خاطره آیت الله امامی کاشانی از ماجرای هجمهها به شورای نگهبان
به گزارش خبرنگار سرویس سیاسی خبرگزاری رسا، در جریان برگزاری سیزدهمین دوره انتخابات ریاست جمهوری، رسانه های اصلاحات به شورای نگهبان حمله کردند و این هجمه ها تا آنجا ادامه داشت که شورای نگهبان را به حرکت جناحی و خلاف مصالح نظام متهم کردند.
در این میان اقدام رسانه های وابسته به موسسه حفظ و نشر آثار امام بسیار عجیب بود، زیرا رسانه هایی که ادعای محافظت از اندیشه و تبلیغ آثار و سیره امام خمینی (ره) را دارند دارای بیشترین هجمه علیه این شورا بودند. شورای نگهبان که یادگار امام راحل است و بارها امام خمینی(ره) از آن دفاع کرده اند، این بار توسط رسانه های تحت مدیریت و تولیت حرم مطهر امام عظیم الشان (ره) به گونه ای ناجوانمردانه تخریب شد.
در این جا خاطره ای از آیت الله محمد امامی کاشانی، عضو دفتر امام راحل (ره) و عضو فقهای شورای نگهبان شنیدنی است، وی بیان می کند:
«یک وقت یادم هست بعضیها در روزنامه علیه من می نوشتند، راجع به نظارت بر انتخابات، علیه شورای نگهبان نوشتند، البته نوک قلمشان به طرف من بود و اسم می بردند.
بعد جناب آقای صافی آمدند در شورای نگهبان و همین طور که وارد شدند گفتند انصافاً که خیلی هتک کردند؛ صحبت شد که چه کار کنیم؟ قرار شد که شورای نگهبان یک نامه ای به امام بنویسد که در آن نامه بنویسد که ما وظایفهمان را انجام دادیم و هرچه هم شما امر بفرمایید ما مطیعیم؛ شما امامید شما ولایت بر ما دارید؛ و ما مطیع محضیم، اما آنچه می گذرد در شرایط موجود این است.
شرایط بسیار حادی بود آن روز، خیلی بحث ناگواری بود برای شورای نگهبان، این نامه را نوشتند؛ دوازده نفر هم امضا کردند و نامه همه چند رکن داشت؛ یعنی سه موضوع در نامه بود: یک اینکه اعضای شورای نگهبان فرمانبردار شمایند؛ و ما به نظرات خودمان هیچ کاری نداریم، هرچه شما نظر بدهید همان را صلاح کشور و صلاح نظام می دانیم. دوم اینکه: ما تاکنون راجع به انتخابات این کارها را کرده ایم، به صورت اشاره، و سوم اینکه: در روزنامه ها اینطور برای ما می نویسند؛ حالا امر شما مطاع است و هر چه شما بفرمایید مطیع هستیم؛ فقط می خواستیم درددل کرده باشیم خدمت شما.
نامه را نوشتند؛ دوازده نفر اعضای شورای نگهبان امضا کردند، من را مأمور کردند که نامه را ببرم خدمت امام اعلی الله مقامه؛ خوب شورای نگهبان تا بحثهایش را بکند. نامه اش را بنویسد شد ظهر.
نزدیک ظهر بود که من حرکت کردم آمدم جماران؛ درست اذان ظهر بود، چند دقیقه از اذان ظهر دیگر گذشته بود، خوب با حالی که داشتند که نمی شد آدم برسد خدمت امام ،همین طور آن هم یک ربع بعدازظهر نشدنی بود. ولی وقتی من آمدم به آقایانی که در دفتر امام تشریف داشتند، گفتم با امام کار دارم و نامه دارم، بلافاصله رفتند، یعنی من دیدم دو سه دقیقه نگذشت که آقای حاج احمدآقا حضور پیدا کردند.، تشریف آوردند به من گفتند که مطلب چیست؟ گفتم بله این نامه است بفرمایید به امام بدهند.
خدا رحمت کند ایشان را. گفتند من اجازه دارم بخوانم؟ گفتم: بله، شما که محرم اسرارید بخوانید. ایشان نامه را باز کردند و خواندند. بعد گفتند: امام مشغول نمازند، نمازشان تمام بشود می رویم.
چند دقیقه گذشت و رفتیم خدمت امام، من یک گزارشی دادم، گفتم که این نامه است، امام فرمودند که خوب بخوانید، نامه هم دست آقای حاج احمدآقا بود، به من گفتند: می خواهید من بخوانم. گفتم: بخوانید. آقای حاج احمدآقا شروع کرد نامه را برای امام خواندن. من هم، هیچ چیز نمی گفتم. بعد که نامه تمام شد به امام عرض کردم، آقا خیلی اینها به ما اهانت کردند. شما اگر دستور بدهید که من و همه اعضای شورا، ما عقیده مان این است، ما جاروکشی این خیابانها را بکنیم، می کنیم. امر شما برای ما امر است. ولی بدانید اینها با ما این جوری کردند.
تا من این را گفتم، امام خوب یک رأفت خاصی داشتند، یک حالی پیدا کردند از اینکه من مثلاً این جوری خدمتشان عرض کردم.
آقای حاج احمدآقا به من گفتند که آقای امامی! امام یک چنین حالتی دارند و... معنایش این بود که یعنی امام ناراحت می شوند، من سکوت کردم.
بعد امام به من فرمودند که من یک چیزی می نویسم می دهم احمد، شب بخوانند در تلویزیون.
آن وقت شب یک بیانیه خیلی عالی خوانده شد که عباراتش الآن خوب یادم نیست. اینکه هنوز چیزی نگذشته است، دارد تکرار می شود، آن زمانی که مجتهدین در مجلس بودند. و نظارت بر مجلس می کردند، در عصر مشروطه، و علیه آنها اقدام کردند. هنوز چیزی نگذشته که شما علیه فقهای شورای نگهبان این حرف ها را می نویسید. من می دیدم که خوب از اول که ما رفتیم خدمت امام فرمودند من چیزی می نویسم می دهم احمد. منظورم دلسوزی حاج احمدآقا نسبت به امام بود. خیلی مواظب بود تا اندک ناراحتی پیدا نکنند.»