۱۶ آذر روز دانشجوی استعمارستیز
به گزارش سرویس سیاسی خبرگزاری رسا، روباه پیر که سرآمد استعمارگران در چپاول ثروت ملتهای گرفتار بود، برخلاف کشورهایی همانند پرتغال و اسپانیا، در گسترش مستعمرات خویش و افزودن بر منافع امپراتوری تاراجگرش، تنها به شلیک با عرادههای توپ بر عرشه کشتیها بسنده نکرد، بلکه تلاش نمود تا با ترفندهای مرموز و پنهان خویش، سد پایداری ملتها را شکسته و آنها را به عناصری دستآموز و بیاراده تبدیل کند.
گردآوری نبوغ شرارت انگیز انگلیسها و گزارش حیلههای آنها برای گرفتار نمودن کشورها در تله استعمار، شاید کتابی چند جلدی به نام «فرهنگ استعمار» را به وجود آورد که بتواند بیشترین راهکارهای تجربهشده شرارت را برای سارقان بینالمللی، شبکههای مافیایی و ... به ارمغان بیاورد.
این پیر خبیث برای سیراب نمودن عطش سرمایه اندوزی خویش، حتی برای قداست «علم و دانشگاه» حرمتی قائل نشد و در کنار ارتش چپاولگر خویش، دانشگاهیان انگلیسی را به کار گرفت و آنها را درگیر پروژههای مطالعاتی و حتی میدانی شیوههای استعمار هوشمندانه نمود و چه بسیار بودند جامعه شناسان انگلیسی که با پژوهش فرهنگ ملتها و آشنایی با رسوم و آداب آنها، به ژنرالهای انگلیسی مشاوره میدادند.
در نمونهای آشکار هنگامی که مسیر استعمارگری انگلیس در ایران هموار نشده و مقاومت زنجیرهوار در گوشه و کنار ایران به دست قبایل و عشایر ایرانی شکل گرفت و بلعیدن لقمهای به نام «ایران» برای آنها سخت شد، در اقدامی بنیادی در اندیشه از میان بردن سختافزار مقاومت یعنی همان عشایر غیور افتادند و بر این اساس با دیکته طرح یکجا نشینی و اسکان عشایر به رضاخان، آن کوچنشینان آکنده از تحرک و نشاط را خاموش کردند.
در ادامه برای پذیرش و روا نمودن چپاول مدرن از سوی افکار ایرانیان و اینکه صورت مسئلهای به نام «استعمار» حذف شود روشنفکران غربزده همانند ستونی از ارتش نرمافزاری به جان اندیشه اصیل و میهندوست ایرانی افتادند تا گوهر دشمنی با بیگانه را محو و نابود کنند و ریشه ایده «نه گفتن» به اجانب را بخشکانند. در این راستا حوزههای علمیه را با چکمه رضاخانی به سکوت وادار کردند اما با این سلسه برخوردهای موذیانه، ایران راحتالحلقوم آنها نشد و همچنان خواب از چشمان استعمارگران نوین گرفته میشد؛ چراکه بهجای عشایری که سمبل آن رئیسعلی دلواری بود و حوزه علمیهای که نماد آن میرزای شیرازی تحریمگر تنباکو بود رویشی جدید در ایران شکل گرفت که انگلیس فکر آن را نکرده بود؛ این بار نوبت «دانشجو» بود که رسالت برانگیختگی ایرانی در مبارزه با زیادهخواهی بیگانگان را به دوش کشد.
و چه زیبا آنها بر این عهد قیام نمودند و برای نقش بر آب شدن نقشههای شوم بیگانگان، خون خویش را نقش بر زمین دانشگاه کردند. شاه پهلوی تصمیم داشت با بخشش دکترای افتخار حقوق به نیکسون رئیسجمهوری وقت آمریکا، بر نقش این کشور در سلب استقلال و آزادگی مردم ایران با طراحی کودتای 28 مرداد سرپوش بگذارد، ولی دانشجوی بیدار که میدید چگونه قرار است عامل کودتا، فردا در دانشکده حقوق تهران تطهیر شود، آرام ننشست و بغض فروخورده دانشجویان در سراسر دانشگاه تهران یکسره فریاد شد. برای اولین بار ارتش شاهنشاهی به درون دانشگاه یورش برد. گویا آنها مامور شده بودند تا با ارعاب دانشجویان بیپناه آنان را به سکوتی مرگبار برای قدم گذاشتن نیکسون در دانشگاه ناچار سازند. چند دانشجوی دانشکده فنی که از نظاره بر اسلحه به دستان پهلوی نهراسیده بودند و در گوشه کلاس خویش، این میزان از لشکرکشی دژخیمان را به دانشگاه به سخره گرفته بودند، به یکباره با آتش گشودن ماموران گارد، در حالی که خنده بر لب داشتند غرق در خون خویش شدند.
این خون ریخته شده پایمال نگشت و دانشگاه روزی را به نام مقاومت و ایستادگی در تقویم دانشجویی خود جای داد تا برای همیشه بدخواهان این کشور بدانند سنگر دانشگاه هیچگاه به روی آنان آغوش نخواهد گشود و در حریم دانشگاه، آزادگی و حریت همیشه و حتی به قیمت خون نفس خواهد کشید؛ همچنان که امروز فخری زادهها و شهریاریها، دانشگاه را در این مسیر نگهداشته و نشان دادند که همچنان راهی برای تسلیم نشدن در برابر استعمار وجود دارد و دانشگاه در آخرین بخش باقیمانده در دست استعمار یعنی علم و دانش برای رهایی مغزها از چنگال بیگانه از پای نخواهد نشست.
علی رضا نیک رو
.