[17] طبرى و ابن اثير در اينجا اشتباه بزرگى كرده اند و عبارت را اين گونه نقل كرده اند:« تَقَدَّمُوا حَتَّى أَرِثَكُمْ؛ برويد شهيد شويد تا از شما ارث ببرم».( تاريخ طبرى، ج 4، ص 342؛ كامل ابن اثير، ج 4، ص 76) اين جمله گذشته از آنكه از شخصيتى چون قمر بنى هاشم با آن همه معرفت و ايثار قابل قبول نيست، اصولًا موردى ندارد، زيرا مادر آنها ام البنين زنده بود و تا وقتى كه مادر زنده باشد برادر وارث نيست. بلكه عبارت صحيح اين است: تَقَدَّمُوا حَتّى أَرَاكُمْ قَدْ نَصَحْتُمْ لِلَّهِ وَلِرَسولِهِ يعنى جلو بيفتيد تا شما را ببينم( با فداكارى خود) براى خدا و رسولش خيرخواهى نموديد.( اعيان الشيعة، ج 1، ص 608). احتمال دارد كه در نسخه اصلى« حَتّى أَثْأَرَكُمْ» بوده است كه به معنى انتقام گرفتن است ولى طبرى و ابن اثير آن را به اشتباه« حتّى أَرِثَكُمْ» نقل كرده اند.

[18] عاشورا ريشه ها، انگيزه ها، رويدادها، پيامدها، ص 490.

[19] ابصار العين؛ ص 34، اعيان الشيعه؛ج 1؛ ص 608، مقاتل الطالبيين؛ص 54 ، فتوح ابن اعثم؛ج 5؛ ص 113.

[20] بحارالانوار؛ ج 45؛ ص 38.

[21] عاشورا ريشه ها، انگيزه ها، رويدادها، پيامدها، ص 490.

[22] همان.

[23] همان.

[24] همان.

[25] همان.

[26] همان.

[27] همان؛ ص 491.

[28] ر.ک:مقاتل الطالبيين؛ ص 55 ، بحارالانوار؛ج 45؛ ص 37.

[29] عاشورا ريشه ها، انگيزه ها، رويدادها، پيامدها، ص 491.

[30] بحارالانوار؛ ج 45؛ ص 38.

 

[31] عاشورا ريشه ها، انگيزه ها، رويدادها، پيامدها ؛ ص491.

[32] ر.ک: تنقيح المقال؛ ج 1؛ ص 219 ، اعيان الشيعه؛ ج 4؛ ص 129.

[33] ابصار العين؛ ص 35.

[34] عاشورا ريشه ها، انگيزه ها، رويدادها، پيامدها ؛ ص491.

[35] همان.

[36] مناقب ابن شهر آشوب؛ ج 4؛ ص 107.

[37] عاشورا ريشه ها، انگيزه ها، رويدادها، پيامدها ؛ ص491.

[38] ابصار العين؛ ص 35.

[39] عاشورا ريشه ها، انگيزه ها، رويدادها، پيامدها، ص 492.

[40] همان؛ ص 495.

[41] همان.

[42] ابصارالعين؛ص 30.

[43] عاشورا ريشه ها، انگيزه ها، رويدادها، پيامدها، ص 495.

[44] همان ؛ ص649.

[45] همان؛ ص 650.

[46] همان.

[47] همان.

[48] همان.

[49] همان.

[50] همان.

[51] سفينة البحار؛ ج 1؛ ص 510( ماده« رثا»).

[52] بیانات حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازى در دیدار خانواده هاى شهدا؛11/4/1382.

[53] همان.

ارسال نظرات